از اصرار بر تصویربرداری هنگام قنوت تا گلوله ای که به چشم خورد و از گوش ...
سایر منابع:
سایر خبرها
تازه های نشر دفاع مقدس در بازار کتاب
روزی نیکو از آن آنان است.' این آیه نیرویی تازه در وجود عبدالله دمید و قلب پاک و مهربانش را از ایمان و یقین سرشار کرد، با اشتیاقی ملکوتی بلند شد و به سمت مسجد حرکت کرد، آن قدر سبک بال شده بود که در مسیر خانه تا مسجد حس پرواز داشت. در آخرین نمازی که عبدالله و احد و عباس به جماعت خواندند، سوز خاصی در قنوت عبدالله بود و با بغضی پررنگ زمزمه می کرد: ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان ...
اتفاق قشنگِ رساندن اردوگاه اطفال به رهبری
ایشان تورقی کردند و سئوالاتی می پرسیدند. نزدیک اذان بود که آقای قره داغی، رییس انتشارات سوره مهر تا مرا دید گفت تو کجایی؟ دنبالت می گردم؛ او یک جلد کتاب ارودگاه اطفال را آورده بود،راه را باز کرد که خدمت رهبری بروم؛ جلو رفتم و روبروسی کردیم و چیزی که برایم جالب بود اینکه ایشان با ذکر فامیلی ام احوالپرسی کردند.همه چیز اتفاقی شد. یک اتفاق قشنگ. وی ادامه داد: توضیحاتی راجع به ...
همه تیرهای بلا به شهید همت خورد/تجربه مواجهه مستقیم با مرگ
گفتم روبروی سنگر دشمن بشین و تیراندازی کن تا من بتوانم در معبر حرکت کنم. مین ها را خنثی کردم تا به زیر سنگر دوشکا رسیدم. عراقی ها که متوجه حضور من شدند، یک نارنجک به سمتم پرتاب کردند که من واقعا نفهمیدم با قدرت خدا چطور نارنجک به دستم خورد و به سمت خودشان برگشت! من خیلی جلو رفتم و زیر سنگرشان قرار گرفتم. دوشکا سرش را پایین آورده و دقیقا معبر را می زد اما نمی توانست من را بزند چون زیر پایشان نشسته ...
نگاه توسعه محور به مناطق مرزی، امنیت ملی را به همراه دارد
مقدس در این نشست با ذکر این نکته که دفاع مقدس بخشی از تاریخ معاصر ماست و نسل امروز باید آن را بشناسد و در این شناخت، روایت های مختلف وجود دارد، اظهار داشت: وقتی جنگ شروع شد، مردم آبادان کار و اشتغال داشتند و نسبتا متمکن و مرفه بودند ولی جنگ از خانه من شروع شد. از وقتی دوربین به دست گرفتم، به دنبال آدم ها بودم و به همین دلیل، دفاع مردمی شاید مهم ترین بخش جنگ باشد و همه نیروهای مردمیِ داوطلب در ...
شب آرمانگرایان در حسینیه امام(ره)/ جنگ روایت ها یک برنده دارد
خبرگزاری مهر ؛ گروه فرهنگ 88 سال قبل والتر بنیامین؛ متفکر بزرگ آلمانی با مشاهده سربازانی که از جنگ جهانی به میهن بازمی گشتند از بین رفتن چیزی به نام انتقال تجربه را متذکر شد.بنیامین این گونه نوشت: بازمی گشتند مردان- فرو رفته در هاله ای از سکوت – نه غنی تر که تنگ دست تر در انتقال تجربه. آنچه ده سال بعد در سیل کتاب های مربوط به جنگ سرازیر شد به هیچ رو آن تجربه ای نبود که دهان به دهان نقل ...
صدای شهیدان یا صدای قیمت لحظه ای دلار؟
روم دنبال کاغذ و خودکار و گیر می آورم. همه جور آدمی در حسینیه نشسته است. انواع اقسام نظامی ها با لباسهای رسمی شان. افرادی با لباسهای محلی جنوبی و بلوچی و کردی و... . هنرمندها هم هستند. شهریار بحرانی را میبینم. بعدا موقع نماز دیدم که نمازش را نشسته خواند. نشنیده بودم کسالت داشته باشد... حیف. معلمی را میبینم که وارد شده است. دکتر کوشکی وسط جمعیت نشسته است. صفحه نمایش بزرگ جلوی حسینیه دارد کلیپی ...
