سایر منابع:
سایر خبرها
می خواهم شهید شوم تا دین اسلام پایدار بماند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، شهید محسن دهقانپور در بیست و سوم شهریور 1346، در روستای اسلامیه از توابع شهرستان تفت به دنیا آمد. پدرش اکبر، مقنی و کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته برق بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. نوزدهم دی 1365، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر وی مدت ها در همان منطقه بر جا ماند و پنجم تیر 1375 ...
حمله مسلحانه به منزل فرمانده عراقی، جان دختر بچه را گرفت
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو ، گروه سرایا السلام وابسته به جریان مقتدی الصدر ، رهبر جریان الصدر عراق از حمله مسلحانه افراد ناشناس به منزل یکی از فرماندهان خود خبر داد. بر اساس بیانیه ای که این گروه منتشر کرده، عناصر مسلح نقاب پوشی با حمله به جمال الدراجی ، فرمانده تیپ پنج سرایا السلام، اقدام به تیراندازی کرده که بر اثر اصابت گلوله به دختر خردسالش به نام رقیه به کما می رود و بعد ...
سایه کرونا بر سر کارگران فصلی
گرفت که دیگر خانه را پس دادم. می خواهم بدانم شب ها را چطور سر می کند که می گوید: در تهران خویشی ندارم شب ها اگر دیر نیفتد می روم یک جا که مال شهرداری است. اگر هم دیر بیفتد همین جا در میدان می خوابم. دوباره صدای نیش ترمزی به گوش می رسد جمعیتی که تا چند لحظه پیش کنارم ایستاده بود به سراغ ماشین می روند چند نفر از بینشان پیروز میدان می شوند و به دنبال روزی شان می روند. مشکلات جسمی کارگران ...
نیم نگاهی برای ثبت رکورد گینس کافی است
کردم موهایم قوی است و به بچه محل های خود می گفتم که موهای من را نگه داشته تا من آن ها را بکشم لذا من متوجه شدم که استعدادم در این کارهای عجیب و سخت بیشتر از ورزش کشتی است اما متأسفانه از همان دوران جوانی وقتیکه این کارها را انجام می دادم، به جای اینکه مرا تشویق کنند، مسخره ام می کردند. حسن چوپان از اجرای برنامه در ترکیه با پیراهن ترکیه و گسترش فولاد می گوید: من عاشق تراکتور هستم و زمانی ...
باب رحمت الهی در حرم امام رضا(ع) باز است
حرم بودند برایمان بگویید. پدرم سال ها از پایین پا برای خدمت به حرم مطهر مشرف می شد و از همان جا به حضرت سلام می داد و بعد به محل خدمت خود می رفت. حدود هفت سال داشتم، یک روز که همراه پدرم به حرم آمده بودم در همین پایین پا پس از سلام و زیارت به من گفت: من هر چه خواستم در زندگی از همین جا گرفتم، تو هم هر چه می خواهی بیا از همین جا بگیر . این حرف پدر را هنوز هم به یاد دارم و پس از گذشت سال ...
جست وجوی امنیت در خشاب تفنگ
. مؤسسه پیو هم پس از انجام یک نظرسنجی اعلام کرده حدود نیمی از شهروندان آمریکایی (46درصد) یکی از آشناهایشان با گلوله کشته شده است. یعنی از هر دو آمریکایی یک نفر یکی از آشناهایش را در نتیجه شلیک گلوله از دست داده است! نگاهی به آمار 22هزار و 500 نفر، تعداد آمریکایی هایی است که در 201 روز گذشته بر اثر اصابت گلوله کشته شده اند. به عبارتی تا اینجای سال 2020 هر روز بیش از 111 نفر به ...
