سایر منابع:
سایر خبرها
گزارش یک شاهد عینی/ شب های تهران؛ تمام شهر پر از جویندگان طلا
به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ، نیمه شب بود در کوچه ها و خیابان های شهر، سایه روشنی به وجود آمده بود، بعضی چراغ های خیابان پر نور، بعضی خسته و کم نور و بعضی هم در حال استراحت و خاموش بودند. در حال قدم زدن در شهر بودم، همه جا تعطیل بود، چند مغازه ساندویچی و رستوران هنوز تعطیل نشده و مشغول تمیز کردن و نظافت بودند، هر از چند گاهی یک موتوری رد می شد و با صدای بلندش نمی ...
آریا عظیمی نژاد خادم فرهنگ رضوی شد
بود که برایم از هرچیزی ارزشمندتر است. عظیمی نژاد تصریح کرد: خیلی جا ها با آدم هایی آشنا شدم که راه غلط را می رفتند، اما با شنیدن این قطعه مسیر درست را رفتند. وی ادامه داد: زمانی که به حج رفته بودم میان آن همه جمعیت آدم گمنامی بودم. خیلی ها را می دیدم که در کنار مسجد الحرام ایستاده اند و آمده ام را گوش میدهند در آن لحظه جز این که خدا را شکر کنم کار دیگری نمی توانستم انجام بدهم ...
می توانم با سالم ها هم رقابت کنم
ماند و به مدال برنز رسیدم در بهت بودم. مدام به این موضوع فکر می کردم که چرا نتوانستم مدال طلا بگیرم و به این نتیجه رسیدم که اگر تجربه بیشتری داشتم به راحتی قهرمان پارالمپیک می شدم. بعد از المپیک لندن و به مدت 4سال همه وقت و سرمایه ام را گذاشتم و در بدترین شرایط تمرین کردم تا سرانجام در المپیک 2016 ریو و در هر دو رشته تپانچه بادی و تپانچه 10متر قهرمان شدم. من تنها ورزشکاری بودم که این قدر انرژی ...
آذرشکیب: از مصاحبه علیه آقا رسول پشیمانم
ترسند جایشان را بگیرم! * بعد از پایان کرونا می خواهم به صورت جدی و رسمی مربیگری را شروع کنم. حالا یا در یکی از باشگاه های زادگاهم کرج و یا در باشگاه شهید مجد تهران، کنار آقا محسن کاوه کار می کنم. * من در قهرمانی کشور گروه الف، جام تختی و انتخابی تیم ملی، همه را با اختلاف امتیاز بالا، برده بودم و اول شدم ولی نه تنها مرا به تیم ملی نبردند بلکه حتی به اردو هم دعوتم نمی کردند. دیگر از نظر روحی ...
و خسته ام از این همه منطقی بودن
عیسی محمدی _ روزنامه نگار می دانی، دنیای امروز زیادی عقلی شده. گاهی این زیادی عقلی شدن، حال آدم را بد می کند. نه اینکه بد باشد، اما دیگر وقتی از حد خودش بیرون می رود، آن وقت است که حالت را بد می کند. یکی از این جنبه های زیادی عقلی شدن دنیای امروز ما هم، آن است که با همه چیز، زیادی روشنفکرانه برخورد می کنیم؛ مثل همین ماجرای زیارت، مثل همین ماجرای تبرک، و چیزهایی از این قبیل. یعنی ...
عکس پروفایل امام رضا | عکس نوشته امام رضا علیه السلام
هوای تو کرده بگو چه چاره کنم ؟ ای امام عشق ... اذن زیارتی بدهید از هر چه هست دور و برم خسته ام فقط ...صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست ... نیستم آهو ولی سگ هم بدردت میخورد زیارت امام رضا ... چندیست هوای چشم من بارانی است ، هر خشت دلم بیانگر ویرانی است بیماری دوری از خراسان دارم ، تجویز پزشک من حرم درمانی است یار بی دستی ام ... همه ی هستی ...
جمله دختر حاج قاسم به همسر شهید مدافع حرم چه بود؟
...> حالا هم مادر هستم. بچه ها امتحان دارند هوا سرد سرد سرد است. زینب هنوز کوچک است. این بار هم جامانده ام و نمیتوانم بدرقه ات کنم. شب را با همین حال گذراندم نفهمیدم کی خوابم برد. بعد نماز صبح به گوشی ام پیام آمد مریم بود همسر شهید حاجی زاده: محبوب می خوایم الان راه بیفتیم بریم تهران خونه حاجی زود آماده شو. شوکه شده بودم. مثل برق از جا پریدم آماده شدم بچه ها را سر و سامان دادم و ...
