سایر منابع:
سایر خبرها
تبرئه از اتهام قتل با ادای سوگند
آنها آن قدر نزدیک شده بود که خواننده مشهور مراسم عروسی فرزندش را در خانه مقتول برگزار کرد. مأموران در ادامه متوجه شدند کامران میهمانی های زیادی برگزار می کرد و با یکی از اقوام این خواننده هم در یکی از میهمانی ها آشنا شده و آنها تصمیم گرفته بودند کار مشترکی با هم راه اندازی کنند. تحقیقات فاش کرد زنی که شریک کامران شده با او در تماس بود و بعد از ماه ها شراکت آنها دچار اختلافاتی شده بود ...
رازهای خصوصی زندگی حاج قاسم ،ژنرال ایرانی
کار کشاورزی می کرد و ما به نوعی عشایر محسوب می شویم البته من و حاج قاسم از استان کرمان کوچ کردیم. من از سال 76 زنجان بودم و سپس به کرمان رفتم و دوباره به تهران آمدم، حاج قاسم هم بعد از این که از لشکر ثارالله تودیع شدند به دستور حضرت آقا مسئولیت نیروی قدس را پذیرفتند،. من تقریباً از کلاس پنجم پیش حاج قاسم بزرگ شدم و زمانی که ایشان در سازمان آب کار می کرد من و دو پسرخاله دیگرم چهار نفری در ...
سیمین غانم برای زنان ایران می خواند
...> راستش خودم حس می کردم آن چیزهایی که می خواهم را نمی توانم در موسیقی ایرانی عرضه کنم برای همین رفتم سراغ موسیقی پاپ. استاد حنانه هم خیلی به من کمک کردند. همیشه می گفتند تو هر سبکی بخواهی می توانی بخوانی. صدای تو بین شرق و غرب است و می توانی همه سبک ها را بخوانی و به این شکل من وارد موسیقی پاپ شدم. اینکه آقای حنانه تعصبی روی سبک نداشتند نکته مهمی است... . بله، یک بار پشت پیانو ...
دختر نوجوانی که سمبل مقاومت شد
اینگونه ادامه پیدا می کند: با پدرم یواشکی به روستا برمی گشتیم تا آذوقه برداریم. یک بار در راه بازگشت از روستان به سمت کوتاه تبری را هم که کنار حیاط بود با خودم برداشتم که هیزم بشکنیم و آتشی روشن کنیم و از سرمای شب های جنگل نجات پیدا کنیم. او در ادامه روایت خود به مواجهه ناگهانی با سربازان عراقی اشاره می کند: در کوچه های روستا و در حین برگشت بودیم که من و پدرم با دو سرباز عراقی مواجه شدیم. آن ...
چرا قله دماوند تله کابین ندارد؟!
دادم که به عنوان یک زن، عمل تحسین برانگیزی انجام می دهم. مجبور بودم به توصیه پزشک طب سنتی ام برای پیشگیری از چرب شدن کبد، یک هفته سوپ گشنیز برای ناهار و شام بخورم و مابقی روز هم خودم را با عرق خارشتر سیر کنم. بعد از یک هفته رژیم مسخره ای که داشتم، رفتم که دماوند را فتح کنم! وقتی فکر می کنم در حالی که رژیم بودم تمرینات صعود را انجام می دادم، به حماقت خودم می خندم اما باز قدرت ...
مصاحبه با 2 برادر دوقلو که دیجی کالا را راه اندازی کردند (+عکس)
درباره دوربین ها، دوربین مورد نظر را از بازار جمهوری تهران خریداری کردند. اما بعد از چند روز پی بردند، لنز روی دوربین دست دوم و تعمیری است. این اتفاق ناخوشایند از تجربه خرید به شکل سنتی، که خیلی قابل اعتماد هم نبود، جرقه اولیه تاسیس شرکت دیجی کالا بود. تاریخچه دیجی کالا مدیران این سایت از سال 83 تصمیم به راه اندازی آن گرفته و در سال 1385 توسط حمید محمدی و سعید محمدی بنیانگذاری ...
