سایر منابع:
سایر خبرها
بازی با پرتغال باید 50 بار اخراج می شدم؛ رونالدو را بدتر از فیگو زدم
رفته چند تیم عوض کنم و 2 سال هم فوتبال بازی نکنم. چرا فوتبال را کنار گذاشتید؟ برادرم که تمام زندگی ام دست او بود، فوت کرد. من هم ضربه روحی بسیار بدی از این موضوع خوردم و خانه نشین شدم. به شدت هم چاق شده بودم. چه شد که به سپیدرود رفتی؟ پس از 2 سال خانه نشینی به شدت چاق شده بودم. یک روز علی عشوری زاد به من زنگ زد و گفت که چه کار می کنی. من هم گفتم خانه نشسته ام. بعد ...
ماجرای پیاده کردن یک دکتر از هواپیما به بهانه کرونا+پاسخ ایرلاین و اظهارات مسافر
فرودگاه درخواست می کند که این پزشک را به بهانه داشتن کرونا از هواپیما خارج کنند. انتشار این خبر واکنش های زیادی از جمله دبیر ستاد مبارزه با کرونا بوشهر، سخنگوی وزارت بهداشت و ... را برانگیخت. آنها تاکید کردند که باید با خاطی یا خاطیان برخورد لازم صورت گیرد. پس از گذشت چند روز از این اتفاق، شرکت هواپیمایی وارش نیز در این باره توضیحاتی در قالب جوابیه به ایسنا داد که از مهمترین نکات آن، می توان ...
دو روایت از پیاده کردن متخصص بیهوشی از هواپیما به بهانه کرونا
مبارزه با کرونا بوشهر، سخنگوی وزارت بهداشت و ... را برانگیخت. آنها تاکید کردند که باید با خاطی یا خاطیان برخورد لازم صورت گیرد. پس از گذشت چند روز از این اتفاق، شرکت هواپیمایی وارش نیز در این باره توضیحاتی در قالب جوابیه به ایسنا داد که از مهمترین نکات آن، می توان به این موارد اشاره کرد: به ادعای وارش، مسافر مذکور قبل از پرواز هیچ گونه اطلاع رسانی خاصی در مورد ابتلا به کرونا به عمل نیاورده ...
هاشمیان: در تیم بلاژویچ می ماندم فوتبالم در آلمان نابود می شد!
. در تیم باشگاهی خودم در آلمان موقعیت خوبی نداشتم و وقتی به ایران می آمدم اینجا هم به من بازی نمی رسید! ممکن بود از آلمان دیپورت شوم و چند صباحی هم در لیگ امارات بازی کنم، برگردم ایران و بعد هم وحید هاشمیان تمام! رفتید پیش بلاژویچ و از تیم ملی خداحافظی کردید؟ اتفاقاً آن روز برانکو و رضا چلنگر هم بودند. خیلی محترمانه از بلاژویچ خواستم اجازه بدهد بروم، چون نمی توانم به تیم ملی کمک ...
فرمانده گردان فوتبالیست پرسپولیس بود
حضرت علی (ع) به دنیا آمد و روز شهادت حضرت علی (ع) به شهادت رسید. شهید هنگام شهادت سرش شکاف برداشت. شما تا پایان جنگ در تیپ حضور داشتید؟ دو سالی در منطقه بودم و بعد به تهران برگشتم. دیگر نمی گذاشتند به منطقه برگردم و به سختی چند وقت یک بار به منطقه می رفتم. مسئول ستادی به نام محمدعلی کارگر داشتیم که جانباز بود و ایشان به سختی اجازه می داد به جبهه بروم. من 10 روز مرخصی می گرفتم ...
شهیدی که آرزوی دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی را داشت
یکی از روستا های بیرون ارومیه فرستادند. من هم قبول کردم و رفتم. یک سال به این روستا رفت وآمد داشتم. در کلاس های من خانم های زیادی بودند. یک روز بعد از یک سال یکی از کارآموزهایم تماس گرفتند و گفتند: ما می خواهیم برای برادرمان زن بگیریم و شما را انتخاب کردیم. کمی که با هم صحبت کردیم متوجه شدم برادرشان در یکی از روستا های پیرانشهر رئیس پاسگاه است و در بخش مبارزه با قاچاق کالا فعالیت دارد ...
