مارعلی شیرزنی با عطر باروت/ از جنگ عراق تا جنگ کرونا
سایر خبرها
ثواب کل حسینیه دربرابر یک تهمت!
حسینیه را به خاطر یک تهمت به یک نوجوان داد و رفت به سمت بهشت برزخی! اما تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان، یک چنین خیرات بزرگی را از دست می دهد، پس ما که هر روز و هر شب پشت سر مسئولان و دوستان و آشنایان خودمان هرچه می خواهیم می گوییم... جوان پشت میز به عظمت آبروی مؤمن اشاره کرد و آیۀ 19 سوره نور را خواند: کسانی که دوست دارند زشتی ها در ...
طیبی: هنوز هیچ تیمی در لیگ قهرمان نشده است که بخواهند جام دهند
بودم ولی خب در تیمی نبودم که بازی ام درست به چشم بیاید. جا دارد اینجا از مهدی تارتار و مردم خوب مسجد سلیمان هم بابت دوران خوبی که در این تیم داشتم تشکر کنم. در کل به نظرم بازی در سپاهان با تمام تیم هایی که در آن بودم متفاوت است. طیبی در مورد اینکه چقدر امید دارد دومین قهرمانی خودش در لیگ را با سپاهان جشن بگیرد هم گفت: سپاهان تیمی است که همیشه از آن توقع قهرمانی دارند و من امیدوارم بتوانم ...
شیطنت محمدرضا با سیستم صوتی دبیرستان!
خانه شهید می رسیم که اطرافش پر است از بنرهای تسلیت و عکس های شهید. به کمک دوستانش هماهنگی ها برای گفت وگو با خانواده شهید دهقان انجام شد. اگرچه تنها 3روز از شهادت بزرگ مرد محله می گذشت، اما خانواده مهربان و صمیمی اش به گرمی پذیرای مان شدند. داغ از دست دادن فرزند سخت است، اما مادر شهید اعتقاد دارد مرگ فرزند در راه اهل بیت پیامبر(ع) سعادت می خواهد. فاطمه طوسی، مادر شهید می گوید، محمدرضا ...
روایت شهید خدمتی که هم پرستار زائران اربعین بود و هم خادم امام رضا(ع)+عکس
... متن زیر هم از یکی از همکاران شهید جلالی نیا یکی از مطالبی که به دست خانواده این مرحوم رسیده است؛ همه این سال ها که به یحیی نژاد گذر داشتم جواد هم عزیزی بود که دیدار می کردم. همه این سال ها در جلسات مجمع خیران سلامت شهرستان همه این سال ها در انجمن خیرین سلامت یحیی نژاد و همه روزهایی که خودم بستری بودم، صدای گرم جواد، چشمان پرفروغ و لبخند شیرین او ...
توضیحاتی درباره مناجات شعبانیه و معنویت انقلابی
می شود و ترجمه این فراز را به چنین چیزی تبدیل می کند: شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن . یعنی تکلیفم با الی ذکرک معلوم بود، اما سر این گیر کرده بودم که این بذکرک اینجا چه کار می کند و چه معنایی دارد؟ کم کم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاق های ما به یاد خدا و ذکر الله ، به خاطر این است که دنیا و لذت هایش را از دست می دهیم و دل مان می گیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی ...
شوخی سریال نون خ 2 با نحوه داوری جشنواره فیلم فجر!
بدهیم به بیک زاده جواب محمودی را چه بدهیم به هر حالا این آدم پیشکسوت است و از من توقع دارد. کیوان: محمودی نه. او سرمایه گذار باغش مشکوک است. از پول های باد آورده دارد. ما جایزه را بدهیم به او فکر می کنند سبیل ما را هم چرب کرده است. عمو کاووس: نکرده. کیوان: آقا گفتم من پارسال گرفتار بودم. نورالدین خانزاده: به نظر من جایزه را باید بدهیم ساریخانی چون دهنش چفت و ...
