با شنیدن صدای هلی کوپتر دلم می گیرد
سایر منابع:
سایر خبرها
شیوه های اجتهاد پویا در آموزه های امامان معصوم
بزرگان از آن جمله: صاحب الغدیر در میان فرزندان امام هفتم(ع) از جهت جایگاه معنوی و علمی ایشان را بعد از امام هشتم بالاتر از همه می دانند. (امینی ، 1366، ج 1، ص 196). لذا امام هفتم(ع) فرمودند قم خانه و پایگاه آل محمد(ص) و شیعیان آنان است (مجلسی،1403 ه ، ج 2، ص446) در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمودند قم پایگاه علوم و فضایل می گردد به گونه ای که در زمین مستضعفی در دین یافت نمی شود حتی زنان خانه دار به ...
امانت هایی که خدا داده بود را پس دادم
گلوله به شهادت رسید. وقتی پیکر پسرم را من نشان دادند قسمت راست بدن و یک دستش را گلوله با خودش برده بود. به بچه ها گفتم انگشترش را یادگاری به من بدهند، گفتند دستش را گلوله برده و انگشتری نبود. خبر که دادند گفتم سر و جانم فدای حسین. بارها به عباس گفتم ازدواج کند و او هر بار گفته بود نه، الان وقت ازدواج من نیست. حاجیه خانم می افزاید: در تمام دوران جنگ بیشتر از همه نگران علی بودم ...
بیرانوند: تمدید قراردادم تقریباً تمام شده است / این دربی مساوی ندارد
در خصوص اینکه حکم هواداران تراکتور و خودش در یک روز صادر شده اما هواداران تراکتورسازی بخشیده شدند، گفت: اتفاقاً در تمرین امروز با بازیکنان و محسن خلیلی صحبت می کردم. من و هواداران محترم تراکتورسازی در یک روز محروم شدیم و وقتی متوجه شدم حکم آنها تغییر کرده تعجب کردم. به همین دلیل به مدیریت باشگاه گفتم که چرا برای من محرومیت در نظر گرفته شده اما از طرف دیگر حکم هواداران تیم حریف اجرا نشده است. ...
سیره ائمه اطهار (علیه السلام) در زنده نگه داشتن عاشورا
و کوه ها از هم پاشیدند و دریاها متلاطم شدند و ملائکه چهل روز بر حسین(علیه السلام) گریستند .(14) هم چنین امام رضا(علیه السلام) در روایتی به گریه آسمان های هفت گانه و زمین اشاره نموده اند.(15) از روایاتی که گذشت می توان چنین استنباط کرد که اصل مسأله گریه هستی بر شهادت امام حسین(علیه السلام) امری است قطعی که خود سند متقنی است برای زنده نگه داشتن این قیام. ترغیب شاعران به سرودن ...
آثار محبّت اهل بیت (علیه السلام ) در قرآن
شیعه نیوز : مقدّمه الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّین ؛1 دین همان محبّت و محبّت همان دین است. انسان موجودی کمال طلب است. از این رو اگر مطلوب خود را که همان کمال است در شیئی یا شخصی ببیند، محبّت و علاقه به آن در دلش جای می گیرد و تلاش می کند که خود را شبیه او سازد.2 در روایات، مودّت و ولایت به عنوان یک فرض الهی و ملاک قبول اعمال و عبادات است. أَنَّ مَوَدَّهَ أَهْلِ بَیْتِی مَفْرُوضَهٌ و ...
کمال دین در جمال ولایت
شد و وارث پیامبر (صلی الله علیه و آله) . از آن روز در دل هر مشتاقی، چشمه ای از عشق جوشید و هر چشمه ای را ندایی است که هر صبح،در هر طلوع، هر ظهر و هر شام و هر غروب، به ولایت علی (علیه السلام) شهادت می دهد؛ اشهد انّ علیا ولیُّ اللّه . اذان از بالای گل دسته ها، غدیر را سر می دهد. دسته های گل در میان خانه ها، غدیر را تبریک می گویند. شیرینی و گلاب نیز هر کدام در این جشن سهمی دارند و لحنی، که خود با ...
