سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف بوکسور جوان درباره علت به قتل رساندن دوستش؛ شکست عشقی تبهکارم کرد!
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، الان اعتیاد و انواع خلافکاری ها مرا به این روز انداخته و جسم و پیکرم را نابود کرده است وگرنه من در سال های نه چندان دور به همراه برادرم در رشته قهرمانی بوکس فعالیت می کردم و اندامی ورزشکاری داشتم! در واقع همه چیز از یک شکست عشقی شروع شد . بازداشت دختر نوجوان در صحنه قتل / نقش مبینا چه بود؟ این ها اظهارات جوان متهم به قتلی است که ...
قتل مادربزرگ با دوغ و کباب مسموم در جنوب تهران
تنگ شده؟ اول مادربزرگم و بعد مادرم که این همه برایم زحمت کشید و با کارم او را سرشکسته کردم. در این مدت خواب مقتول را دیده ای؟ هر هفته چند باری مادربزرگم را در خواب می بینم. فقط نگاهم می کند و می گوید چرا مرا کشتی؟ دوستت داشتم و دستش را می گیرم، گریه می کنم و با فریاد از خواب بیدار می شوم. اگر قاتل نمی شدی؟ دوست داشتم درسم را تمام کنم، کار کنم و با دختر مورد علاقه ام ...
2005/ شهید توکل احمدوند: امام و قرآن را یاری کنید
مستکبران و با سلام و درود بر تمام خانواده های معظم شهدا وصیت نامه خویش را شروع می کنم ای کسانی که صدای مرا توسط قلم و کاغذ می شنوید آگاه هستید هر وجب این آب و خاک از خون شهیدی است که به ناحق بر زمین ریخته شده و به دست شما سپرده است؟ از ما گذشت شما حامی خون شهیدان هستید، مبادا زمانی خدای نکرده دست از یاری امام عزیز و قرآن بردارید که مورد خشم پروردگار قرار خواهید گرفت. شما در زمانی قرار ...
مردی با برق رفیقش را کشت
تا حرفی به پلیس نزند. اما مادر وی در بازجویی ها گفت: آن روز سهراب و پسرم به خانه ما آمدند و مواد کشیدند. نمی دانم به چه دلیل اما فکر می کنم سر مواد با هم درگیر شدند و بعد پسرم به پای سهراب برق وصل کرد تا او را شکنجه کند. اما سهراب جان باخت وقتی این ماجرا را دیدم با مراد دعوا کردم و گفتم سریع او را به دکتر برسان اما مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم مرا هم می کشد. در ادامه مرد معتاد گفته های ...
هر روز برای پسران شهیدم گریه می کردم/حضرت زینب و حضرت زهرا، الگوی ما
بیایم و صاحب این چهار پسر شوم در راه انقلاب راهیشان می کنم. می پرسم حالا زندگی با فرزندان چطور است؟ می گوید: همه ی دل خوشی من آنها هستند مرا مامان خدیجه صدا می کنند حالا همه خانواده دارند عروسی بیشتتر نوه هایم راهم دیده ام دختر سیاوش هم خانم دکتر دارو ساز شده است و در یک دارو خانه شاغل است وقتی هستند خانه شلوغ است و من هم شاد هستم وقتی هم سر زندگیشان هستند برایشان دعا می کنم ...
زن 35 ساله: با عقد تلفنی خود را در اختیار کیارش گذاشتم
و مقدمات طلاق محضری آن ها نیز فراهم شده است. در لابه لای درد دل ها و شرح تنهایی های کیارش ردپایی از عشق و ابراز علاقه را به خودم مشاهده کردم به گونه ای که احساسی از شور و شعف در وجودم پدیدار شد از آن شب به بعد ارتباط تلفنی بین من و کیارش شکل گرفت او جملات زیبایی را در وصف عشقمان بر زبان می راند جملاتی که پس از مدتی تمام هستی و زندگی ام شدند من که در زندگی گذشته ام در حسرت یک “دوستت دارم” از همسرم ...
حضرت ام البنین(س) ؛ فرزند دلاوری، همسر فضیلت و مادر وفا
ر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد. مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند: ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق و همسرداری و غیره را به او یاد داد. [5] * تاریخ تولد ام البنین(س) ...