خاطره بازی با امدادگری که 40 روز در عملیات بود/ ماجرای باورنکردنی انتقال نوزاد 20 روزه از جاده مرگ
های سنگین گفت: دریکی از عملیات ها دختر بچه 8 ساله من سه روز در بیمارستان بستری بود و بعد از چند روز من و خانواده ام ساعت یک شب از بیمارستان به خانه برگشتیم، اما حدود یک ساعت بعد از برگشت به خانه زلزله میانه رخ داد، اما از آنجایی که کار من امداد است مجبور بودم خانواده ام را تنها بگذارم و برای امدادرسانی به زلزله اعزام شوم بنده آن شب اعزام شدم و 11 روز بعد به خانه برگشتم. سقایی با بیان ...
قاری بین المللی کشور از تجربه زنده شدن پس از مرگ گفت / انعکاس صوت تلاوت قاری در برزخ
قسمت هجدهم این برنامه، امشب 23 اردیبهشت ماه به گفت و گو با محمدرضا خرمیان، قاری بین المللی قرآن کریم اختصاص داشت که مشروح آن را در ادامه می خوانید: کارشناس سیاسی وزارت امور خارجه هستم و طبق معمول، همه روزه در حال رفتن به اداره بودم، در تاریخ 22 آذر سال 1384، به تنهایی وارد آسانسور ساختمان شماره سه وزارت امور خارجه شدم، احساس کردم مشتی بر جسمم خورد؛ چنان که وقتی به اتاق کارم در طبقه س ...
روایت محسن فروزان از درگیری با علیرضا حقیقی
که از پست دیگری شروع کردم و در ادامه به سمت آن رفتم. وقتی در تیم محله مان بازی می کردم و گلرمان زیاد گل می خورد و خودم رفتم درون دروازه. بعد شرایط چطوری شد که هم گلر بازی می کردم و وقتی گل نیاز داشتیم جلو می رفتم! بعد رفتم شهرداری خمام تست دروازه بانی دادم قبول شدم. برای این پست باید عشق آن و استعدادش را داشته باشم. بدترین پست فوتبال است. هیچکس روز خوب گلر را به یاد نمی آورد و بیشتر با ...
بازیگر فیلم جنگ نفتکش ها : حال خانواده شهدای کنارک را درک می کنم
خودشان بمب متحرک دارند. کافی بود کفش شما میخی داشته باشد. گازهای نفت خام از خود نفت خطرناک تر است. در کل کار پرخطری است. مظفری گفت: وقتی که سفر می کردم از بندرعباس تا هلند رفتم هر روز که از خواب بیدار می شدم در هرکجای گشتی نگاه می کردم می دیدم دورم یک دایره آب است حس می کردی نقطه پرگار خودت هستی. کشتی و دریا آدم ها را خیلی به خدا نزدیک می کند. بچه های نیروی دریایی را برای همین دریادل می ...
کشاورز: خداحافظی از تیم ملی، سخت ترین تصمیم ورزشی ام بود
به من وارد شد و قبل از بازی با ایتالیا برخوردی پیش آمد و من 2 اخطاره شدم و این دیدار حساس را از دست دادم. آن شب تا صبح نخوابیدم و ناراحت این موضوع بودم. زمان بازی با ایتالیا، همراه شمسایی که او نیز بازی با ایتالیا را از دست داده بود خودم را سرزنش می کردم که چرا نمی توانم در این زمان حساس به تیم ملی کمک کنم. به مربیگری فکر می کنید؟ تا زمانی که بازی می کنم خیر. البته کلاس های ...