داستان هایی از نمازشب (14)؛ مناجات با معبود در اسارتگاه
...> نزدیکترین فردی که کنارم نشسته بود پرسید: حالت بهتر شده؟ دلم می خواست از خجالت زمین دهان باز کند و مرا در خود فرو ببرد. با شرمندگی جواب دادم که: بله! پرسیدم: بچه ها هر شب این برنامه را دارند؟ گفت: بله! اکنون جواب سؤالی را که از اول غروب در مورد تنگی جا برای خواب در ذهنم نقش بسته بود گرفته بودم: اکثر بچه ها تمام طول شب را در حال مناجات با معبود خود می گذراندند. (1) 1. دیداری از جبهه عشق و خون، ص 62 به نقل از سجاده عشق در فضیلت نماز شب، محمد مهدی علیقلی ...
سیر عرفانی حاج آقا دولابی از زبان خودش
التماس هایم به حضرت امیر علیه السلام کاری از پیش برد و نه متوسل شدنم به علما مرا به خواسته ام رساند. تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السلام در بالاسر ضریحِ حضرت همه چیز حل شد و هرچه را می خواستم به من عنایت کردند، به طوری که هنگام مراجعت حتی جلوتر از پدرم بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم. در ایران ...
اوریه: روز مرگ برادرم گیج بودم
به گزارش خبرورزشی ، کریستوفر اوریه بیرون از یک باشگاه شبانه در شهر تولوز با شلیک گلوله به قتل رسید و در راه رسیدن به بیمارستان جان باخت. سرژ درباره مرگ برادرش به خبرنگار اکیپ گفت: از شنیدن این خبر شوکه شده ام. بعد از این حادثه اولین نفر در خانواده بودم که مطلع شدم. مجبور شدم فوری به مادرم اطلاع بدهم. رساندن این خبر خیلی سخت بود، اما چاره دیگری نداشتم. آن روز واقعاً گیج بودم و در خانه ماندم. مرتب پیام های تسلیت برایم ارسال می شد. حالا هیچ حس تنفری ندارم. فقط می خواهم عدالت اجرا شود. ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، پنجشنبه 27 تیر 1268؛ وضع شهرهای فرنگستان مثل یکدیگر است فرقی ندارد!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : باید ساعت نُه به دیدن دریاچه [لوموند – انتخاب] برویم. امروز صبح به جایی [دست شویی] که رفتم خون زیادی مثل آفتابه آمده، قدری واهمه کردم. در ساعت نه کالسکه حاضر بود، من و دوک، ولف، مجدالادوله در یک کالسکه، عزیزالسلطان [ملیجک دوم]، میرزا محمدخان، ادیب، میرزا رضاخان، حاجی لَله، آغا عبدالله در کالسکه دیگر نشسته به طرف دریاچه رفتیم. در وسط یک کارخانه کوچکی دیدم ک ...
ماجرای پاداش 100 دلاری پروین به مهاجم اسبق پرسپولیس
خاطره فوتبالی من به زمانی بر می گردد که از سوی مرحوم پرویز دهداری به تیم ملی دعوت شدم. هیچ وقت این روز را فراموش نمی کنم. و بدترین خاطره تان؟ حذف از بازی های جام ملت های آسیا در هیروشیما. من در بازی با ژاپن اخراج شدم و این بازی تلخ ترین خاطره فوتبالی من بود. علی پروین مصاحبه کرد و گفت ایران به جمشید شاه محمدی باخت، زیرا که او اخراج شد. او حرفش را عوض کرد و بعد از چند ساعت دوباره ...
مدافع تاتنهام: خواهان اجرای عدالت در مورد قاتل برادرم هستم
به گزارش وانانیوز، سرژ آئوریر و خانواده اش روزهای خیلی بدی را در هفته اخیر سپری کردند. در روز دوشنبه کریستوفر ، برادرش خارج از کلوپی شبانه در شهر تولوز، براثر تیراندازی به قتل رسید. ساکنین آن محله از شهر بعد از اتفاق رخ داده به سرعت با پلیس تماس گرفتند. پس از تحقیقات اولیه مشخص شد کریستوفر 26 ساله و برادر سرژ، مدافع ساحل عاجی تاتنهام، از ناحیه شکم تیر خورده که در راه انتقال ...