آزادی قاتل ناپدری بعد از 16 سال
مغزی شده و فوت کرده است. بعد از گفته های این پسر جوان کیفرخواست علیه او صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 4 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه دادگاه خواهر و برادر ناتنی سیاوش نسبت به او اعلام رضایت کردند اما پدر و مادر سعید درخواست قصاص کردند و پسر دیگر سعید که از همسر دیگرش بود هم درخواست قصاص کرد. وقتی نوبت به سیاوش رسید او یک بار دیگر قبول کرد به سعید ضربه زده و او را هل داده ...
از واقعیت فرار نمی کنم
آینده ام را با او می دیدم. پیک موتوری یک رستوران بودم. یک روز که در حال بردن غذا بودم، دختر مورد علاقه ام را همراه پسری دیدم. سد راه شان شدم. آن دختر مدعی شد پسر جوان مزاحمش شده است. پسر جوان شوکه شده بود و می گفت دوست پسر او است. خشم جلوی عقلم را گرفته بود، چاقویی که در جیبم بود را بیرون آوردم و چند ضربه به آن پسر زدم. بعد دختر مورد علاقه ام را سوار کرده و مقابل خانه شان رساندم و به رستوران بازگشتم ...
چیزی نگویید، مختصات زخم را دارم!
در آیینه به خودت زل بزنی! آن موقع ها که مثل الآن نبود دخترها برای بله گفتن پله های ترقی را بهانه کنند، نه بابا، از این ادا و اصول ها نبود، پسر سربازی اش که تمام میشد و پشت لبش جوانه میزد میگفتند برو دختر فلان خانه را بستان، حالا آن دختر هم باید دستی میجنباند و چند تا هنر بلد می بود که خانه ی شوهر سرکوفت نخورد. حکیم پسرخاله ام بود، شناس بودیم به هم، یعنی بین خانواده ها رفت ...
حضرت ام البنین سلام الله علیها مبلغ پیام مظلومیت واستبداد ستیزی شهدای کربلا بود
شعور ومدیر ومدبر که زندگی خود را در خانه علی پس از وفات همسرش فاطمه آغاز کرد ونام او فاطمه بود به احترام فرزندان فاطمه از امام علی(ع) در خواست نمود که اورا به نام خود خطاب نکند تا دل فرزندان فاطمه دختر رسول الله که در کنار او زندگی می نمودند غمگین نشود . از دوران کودکی و نوجوانی او اطلاعی دقیقی گزارش نشده است ولی نام او موقع ازدواج با علی علیه السلام در منابع زیادی گزارش شده است. بعد از ...
دردسر دختر جوان در کلانتری برای کار زشتی که با دو بچه جن زیر دوش حمام کرد؟!
او را از پسرش جدا کنم . در دوران عقد بیشتر روزهای آخر هفته را به منزل مادر قنبر می رفتم اما هر بار پس از مشاجره با مادر شوهرم با حالت قهر از خانه آن ها خارج می شدم چرا که مادر شوهرم بیشتر اوقات در روابط خصوصی من و نامزدم دخالت می کرد و هنگامی که من این اجازه را به او نمی دادم بحث و جدل صورت می گرفت پدر و مادرم و بزرگان فامیل تصمیم گرفتند چاره ای برای حل این موضوع بیندیشند و پیشنهاد دادند تا ما ...
مصطفی بعد از قتل یک ماه با مادرش در خیابان بود / آزادی پس از 16 سال کابوس +عکس
قبل از پدرم که معتاد بود جدا شد. برای همین من و برادر بزرگم با مادرم زندگی می کردیم و مادرم سرپرستی برادر کوچکم را که آن زمان هشت ماه داشت به پدرمان سپرد و ما دیگر از آن ها خبری نداشتیم. تا این که سال 67 مادرم با احمد آشنا شد و با او ازدواج کرد. مادر و ناپدری ام صاحب یک دختر و پسر به نام های لیلا و کیوان شدند، اما ناپدری ام مرد بد خلقی بود و مدام مادرم را کتک می زد. وی در ...
برگزاری مراسم خواستگاری بدون حضور پسر درست است؟
بعضی از اشخاص خواستگاری بدون حضور پسر را نوعی بی احترامی به خود می دانند، ولی در واقع این بی احترامی نیست، بلکه رسم آن ها می باشد. خواستگاری بدون حضور پسر، یک نوع خواستگاری است که در آن نظر خانواده برتری دارد بر نظر پسر. در این نوع خواستگاری مادر و خواهر پسر به خواستگاری دختر رفته و بعد از اینکه پسندیدند جلسه ای را برای حضور پسر مشخص میکنند. این نوع خواستگاری امکان دارد همه فرهنگ ها و ...
