سایر منابع:
سایر خبرها
روایت یک مادر از شهادت و مفقودالاثر شدن 5 فرزند جوانش توسط رژیم بعث
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، مؤسسه فرهنگی هنری جنات فکه در سال 1377 در حالی فعالیت خود را آغاز کرد که مسائل پیرامون نهضت جهانی اسلام انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس اصلی ترین دغدغه اش به حساب می آمد. شرایط فرهنگی ایام پس از جنگ، تغییر و تحولات فکری به وجود آمد تصمیم گرفته شد از میان هیاهوهای حزبی و جناحی قدی علم شود و روایتگر جریاناتی باشد که روزگاری نه چندان دور روز و شب همه ...
مچ گیری تازه عروس از تازه داماد در فیس بوک
اینکه پدر و مادرم شغل وی را نمی پذیرفتند، من برای ازدواج با رضا ابراز تمایل کردم. روزهای نخست همه چیز به خوبی و خوشی گذشت. در برخی از برخوردها متوجه رفتارهای غیرعادی رضا شدم اما مهم نبودند. مادرش وقتی من در میهمانی هایشان بودم همیشه استرس داشت و سعی می کرد من کنارش بنشینم، من توجهی به این کارها نداشتم غافل از اینکه کاسه ای زیر نیم کاسه است . تازه عروس افزود: شوهرم یک دوست ...
ردپای شیشه در قتل اتفاقی
را از هفت سالگی ندیدم. نمی دانم کجا رفت و چرا؟ با مادرم اختلافی نداشت. مادرم در این سال ها برای من و خواهرم هم مادر بود و هم پدر. دوست نداشت در این مورد حرفی بزند. به همین دلیل هیچ وقت از مادرم چیزی نپرسیدم. فکر می کردی یک روز زندانی شوی؟ نه، مدتی در مغازه ای به عنوان فروشنده کار می کردم و هر بار از جلوی زندان رد می شدم با خودم می گفتم نکند یک روز من زندانی شوم و پسرم بی پدر ...
پایان 70سال جدایی
تعریف کرده بودم و همان تعریف های من باعث شد خانواده ام را پیدا کنم. علاوه بر آن، من چندبار در روزنامه ها آگهی دادم و همه جا را دنبال آنها گشته بودم. خانه شما با برادران تان چقدر فاصله دارد؟ با یکی از آنها شاید 400متر و با برادر دیگرم 3/5کیلومتر. بعد از آن اتفاق هرگز مادرتان را ندیدید؟ نه متاسفانه. دست تقدیر من را یک سال دیر به برادرانم رساند و اگر زودتر این اتفاق می ...
زنی که مجسمه اش در شهر است اما در فقر زندگی می کند ! (+عکس )
رشادت و شجاعت خود حماسه ای را آفرید که بر اثر آن به شیرزن ایران شهرت یافت. ماجرای فرنگیس به روزهای آشفته حالی دختر جوانی برمی گردد که هنوز رخت عزای برادر شهیدش را به تن داشت که خبر شهادت اعضای خانواده اش را در حادثه اصابت گلوله توپ دشمن به اتومبیل حامل شان می شنود. فرنگیس حیدرپور در این مورد می گوید: سال 59 بود و من 18سال داشتم که آنها به روستای ما حمله کردند و ما خیلی شهید دادیم، مردم ...
چهره ها در اختتامیه جشنواره فجر چه گفتند؟
: جایزه ام را به پدر و مادرم تقدیم می کنم؛ نه به خاطر اینکه پدر و مادرم هستند که تا ابد دختر رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثری می مانم، بلکه آن را تقدیم می کنم به دلیل صبرشان برای دو سال تلخ خانه نشینی که مرا و همه بهانه گیری های مرا و خشم ام را که ناشی از ناعدالتی بود که در حقم شده بود، تحمل کردند و لحظه ای اجازه ندادند احساس تنهایی کنم. کوثری خطاب به پدر و مادرش گفت: دستتان را می بوسم ...