قاتل : دوستم را کشتم چون با یک زن متأهل رابطه داشت
من چند باری که به سفر رفته بودم زن و بچه هایم را به او سپرده بودم و با خودم گفتم نکند به همسر من هم نگاه ناپاک داشته است. خیلی عصبانی شدم به امیر گفتم نباید این کار را بکنی تو خودت زن و بچه داری. ضمن اینکه او همسر دوستت است و نباید زندگی اش را خراب کنی. امیر حرف های من را به شوخی گرفت و گفت دنیا دو روز است و آدم باید هرطوری که دوست دارد زندگی کند. آن زن هم از دست شوهرش ناراحت است و آن ...
دختر کوچک شاهد قتل پدر!
روز به بعد، به پیج اختصاصی هم می رفتیم و این رابطه را به واتس اپ و دیگر شبکه های اجتماعی کشاندیم. خیلی زود روابط تلفنی ما آغاز شد و هرقدر این رابطه پنهانی بیشتر می شد، من از همسرم بیشتر فاصله می گرفتم. این در حالی بود که متوجه شده بودم همسرم نیز با یکی از بستگانم ارتباط دارد و مدام در گوشی تلفن همراهش سیر می کند. همین موضوع مرا بیشتر دلسرد می کرد و به طرف احسان کشیده می شدم. از سوی دیگر نیز همسرم ...
خاطرات یک تازه مسلمان: به خاطر پسرم اسلام آوردم!
به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری حوزه به نقل از aboutislam، بلا زنی است که کلمبیا را برای داشتن زندگی بهتر به سمت آمریکا ترک کرد. او هم اکنون خاطرات چند سال پیش خود را به یاد می آورد؛ زمانی که دردسرهای زیادی با پسرانش داشت. یکی از آن ها دبیرستان را ترک کرده بود و شب و روز را به مشروب خواری می گذراند و در خیابان ها دردسر درست می کرد. دیگری نیز مجرم بود و دو سال حبس را در زندان سپری می کرد ...
روایت لاله صدیق از دستکاری ترمز ماشینش و مقامی که از دست رفت/ خاطره جالب مهران مدیری از اسب سواری
...: مهران مدیری در برنامه دیشب دورهمی با بانوی قهرمان اتومبیلرانی کشور گفتگو کرد. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، مهران مدیری شب گذشته در برنامه دورهمی، میزبان لاله صدیق قهرمان اتومبیلرانی بود. در ابتدای گفتگو مدیری از سن و سال مهمانش پرسید و گفت: همین اول کار این سوال را پرسیدم؛ آزار دارم (خنده) صدیق هم پاسخ داد: شما می خواهید در ابتدای برنامه، مهمانتان را خلع سلاح کنید و بعد به گفتگو بپردازید. اشکالی ندارد؛ من حدود ...
جنایت، پایان عشق اینستاگرامی
شدیم و دعوای مان بالا گرفت. او مرا گروگان گرفته بود و رها نمی کرد. پیش از این یک بار قصد قتل دخترش را داشت که من نجاتش دادم و می ترسیدم بعد از گروگانگیری تصمیم بگیرد مرا هم بکشد. زن مورد علاقه ام چاقو را از کیفش بیرون آورد و به سمت من گرفت، با هم درگیر شدیم. چاقو را گرفتم تا مرا به قتل نرساند که ناخواسته با چاقو به شکم وی زدم و زخمی شد. من ترسیده بودم و فرار کردم. ...