مشق ایثار قدسیه خانم در مدرسه عشق/ شهیدی که بشکه های نفت خانه اش را برای گرمای کلاس درس بچه ها هدیه داد
بهمن سال 65 تهران، به شهادت رسید و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. حسن محمدی فاز، همسر شهیده قدسیه بجستانی مقدم، مردی میانسال با برخوردی گرم و پدرانه است که موقع حرف زدن با او، گذر زمان را احساس نمی کنی، این مرد وقتی که از همسرش حرف می زند طوری بغض دارد و گریه می کند که انگار همین دیروز او را از دست داده! گذر زمان حتی نتوانسته این داغ بر دل نشسته را برای این مرد مهربان و خانواده دوست ...
■ نماز در شهر کاکا (ی ترکمنستان)
...، شروع کردند به یادگیری نماز و وضو و طهارت. کم کم نماز را یاد گرفت آرام آرام در منزل ایشان نماز جماعت برپا شد، تعدادی از همسایه ها را هم متوجه ارشاد و هدایت کردیم و در مدت اقامت بیست روزه، تعداد 30 نفر به جماعت حاضر می شدند، بعد از اقامت یک ماهه و فراهم شدن زمینه تبلیغ گسترده، تعداد صد و هفتاد و چند نفر دانش آموز برای کلاس های قرآنی ثبت نام کردند، کار بازسازی مسجد را هم آغاز کردم و در اکثر ...
از ترس رفقای شهیدم روایت گری را آغاز کردم/ پیشبینی شهید باکری از عاقبت برخی بازماندگان جنگ تحمیلی
پایان جنگ، ما پیش رو باشیم و ذره ای از خاک وطن را به دژخیمان ندهیم. آناج: از دوستان و همرزمان شهیدتان بفرمایید. در گردان امام حسین (ع) با شهید بزرگوار محمدعلی درخشان طرح دوستی ریختم و این رفاقت تا جایی پیش رفت که یک روح در دو بدن گشتیم. این بزرگوار خود برای من معلم اخلاق بودند؛ در نماز بسیار عمیق و با ایمان بود. حین عملیات والفجر 8 در پادگان شهید باکری دزفول ما از هم جدا شدیم ...
با دستانم احکام را روایت می کنم
... چرا حوزه وارد نشده مگر بین فرد معلول با فرد غیرمعلول تفاوتی هست؟ در بحث احکام دین فرقی بین معلولان و غیرمعلولان نیست. اما در بحث افعال و اعمال طبق قاعده لاضرر و لاضرار فی الدین سختگیری و عسر و حرجی نیست و طبیعتاً سهولت هایی برای افراد معلول با توانایی کمتر درنظر گرفته شده مثلاً اینکه اگر نمی توانید ایستاده نماز بخوانید نشسته بخوانید و... می خواهم نظر شخصی ...
سه فرزندم را در یک روز راهی جبهه کردم/ با لباس سبز به استقبال پیکر فرزندم رفتم
واقعا زنده باشیم نه مانند مرده ای متحرک. کلمات با غرور بر زبان این مادر شهید جاری می شد. گوی از سرگذشت غرورآفرین فرزندش احساس شعف کرد و ادامه داد: مدتی از اعزام فرزندانم گذشت و من از حال آن ها بی خبر بودم. من و عروسم خودمان را به اهواز رساندیم. از اهواز نیز تنهایی به مناطق عملیاتی رفتم. عکس پسرانم را به رزمندگان نشان می داد تا شاید نشانی از آن ها پیدا کنم. معراج شهدا و بیمارستان ها را هم ...
از هم قد بودن با اسلحه کلاش تا تیر خلاصی که شلیک نشد
...> در سلول های کوچکی که ظرفیت 10 نفر را داشت به زور 40 نفر را جا می دادند، بعد از گذشت چند روز به اسرا اجازه استحمام با لباس را می دادند و سپس با سیم کابل به جان رزمندگان افتادند و به آنها ضربه می زدند. در داخل اردوگاه نماز جماعت و دعا خواندن ممنوع بود، همه زخم ها به علت عدم رسیدگی عفونت کرده بودند و یکی از اسرا به خاطر ترکشی که به سر او خورده و عفونت آن، به شهادت رسید. به اردوگاه ...