گفت وگو با خسرو سینایی
فاش نیوز- هرمز رنگارنگ را که دیدند، می خواستند برای سفر به ایران چمدان ببندند؛ از بس جزیره، زیبایی برای دیدن دارد و این فرصت دیدن را خسرو سینایی، فیلمساز صاحب سبک و مستقل ایرانی به آنها داده بود. او در فیلم جزیره رنگین به فعالیت های زیست محیطی احمد نادعلیان در جزیره هرمز پرداخت؛ فیلمی که سال 94 در دو روز اکران در جشنواره ونکوور تمام بلیت هایش به فروش رفت. درکاتالوگی که همان زمان برای نمایش فیلم ...
دل نوشته های توییتری برای هجرت ابدی #امیر_راعی_فرد
درد دارن از زندگی پُرن .چون محکم وامیدوارن.بعد از مهدی شادمانی یه توییتی زد که دل آدم رومیسوزوند.ناراحت بود ویه جورایی گفت خدایا منم ببر.بهش همه توپیدیم.نوشتیم براش باید بلند شی.گفت چشم.اما قولش نصفه موند. #امیر_راعی_فرد امیر مشهدی ♥ @choghok_mashadi بار اول نیست که جریان اصلاحات مشهد داغ جوانان باصفا و برومندش رو میبینه سال 96 بود که محسن بحرینی مدیرعامل مپ شهرداری ...
وقتی مدیری ازدواج بازیکن فوتبال را به موقعیت گُل تشبیه می کند!/ماجرای رفتن استراماچونی از استقلال چه بود؟
...> مدیری گفت: بیرانوند هم توپ را می گیرد به هر حال به بیرانوند گل زدن سخت است و نصف، تقصیر خودت است و نصف هم به خاطر دروازه بان است. وقتی مدیری ازدواج بازیکن استقلال را به موقعیت گُل تشبیه می کند!/ماجرای رفتن استراماچونی چه بود؟ کریمی عنوان کرد: دلم می سوزد که پنالتی خیلی بد زدم. مدیری با توجه از کریمی پیگیر شوچنکو شد و او پاسخ داد: بعد از پایان فوتبال، مربی تیم ...
کرونا؛ "سرخ یا سفید"
توی هوای سربی پادگان قاطی می شد و نفس مان را بند می آورد. حسن دائم از من می پرسید: "حالا بین این همه رنگای جورواجور، چرا فقط گیر دادن به سرخ و سبز؟" اول فکر می کردم سر به سرم می گذارد و می خواهد معلوماتم را بسنجد، اما وقتی چندین و چند بار سوالش را با جملاتی متفاوت پرسید، حس کردم اصلا روحش هم خبر ندارد که باید از دیوار بزرگ، پرچم بسازد. به همین خاطر هم با هر سوالش لبخندی می زدم و جواب ...
روایتی از یک انتظار تلخ/ وقتی قرآن، وسیله نجات ما شد
، موضوع را برای خودم حل کنم. من به خاطر شغل و درآمدم ، بچه دار شدن را به تعویق انداخته بودم و حالا باید تمام پول و پس اندازهایم را برای این کار هزینه می کردم و حتی از دیگران قرض می گرفتم. این نقطه از زندگی بود که معنای آیات خدا در قرآن کریم را درک کردم که از ترس کمبود مالی ، فرزندانتان را نکشید . من بچه ای را از بین نبرده بودم اما با ترس از مشکلات اقتصادی و فرافکنی آن بر روی موضوعات شغلی ...
عابدزاده: پسرم با تلاش خود به تیم ملی و لیگ پرتغال رسید/ بخشی از اموال مسروقه ام را پس نگرفته ام
خدا از ابتدای اردیبهشت ماه شرایط بهتر شود تا همه بتوانیم به سر کارمان بازگردیم. او در پاسخ به این سوال که از کدام خاطره دوران ورزشی اش بیشتر لذت می برد، گفت: من خاطرات زیادی دارم و در 15، 16 سالی که در خدمت تیم ملی بودم با تمام وجود سعی کردم در اختیار مردم باشم تا سبب شادی آن ها شوم. خدا را شکر تمام بازی هایی که در دوران سرمربیگری مرحوم پرویز دهداری، علی پروین، محمد مایلی کهن، بازی با ...