مروری بر 10 فیلم برتر امسال جشنواره فجر (+عکس)
خانه می آید، مادر را روی تخت به حالت دراز کشیده می بیند که خود را "کفن پیچ" کرده و در حال گوش دادن به قرآن است. یا در بخشهایی دیگر از فیلم و در حالی که از رابطه دخترش با "بابک" متوجه و او را در حال پیاده شدن از ماشین بابک می بیند تصمیم می گیرد با پدرش در میان بگذارد و پدر نیز با نصیحتی از کنار این ماجرا می گذرد (ظاهرا این موضوع برای خانواده از اهمیت پایینی برخوردار است). هر چند مادر خانواده نسبت ...
اعترافات عامل قتل فجیع سه عضو یک خانواده
دوباره به سر کار بازگشت. این گزارش حاکی است: از سوی دیگر برادر بزرگ تر این جوان 30 ساله که هر روز فرزند خردسالش را به منزل پدرش می برد تا از او نگهداری کنند طبق معمول هر روز ساعت 7:15 به منزل پدرش رسید او و همسرش هر دو کارمند بودند، به همین دلیل هر روز صبح فرزند خردسالشان را نزد پدر ومادرش می گذاشت و خودش سر کار می رفت اما وقتی صبح سه شنبه هفته قبل وارد منزل شد پدرش را با سر و وضعی خون آلود و در ...
حفظ قرآن، شرط بخشش قاتل والدین
و بیدار شدم. در خانه دنبال منشأ بو گشتم تا اینکه به اتاق پدر و مادرم رسیدم. هرچه آنها را صدا زدم بیدار نشدند. من هم سریع برادرم را خبر کردم. ماموران در ادامه تحقیقات فهمیدند این زوج پسر دیگری به نام مهرزاد دارند که زمان حادثه در خانه نبوده. مهرزاد وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، گفت: من شب از خانه خارج شدم و با یکی از دوستانم به پارک محل رفتم تا در آنجا ورزش کنم. بعد از اینکه برگشتم متوجه ...
پرویز پرستویی: هم بلال فروخته ام هم باقالی
همدلی با هم داشته باشند. در خانه ای که ما بودیم، هر خانواده ای درون یک اتاق زندگی می کرد و همه وسایل زندگی نیز در همان اتاق قرار داشت. اتاقی که من، برادر و پدر و مادرم و بعدها خواهرم که به دنیا آمد، در آن اتاق زندگی می کردیم. زندگی کردن پنج نفر کنار هم در یک اتاق سخت نبود؟ نه! در حال حاضر بچه های ما هر کدامشان دنبال اتاق خودش می گردد ولی آن زمان همه بدون مشکل درون یک اتاق زندگی می ...
"باران کوثری" برنده سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن
تقدیم کنم به مادرم نه برای اینکه عزیزترین مادر دنیا است که هست برای اینکه از بچگی به من یاد داد کسی را قضاوت نکنم و بعد به امیر جلیلوند پدرم هدیه کنم نه برای اینکه بهترین پدر دنیا است، برای اینکه همه به بچه هاشون یاد می دهند که زمین خوردید یا علی بگویید و بلند شوید اما بابام به من یاد داد اگه یا علی بگویی هیچوقت زمین نمی خوری. تندیس بلورین هیات داوران نگاه نو امیرحسین عسگری ...
گلایه های نیکی کریمی
به خاطر اینکه پدر و مادرم هستند که تا ابد دختر رخشان بنی اعتماد و جهانگیر کوثری می مانم، بلکه آن را تقدیم می کنم به دلیل صبرشان برای دو سال تلخ خانه نشینی که مرا و همه بهانه گیری های مرا و خشمم را که ناشی از ناعدالتی بود که در حقم شده بود، تحمل کردند و لحظه ای اجازه ندادند احساس تنهایی کنم. کوثری خطاب به پدر و مادرش گفت: دستتان را می بوسم که حتی یک بار وادارم نکردید، کاری را که دوست ...