انتخاب های سخت (16)
...، و در طول سالیان بعد در انتظار این امید بودیم که روزی اسرائیلی ها و فلسطینی ها درگیری های خود را حل و در صلح زندگی کنند. در طول سی سال بعد که بارها و بارها به اسرائیل رفتم، دوستانی یافتم و با تنی چند از رهبران بزرگ اسرائیل آشنا شدم و کار کردم. به عنوان بانوی اول، دوستی نزدیکی با نخست وزیر اسحاق رابین و همسرش لیه برقرار کردم، هر چند فکر نمی کنم اسحاق من را بخشیده باشد چون وقتی می خواست ...
یک ساعته بازیگر شدم +حضور امیر جعفری مرا شوکه کرد!
: زمانی که برای بازی به دفتر آقای جیرانی معرفی شدم نمی دانستم برای بازی در چه نقشی می خواهم تست بدهم . یک گفتگوی خیلی خیلی کوتاه با آقای جیرانی داشتم و او درباره سن و سال و رشته تحصیلی من سوال کرد و بعد از دفتر ایشان خارج شدم. وی ادامه داد: بعد از آن خانم آلاله هاشمی دستیار کارگردان درباره نقش با من حرف زد و گفت قرار است یکی از هفت نقش اصلی سریال را بازی کنی. برای من باور کردنی ...
امیر تتلو: از همان بچگی همه چیز بد حالیم بود!
اینکه خودم باشم و دیگر اینکه با همه فرق داشته باشم. چون همه خسته اند از تکرار و تکرار و تکرار. سعی کردم هم تک باشم، هم خودم باشم. همه چی طبق این برنامه ریزی جلو رفت و مو به مو انجام شد. در سال های اخیر امیرتتلو روز به روز تغییر می کنه این تغییرات از کجا اومد؟ این تغییرات به خاطر آن انجام میشه که برای هوادارهام تکراری نشم. بهش فکر می کنم. هر روز دارم به تغییرات و کار جدید فکر می کنم. به خدمت کردن و مثبت بودن و جاری شدن عشق در مملکت مان. چون اگه فقط از یک راه بخواهی یک هدف رو دنبال کنی هوادارهات حتما خسته می شن. چون رسیدن به هدف بزرگ سخته. ...
نوری: زندان از اردو برایم بهتر بود
در زندان بودم. در این مدت تمام این مشکلات را توی خودم ریختم و خم به ابرو نیاوردم اما همواره من را تخریب می کردند. زندان از اردو برای من بهتر بود؛ آنقدر تحت فشار بودم که چندین بار می خواستم خانه کشتی را ترک کنم، اما به امید رسیدن به هدفم ادامه دادم و تنها دنبال این بودم این مسابقه برگزار شود تا از این شرایط خلاص شوم. نوری با بیان اینکه آنقدر مرا تخت فشار قرار دادند تا بدنم خالی کرد گفت ...
استاد قرائتی؛ از "بازی فوتبال" تا "اعتراف به گناه"
ناراحت شدم، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد. بعد به فکر فرو رفتم که الآن اگر امام رضا علیه السلام نیز از بعضی خلافکاری های من بپرسد، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم! با خود گفتم: پس من در مقابل امام رضا علیه السلام و آن جوان در مقابل من؛ اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم!. بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت: حاج آقا! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است؟. من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم که چون روح من در مقابل امام رضا علیه السلام تسلیم شد، خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد. *حوزه ...
عشقی که پریناز ایزدیار را به وجد آورد!
شوم و البته کلا در بازیگردانی به نظر من استادند . نقش را خیلی دوست داشتم. اگر حق انتخاب داشتم که بنشینم کل قصه را بخوانم و یک نقش را انتخاب کنم باز هم شیرین را انتخاب می کردم. فکر می کنید بعد از این همه سال، بازیگری چقدر توانسته به شما کمک کند تا بهتر باشید، بهتر زندگی کنید، اتفاق های خوب برای خودتان رقم بزنید، این نگاه به شما در زندگی عادی هم کمک کرده است؟ بله ...