اعتراف به قتل برای جای خواب!
. قرار بود به خانه خواهرم برویم که نزدیکی ریل راه آهن با مادرم و خواهرم دعوایم شد. آنقدر عصبانی شدم که از ماشین بیرون آمدم و در حالی که سوئیچ را از روی ماشین برداشتم آنجا را ترک کردم. آن ها را در تاریکی شب و کنار ریل راه آهن رها کردی؟ از دستشان عصبانی بودم. البته داخل شهر تهران این اتفاق افتاد و حدود 10 دقیقه با خانه خواهرم فاصله داشت، قطعاً آن ها خودرویی گرفته و آنجا را ترک کرده اند. اما ...
آزادی قاتل ناپدری پس از 16 سال کابوس
ادامه جلسه دادگاه خواهر و برادر ناتنی پیمان نسبت به او اعلام رضایت کردند، اما پدر و مادر مقتول خواهان قصاص پسر جوان شدند همچنین رضا از همسر اولش نیز یک پسر داشت که او نیز برای قاتل پدرش درخواست قصاص کرد. بدین ترتیب حکم قصاص پیمان صادر شد. با این حال وقتی نوبت به اجرای حکم رسید هیچ کدام از اولیای دم برای اجرای حکم حاضر نشدند و بعد از مدتی نیز پدر و مادر مقتول جان باختند و ورثه آن ها نیز ...
ناکامی دانشجوی حقوق در سرقت مسلحانه از طلافروشی
هم دارم که چند روز قبل با یکی از بستگانم که در تهران ساکن هستند تماس گرفتم و به او گفتم که قصد دارم به تهران بیایم و کاری پیدا کنم و قرار بود به خانه آن ها بروم. وقتی به تهران آمدم او تلفن مرا جواب نداد که داخل شهر تهران سرگردان شدم. در نزدیکی بازار در حال پیاده روی بودم که پایم به نایلون مشکی برخورد کرد و وقتی آن را برداشتم دیدم اسلحه کمری با تعدادی فشنگ داخل آن است. اسلحه را برداشتم و در حالی که ...
قاتل ناپدری از زندان آزاد شد
طلاق گرفت. من و برادر بزرگترم با مادرم زندگی می کردیم، اما برادر دیگرم که هشت ماهه بود به پدرم سپرده شد. این گذشت تا اینکه سال 67 مادرم با پرویز ازدواج کرد و آن ها صاحب یک دختر و پسر شدند. متهم ادامه داد: ناپدری ام مرد بد اخلاقی بود و مدام مادرم را کتک می زد. وقتی به خدمت سربازی رفتم و برای مادرم نامه می فرستادم، نامه ها بی جواب می ماند تا اینکه فهمیدم پرویز آن ها را پاره کرده تا به دست ...
درس هایی که از ام البنین می توان گرفت؛ راهبرد فاطمه برای مخالفت با عاملان حادثه کربلا/ فداکاری مادرانه، ...
. مادرم تاویل رویای من چیست؟ مادر به دختر فهمیده و عاقله خود گفت: دخترم رویای تو صادقه است و به زودی تو با مردی جلیل القدر که مجد و عظمت فراوان دارد ازدواج می کنی، مردی که مورد اطاعت امت خود است که از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چون ستارگانند. صحبت های دوستانه مادر و دختر ادامه داشت که حزام وارد اتاق شد و از آنها در مورد ...
یک کاست لته/ روی c ، روایتی از سرنوشت تلخ اعتماد
داستان قرار دارد که در شک و دو دلی به سرانجام رساندنِ تصمیم خود است. کارگردان نمایش یک کاست لته/ روی c درباره معنای نام گذاری نمایشش گفت: لته همان کهنه ی دستمالی شده و خیلی مستهلک است که در زبان رایج حال کمتر استفاده می شود. وی درباره فرم صحنه بیان کرد: فضای روایت رختشوی خانه ای در یکی از حلبی آباد های اطراف شهر است که مادر مهجور و دخترش در آن برای شخصی کار می کنند. پسر نیز پادو و ...
بوسه بر دست و پای مادر!
