سایر منابع:
سایر خبرها
بیرانوند: ماندم تا خودم را ثابت کنم
به گزارش خلیج فارس به نقل از فرارو؛ دروازه بان شماره یک تیم ملی ایران در گفتگو با شرق از مسائل مختلفی که این روز ها در پرسپولیس و زندگی روزمره درگیر آنهاست، سخن می گوید. او در این گفت و گوی خواندنی از بزرگ ترین استرس خود در زندگی می گوید و امیدوار است طارمی خیلی زود دوباره پیراهن پرسپولیس را بر تن کند. بسیاری عقیده دارند ایرانی ها بعد از چند موفقیت خیلی زود اشباع می شوند و دست از تلاش ب ...
ماجرای شیر سماور که چکه می کرد/ کارگردانی که حواسش به خمیازه هنروران هم بود!
.... پوریا پوربهرامی پسر من که در آن زمان کم سن بود در این کار حضور داشت. همسرم او را سر فیلمبرداری می برد و من درگیر کارهای دیگری بودم و نمی توانستم با او به محل فیلمبرداری بروم. از طرف دیگر، آقای جعفری جوزانی هم سال ها در ایران نبودند و مرا نمی شناختند. پسر من برای این سریال در یک روستا در شمال ایران بود و همان جا هم برایشان معلم گرفته بودند و درس می خواند. یک بار برای سر زدن به او به آن روستا ...
مثل پدر؛ یادی از زنده یاد امیرحسین فردی به قلم سوسن طاقدیس
اخراج کرده بودند و چنان که در آن زمان رسم بود همه افرادی که ایشان برای کار به تلویزیون برده بودند همه با هم اخراج شدیم. کارم را از دست داده بودم. به خودم می گفتم وای اگر به خانه برگردم. باید به یک زندگی اجباری تن می دادم. دیگر از رؤیای بزرگم یعنی نویسندگی چیزی باقی نمی ماند. از خانه ای که نه ... از زندانی به زندان دیگر می رفتم. و دیگر هیچ امیدی برایم باقی نمی ماند. دیگر حق نداشتم هیچ رؤیایی داشته ...
روایت کامل تصویر جنجالی اعتراضات دی ماه؛ از سکوت در برابر تحریف و سوءاستفاده تا وجدان راحت عکاس!
وبسایت AP مشخص می شود که در تاریخ سی ام دسامبر سال 2017، یعنی نهم دی 1396، این عکس مورداستفاده قرار گرفته است و در زیرنویس عکس آمده است که پلیس ضدشورش از نارنجک دودزا علیه معترضین استفاده کرده است، یعنی از همان روز اول به دروغ اعلام شده است که یا نارنجک دودزا بوده است و یا گاز اشک آور و معیری نیز هیچگاه اعلام نکرده است که واقعیت چیز دیگری است، چرا؟ سواستفاده و بهره برداری AP از عکس ...
ناگفته های فرشاد احمدزاده از جدایی اش از پرسپولیس
باعث شد خیلی حرف و حدیث علیه ت پیش بیاید. شاید چون قبلا خیلی بهتر هم بودی و دعوت نشدی اما اینجا که شرایط برایت خوب هم پیش نمی رفت نامت در لیست قرار گرفت. من نمی دانم چطور آن موقع که من در پرسپولیس بازی می کردم و سه سال جزو بهترین ها بودم هیچکس نمی آمد بگوید چرا به تیم ملی دعوت نمی شود ولی چون یک بار در لیست آمد این حرفها و تیکه ها را می اندازند. مگر تقصیر من بود که به من تیکه می ...
قطب الدین صادقی: ما محکوم به خوش بینی هستیم/ طبقه نوکیسه منتقد نیستند
... چرا نگذاشتند؟ صادقی : آن آقای طاهری نگذاشت، بعد از رفتن ایشان هم من درگیر اینجا شدم و تمرکز نداشتم ؛ولی یادگار گادر کار کردم که یک اثر کاملاً تجربی بود. قبل از مروارید بود. آن یادگار گادر یک تجربه مدرن براساس نقوش جام زرین حسنلو است که 3200 سال پیش ساختند. 2800 سال پیش هم با ویران کردن آن شهر این رفت زیر قصری که سوزانده بودند تا 1358 کسی نمی دانست همچین چیزی هست، بعد که کشف ...