حکم اعدام برای قاتل مرد دستفروش تهرانی
داعش بجنگم. وقتی به ایران بازگشتم در کنار پارک دستفروشی می کردم. من چای و بلال میفروختم و شب ها هم در پارک می خوابیدم. وی در تشریح جزئیات درگیری گفت:: آن روز در گوشه پارک خوابیده بودم که به من زنگ زدند و گفتند پسر دستفروشی که کمی آن طرف تر بساطش را پهن می کرد بساطم را به هم زده است. من بلافاصله خودم را به محل رساندم و دیدم امیر و چند نفر از دوستانش با چاقو و قمه ایستاده اند. آن ها همه ...
گوینده ای که صدای خود را نشناخت! / چرا دورهمی مدیری دیگر تبلت هدیه نمی دهد؟
را شروع کردم. آقای جعفر والی از مادرم خواست که اجازه دهد من تئاتر بخوانم. من با خیلی از بزرگان در تئاتر آشنا شدم. بعد از چند سال، به پیشنهاد دوستان در سال 1339 وارد رادیو شدم. اولین بار که صدای خودم را شنیدم، نشناختم! این بازیگر درباره ازدواج خود بیان کرد: من در سال 1343 ازدواج کردم؛ یک دختر و یک پسر دارم. من و همسرم دوست داشتیم یک بچه داشته باشیم؛ اما دخترم همیشه می گفت: من تنها هستم و ...
خاطرات خواندنی از مرحوم گرجستانی و فوتبال
ابراهیمی هست. وی ادامه داد: همه می گفتند تو فوتبالت خیلی خوب است و دبیرستان که بودم مربی های ورزش می گفتند که بیا مدرسه ما توپ بزن. من عاشق فوتبال بودم اما از جهات دیگر فوتبال خیلی به من لطمه زد. سر کلاس مدام غایب بودم و همین طور این موضوع ادامه پیدا کرد تا ششم متوسطه. این نتیجه اش شد که دیپلم را 3 ساله گرفتم.با تمام آرزویی که برای رفتن به تیم ملی داشتم، یک روز در خلوت خود نشستم و فکر کردم که ...
گفت و گو با اکبر بردستانی رییس سابق اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی دشتی
به عنوان مربی پرورشی در مدارس خدمت می کردم و با توجه به پیشینه ای که داشتم در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری فعالیت های بسزائی داشتم که همین امر باعث شد با شناختی که از حوزه فرهنگ و هنر داشتم بتوانم مسو ولیت فرهنگ و ارشاد اسلامی دشتی را بپذیرم. سابقه چند ماه حضور در جبهه دارید و آن جا هم فعالیت فرهنگی داشتید؟ در سال 61 داوطلب حضور در جبهه های حق علیه باطل شدم و دوران آموزشی را ...
یلدا فیلمی نفس گیر است
کوتاه بازی کرده ام و آنجا بود که متوجه شدم چه قدر این مساله اهمیت دارد. این موضوع در جامعه هایی مانند جامعه ما به دلیل فشار همه جانبه ای که روی مردم است و همه افراد نمی توانند خود را کنترل کنند و ممکن است خطا کنند که می کنند، زیاد است. ای کاش اولیای دم بتوانند یک مقدار واقع بینانه تر برخورد کنند تا این تنش ها کمتر شود. من موافق این سوژه هستم و آرزو می کنم از منظر های مختلف به آن پرداخته شود. ...
پایان تلخ عشق خیابانی برای زن 27 ساله!
...: از فرزندم گذشتم و حضانت او را به شوهر خیانتکارم سپردم تا از این زندگی جهنمی رها شوم، اما اکنون چند ماه است که مرا از دیدار فرزندم محروم کرده اند و ... به گزارش خراسان، زن 27 ساله که برای شکایت از همسرش وارد کلانتری شده بود درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که با پسر همسایه ارتباط برقرار کردم. اردوان از ...
ناگفته های استاد دانشگاه شریف از زندان آمریکا
آخرین وعده ساعت 3.45 بعد از ظهر است.اگر کسی بعد از این ساعت وارد شود دیگر غذا نیست. باکسی برای کسانی که تازه وارد زندان می شوند درست کردیم که کسی شب گرسنه نماند. درباره تمیز کردن خیلی صحبت کردیم. افراد گارد که وارد می شدند می گفتند چقدر همه این جا خوشحال هستند. وی افزود: در 3 ماه اول زندان بودم. همسرم پیش پسرم و دخترم بودند. بعد از 3 ماه آزاد شدم. همسرم اواخر شهریور به ایران بازگشت. زیرا ...