لطیفی: جلال طالبی و ناصر نوآموز عامل اخراج ایویچ بودند
یادگاری هم گرفتم اما باشگاه بهمن اعلام کرد تحت هیچ شرایطی به تو رضایت نامه نمی دهیم و مجبور شدم در این تیم به فوتبالم ادامه دهم. این اتفاق مرا خیلی ناراحت کرد و حتی می خواستم از فوتبال خداحافظی کنم اما در نهایت با صحبت های خیلی از استقلالی ها به بهمن برگشتم و به خودم قول دادم سال بعد آبی پوش شوم که این اتفاق هم افتاد. شاید جالب باشد بدانید در همان فصلی که بهمن اجازه حضور در استقلال را نداد، در اولین ...
تشکیل پرونده برای شامپانزه 3 ساله باغ وحش ارم در دادگاه
متاسفانه هیچ جوابی داده نشد. او افزود: بعد از انتصاب مدیرعامل جدید باغ وحش ارم، این ماجرا پیگیری نشد و به جایی رسید که اکنون بابت نگهداری از باران از من شکایت کردند. معماریان با بیان اینکه در مدت زمان نگهداری از باران تمام هزینه های آن را پرداخت می کردم، گفت: یک بچه شامپانزه چند برابر یک بچه انسان هزینه دارد، علاوه بر این زمانی که من در باغ وحش ارم مشغول فعالیت بودم تمام سنوات ...
گریه آیت الله وحیدخراسانی وشرط آیت الله جوادی آملی برای ساخت ضریح امام حسین
! من داخل صحن بودم که حاج محمود [محمود پارچه باف مسئول اصلی کاروان] تلفن کرد و گفت: کجایی؟ زود خودت را برسان به مهمان سرای حرم. بعد حاج آقا تکیه ای [از اعضای اصلی کاروان] تلفن کرد. بعد حمید [حمید آزادگان، از اعضای کاروان] تلفن کرد. دیگر خودم هم ترسیدم. داشتم به دو می رفتم سمت مهمان سرا که یکی از بچه ها از پشت سررسید و گفت: کجایی؟ همه دارند دنبالت می گردند. بُدو برویم مهمان سرا. می ...
ادامه واکنش ها به جلسه شورای صنفی نمایش
.... محسن امیریوسفی، رییس پیشین شورای صنفی نمایش توضیحاتی را درباره آن ارائه کرد. او گفت: برای تودیع و تقدیر از دو سال حضور در شورای صنفی نمایش به سازمان سینمایی دعوت شدم؛ وگرنه محل جلسات شورای صنفی در ساختمان خانه سینماست. هفته قبل گفتند همه اعضای شورا به اضافه آقای فرحبخش حضور داشته باشند. به عنوان رئیس شورا متذکر شدم آقای فرح بخش از طرف شورای صیانت به خاطر اتفاقاتی که سال گذشته ...
کیه لینی: کاش کولیبالی را در رختکن بغل می کردم
کولیبالی را در رختکن بغل کنم و این لحظه را بین ما به صورت شخصی باقی بماند. اما این اتفاق به طور خودجوش رخ داد. من به دنبال کالیدو بودم و با عصا به سمت او می رفتم. شب قبل، او یک پیام با مضمون “موفق باشی “برای من فرستاد. من با کولیبالی همیشه رابطه فوق العاده ای داشته ام. چنین بازیکن قدرتمندی، چنین شخصیت خوبی در دقیقه 92 یک بازی مهم چنین اشتباهی را انجام می دهد. نگاه به چهره کالیدو مرا ذوب کرد ...
تجربه های عجیب در زندگی پس از زندگی / موزون: چیزی به نام مرگ نداریم
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، عباس موزون، تهیه کننده زندگی پس از زندگی در گفتگو با حجت الاسلام زائری در برنامه باغ رمضان گفت: من از موقعی که در دبیرستان بودم مسجد آیت الله میلانی مشهد جلسات سخنرانی بود و کمابیش بعدها سخنران این جلسات شدم. وی ادامه داد: همان زمان متوجه شدم یک زاویه ای بین مفاهیم قرآنی و دروس دبیرستانی هست. در دانشگاه که رفتم دیدم باز هست. زاویه اگر ...