بولتن سینما ؛ویژه نامه روزانه جشنواره فجر/10
می کنم. از علی جلیلوند برادرم تشکر می کنم. او تنها تهیه کننده فیلم نبود. گفتن واژه تهیه کننده برای او کم است او یک برادر برای همه عوامل فیلم است . وی ادامه داد: می خواهم این شبه سیمرغ و ذوق خود را تقدیم کنم به مادرم نه برای اینکه عزیزترین مادر دنیا است که هست برای اینکه از بچگی به من یاد داد کسی را قضاوت نکنم و بعد به امیر جلیلوند پدرم هدیه کنم نه برای اینکه بهترین پدر دنیا است، برای ...
گزارش کامل مراسم اختتامیه سی و سومین جشنواره فیلم فجر
سخنانش از احد صادقی تشکر کرد و گفت: "این جایزه را مدیون راهنمایی های عمو فرهادم (فرهاد اصلانی) هستم و مثل همیشه آن را به پدر و مادرم تقدیم می کنم چون تا ابد مدیونشان هستم". کوثری خطاب به پدر و مادرش بیان کرد: "به دلیل صبرتان در آن دو سال تلخ خانه نشینی که مرا تحمل کردید، برای تحمل همه خشمی که برای ناعدالتی علیه ام داشتم، تشکر می کنم. خدا را شکر که با تمام سختی هایی که داشتم کاری نکردید که جیزی ...
ناگفته هایی از زندگی آیت الله انصاری شیرازی
سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه ، به مناسبت چهلمین روز درگذشت حکیم الهی مرحوم آیت الله انصاری شیرازی در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین عبدالرحمن انصاری، برگی از دریای خاطرات وی را با استاد تقدیم دوستداران علم و حقیقت می کند. اشاره: حجت الاسلام و المسلمین عبدالرحمن انصاری، خواهر زاده و داماد مرحوم آیت الله انصاری شیرازی سال های عمر خود را از کودکی تا رحلت این عالم وارسته در ...
خاموشی ناله مادر در شکنجه گاه مرد بدبین
صدای ناله های مادر در گوشش می پیچد، به خدا اشتباه می کنی، من کاری نکرده ام، بچه هایم را دوست دارم، تو را، زندگی ام را دوست دارم. نمی تواند التماس های مادر را فراموش کند. شاید مادر حق داشت که از شکنجه گاه پدر فرار کند. او دیگر تاب به زنجیر کشیده شدن را نداشت. یکم شهریورماه سال 89 بود که پدر از الهه و احسان خواست به همراه یکی از اقوام به پلور بروند و کمی تفریح کنند. خواهر و برادر که از ...
ساعت خوشی ها به هم جایزه دادند/ باران کوثری با پای گچ گرفته
خود می بینم. بازار تقدیم جوایز به پدر، مادر، همسر و فرزند داغ بود یکی از نکات جالب در اهدای جوایز برگزیدگان، تقدیم هدایا از سوی برگزیدگان به خانواده های خود بود. وحید جلیلوند کارگردان فیلم چهارشنبه 19 اردیبهشت نخستین سینماگری بود که جایزه خود را به خانواده اش تقدیم کرد. این کارگردان در ابتدای صحبت های خود گفت: در آغاز تشکر می کنم از برادرم علی که در این فیلم تنها یک تهیه کننده ...
ادامه گرد و غبار در تهران طی 3 روز آینده
....مدیرکل پیش بینی و هشدار سریع سازمان هواشناسی تصریح کرد: در سه روز آینده در استانهای ایلام، کرمانشاه ، خوزستان و بوشهر وهمچنین در منطقه زابل باد و گردوخاک پیش بینی می شود.وی افزود: در این مدت به سبب وزش باد نسبتا شدید در استان سمنان، پدیده گردوخاک در استان قم و جنوب استان تهران دور از انتظار نیست.وظیفه یادآور شد: فردا آسمان تهران کمی ابری دربعدازظهر همراه با افزایش ابر درپاره ای نقاط غبارمحلی است ...