سوره ایستاد تا آزادی را تلاوت کند
رقم خورد؟ یک روز طبق معمول در بندر خرمشهر سر کار رفتم. دقیقاً یادم نیست چه روزی بود. شاید قبل از شروع رسمی جنگ بود. چون بعد از 31 شهریورماه اوضاع وخیم شد. خلاصه آن روز به خانه برگشتم. غذایی خوردیم و می خواستیم بخوابیم که دیدیم چند نفر در خانه را می کوبند. باز کردیم دیدیم سرباز هستند. اول فکر کردیم نیرو های ایرانی هستند. به فارسی دست و پا شکسته گفتم سرکار چطوری؟ آن سرباز که انگار کمی فارسی ...
پدر کودک 6 ساله فوت شده در ورزشگاه آزادی: عماد، عاشق استقلال بود
...> سوال دشواری است، اما می خواهم بدانم آن شب که این اتفاق افتاد چگونه برای محمد صفی یاری به صبح رسید؟ وقتی این اتفاق رخ داد من داغ بودم. تا ساعت سه بامداد در ورزشگاه بودیم و بعد هم دنبال کار های پزشکی قانونی و خاکسپاری اش رفتم. به خانه نرفتم و صبح همسرم را دیدم. شما نمی دانید من چه می گویم. 2 روز است که خواب به چشمم نیامده است. در ساعات ابتدایی اشتباهاتی هم در اطلاع رسانی صورت ...
خدا دوستش داشت که با شهادت او را برد
شهید آخرین اعزام محمد را به یاد می آورد و می گوید: روزی که پسرم می خواست برای همیشه برود، از دو طرف صورتش را بوسیدم (اشک امان مادر را می برد) تا ایستگاه اتوبوس بدرقه اش کردم. ذوق داشت که زودتر برود. عراقی ها دوباره به کشورمان حمله کرده بودند و جوان ها می رفتند تا مقابل آن ها بایستند. محمد هم رفت و سه روز بعد به شهادت رسید. مادر ادامه می دهد: محمد در سه ماهگی آبله گرفت. از دهات با پای پیاده ...
حماسه قهرمانان در قاب سیما
مشاهده می شود که البته در 30 سالی که از پایان جنگ می گذرد با نوساناتی همراه بوده است. هر چه هست، دست تلویزیون از مجموعه های نمایشی دفاع مقدسی خالی نیست و می تواند آبروداری کند. به طور طبیعی برخی از این آثار همچنان در یاد و خاطره مخاطبان خود مانده اند و گذشت زمان غبار نسیان را بر چهره شان ننشانده و بعضی دیگر هم فقط دیده شده اند و بعد، به تاریخ پیوسته اند. بررسی آماری از تعداد سریال های ساخته شده ...
ذهن خوانی یک جنگجو
پدرم در روستایی به نام باشقورتاران در همدان به دنیا آمده بود. مادرم در تهران به دنیا آمده؛ ولی پدرش اهل روستایی در قم است. پدرم کارخانه کفش داشت؛ اما من دوساله بودم که بر اثر سکته قلبی فوت کرد. بله؛ ما چهار خواهر و برادریم. من متولد همدان هستم. ولی شناسنامه ام از شهر ری صادر شده است. وقتی پدرم فوت کرد همدان زندگی می کردیم. کارخانه پدرم هم همدان بود. مادرم وقتی ازدواج کرد 13 ساله بود و وقتی پدرم فوت کرد 23 ساله. با خواهرم اختلاف سنی شان 13 تا 14 سال است. همیشه می گوید: ما 5 بچه بودیم که با هم بزرگ شدیم. فقط من در خانه ماندم و کارهای خانه را انجام دادم و شماها درس خواندید. در فامیل مادری و پدری، قبل از من تقریبا کسی دانشگاه نرفته بود. همه آنها کارشان آزاد بود. خانواده مادری ام بازاری بودند و خانواده پدری هم در همان زمینه کفش فعال بودند. پدرم در فامیل خودشان وضعیت مالی اش از همه بهتر بود. کارخانه و خانه داشت. چند ماشین داشت. بعد از پدرم خانواده پرتنشی داشتیم. البته آن زمان، دوره جنگ هم بود و تنش در جامعه هم زیاد بود. من متولد 58 هستم. بعد از فوت پدرم خیلی زندگی مان به هم ریخته بود و تا زمانی که مادرم بتواند اینها را جمع و جور کند، آن هم در شرایط آن روز، طول کشید. مادرم جنگجو بود. تنها ابزاری بود که توانست زندگی مان را جمع کند. من پسر شروری بودم. برای من شرارت و شیطنت با هم فرق دارد. شرور کسی است که تخریب می کند و به اصطلاح خودمان خراب کاری می کند. بچه های شرور می خواهند به دیگران آسیب بزنند و من جنسم شرارت بود. به دنبال انتقام از دنیا بودم و این موضوع را الان می فهمم. ...