قوه قضائیه با مقصران حادثه برخورد کند کار را اگر به محلی ها واگذار می کردند؛ پیکرها خیلی زودتر پیدا می ...
پور افزود: اولین تیمی که به محل سقوط هواپیما رسیدند بومی های محلی شهرستان دنا بودند که می گفتند اگر امکانات کیسه خواب، آب و چند قرص نان در اختیار داشتیم، شب در محل سقوط می ماندیم، پیکرها را جمع آوری می کردیم به همین علت یک فرصت طلایی از دست رفت. برادر یکی از جانباختگان سقوط هواپیمای یاسوج گفت: عدم حضور به موقع رئیس ستاد مدیریت بحران در روز سوم حادثه آن هم ساعت 13 که معمولا کوه دنا بعد ...
حسین وفایی و رویای ایستادن بر بام اسنوکر جهان
تورنمنت بهترین بازی ام مقابل مارک سلبی بود. من قبلا با مارک سلبی بازی کرده بودم. او در چین با اینکه بازی مان خیلی نزدیک بود، توانست مرا شکست دهد. از همان موقع که بدشانسی آوردم، منتظر بودم که یک بار دیگر با سلبی بازی کنم. این بار خدا را شکر در کاردیف گیرش آوردم و شکستش دادم. او بعد از باخت خیلی عصبانی بود و می گفت نباید در این مرحله شکست می خورد. مسابقه ما 4، 5 ساعتی طول کشید. در فریم ...
فتح الله زاده: آقایان 31 میلیارد تومان پیشخور کردند!
بخش خصوصی هم قسمتی از کار را دست خودش بگیرد. من چرا باید بنشینم تا به عنوان مدیرعامل استقلال انتخاب شوم؟ *آقای سعیدلو یک بار به شما و آقای هدایتی گفت که اگر ادعای تیم داری تان می شود بروید و یک تیم را بخرید و بالایش بیاورید. -خب ما نمی توانیم. بعد هم من می گویم شما همین تیم را به من بدهید و فرصت هم بدهید. آقای فرگوسن 30 سال مربی منچستر بود. من کجا 30 سال در استقلال بودم؟ من ...
دموکراسی از صندوق رأی بیرون می آید؟
ارتباط بگیرند. هر گروهی این پروسه را از دست بدهد، فارغ از اینکه در انتخابات نامزد معرفی کند یا نکند، رأی بدهد یا ندهد، متحمل خسارت بزرگی می شود. پس همه اصلاح طلبان فارغ از موضعشان درباره روز انتخابات و حتی بعد از انتخابات، باید درباره مرحله اول به اجماع برسند. باید بین فعالیت های روشنگرانه در ایام تبلیغات انتخاباتی و روز رأی گیری تفاوت قائل شویم. این کار در مجلس هفتم صورت گرفت؛ نمایندگان ...
ناگفته های تشکیل بسیج، گشت ثارالله و جذب کمک های خارجی برای جبهه ها از زبان رحمانی
به گزارش ایکنا ، ایسنا نوشت: رحمانی هرچند پس از پایان جنگ هشت ساله و ارتحال حضرت امام خمینی در سال 68، با فرماندهی بسیج مستضعفین ، ریاست ستاد جذب و هدایت کمک های مردمی به جبهه ها و عضویت دفتر امام خداحافظی کرد، اما دو سال بعد، با تلفیق نیروهای ژاندارمری، شهربانی و کمیته های انقلاب و تأسیس نیروی انتظامی نماینده حضرت آیت الله خامنه ای در این نهاد شد و شانزده سال حضورش (1370 - 1386) در این سمت، که با وقوع حوادث متعدد سیاسی و اجتماعی و نقش و نشان ناجا در آن ها همراه ب ...