مادرطلبه شهید: دوازده سال چشم انتظار فرزندم بودم
اسفند 1362 در عملیات خیبر مفقودالاثر گردید و پیکرش بعد از دوازده سال در مرداد 1374 به میهن بازگشت. نماز والدین مادر شهید نقل می کند: مصطفی خونگرم و شیرین زبان بود. خیلی راحت با همه صمیمی می شد؛ از حوزه علمیه که به روستا می آمد به او می گفتم: نماز من و پدرت را باید تو بخوانی. مصطفی می خندید. از خنده اش دل من شاد می شد. منبر نمی رفت پدر مصطفی می گوید: مهر ماه ...
سرگذشت یک زندگی شورانگیز
امروز باید مجتبی را ببینم تا کمی با او صحبت کنم تا برای شهادت عقد و تشرف به اسلام کاترین بیاید. نمی خواهم مزاحم استاد جواد نجار بشوم. حالا که تحت نظر است از نان خوردن می افتد. دوچرخه را سوار شدم و رفتم به طرف خانه مجتبی. این روزها این قدر مشکلات مختلف دور و برم را گرفته که همه چیز عادی شده در مقابل یک خبر بد، جون چند خبر خوب بهم می رسه . سعی می کنم بر اعصابم مسلط باشم تا بتوانم خوب فکر کنم و درست ...
اسامی برگزیدگان جشنواره فیلم فجر/ برترین ها چه گفتند؟
در ادامه سخنانش از احد صادقی تشکر کرد و گفت: این جایزه را مدیون راهنمایی های عمو فرهادم (فرهاد اصلانی) هستم و مثل همیشه آن را به پدر و مادرم تقدیم می کنم چون تا ابد مدیون شان هستم. کوثری خطاب به پدر و مادرش بیان کرد: به دلیل صبرتان در آن دو سال تلخ خانه نشینی که مرا تحمل کردید، برای تحمل همه خشمی که برای ناعدالتی علیه ام داشتم، تشکر می کنم. خدا را شکر که با تمام سختی هایی که داشتم کاری ...
پدر امام خمینی چگونه به شهادت رسید
تفنگچی به سوی عراق حرکت می کنند. تا عراق 2 روز راه بود (10 فرسخ). در بین راه یک شب می مانند و فردای آن روز که دوازدهم ذیقعده بود، در حالی که ایشان جلو و سواران، همه عقب بودند. [یعنی صاحب لشکر (پسر خواهر ایشان)، با سوارها عقب بودند و فقط دو نفر سوار به نامهای کربلایی آقا محمدتقی و میرزا آقا آقا را همراهی می کردند] که می بینند دو سوار به آنها نزدیک می شوند. آن دو همان جعفر قلی خان و میرزا قلی سلطان ...
جشنواره فیلم فجر ایستگاه سی و سوم را پشت سر گذاشت
باران مادرش؛ رخشان بنی اعتماد جایزه را از دستان او دریافت کرد . وی پس از دریافت سیمرغ خود با شورو هیجان گفت: نمی توانم هیجانم را پنهان کنم و این را از پای شکسته و آمدنم روی سن با این وضع می توانید متوجه شوید . باران کوثری ضمن تشکر از پدر و مادر خود و اشاره به گذراندن دوسال خانه نشینی و تحمل روزهای سخت آن دوران گفت: به دلیل صبرتان در دو سال تلخ خانه نشینی که من را و همه بهانه ...
کاش سرطان برود! نباشد!
چشم هایم را می بندم! پیر می شوم! پیر پیر! می روم سال ها بعد... نوه هفت ساله ام در آغوشم نشسته، بیقرار است، سرم را در موهای بلند و نرمش فروبرده ام و آنها را می بویم و با او خاطرات تلخم را می گویم. مادرم قرار است تا دقایقی دیگر به اتاق عمل برود. همراه پدر، خواهر و برادرانم، باید با او خداحافظی و راهی اش کنیم. سر در موهای بلند و رنگ کرده مادر میانسالم برده ام، موهایش را می بویم و می بوسم. تا ...