خادمی که من باشم!
...> از یک جایی به بعد دیگر حوصله آدم ها و کفشهایشان را هم نداشتم. نشستم قاطی جمعیت و همه دلتنگی عصر جمعه را گریه کردم. آخر مجلس بود. گفت: خدایا، همه کسانی که دارند خدمت می کنند... گفتم: وااااای خدایا ما رو میگه ها ، پاشدم جلوی در بایستم و کفشداری ام را بکنم که جمله را اینطور تمام کرد: خدایا، همه کسانی که دارند خدمت می کنند و در رأس آن ها ولایت فقیه را از گزند و شر دشمنان حفظ بفرما ...
مثل اثر انگشت، شبیه به هم نیستند
کند . کمی بعد نیوشا به کمک معلمی که برای آموزش وی به خانه می آمد، نقاشی را فرا گرفت و حالا ذهنیت رنگی وی در قاب دو تابلوی زیبا بر روی دیوار نمایشگاه نصب شده است. به گفته مادر نیوشا، وی برخلاف دیگر مادران اوتیسم دخترش را به فضاهای عمومی می برد تا هم مردم با وضعیت وی آشنا شوند و هم نیوشا عادت کند. به خاطر همین با فضاهای عمومی غریبه نیست. رفتار خیلی از مردم آزاردهنده است. چون ظاهر بچه های ...
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران؛ شعرهای عاشقانه شهریار
بیست و هفتم شهریور، روز درگذشت شهریار شاعر معاصر ایرانی به عنوان روز شعر و ادب فارسی نامگذاری شده است. در ادامه غزل های عاشقانه شهریار را با هم مرور می کنیم، عاشقانه هایی که امروز ضرب المثل شده اند. آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت ...
گریه های مادر عماد، جان آدم را آتش می زند (ویدئو)
به گزارش کندو نیوز ، بعد از ماجرای دختر آبی که صفحه های اجتماعی را آتش زد ، حالا غم از دست دادن عماد 6 ساله آتش بر جانمان انداخته است. فکر کن کودکی 6 ساله به همراه پدرش که یک دکه دار است به استادیوم رفته و شب جان سوخته اش به خانه بازگشته است... آن ها که استادیوم آزادی رفته اند به خوبی می دانند که از استادیوم آزادی، جز آن مستطیل سبزی که بر دوربین ها نقش می بندد، تنها خرابه ای ...
یادمان های دوران دفاع مقدس یادآور ایثارگری ها و رشادت های رزمندگان
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمانشاه ،نوروز اکبری فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه سرپل ذهاب گفت : یادمان های دوران هشت سال دفاع مقدس در این شهرستان یادآور ایثار گری ها و رشادت های رزمندگان است که روز های رزم را برای همگان ترسیم می کند و در تمام ایام سال پذیرای شمار زیادی از مردم سراسر کشور است. او گفت : مناطق عملیاتی و یادمان های غرب کشور در طول هشت سال دفاع مقدس ...