فرزندانِ تجاوز؛ سربازانِ انتحار
...> اما رویه ی دیگر ماجرا کودکان حاصل از این تجاوز ها است. نسلی از کودکان جنگ که هیچ کس پذیرای آنها نیست. در سال های 1945 و 1946در سرزمین هایِ آلمانیِ تحتِ کنترلِ شوری 200 هزار کودک حاصل از تجاوز روس ها به زنان آلمانی به دنیا آمدند. و این حکایتِ تلخ در دهه هایِ پس از جنگ نیز ادامه یافته است. 47 سال بعد تجاوز و قتل برای پاکسازی قومیتی گریبان زنان مسلمان بوسنی را گرفت. دراین جنگ ده هاهزار زن مورد ...
برای پیشرفت در امور قرآنی به مشهد رفتم/ اجرای برنامه در حرم امام رضا(ع) بزرگ ترین آرزویم بود
. من با صدای این قاری برجسته مصری وارد این عرصه شدم. پس از آن نیز از سبک استاد شعبان صیاد استفاده می کردم تا اینکه وارد عرصه حفظ شدم. پس از ورود به عرصه حفظ قرآن از تلاوت های اساتیدی همچون شحات انور و منشاوی تقلید می کردم. چگونه وارد عرصه حفظ قرآن شدید؟ بعد از یادگیری فنون تلاوت به صورت مقدماتی به تشویق دوستانم که از قاریان توانمند استان بودند به سمت حفظ قرآن رفتم. آن ها ...
فرافکنی خودروسازها برای منحرف کردن مردم
اما راه مقابله با این کار، ترغیب مردم برای خریدن نیست، بلکه اصلاح ساختار خود تولید کننده هاست، دیر یا زود بالاخره باید این تولیدکننده های انحصاری، خود را برای رقابت در بازار آماده کرده و برای اینکه بتوانند حداقل بخشی از بازار را داشته باشند، اندکی تغییر در محصولات خود ایجاد کنند. جدول کمیسیون ویژهدر روزهای گذشته و بعد از توافق هسته ای، بسیاری از تولید کننده های خارجی از جمله چند تولید کننده ...
برای حل بحران آب باید به سراغ راه های غیرمتعارف برویم
قطب شمال وصل است. تاریخ این مجله اول آوریل 2015 یعنی همین ماه است. یادداشتی در این مجله است که از فرماندار کالیفرنیا آقای براون نقل شده است که این زمینی که من بر روی آن ایستاده ام پوشیده از علف خشک است، چند سال پیش 5 فوت برف در آن بود. هر فوت 30 سانتی متر است یعنی 150 سانتی متر یعنی 1 متر و نیم در آن زمین برف بوده است. بعد به تمام کالیفرنیا اعلام کرده است که همه خانه ها، ادارات، کشاورزی و... باید ...
روایت رسمی از جنگ مورد قبول جامعه نیست/فقدان پیوست رسانه ای در موضوع هسته ای/ "داعش" اهمیت جنگ نرم را ...
دوشنبه منتشر شد که این جا می توانید ببینید. بخش دوم و پایانی این گفت وگو را در ادامه می خوانید: دفاع پرس: از نیاز جامعه گفتید که صداوسیما به سمت دفاع مقدس برود. در سال های اخیر صداوسیما با رقبایی همچون ماهواره و همچنین شبکه های ارتباطی موبایلی مواجه شده است. در این باب برای نسل سوم و به خصوص چهارم انقلاب برنامه ریزی خاصی صورت گرفته است؟ پاسخ به این سوال نیاز به یک کار پژوهشی و ...
هاموند: اصلاً معنا ندارد ایران و عربستان با هم حرف نزنند/ هاشمی: با نامزدی من خدا نخواست راه امام منحرف ...
....دکتر روحانی ادامه داد: امام در سیره و راه شان، تشکیل دولت را برای اداره کشور و نهاد قانون را ضروری می دانست، امام اتکا بر آرای مردم را ضروری می خواند و اینها از محکمات راه، خط و سیره امام است. رئیس جمهوری افزود: امام با مردم انقلاب کرد، با مردم جلوی توطئه ها و تروریست ها را گرفت، با مردم انتخابات هایی شکوهمند انجام داد، با مردم و با جوانان در برابر متجاوزان ایستاد و در دفاع هشت ساله به پیروزی رسید ...