دختر جوان در دام دوستان برادر بی غیرت
...: مرگ پدرم تار و پود زندگی ما را به هم ریخت و مادرم که تاب و تحمل این مصیبت را نداشت من و دو برادرم را در خانه دق مرگ کرد. مادرم از نظر عصبی و روحی بسیار شکننده شده بود و هرچه بزرگترهای فامیل او را دلداری می دادند که راضی به رضای خداوند باش فایده ای نداشت! من از کلاس دوم راهنمایی با افت شدید تحصیلی روبه رو شدم و برادر بزرگم نیز سال دوم دبیرستان ترک تحصیل کرد و خانه نشین شد. میلاد ...
جشنواره فیلم فجر 33 برگزیدگان خود را شناخت+حاشیه ها
و ذوق خود را تقدیم کنم به مادرم نه برای اینکه عزیزترین مادر دنیا است که هست برای اینکه از بچگی به من یاد داد کسی را قضاوت نکنم و بعد به امیر جلیلوند پدرم هدیه کنم نه برای اینکه بهترین پدر دنیا است، برای اینکه همه به بچه هاشون یاد می دهند که زمین خوردید یا علی بگویید و بلند شوید اما بابام به من یاد داد اگه یا علی بگویی هیچوقت زمین نمی خوری. تندیس بلورین هیات داوران نگاه نو ...
برندگان بخش نگاه نو / چهارشنبه 19 اردیبهشت بهترین فیلم شد
زده هستم. از هیات داوران تشکر می کنم. از علی جلیلوند برادرم تشکر می کنم. او تنها تهیه کننده فیلم نبود. گفتن واژه تهیه کننده برای او کم است او یک برادر برای همه عوامل فیلم است. وی ادامه داد: می خواهم این شبه سیمرغ و ذوق خود را تقدیم کنم به مادرم نه برای اینکه عزیزترین مادر دنیا است که هست برای اینکه از بچگی به من یاد داد کسی را قضاوت نکنم و بعد به امیر جلیلوند پدرم هدیه کنم نه برای اینکه ...
پاسخ تکان دهنده مرجع تقلید مصدق به فاطمی!
... پس از آن مطالب و خاطرات زیادی درباره والد بزرگوارشان نقل کردند. فرمودند سید علی آقای قاضی با همه عظمتی که داشت، اگر در مجلسی وارد می شد که پدر ما حضور داشت و یا اگر در مجلسی بود و پدر ما وارد می شد، بلند شده جای خود را به ایشان می داد و دو زانو و مودب در مقابل وی می نشست. امام خمینی هم فرموده بودند مانند وی در دویست سال گذشته نیامده است. ایشان با اشاره به رواج مدعیان اخلاق ...
برای خواندن این خاطره عجله نکنید!
...: 1 حوالی سالهای 1347 یا 48 بود من کلاس پنجم و عبدالرحمن ( 1) برادرم کلاس اول دبستان بود. منزلمان در انتهای شهر بود و در پشت خانه ما نرسیده به زمین های کشاورزی، تعدادی قنات بود. یک روز ظهر که از مدرسه برگشتم مادرم سراغ عبدالرحمن را گرفت، گفتم ما با هم از مدرسه نیامده ایم شاید او منزل پدر بزرگ رفته باشد. تا حوالی غروب خبری از او نشد مادرم نگران گفت برو سری به منزل فامیل بزن از او ...
بازخوانی شاهد زنده از وقایع انقلاب در کازرون؛ دانش آموزی که به مبارزان انقلابی پیوست
مات و مبهوت بودند که چرا مجید؟ او که از همه ضعیف تر و لاغرتر است؟ مادرم مانند شیرزنی جلو آمد با سادگی، شجاعت و عطوفت مادرانه گفت: مجید ضعیف است و طاقت زندان و شکنجه ندارد، لااقل برادر بزرگش را ببرید. او طاقتش بیشتر است. رئیس تیم عملیات با لحن بی ادبانه ای گفت: نه نمی شود. ما برای بردن مجید آمده ایم، دیگر منتظر او نباش!! مادرم با شجاعت گفت: ببریدش ببریدش! من او را به علی اکبر حسین(علیه ...