سایه کرونا بر سر کارگران فصلی
دیگر خانه را پس دادم. می خواهم بدانم شب ها را چطور سر می کند که می گوید: در تهران خویشی ندارم شب ها اگر دیر نیفتد می روم یک جا که مال شهرداری است. اگر هم دیر بیفتد همین جا در میدان می خوابم. دوباره صدای نیش ترمزی به گوش می رسد جمعیتی که تا چند لحظه پیش کنارم ایستاده بود به سراغ ماشین می روند چند نفر از بینشان پیروز میدان می شوند و به دنبال روزی شان می روند. مشکلات جسمی کارگران فصلی ...
دختر تهرانی خواستگارش را دزدید
همراه برادر و نامزدش سر قرار آمد. آن ها به زور مرا سوار ماشین کردند و به خانه شان بردند. آن ها مرا را به زور ربودند و به شدت کتک زدند که چندین روز در بستر بیماری بودم. به همین خاطر به اتهام آدم ربایی و ضرب و جرح از آن ها شکایت دارم. مزاحمت خواستگار سمج نزاع دسته جمعی در پی داشت سپس دختر جوان و برادر و نامزدش که با قرار وثیقه آزاد بودند یک به یک به دفاع پرداختند. ...
سرقت های خشن دو پسر بی پول تهرانی / دوست دخترم به خاطر خالی بودن جیبم مرا رها کرد
.... این حرفش خیلی برایم گران تمام شد. نمی توانستم یک لحظه از فکر فرنوش بیرون بیایم. در همین حال بد و افسردگی، یک روز داخل پارک با حمید آشنا شدم. با او درددل کردم و او هم به من گفت دردمان مشترک است، بعد هم پیشنهاد سرقت کیف و گوشی تلفن همراه داد و گفت از این راه خیلی زود پولدار می شویم و می توانیم به سراغ دخترهای مورد علاقه مان برویم. وی درباره شگرد سرقت هایشان گفت: من و حمید سوار موتور می ...
حکایت یک جانباز رزمنده که در میدان مبارزه جنس رزمش فرق کرده است
...: 34296 || تاریخ: 24تیر1399 شهرآرانیوز: سیده نعیمه زینبی/ ساختمان مقر اطلاعات و عملیات حلقه وصل بچه های هیئت انصارالمهدی و بچه های جنگ است. این ساختمان در محل خیابان امام رضا (ع) 40 است که خودش روایت جدایی دارد؛ اما امروز به سراغ کسی رفته ایم که این ساختمان را با یاد روز های جنگ در اختیار بچه های رزمنده سابق گذاشت ...
غریب این دنیای بی وفا/ روایت دست اول از بیژن الهی در حوالی سالروز تولد او
.... آخر پاییز بود، در تهران بودم، در کتابفروشی طهوری مثنوی مولوی چاپ کلاله ی خاور و انسان کامل از نسفی را خریدم، بیرون آمدم. یادم آمد به بیژن زنگ بزنم شاید حضور نام ها و آثار ابن خفیف ، روزبهان بقلی ، ملاصدرا ، ابن عربی ، شبستری و... در کتابفروشی مرا به یاد بیژن انداخته بود. وارد باجه تلفن عمومی شدم. هر چه زنگ زدم، ارتباط برقرار نشد، ناامید شدم، کسی مرا راهنمایی کرد که از 2 تا 9 را به ...
اعتراف چوپان به قتل زن تهرانی
های مرا که با گوسفندانم گرفته بودم لایک کرد و از آن روز به بعد با او ارتباط تلفنی و پیامکی برقرار کردم. چه شد که تصمیم گرفتی دامداری را رها کنی و برای زندگی با شکوفه به تهران بیایی؟ وقتی با او آشنا شدم خواست از نزدیک یکدیگر را ملاقات کنیم که من به تهران آمدم و سه روز در تهران ماندم. همان زمان فهمیدم از شوهرش طلاق گرفته است و همراه دختر کر و لالش تنها زندگی می کند. او پیشنهاد ...