ماجرای دستخط امام رضا(ع) برای زائر خود
. از خواب بیدار شدم و متحیر بودم به کجا بروم. به ذهنم آمد که خدمت سید راضی بغدادی بروم. به بغداد رفتم تا به خانه او رسیدم، در زدم. صدا آمد کیستی؟. گفتم: در را باز کن. همین که سید صدایم را شنید به دخترش گفت: در را باز کن که یک نفر نصرانی است تا مسلمان شود. وقتی بر او وارد شدم گفتم: از کجا دانستید من چنین قصدی دارم؟. فرمود: جدم در خواب مرا از قضیه خبر داد. او مرا به کاظمین نزد شیخ عبدالحسین ...
مردی که خاله پدرش را کشته و در یخچال فریزر پنهان کرده بود، از قصاص نجات یافت
اش در زعفرانیه زندگی می کرد. پس از ازدواج برای اینکه خاله پدری ام تنها نباشد، نزد او رفتیم.وی افزود: یک سالی است که با وی زندگی می کنم اما او دیروز برای خرید از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. هرچه چشم به راه ماندیم، به خانه نیامد. هر دقیقه دلنگرانی مان بیشتر می شد. چند بار به موبایلش زنگ زدم، وقتی دیدم از دسترس خارج است، دلواپس شدم تا اینکه موبایلش خاموش شد. ابتدا احتمال دادم شاید به خانه دوستانش ...
بیضایی را برگردانید
بوده است ... در وقتی همه خوابیم اول بازیگر نقش اول مرد عوض می شود بعد بازیگر زن بعد کارگردان بعد فیلمنامه و در آخر هم اسم فیلم. از طرف دیگر هم بیضایی که تا حالا نشان داده است سینما دچار این وضعیت شده است می رود سراغ روزنامه های سینمایی به آنها هم رحم نمی کند بعد به دستگاه قضایی ایران بند می کند. بعد دامنه اش را می کشد به تک تک آدمهای جامعه ودر پایان هم دوباره به آن گزاره معهود می رسیم: "مشکلی که من ...
بازدید فائزه هاشمی از مزار شاه در مصر
یک سال، فوق لیسانس حقوق بشر خواندم. خانه هم اجاره ای بود. فائزه هاشمی ادامه می دهد: با پسرم رفتم. دختر و همسرم هم می آمدند و می رفتند. ما هم در رفت و آمد به ایران بودیم. بعد از آن وارد مقطع دکترا در رشته حقوق بشر شدم. اما نمی خواستم به لندن بروم. در لندن، ایرانی زیاد بود. رسانه ها فعال بودند و شناخته می شدم و نمی شد راحت زندگی کرد. بعد از اینکه پسرم دانشگاه قبول شد، لندن را انتخاب کرد ...
بنیاد در آینه مطبوعات
وسالی نداشتم به جبهه اعزام شدم. بار دوم به جبهه جنوب و منطقه ا...اکبر رفتم و آرپی جی زن شدم. از حضورم در منطقه عملیاتی چند روزی نگذشته بود که آماده عملیات شدیم. نه تنها من؛ بلکه خیلی از نیروهای رزمنده، از اینکه قرار بود در عملیاتی شرکت کنیم خوشحال بودیم. خوشحالی من خیلی طولانی نبود؛ چون در همان ابتدای راه خمپاره ای در چند متری مان منفجر شد و من و دوسه نفر دیگر مجروح شدیم. ترکش خمپاره دستم را از ...
من می خوام شاه بشم +عکس
...> اما ماجرای عباس برزگر و دهکده رویایی اش چه بود؟ او در گفت و گویی که در گذشته با روزنامه شرق داشت گفته بود: در یک شب بارانی و تاریک در روستایمان به دو گردشگر خارجی و مترجمشان برخوردم که بی نهایت خسته و سرگردان و کلافه بودند. آنها را به خانه مان دعوت کردم. شامی که درخور دو میهمان خارجی و غریبه باشد نداشتیم و مجبور شدم همان سفره فقیرانه خودمان را برایشان پهن کنم و همان دمپختک گوجه فرنگی که همسرم برای ...