سمیرا شبانی؛ اولین و تنها خلبان زن بالگرد در ایران
88 به روستای بارده در استان چهارمحال و بختیاری اعزام شدم تا به بچه های دبیرستانی آموزش زبان انگلیسی بدهم و بعد ها در شرکت های مختلفی برای طراحی مشغول کار شدم. خوب یادم هست که در آن روز ها برای هدفم می جنگیدم، شاید مشغول کار دیگری بودم، اما هر شب با آرزوی خلبانی می خوابیدم. بعد از چند سال با گرفتن وام و مقداری پول که خودم جمع کرده بودم، توانستم در کلاس های مرتبط با خلبانی ثبت نام و شرکت ...
دبیر: اگر دیکتاتور بودم به جای همفکری، چرخه انتخابی را ابلاغ می کردم
اگر کشتی بالا برود همه ما به آن افتخار می کنیم. رئیس فدراسیون کشتی افزود: حتما هر کاری که سر و صدا زیاد داشته باشد، کار خوبی است. من اگر دیکتاتور بودم، چرخه انتخابی را ابلاغ می کردم اما چند هفته است که با همه می نشینیم و صحبت های شان را در این باره می شنویم. وی بدون اشاره به نام غلامرضا محمدی سرمربی تیم ملی کشتی آزاد که اقدام به ترک جلسه بررسی چرخه انتخابی تیم ملی کرده بود ...
بوناچیچ فحش می داد و می گفت این الفاظ در فرهنگ من فحش نیست
بعداً برطرف شد ضمن اینکه من از استیل آذین به سپاهان آمدم و مستقیم بین دو تیم جابجا نشدم. حساسیت در اصفهان وجود دارد ولی مثل استقلال و پرسپولیس نیست. این را هم بگویم من 6 سال بازیکن ذوب آهن بودم و به عقیده همه کارشناسان بهترین دوران فوتبالم در این تیم بود ولی وقتی رفتم استیل آذین در بازی که برگشتم اصفهان هواداران ذوب آهن به من رکیک ترین فحش ها را دادند واقعاً دلیلش را نمی دانم. در آن فصل ...
بیوگرافی وزندگینامه برایان تریسی
دوره گرد مزارع کار می کردم. در انبارهای غله بر روی کاه و یونجه می خوابیدم و با خانواده کشاورزان غذا می خوردم. تحصیلات و مهارت خاصی نداشتم و در پایان فصل درو بار دیگر بیکار شدم. وقتی دیگر نتوانستم هیچ کار کارگری پیدا کنم، به شغل فروش کارمزدی رو آوردم. برای فروش اجناس، باید اداره به اداره تلفن می زدم و از دفتری به دفتر دیگر و از خانه ای به خانه دیگر می رفتم. اغلب تمام روز برای یک فروش کوچک و ...
خدا بخواهد یک شبه کار ظهور را اصلاح می کند/ حق تعیین وقت برای فرج نداریم
به گزارش خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان ، حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی در طرح آموزشی در جستجوی خورشید درباره شرایط ظهور امام زمان(عج)، اظهار کرد: فراموش نمی کنم جوان بودم (حدود 20 سال) سوالی درباره امام زمان(عج) برایم مطرح شد، نزد یکی از علما رفتم و عرض کردم: برخی روایات می گویند امام زمان(عج) وقتی ظهور می کنند که چنین و چنان شود؛ با این شرایط حالا حالاها ظهور نخواهد شد، پس چرا ...
ماجرای طلبه ای که می خواست خواننده شود
مدام تجدید می شدم. مادر هم از کارهایم ناراحت بود. حتی از مدرسه هم اخراج شدم. وی با اشاره به تغییراتی که در دوران بلوغ از منظر توجه بیشتر انسان به مذهب در او رخ می دهد، بیان کرد: از 16 سالگی حال و هوای مسجد به سرم افتاد اما خوش پوش بودم و به ظاهرم اهمیت می دادم و موهای بلندی هم داشتم. در همسایگی ما جوانی بود که من را با خود به جلسات مناجات خوانی برد. در آن جلسات من برای اولین بار معنویت را ...