تصویر جنجالی اعتراضات دی را چهار میلیون فروختم
) و بر اساس رصد این عکس در وبسایت AP مشخص می شود که در تاریخ سی ام دسامبر سال 2017، یعنی نهم دی 1396، این عکس مورداستفاده قرار گرفته است و در زیرنویس عکس آمده است که پلیس ضدشورش از نارنجک دودزا علیه معترضین استفاده کرده است، یعنی از همان روز اول به دروغ اعلام شده است که یا نارنجک دودزا بوده است و یا گاز اشک آور و معیری نیز هیچگاه اعلام نکرده است که واقعیت چیز دیگری است، چرا؟ سواستفاده و ...
گفتگو با معلمی که برای دانش آموزانش در دل برف تونل زد +تصاویر
سخت بود. او می افزاید: با روش های ابداعی از تشخیص دست راست و چپ از هم برای کودکان تا آموزش روی اندیشه و افکار دانش آموزهایم کار را ادامه دادم و بعد از اینکه در سال 95 به همت آقای سلمانی (استاد دانشگاه) و آقای سرافراز (رئیس توزیع برق) به روستا برق آمد کمی کار راحت تر شد. صادقی حتی برای ساختن مدرسه در این روستا نیز خود آستین ها را بالا زده و با هزینه شخصی و به صورت رفاقتی و ...
رقابت دوقلوها برای جنگیدن
می کرد. 12 روز مانده به عید سال 1367 بود، خانه ما نزدیک کارخانه برق بود برای در امان ماندن از بمباران ها به روستا برگشتیم. پنجم فروردین ماه سال 1367 بود که امام فرمودند: جبهه ها را خالی نگذارید. احمد فردای همان روز بلند شد و گفت: من باید بروم جنگ. گفتم: می خواهی بروی؟ گفت: بر اثر شکستن دیوار صوتی، در تهران شیشه خانه های مردم شکسته است، بروم شاید کمکی از دست من بربیاید. آخر ما مغازه شیشه بری داشتیم ...
روایت مصدومان حادثه تروریستی خاش
و بلوچستان نزدیک به 25 کیلومتر تا زاهدان باقی مانده بود که انفجار رخ داد. این مرزبان حادثه را اینگونه نقل می کند که "چیزی به خاطر ندارم جز اینکه در تاریکی خودم را از میان تکه های اتوبوس بیرون می کشیدم و صدای باقی دوستانم می آمد که ناله می کردند. خیلی زود افراد عبوری و هموطنان بلوچ به کمک مان آمدند. من دست تکان دادم که بگویم زنده ام و بعد از آن آمبولانس ما را به بیمارستان زاهدان منتقل کرد." ...
به خاطر یک شقه گوشت
خریده ام 28 تومان و 500 تومان. خب قیمتش خوب است. روژین چشمش به گوشی اش است تا دخترش تماس بگیرد و ببیند برای پنجشنبه شب نوه ها مهمانش می شوند یا نه. دیپلم دارم و خانه دارم. بار اول که آمدم از زندگی بیزار شدم. ساعت 9 آمدم، اسمم را نوشتم و شدم نفر پنجم. کارت شناسایی داشتم. خیلی شلوغ بود. خدایی وقتی رفتم خانه از خودم بیزار بودم از بس خسته بودم. امروز هم گفتند برو اسمت را بنویس گفتم: نمی ...
همبستگی مردم در اسلام برایم جذاب است
است و من بیشتر آن را دوست دارم هر چند که این غذا خیلی چرب است:کباب کوبیده! اما کبابی که سوخته و سیاه نباشد چون آن هم برای سلامتی مضر و حاوی کربن است. روزهای آلوده شما کربن را در هوا استشمام می کنید و بعد به خانه می روید و کربن می خورید! قبلا به مدت 2 سال در شیراز، اصفهان و ... هر روز قورمه سبزی و کباب کوبیده خورده ام و الان می گویم:” بسه دیگه! کافیه!” رهیافته : از غذاهای فرانسوی کدام را ...
هجده روز پس از پیامک های عاشقانه امین چه شد؟
.... حالم خیلی بد بود. نفسم داشت بند می آمد؛ درست مثل آن لحظه که اسمش را در اینترنت دیده بودم! نزدیک بود خفه شوم. نفهمیدم کی مرخصم کردند. تا چهار پنج روز توی حال خودم نبودم و متوجه رفت و آمد هیچکس نمی شدم. سعی می کردم خودم را امیدوار کنم و به حرف های اطرافیان دقیق می شدم که شاید یکی بگوید اشتباه شده و تشابه اسمی بوده، شاید یکی بگوید امین برگشته یا شاید.... به خاطرات ...