روزی که این شهید به جای ولنتاین جشن می گرفت
خودمان را برای همدیگر معرفی کردیم. در این مدت حتی سرش را بالا نیاورد تا مرا ببیند. * احساس کردم می توانم راحت با او صحبت کنم بعد از جلسه آشنایی، قرار شد خانواده سید محمود یکبار دیگر به صورت جدی تر به خانه ما بیایند. وقتی آمدند حالا بیشتر با هم صحبت کردیم. آقا محمود کمی در مورد کارش گفت.اینکه در سپاه مشغول است و به این دلیل که محل کارش جایی اطراف تهران است و رفت و آمد برایش سخت است ...
نبرد با کرونا برای لقمه ای نان | قدیمی ترین پاکبان شهرداری منطقه 12 از زندگی و کار خود می گوید
گرگ گرسنه محاصره ام کرده بودند، با چرخاندن پارو یا جارویی که در دست داشتم، به دنبال دورکردن گرگ ها بودم و در همان حال نیز با صدای بلند فریادزنان کمک می خواستم، گرگ ها قصد رفتن نداشتند و به دنبال فرصتی برای حمله کردن بودند. بعد از چند دقیقه سروکله چند نفر از ساکنان محله پیدا شد، با حضور آن ها گرگ ها ترسیده و متواری شدند، بعد از این ماجرا، با کمک یکی از ساکنان منطقه خانه ای در بولوار توس اجاره کرده ...
اعتراف مرد چوپان به قتل همسر صیغه ای
ترتیب به دستور بازپرس ساسان غلامی، تحقیقات برای دستگیری او ادامه یافت. اوایل تیر ماه مرد فراری که در یکی از روستا ها مشغول چوپانی بود بازداشت شد، اما در تحقیقات منکر قتل بود. با این حال از آنجا که همه مدارک علیه وی بود به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد. در نهایت متهم جوان صبح روز گذشته لب به اعتراف گشود و راز جنایتی را ...
قوانین جالب کتابفروشی آقا کریم
طبیعت هر سال بیشتر شد تا اینکه خیلی از گوسفندان تلف شدند و دیگر هیچ دامی نماند و به امید پیدا کردن کار راهی زاهدان شدیم. من از همان کودکی عاشق کتاب و مطالعه بودم. آن سال ها خبری از مدرسه نبود و مکتب می رفتیم. معلم ما ملا بود و قرآن درس می داد. با خواندن قرآن با سواد شدم و تحصیلات را تا جایی که می توانستم تفسیر قرآن کنم ادامه دادم. علاقه به کتب دینی از همان جا شکل گرفت و هر کتاب دینی که درباره ائمه ...
قتل بعد از افشای راز دوست صمیمی
کرد و خانواده اش یک روز قبل خبر مفقودی او را اعلام کرده بودند. زمانی که مأموران تحقیقات را پی گرفتند، متوجه شدند مقتول که امیر نام دارد با سعید کارگر همان باغی که جسد در آن پیدا شده، رابطه دوستانه ای داشته است. پلیس صاحب باغ را که در آن ساخت وساز هم در حال انجام بود، در این خصوص مورد تحقیق قرار داد. او گفت: من چندان به باغم رفت و آمد نداشتم و دو هفته یک بار برای سرزدن به باغ می آمدم ...
آغاز عشق برادرانه ترامپ - کیم
موشک های بالستیکشان فارغ از برد آن ها، بشود. روز بعد در منطقه غیر نظامی شمال، کره شمالی به رهبری کو سان هویی همیشه خوشحال، در گفت وگوهای دوجانبه با آمریکا با اینکه از واژه خلع سلاح هسته ای در جلسه دیدار ترامپ و کیم استفاده شود هم مخالفت کرد. این قلمرو آشنای ناخوشایندی بود و من نگران رسیدن به زمانی بودم که نه تنها ترامپ که مشتاق رسیدن به موفقیت در سنگاپور باشد، بلکه وزارت خارجه نیز شروع به ...