بائو: در برابر کرونا خودم را باخته بودم
، فردایش تب و لرز داشتم و هر یک ساعت تمام لباس هایم کاملا خیس عرق می شد، پاهایم کاملا جانشان را از دست داده بودند، می توانم بگویم در پانزده شب حتی یک شب هم نخوابیدم. اگر اکسیژنم هشت تا کمتر بود الان اینجا نبودم. می توانم بگویم خودم را کاملا باخته بودم. اما آنچه به میثم بائو انگیزه می داد تلاش کادردرمانی بود: وقتی بستری شدم و تلاش کادردرمانی را دیدم که با جان و دلشان برای ما کار می کردند ...
گلایه مادر شهید از حرف های نسنجیده
گناه دارد، سنی ندارد و خیلی دوستت دارد . حامد نیز در پاسخ گفت: مامان! بچه های سوری هم برای خانواده های شان عزیز هستند، آن جا آن قدر فاطمه هست... ، گفتم نرو گفت: مامان این مسئله را از من نخواه و دیگر تکرار نکن، نمی توانم ، دست و پایم را بوسید. گفتم: به حضرت زینب (س) سپردمت بعد دستم را بوسید و گرفت از حیاط به داخل خانه آمدیم و گفت: مادر! حالا برویم به من صبحانه بده بخورم و بعد نیز گفت ...
راه تقویت ایمان چیست
مظلوم دکتر بهشتی نزد امام رفت و گفت: طرفداران بنی صدر به من جسارت می کنند و فحش می دهند. نقل شد امام فرمود: آقای بهشتی چه صدایی می آید؟ گفت: گوش دادم دیدم مردم می گویند: روح منی خمینی، بت شکنی خمینی! امام فرمود: اگر مردم دنیا پشت این دیوار به من دعا کنند یا به من فحش بدهند در من اثری ندارد. چون در دست من طلاست، همه بگویند: سفال است، قرآن یک آیه دارد می گوید: قُلِ اللَّهُ ثُمَ ذَرْهُم (انعام/ ...
صف بچه مسجدی ها در مقابل کرونا/ تدبیر رهبری در مناطق محروم خراسان جنوبی امید آفرید
از انقلاب و نظام حضور داشتند، بیش از دو هزار شهید در دوران دفاع مقدس این سرزمین تقدیم انقلاب و کشور کرده است و حالا هم فرزندان و نوه های همان شهدا راه پدران خود را ادامه میدهند. مساجد محور تمام کارها و فعالیتهای خیرخواهانه برای مقابله با ویروس منحوس کرونا شده است و بچه های کانون و بسیج با لبیک به فرمایشات رهبری معظم انقلاب پا به میدان گذاشته اند و شبانه روز مشغول فعالیت هستند. توزیع 600 ...
خِیر یک شَر
مجموعه ی ورزشی توجهم به مرد ویلچر نشینی جلب شد ،که پشت چرخ خیاطی مشغول دوخت ماسک است،آقای یزدانی می گفت نامش حاج قاسم امینی و از جانبازان هشت سال دفاع مقدس است و سالها پرچم های روضه ی امام حسین (ع )را دوخته و اشعار محتشم کاشانی را بر آنها حکاکی می کند. حاج قاسم مرد خوش خنده و صحبتی هم بود وی می گوید: برای جهاد در راه خدا روزگاری اسلحه در دست گرفتم و برای حفظ آب و خاک جنگیدم و اکنون نیز ...
روح فروش!/ پیرمردی که سلام هایش هیچ وقت بیات نمی شود!
این طور است؟ چرا نشاط و انرژی و خیرخواهی اش تمام نمی شود؟ چرا سلام های اش بیات نمی شود؟ چرا نگاه مهربان اش هر بار بدرقه ی رفتن ام از خانه است؟ آدم مذهبی باشد. هیئتی باشد. مومن باشد. اهل قرآن و زیارت عاشورا باشد. این طور هم انسان باشد. این طور پشت و پناه باشد. مایه ی دلگرمی و آرامش دیگران باشد. فخر مولای اش باشد. انگار همه ی روح اش را به خدا و خوبی ها فروخته باشد... چه خوب است... نه؟ ...