از طرح همسان سازی حقوق فرهنگیان تا فروش 30 درصدی سهام عدالت
...: با سلام و خسته نباشید بنده یکی از کارمندان دولت می باشم که از اسفند ماه سال گذشته جذب منابع طبیعی استان زنجان شدم و از آن موقع تاکنون با اینکه استخدام رسمی شده ام حقوق و بیمه برام واریز نشده است .لطفا از مسئولان علت را پیگیری فرمایین .با این اوضاع اقتصادی چند ماه حقوق نگرفتن رو چه جوری مدیریت کنیم؟ 2372...0918: سلام 4 ماهه از ایران خودرو در تعزیرات تهران بخاطر عدم تحویل خودرو ...
چرا توان بازی کردن پا به پای کودکان را نداریم؟
نداشته باشم، آن وقت این همه درماندگی و خستگی هم متوقف می شود. وقتی من در طول روز به اندازه حتی پنج دقیقه خشم شدیدی را تجربه می کنم چند دقیقه بعد سردرد شدیدی به سراغ من می آید. شب کودک به من می گوید بابا! بابا! بازی! بازی! و من چه می گویم؟ بابا من سردرد دارم. راست هم می گویی. سردرد داری و فقط استراحت و خواب عمیق می تواند این سموم را از سرت تخلیه کند. الان این بدن حال و حوصله خودش را هم ندارد. به ...
ناگفته های تلخ یک زن از 25 سال اعتیاد+ عکس
ساعتی که نه خیلی بیشتر با او گپ زدم آنقدر که یادم هست همه ناهارشان را خورده بودند و داشتند مرکز را ترک می کردند، من هم گرم صحبت با بهناز بودم و اصلا حواسم به سالنی که در حال خالی شدن بود، نشد. سئوال های زیادی از او داشتم، به همین خاطر خیلی سریع شروع به سئوال پرسیدن از بهناز کردم. بهناز خانم چند سال مصرف کننده بودی و اعتیاد داشتی؟ 25 سال. 10 سال در خانه بودم 15 سال کارتن خواب ...
کرونا هنوز از کادر درمان قربانی می گیرد!
...، تصویری صحبت کنم که بالاخره امروز موفق شدم. در نگاه اول لاغر و البته خسته به نظر می رسید. تاکید کردم که خسته ای و لاغر هم شده ای و گفت: اول قول بده در منزل به پدر و مادرمان چیزی نگویی! قول دادم و گفت: چون [تمامی 3 ماه و نیم گذشته] مسئول ویزیت بیماران کرونایی در بخش و icu بودم، چند روز قبل بدن درد و خستگی داشتم و به اصرار دوستان و همکاران تست کرونا (pcr از مجاری تنفسی) انجام ...
قاتل برادر اوتیسمی بخشیده شد
بزرگتر می شد حالش بدتر و نگهداری از او سخت تر می شد این اواخر داروهایش را هم نمی خورد و مدام وسایل خانه را می شکست و با همه دعوا می کرد. من هم مانند پدر و مادرم در این مدت از او نگهداری وشرایطش را درک می کردم. اما از 6 ماه قبل از این حادثه خودم هم دچار مشکلات روحی و روانی شدم. نمی توانستم درس بخوانم وقتی ناراحتی پدر و مادرم را می دیدم بیشتر غصه می خوردم. از همه بدتر خود بچه درد و عذاب می ...
ماجرای پسر خوش تیپ و موبلند مشهدی که طلبه شد / وقتی حاج آقا قید محاسنش را زد!
کار شدم. آن روز ها در یک مغازه لباس فروشی در یک پاساژ در نزدیکی حرم امام رضا (ع) کار می کردم. تازه جوانی بودم با مو های بلند، فرق از وسط باز کرده و عاشق تیپ سِت لباس و شلوار جین. در این مسیر تا آنجا پیش رفتم که شخصیت محبوبم، جوانک شری در همان پاساژ شد که مدام دعوا راه می انداخت و تفریحش، آزار و اذیت زائران بی پناه بود! خلاصه آنقدر از مرحله پرت شده بودم که دلم می خواست شبیه او شوم. اما در همان ایام ...
نگاه جنسیتی به مدیریت ممنوع (قسمت اول )
تحصیلی تو دخالت داشته باشیم خیلی دشوار بود و معتقد بودم این خودخواهی است که اینطور در تعیین سرنوشت تحصیلی ام دخالت می کنند... به هر حال پذیرفتم که در تجربی ادامه دهم و اگر موفق نبودم بازگردم... اکنون پس از گذشت سال ها از آن تصمیم باید بگویم که خیلی خوشحالم. (خیلی اوقات اون غرورهای نوجوانی موجب می شود تصور کنیم که تحکم های خانواده نادرست و نابه جاست ولی اکنون متوجه هستم که به صلاح من ...