روایت مقام معظم رهبری از عملیات شکست حصر آبادان
، زیر پل بود. پل شکسته شده بود. پل آبادان خرمشهر، یکجا قطع شده بود و قابل عبور و مرور نبود. زیر پل، تا محلّ آن شکستگی، بچه های ما راه باز کرده بودند و میرفتند و من هم تا انتها رفتم. گمان میکنم و چنین به ذهنم هست که در آن نقطه ی آخری که رفتیم، یک نماز جماعت هم خواندیم. من همه جا حماسه و مقاومت دیدم. این، خلاصه ی حضور چندین ساعته ی ما در آبادان و آن منطقه ی اشغال نشده ی خرمشهر به اصطلاح کوت شیخ بود ...
روایت یک حماسه در خانه حاج قاسم
دستگیری می کرد و عادت خوب دیگرش این بود که وقت نماز، سرگذر اذان می گفت. تا پایان شکست حصر آبادان آنجا بود. سال1364 هم در مغازه اش او را ترور کردند. سردار یکی یکی شهدا را معرفی می کند. او خود کتاب تاریخ جنگ است که اگر ساعت ها برایت حرف بزند، دوست نداری صحبت هایش به پایان برسد. خاطرات شهیدتان پیش من است از وقتی بازنشسته شده، به جای استراحت، بین تهران و آبادان رفت وآمد می کند ...
جایگاه نماز در قیام عاشورا به روایت حاج آقا قرائتی
آماده و متمرکز است. 2 - برای نماز شب عاشورا مهلت گرفت عصر تاسوعا دشمن خواست حمله کند حضرت شب عاشورا را مهلت گرفت وفرمود: أنی أحب الصلاهًْ له (اللهوف، ص 89) من نماز را دوست دارم. حضرت هیچ تقاضایی از دشمن ندارد جز تأخیر برای نماز، با اینکه هیچ ترس و وحشت و هراسی هم از دشمن ندارد. 3- اذان گفتن در سخت ترین شرائط ظهر عاشورا در میدان جنگ، زیر رگبار، نماز که می ...
کنایه سنگین شاعر معروف به ترامپ و احمدی نژاد
در این فیلم گفته بود: من در یک ماه محرمی، روز دوازدهم، موقع اذان صبح از خانه خارج شدم و برای نماز صبح به سمت مسجد پشت خندق (مسجد، ولی عصر فعلی) رفتم. وارد حیاط مسجد شدم و در کنار حوضی که در سمت چپ قرار داشت، نشستم و مشغول گرفتن وضو شدم. پدرم داخل مسجد رفته بود و نماز جماعت صبح هم شروع شده بود. من همان طور که کنار حوض نشسته بودم و در حال وضو بودم، احساس کردم که حیاط یک مرتبه روشن شد ...
شهیدی که مهربانی اش باعث جذب بچه ها می شد
آمیزی ساختمان مهارت داشت. مدتی می رفت در مدارس جنوب شهر بدون هیچ مزدی کلاس ها و اتاق های مدارس را رنگ آمیزی می کرد. حسین هر وقت به نماز جمعه و جماعت می رفت، برادر کوچک ترش اسماعیل را تشویق می کرد و با خود می برد. دست های کوچک اسماعیل را در دست هایش گره می کرد و با هم به مسجد می رفتند. او را کنار خود می نشاند و جانماز کوچکی برایش پهن می کرد. دوست داشت با هم به مسجد بروند. روزی تصمیم گرفت ...
خلق خاطرات خوشایند از مسجد برای کودکان
سخنانی دارم گریه می کنم ولی آن موقع من هم فقط با گریه بقیه گریه می کردم شاید آن ها هم نمی دانستند برای چه گریه می کنند و این بار وقتی از مصلی بیرون زدم واقعا مثل قبل که از گریه قلبم درد می گرفت آن احساس را نداشتم این بار به خاطر زیبایی سخنان امام حسین(علیه السلام) که در عرفه گفته بودم قلبم سرشار از امید و خوشحالی بود که امام من چه زیبا سخن گفته. این بانوی لرستانی که از فعالان حوزه قرآن نیز ...