اظهارات ناطق نوری درباره تحزب،خاطره فعالیتهای تشکیلاتی حزب توده و صادق خرازی
، من خودم بلند شدم و رفتم کانون توحید برای ثبت نام؛ یعنی در صف ایستادم. وقتی آقای عظیمی مرا دید گفت که تو هم در صف ایستاده ای؟ گفتم: بله، آمده ام تا عضو حزب بشوم که بعد عضو شورا شدیم. به نظر من الان ما هرچه داریم و هرچه می کنیم و بهره می بریم همه از برکات همان حزب است. رئیس دفتر بازرسی مقام معظم رهبری در خصوص خدمات حزب جمهوری اسلامی یادآور شد: قانون اساسی اگر درست شد از همان حزب است؛ مجلس ...
9 ماه بدون رابین ویلیامز
(نقش دوم مرد سال 1997 برای بازی در رل یک استاد دانشگاه در ویل هانتینگ خوب ) را برای رلی دراماتیک بدست آورد، هر سه مرتبه کاندیدایی دیگرش برای این جایزه را هم برای نقش هایی کسب کرد که یا درام بودند ( انجمن شعرای مرده در سال 1989 و یا کمدی درام هایی که تلخی شان قدری بیشتر از شیرینی ها بود ( صبح بخیر، ویتنام در سال 1987 و فیشر کینگ در سال 1991)، اضافه بر این بازی ویلیامز در رل یک قاتل زنجیره ای در ...
یک ساعته بازیگر شدم +حضور امیر جعفری مرا شوکه کرد!
درباره سن و سال و رشته تحصیلی من سوال کرد و بعد از دفتر ایشان خارج شدم. وی ادامه داد: بعد از آن خانم آلاله هاشمی دستیار کارگردان درباره نقش با من حرف زد و گفت قرار است یکی از هفت نقش اصلی سریال را بازی کنی. برای من باور کردنی نبود که تمام این اتفاقات که به بازیگری من منجر شد فقط در طول یک ساعت رخ داد. بعد از گفتگوی کوتاه من با کارگردان و دستیار او، با این پروژه قرار داد امضاء کردم و 3 روز ...
ماجرای آغاز زندگی بدون تشریفات/ روایت گرفتن رضایت مادر برای شهادت در حضور امام رضا(ع)
حرم می رفتیم. یکی از همین روزها در راه رو به من گفت: داداش حسین، می خوای ثواب بیشتری نصیبمون بشه؟ جواب دادم: چطور؟ ادامه داد: موقع رفتن با پای پیاده بریم حرم و بعد زا زیارت با تاکسی برگردیم... در تمام راه که به سوی حرم گام برمی داشتیم، به حسن می اندیشیدم که باوجود سن و سال کم، همتی بلند داشت و همیشه پیش قدم بود. راوی: حسین آقاسی زاده، برادر شهید حسن آقاسی زاده ...
از مربی گری پرورش اندام تا حضور افتخاری در سپاه
سلیمانی هم برادر کوچک خانواده است.سلیمانی به روزهای ورود حاج قاسم به سپاه اشاره می کند و می گوید پدرم کار کشاورزی می کرد و ما به نوعی عشایر محسوب می شویم البته من و حاج قاسم از استان کرمان کوچ کردیم. من از سال 76 زنجان بودم و سپس به کرمان رفتم و دوباره به تهران آمدم، حاج قاسم هم بعد از این که از لشکر ثارالله(ع) تودیع شدند به دستور حضرت آقا مسئولیت نیروی قدس را پذیرفتند،. من تقریباً از کلاس پنجم پیش ...
نامه دختر افغان به مردم ایران/ ببخشید اگر در کوچه ها و خیابان هایتان راه رفتم و قدم زدم
....معلم ایرانی از تو هم ممنونم که به من خواندن و نوشتن یاد دادی. *شاید برای همین از این که گاهی مرا به گناه فقط افغانی بودن، تحقیر کرده ای، بخشیدمت... ساره گل در ادامه نامه اش از ایرانی هایی نوشته که به افغانی ها توهین می کنند که من نه تنها از نوشتن دوباره آن احساس شرم می کنم، بلکه از خواندن آن هم شرمنده شدم. بعد هم نوشته: بد و خوب در هر قومی هست. همه افغانی ها تجاوزگر و جنایتکار نیستند ...