لج کرونا با من موقع ضد عفونی محلات گرفت / بسیجی همیشه برای حفظ جان مردم اهل خطر است
سرویس اجتماعی تبریز بیدار چند هفته پیش بود اولین بار جلوی مسجد سالار شهیدان تبریز دیدمش، جوانی حدود 25 یا 26 ساله از بچه های پایگاه مسجد سالار شهیدان(ع) بود. تند و تیز نفس زنان با چند جوان دیگر که لباس فرم بسیجی به تن داشتند کالن هایی را بار ماشین جلوی مسجد می کرد. آنقدر در کارش جدی بود که آدم را به ذوق می انداخت. احساس مسولیتش به دلم نشست که رفتم جلو و خدا قوتی ...
میرزایی: در بازگشتم به سپاهان نقشی نداشتم
پشت سر گذاشت، راضی است یا خیر، عنوان کرد: خدا را شکر فصل خیلی خوبی در فولادخوزستان داشتم. با اینکه اصفهانی بودم، خیلی هوای من را داشتند. من را خیلی دوست داشتند. در تمام مصاحبه هایم هم از آنها تشکر و قدردانی کرده ام. در مورد بازگشتم، چون من قرضی به این تیم رفته بودم، در بازگشتم هم نقشی نداشتم و انتقالی میان باشگاه ها بود و چیزی دست من نبود. در نهایت این دو باشگاه نامه نگاری کردند و من به سپاهان ...
دیدار با عثمان طه، خطاط مشهور قرآن
، برخوردار بودم ، مسوولم با آگاهی از هنر من ، مرا به ما فوق خود در ستاد معرفی کرد ویک هفته بعد مرا به ستاد ارتش در دمشق فراخوانده وپس از سوالاتی ، به من اطلاع دادند که ظرف چند روز آینده با سید الرئیس دیدار خواهی داشت . مواردی را به من گوشزد نموده ، تا اینکه در روز موعود مرا به دیدار حافظ اسد بردند، ومن متحیًر بودم که دیدار من با حافظ اسد... شگفت زده بودم. در دیدار با او ، خط های مرا که به عنوان ...
با مرزبان دهه هشتادی از درگیری تا شهادت / مهدی دلتنگ مادرش بود
و قرار نداشته و دست به دعا برداشته بودند تا مهدی بیاید. می گوید؛ بعد از این که یکی از سارقان تیر خورد آن یکی متواری شد؛ مهدی را هم بر کول محمدرضا گذاشتیم و تا سر جاده بردیم تا به بیمارستان برود، باور نمی کنید از لحظه رفتن مهدی تا برگشتن محمدرضا چه بر سر ما آمد. انگار سال ها گذشت. همه خود را التیام می دادیم که چیزی نشده و یک مجروحیت جزیی است. مهدی را مداوا می کنند و برمی گردد. هیچ کس فکرش را نمی ...
غساله هایی دلسوزتر از مادر +تصاویر
شهدای ایران: به محض ورود به بهشت زهرا؛ غساله ای را دیدم که از این طرف به آن طرف می دوید و گریه می کرد و می گفت: خودم او را می شورم، خودم غسلش می دهم و دوان دوان به سمت سالن تطهیر رفت. مات و مبهوت اشک ها و فریادهای آن زن غساله بودم که طلبه های جهادی به استقبال ما آمدند و برایمان لباس محافظ، دستکش و ماسک آوردند. با دقت نگاه می کردند که بندهای لباس را درست ببندیم، حتماً از دو ماسک و دستکش ...