تله ذهنی چیست و چگونه می توانیم در آن گرفتار نشویم؟
ستاره| سرویس روانشناسی - این داستان که اخیرا برای من اتفاق افتاده است را در نظر بگیرید... من یک کنفرانس تلفنی بسیار مهم با کسی در ساعت ده صبح داشتم. با هیجان منتظر تماس آن ها بودم چرا که می توانست یک فرصت شغلی برای من باشد. صبحم را برنامه ریزی کردم و منتظر شدم اما هیچ کس زنگ نزد. بعد از چند دقیقه، گیج و همینطور که زمان پیش می رفت به طور فزاینده ای، خسته و ناامید می شدم. بعد از حدود 15 دقیقه ...
تداوم نابسامانی قیمت گوشت در بازار همدان/سیاست توزیع تغییر کرد
اما هر بار عنوان می کنند همدان از دریافت سهمیه گوشت محروم است و سهمی به همدان داده نمی شود، عنوان کرد: قیمت گوشت در بازار همدان هم به قدری بالاست که توان خرید آن را نداریم . وی که خانه دار است و همسرش یک بازاری است که این روزها به دلیل وضعیت نامناسب و کسادی بازار دخل وخرجشان باهم نمی خواند، عنوان کرد: درآمد همسرم حتی کفاف اجاره مغازه را هم نمی دهد و تا این حد فروش کم شده و از طرفی ...
ماجرای دیه 20 میلیونی مرد نظافتچی!
ابتدایی بیشتر درس نخوانده بودم، به همین خاطر هم جز کارگری ساده نمی توانستم شغل مناسب تری داشته باشم. از طرف دیگر هم همسرم از یک خانواده ثروتمندی نبود که حالا بخواهد با درآمد اندک من به آرزو ها و رویا های طلایی خودش برسد. خلاصه، به خاطر همین چشم و همچشمی ها و انتظارات زیاد او در زندگی، اختلافات ما شدت گرفت تا جایی که چشم دیدن مادرم را نداشت و هر بار که مادرم قدم در خانه ما می گذاشت آشوب به ...
چگونه فرهادی ابهام اخلاقی را به شکل هنری بیان می کند؟
.... این بشقاب ها البته همیشه قابل اعتماد نیستند، همان طور که در روز پخش مراسم دستگاه ماهواره خانه او دچار مشکل شد. تعمیرکاری هم که نیمه شب از خوابش زده و آمده بود نتوانست کاری کند. دست آخر دوستی از آن سر شهر که با استفاده از اینترنت و وی پی ان به نمایش زنده مراسم دسترسی پیدا کرده بود، ارتباط راه دوری بین کامپیوتر خود و لپ تاپ فرهادی برقرار کرد و جمع خانواده و دوستان گرد لپ تاپ حلقه زدند ...
روزی که سالن همایش وزارت کشور منفجر شد +تصاویر
می دانند بذر خوبی ها و عشق به خوب ها را از کودکی می توان در دل فرزندان کاشت: دختر کوچکم هم با شهید انس دارد. هر روز صبح که از خواب بیدار می شود، به آقا ابراهیم سلام می کند. ریحانه خانم مکثی می کند و در جواب نگاه پرسشگر من ادامه می دهد: عکس بزرگ شهید ابراهیم هادی را خریده ام و در پذیرایی نصب کرده ام. فقط هم این نیست. روی در اتاق و داخل آن هم عکسش را چسبانده ام. در خانه ما، همه این شهید بزرگوار را ...
خرید علوفه به جای حبس
منطقه قرق منصورآباد یک قوچ شکار کردم و توسط محیط بان ها دستگیر شدم. جوان بودم و اگر به زندان می افتادم همه زندگی ام از دست می رفت. وقتی پرونده ام توسط آقای هاشمی بررسی شد، او لطف بزرگی در حق من کرد و حکم حبس مرا برای دو سال تعلیق کرد و گفت اگر در این مدت دوباره تخلف کنم علاوه بر جریمه حکم حبس تعلیق شده هم اجرا خواهد شد. این حکم باعث شد تا آبرویم نرود. من کارمندم و اگر زندانی می شدم نمی ...