نشانه های آب دادن بیش ازحد به گیاه
نیاز دارید و چگونه گیاه را احیا کنید. * رشد غیرنرمال در گیاهان معمولاً نشانه ساس است که تا حدی یا کامل در گیاه فرو رفته اند. تخم حشرات، دلیل دیگری است که در برگ های گیاه ظاهر می شوند. آیا من می توانم گیاه پژمرده درحال مرگ را شاداب و سرحال کنم؟ پاسخ بله است! اول و مهم تر از همه، ریشه های گیاه در حال مرگ باید زنده باشند تا شانس برگشتن به زندگی را داشته باشند. برخی از ...
افضل: فینال لیگ فوتسال کیفیت بالایی داشت/ گیتی پسند مشکلاتش را ریشه یابی کند
و گوینده آن ناراحت شدم زیرا سال ها با وی نان و نمک خورده ایم و وی کاملا می داند که بی برنامه وارد زمین نمی شوم و همان ضد حمله نیز جزو تاکتیک من بوده است. سرمربی اصفهانی مس سونگون افزود: پس از اتمام بازی دور برگشت، به دلیل شلوغی زمین قصد حرکت به رختکن تیم مس را داشتم، با توجه به اینکه رختکن دو تیم با یکدیگر فاصله ای نداشت و در یک راهرو بود که همین موضوع یکی از ضعف های اساسی دیدار فینال ...
مرور خاطرات سفری با زائر اولی های سلطان عشق
آقا شدم و زیارت نخستم در سال های دور بوده است. در ابتدا گفتم آقاجان غریب هستم و همه اش می ترسیدم دستم به صحن و سرای آقا نرسد ولی چندین مرتبه زیارت کردم و شفای بیماران و همسرم را آرزو کردم. وی با بغض در حالی که اشک روی گونه اش می چکد ادامه می دهد: زیارت تمام شده و داریم بازمی گردیم چند روز در مجاورت آقا بودیم و حال و هوای خوبی داشتیم حالا دیگر دوست ندارم برگردم. فروغ را با اشک ...
حمله خونین اقوام یک مبتلا به کرونا به پزشک
هر دو گروه با لگد به سر و صورتم ضربه می زدند. طوری که کلاه مخصوص ایزوله و عینک در صورتم خرد شد. در آن لحظه احساس کردم چشم راستم بینایی اش را از دست داده و تنها کاری که کردم، این بود که دستم را روی چشم چپم گذاشتم. ابوترابی ادامه می دهد: اتفاقی را که در حال رخ دادن بود، باور نمی کردم و لحظاتی بعد نیمه بی هوش شدم و وقتی چشمم را باز کردم که روی تخت اورژانس بودم. همه صورت و لباس هایم غرق خون ...
باورهای کهنه مادر
به گزارش خبرگزاری برنا ؛ نرگس می گوید دختر بزرگ خانواده هستم، از وقتی یادم می آید شاگرد اول مدرسه بودم و همیشه سرم توی کتاب بود علاقه زیادی به ورزش داشتم. مادرم درخانه سالمندان کار می کرد. همانجا عاشق مردی شد که از لحاظ جسمانی معلول بود ،با همه نصایح همکاران و اقوامش مبنی بر انصراف از عشق و وابستگی نسبت به آن مرد، همچنان تحت تأثیر عشق، او را به عنوان همسرش انتخاب کرد. خواهرم "غزاله" 4 ...
بخشش مرد همسرکش به شرط پرداخت دیه
ادامه داد: پس از قتل خانه را ترک کردم و با موتورم به خیابان ها رفتم. چند ساعتی سرگردان می چرخیدم تا اینکه به ترمینال جنوب رفتم و حدود یک هفته آنجا بودم. بعد در یک رستوران به عنوان پیک موتوری مشغول به کار شدم و شب ها را هم در آنجا می خوابیدم. اما مدام کابوس می دیدم و عذاب وجدان رهایم نمی کرد. هنوز آنچه رخ داده بود را باور نمی کردم تا اینکه یک روز وقتی سوار برموتور در خیابان بودم، پلیس مرا گیر ...
قاضی: من زلاتان فوتبال ایران هستم نه مارکوپولو
هماهنگ بودم تیم داشت. تو چندین سال در کورس آقای گلی بودی اما رفتن به نساجی همه چیز را برای تو به یکباره عوض کرد؟ نساجی تیم خوبی بود و به نظرم انتخاب خوبی هم داشتم. هواداران پرشور و دوست داشتنی که هنوز هم به من لطف دارند اما یک اتفاق که به هیچ عنوان ربطی به من نداشت باعث شد تا یک فصل من را تحت الشعاع قرار دهد. با این حال الان در شهر خودرو هستم و تمام تمرکزم روی موفقیت در این ...