گفت وگوی گاردین با کارگردان مستند مارادونا
نشان می دهد. یکی دیگر از صحنه های مورد علاقه ام جشن کریسمس ناپولی است؛ بعد از جام جهانی 1990. هیچ کس با او حرف نمی زند و او هم با هیچ کس حرف نمی زند. این پلان تا سال ها می ماند و همه می دانند چه اتفاقی می افتد. واقعاً قدرتمند بود. کاپادیا 9 ساعت با مارادونا حرف زد قبل از اینکه مستندش را بسازد. با او در خانه اش در دبی و جاهای دیگر صحبت کرد. این تجربه به او اجازه داد دیدگاه متنوع و غیرمعمولی از ...
گفت وگو با غسال فوت شدگان کرونایی
کرونا که از درب منازل تا اتاق های بیمارستانی را در برگرفته ، هر روز می شنویم و می بینیم که این ویروس منحوس چگونه جولان می دهد و قربانی می گیرد ، خود به خود سبب می شود تا انسان حتی برای خرید کردن و تامین مایحتاج زندگی با دلهره از خانه بیرون برود. حالا به این وضعیت اضافه کنید تصویری از قربانیان را که در سکوت و دور از چشم صاحب عزا به خاک ابدیت سپرده می شوند تا در تاریخ به عنوان خسارات جانی ویروس ...
ساختمان ایران و اشکودا
انگار همه به من انرژی مثبت می دادن. همه توی راه دست تکان می دادند تا اینکه رفتم دوباره مغازه عمویم. حالا فکر کنید تا شب آن روز هرکسی از آنجا رد شد برای ماشین قیمت گذاشت طوری که شب قیمت 6 میلیون و 200 هزارتومان رسید که نفروختم. هرچه عمویم اصرار کرد نفروختم. اما نقطه حساس ماجرا زمانی است که ماشین را خانه بردم. پدرم طوری نگاهم کرد که انگار پولم را دور ریخته ام. ولی از بس از روزهای بعد مشتری در خانه ...
بائو: خدا به من زندگی دوباره داد
کامل نشده و نیامده بود، کسی نمی دانست معده را هم درگیر می کند. همه فقط می گفتند تب و تنگی نفس و وقتی می گفتم معده و دستگاه گوارش می گفتند جزو علائم کرونا نیست. 10 روز کذایی در خانه داشتم. تا به حال چنین شرایطی ندیده بودم که همزمان معده، حالت تهوع، کمردرد و شکم درد شدید سراغ کسی بیاید. هر قرصی می خوردم هم جواب نمی داد. بعد از آن 10 روز، رفتم دکتر و گفتم برایم نسخه بنویس که اسکن بگیرم. ...
ماجرای آخرین اعزام شهید مرحمتی به پُرچالش ترین عملیات دفاع مقدس
لحظه به این فکر بودم که دشمن شاد نشوم. مادر به سمت خانه حرکت می کند و در را پشت سرش می بندد و هر چه همسایه ها در می زنند، باز نمی کند. حسابی گریه می کند و بعد که به خودش مسلط شد به همسایه ها اجازه ورود می دهد. حاجی با چند نفر از بچه های بسیج برای شناسایی پیکر می روند. وقتی آمد خیلی مظلومانه سرش را پایین انداخت و گفت: خودش بود. خوش به حالش. و بغضش ترکید و صدای گریه و شیون در فضای خانه پیچید. دوشنبه پنجم اسفند ماه سال 64 حسین در خانه ابدی خود جای گرفت. ...
سپرهایی از جنس غیرت و ایثار در هجوم بیرحمانه کرونا
مراقبت های ویژه منتظرش بودم؛ از آی سی یو بیرون آمد؛ با همان لباس هایی که لباس فضایی مینامندش؛ لبخند مهربانش پشت ماسک پنهان شده بود اما با چشمانش مهربانی و لبخند را به من هدیه داد؛ پیشانی اش آغشته به عرق خستگی 12 ساعته بود ؛ بعد از سلام و احوال پرسی و خدا قوت رفتیم در گوشه ای خلوت تا نفسی تازه کند و پاسخگوی سوالاتم باشد. خانم دکتر مریم کاظمینی ابتدا یادی از همسرش، فدایی مدافع حرم ، شهید ...