عشقی به وسعت دریا به سبزی جنگل
پارچه ای می کند: سال 70 وارد حرفه نانوایی شدم و سال ها در شمیران نو و یافت آباد تهران شاگرد نانوا بودم. از همان روزها همیشه دغدغه محیط زیست را داشتم و به دنبال راهی بودم تا محیط زندگی ام پاکیزه بماند. سال 86 به خرمدره برگشتم و با گرفتن وام 10 میلیون تومانی یک نانوایی به راه انداختم. همیشه از اینکه نان بی کیفیت به دست مردم می رسید ناراحت بودم و دوست داشتم نان با کیفیت به دست مردم بدهم. به این ترتیب ...
زن اولم به خاطر مهریه اش تحت فشار قرار داد و زندانی شدم
زیادی به آن وارد شد. قرار شد بعد از چند بار قاچاق مواد، صاحب کارم علاوه بر خودرو مبلغ اضافه ای به من بدهد که با زندانی شدنم بر باد فنا رفت. برای این که به علت پرداخت نکردن مهریه همسرم زندانی نشوم وارد این بازی خطرناک و دو سر باخت شدم. مثل روز روشن است که یک لحظه آزادی به پول حرام می ارزد و ارزش ندارد به خاطر یک مشت اسکناس آدم عمر و جوانی اش را پشت میله ها هدر بدهد. بیشتر بخوانید: مرد ...
مرد مشهدی مچ زن خیانتکارش را همراه معشوقه اش در خانه گرفت
...، اما فایده ای نداشت و من چنان عاشق و دلباخته او شده بودم که گوشم به این حرف ها بدهکار نبود. بعد از ازدواج با کارگری و بدبختی خرج زندگی ام را در می آوردم و برای خوشبختی و آرامش همسرم هر کاری می کردم. 2 سال از زندگی مشترک مان گذشت و هر روز من بیشتر متوجه نصیحت های خانواده ام می شدم. هر بار که دستمزدم را به منزل می آوردم، همه را یک جا تقدیم همسرم می کردم و او هم آن را برای خودش پس انداز ...
دادگاه خانواده؛ شوهرم نگفته بود از زن اولش بچه هم دارد
. بعد متوجه شدم این زن همسر سعید است. اصلا باورم نمی شد. همان موقع سعید آمد و آن زن را با خودش به اتاق برد آنها داد و فریاد می کردند من هم گیج و منگ شده بودم و نمی دانستم چه شده است. واقعا سعید زن داشت و این همه مدت از من پنهان کرده بود؟ آن روز خیلی زود به خانه رفتم با مادرم هم صحبت نکردم باورم نمی شد سعید اینطور من را بازیچه دست خودش کرده باشد. چندباری تماس گرفت و من جواب ندادم سرکار می ...
نجات عامل جنایت 50 هزار تومانی از چوبه دار
عاملان قتل آغاز شد تا اینکه دو ماه بعد از حادثه کیوان 24ساله با مراجعه به اداره پلیس به قتل نگهبان کارخانه با همدستی یکی از دوستانش به نام عارف اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: چند سال قبل در کارخانه پوشاک بچه مشغول کار شدم اما بعد از سالها کار به خاطر تعدیل نیرو اخراج شدم. به همین دلیل بیکار شدم و درآمدی نداشتم. از آنجائیکه به محوطه کارخانه آشنا بودم و می دانستم یک گاوصندوق در اتاق ...
بازی سرنوشت؛ چگونه بعد از آزادی از زندان خوشبخت شدم
مفت فروختم و شدم سرباز حسن که داشت سربازی اش تمام می شد.خیلی مدیونش بودم و هیچ جوری نمی توانستم زحماتش را جبران کنم.وقتی سال مادرم گذشت علی ازدواج کرد و حسن هم گفت دختری را نشان کرده است . داشتم دوباره تنها می شدم و ترس از این موضوع خیلی آزارم می داد. بعد از مدتی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم به تهران برگردم کمی نجاری یاد گرفته بودم و احساس می کردم این بار می توانم برای خودم کاری پیدا کنم . در ...