دیدار با همسر شهید محمود نقی در ستارگان پرفروغ منطقه 10
بودم و نگرانی بر من غلبه کرد که نکند اتفاقی افتاده باشد. به بنیاد شهید سر زدم گفتند خبری نیست، برو دعا کن. چند روز بعد چند نفر از سپاه پاسداران آمدند خبر شهادت را بدهند اما رویشان نشده بود. به دو بچه ای که در کوچه مان بازی می کردند گفتند در خانه ما را بزنند و بگویند که یکی از خانواده به بنیاد شهید مراجعه کند. وقتی به بنیاد شهید رفتم خبر شهادت را دادند. همان لحظه مادرم هم خبردار شده بود و به بنیاد ...
سرنوشت 2 شرور خط خطی پایتخت
همراهم بود که در زمان درگیری از محل دور شد. آن ها چند نفر بودند؟ فکر کنم هشت نفر بودند. نمی ترسیدی بلایی سر خودت بیاید؟ خودم هم زخمی شدم و قبل از درگیری دردسرش را به جان می خرم و اتفاقی نمی افتد و با چاقو زخمی می شوم. خانواده ات اعتراضی ندارند؟ بنده های خدا مجبورند. بچه شان هستم دیگر و اشتباه از سمت من است. اگر فرزند خودت مثل ...
سایه ترس بر سر مردم رویدر
زمین لرزه های بزرگی در مقیاس چهار و 7 دهم ریشتری در بخش رویدر بوده ایم. از ابتدای سال تا کنون 5 زلزله با قدرت 3 ریشترشهر رویدر را لرزانده است. زلزله هایی که کانونش شهر فین و بندر خمیر است نیز رویدر را می لرزاند. مردم رویدر سال ها در سایه ترس زیسته اندو هر روز حادثه ای در گوشه و کنار ایران می شنوند ترس وجودشان را می گیرد. رضا شهروند رویدری می گوید: همه هرمزگانی ها از زلزله ...
ناگفته های پدر عماد/ نمی گذارم حق بچه ام پایمال شود
مراقب باشد. مشغول فروش وسایل شدم و بعد از پایان کار متوجه شدم که از عماد خبری نیست. نگاه کردم بین دو نرده داربست ایستاده بود. صدایش کردم جواب نداد. به طرفش رفتم و دیدم که برق او را خشک کرده است. فوراً به اورژانس خبر دادم و دو دقیقه ای نگذشته بود که اورژانس آمد. به بچه ام تنفس مصنوعی دادند و کارهای احیا صورت گرفت اما بی فایده بود. به من گفتند که نیم ساعت از مرگ پسرم می گذرد. داربست هایی که در ...
گفت وگو با امید نیاز، کارگردان فیلم ب 12 / بچه ها فیلسوف های بی تجربه اند
بهادر به پایان نمی رسد و از آن جا به بعد یک داستان جدید با لحنی طنز شروع می شود و اصلا ماجرای تهیه دارو برای بی بی به فراموشی سپرده می شود و خط قصه جدیدی با ماجرای گم شدن بچه ها گسترش می یابد؟ یکی از دلایلی که لحن قصه از دقیقه 70، نه برای شخصیت ها، که برای تماشاچی طنز می شود، این بود که من به ریتم فکر می کردم تا فیلمی سراسر دردآلود و تخت درنیاید. البته بچه ها شبانه به خانه ها سر می زنند و ...
شهریار ولایت
دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا آیت الله مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی می کند. گفتم از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چند روز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر ...
بازی آخر در گذرگاه مرگ
نداشته و به دستور پشتیبانی ورزشگاه نصب داربست را انجام داده ام. زمانی هم که داشتم داربست را نصب می کردم تیر برقی ندیدم و از همین مسأله متعجب هستم. گفت و گو با پدر عماد پدر عماد که از مرگ تلخ تنها بچه اش شوکه است به ایران از جزئیات ماجرا گفت. این حادثه چگونه رخ داد؟ / عماد داشت کنار غرفه بازی می کرد. حواسم به او بود و مدام می گفتم که مراقب باشد. مشغول فروش وسایل شدم و بعد از ...