شفقتیان: فوتبال برای همه آب و نان داشت، برای من افسوس
دانم چرا این پرسش را مطرح کردید و منظورتان چیست اما بهتر است خودم همه چیز را برایتان توضیح دهم، من چند وقت پیش در مصاحبه ای گفتم آنهایی که تهمت اعتیاد را زدند را نمی بخشم. منظور من این نبود، اما اول ماجرای اعتیاد را شرح دهید. من دچار افسردگی شدید شده بودم، دارویی به نام ترانیل سیپرومین مصرف می کردم، این دارو باعث می شد عضلاتم شل شده و نتوانم به درستی حرف بزنم، این عوارض باعث ...
نادی: به معروف کمک کردم به اعصابش مسلط باشد
به گزارش "ورزش سه"، علیرضا نادی که تا قبل از سعید معروف به عنوان کاپیتان تیم ملی شناخته می شد، یکی، 2 سال بعد از ورود ولاسکو از ترکیب تیم ملی کنار گذاشته شد و دیگر هیچ وقت هم بازنگشت تا پاسور تیم ملی ایران به عنوان کاپیتان جدید تیم ملی معرفی شود. از همان دوره شایعه اختلاف بین نادی و معروف وجود داشت و در چند مقطع هم انتقادات علیرضا نادی از معروف این شائبه را تقویت کرد. علیرضا ...
یادداشت های علم، پنجشنبه 22 اردیبهشت 1356/ شاه: کارتر خیلی عاقل تر شده و تمام حرف های مزخرف تبلیغاتی ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ صبح شرفیاب شدم. موضوع ملاقات با سفیر شوروی را عرض کردم. فرمودند: من هم از او خوشم آمده. به علاوه او در سفر اخیر ما به شوروی و مسافرت به ولادیوستک مهمان دار ما بود. کارهای جاری را عرض می کردم که تلفن زنگ زد و طرف، صحبت از آتش سوزی بزرگی در میدان نفتی می کرد. من دلم پاره شد. بعد که صحبت شاهنشاه تمام شد با آن که ...
تجربه نگاری دانش آموزی که روزی معلم شد!
؟ ... زهرا گفت: خانم اجازه؟ ... گریه ام گرفت. بلند حرف بزن! صدات رو باید بشنوم یا نه؟ ... خانم باباش برای بابای ما کار می کنه! و معلم گفت: بعدی ... او اشک ها را ندیده بود! "اعتماد به نفس" یک مفهوم کلی است که جزئیات اش در سال های ابتدایی شکل می گیرد؛ در نخستین قدم ها در مواجهه با دنیای بیرون، خارج از چتر حمایتی خانواده که هرچند بی چیز، اما گرم است. کلاس چهارم بودم و از همان روز اول مهر، چیزی ...
ماجرای کلاس گذاشتن دختر یک شهید برای سردار سلیمانی
نوزادی که وزنش کم است ریسک بالایی دارد. همان روز متوجه شدم تعدادی از دوستانش دارند می روند سوریه. از مطب که برمی گشتیم روحیه ام خیلی خراب بود. مهدی هم گفت: مریم دعا کن کارم جور شود بروم. گفتم: ببین همین جا نذر می کنم اگر محمد جواد کارش به عمل نکشد من خودم یکبار دیگر دعا می کنم حضرت زینب (س) شما را بطلبد بروی از حرمش دفاع کنی. واقعا از ته دلم گفتم. پس فردایش پوشک بچه را باز کردم عوض کنم نگاه ...
علی رهبری: مردم حق دارند شک کنند!
برای ملاقات ایشان به استودیوی باواریا در مونیخ آلمان بروم. من در این زمان درست 30 ساله ام بود اما مانند یک بچه کوچولو خوشحال بودم. * و شما در مونیخ به ملاقات آقای کارایان رفتید؟ بله. جزئیات این اولین دیدار با مایسترو پس از چهل سال کاملاً در خاطرم هست. یک ماه پر هیجان و شوق آمیز گذشت. صبح زود با ذوق رفتم یک پالتوی قشنگ، رنگ شتری، خریدم و راهی استودیو های باواریا در مونیخ شدم و در آنجا ...