. خواهر با بیان این موضوع می گوید: تمام قد حامی من و مادرم بود. در هفته چند بار مادرم را به گردش می برد. روایت سوم: به آرزویش رسید لباس شهید سجاد زبرجدی هنوز روی چوب لباسی خانه آویزان است. وقتی که خواهر از خوبی های برادر حرف می زند، مادر سمت لباس پسرش می رود و آن را در آغوش می کشد. فیروزه با بیان اینکه آنها حتم دارند که آقاسجاد زنده است، می گوید: برادرم 2 بار به سوریه سفر کرد. نخستین ...
اشعار وفات حضرت ام البنین (س)
...> از این به بعد من و آه و چشم تر شده ای چه نام مرثیه واری ست مادر پسران برای مادر تنهای بی پسر شده ای کاظم بهمنی: رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است ...
رقابت تن ها
باشد چه چیزی را نشان پسرش داده از جلوی چشمم دزدید و با حالت تعجب پرسید چه کسی خودش است و من توضیح دادم که این همان دختر کوچولوی فامیل خودش است که مادرم فکر می کند دختری شبیه او را پیدا کرده! مادرم سن و سال خیلی زیادی ندارد و مال پنج نسل قبل نیست اما چند دقیقه توی خودش رفته بود و به این فکر می کرد باید با مادر آن دختر صاحب عکس صحبت کند یا نه، به این فکر می کرد اصلا شاید خانواده اش نمی دانند یا مثلا ...
فقط چند دقیقه با جذامی های ایران
واسطه بیماری تغییر کرده، خوش رو و آرام است: شغلم کشاورزی بود. روز ها می رفتم سر زمین های مردم و شب ها برای خواب به آسایشگاه برمی گشتم. آسایشگاهی که به گفته او توجه به آن، ازسوی مسئولان، به مرور کم و کمتر شد. آن ها بعد از ترک آسایشگاه ازدواج کردند و ساکن یکی از خانه های اطراف آسایشگاه شدند. زندگی خود را میان مردم شروع کرده اند، سه پسر و سه دخترشان بدون نشانه ای از بیماری، هم بازی بچه های ...
... و او هربار برنمی گردد
ارتباط بودم هم او بود. کس دیگری را نداشتم. روز های سختی بود. پنجشنبه ها بعد از ظهر پیکی می آمد با انبوهی نامه در دستش. می رفت بالای یک چهارپایه. از روی پاکت اسم سرباز ها را می خواند و نامه شان را تحویل می داد. من هم می رفتم. دور تر از بقیه می ایستادم. تکیه می دادم به یک درخت خشک و بلند. برف می نشست روی سر و صورتم. برای چه می رفتم؟ انتظار آدم را پیر می کند. آخر، کسی که آدرس مرا نداشت ...
روایتی چند دقیقه ای از انتظار 30 ساله یک مادر/ شهدای گمنام پناه دلتنگی های "منوّر خانم"
کنید؟ این حس بیان شدنی نیست چشم به راهی واقعا سخت است حتی اگر جنازه ای از برادرم بود شاید بهتر تاب می آوردیم ما مجبور شدیم خانه مادر را عوض کنیم چون خاطرات بسیاری آنجا داشت همیشه دم در به امید آمدن فرزندش می نشست و گریه می کرد حس مادر را زمانی درک می کنم که فرزندانم برای تحصیل از من دور می شوند و من طاقت دوری کوتاه مدتشان را ندارم خدا به دل مادرم برسد که بیش از 30 سال چشم به راه است. انتهای پیام/3339/م/ ...
زنی از تبار دلیران که شایستگی همسری مولا و تربیت پرچمدار کربلا را داشت
از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند. حرام به سوی دختر بافضیلت خود، فاطمه آمد برای شنیدن پاسخ نهایی از وی... وقتی پدر فاطمه به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن میگوید... مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟! مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: دخترم رؤیای تو صادقه است ای ...
13 جمادی الثانی، وفات حضرت ام البنین (س)+فیلم
این منظره، از او پرسید: چرا دستان او را می بوسید؟ آیا عیبی در آن هست؟ امام علی (ع) فرمود: اگر خویشتن دار باشی، خواهم گفت. این دست ها در پی یاری فرزندم حسین (ع) در کربلا قطع می شوند و ... اشک در چشمان این مادر حلقه زد، ولی فرو نچکید؛ زیرا عشق و علاقه ی او نسبت به این خانواده به اندازه ای بود که خود و فرزندانش را به دست فراموشی سپرده بود. او به جای زاری، عزم خود را جزم کرد تا ...
مادران شهداء شاهدانی بی ادعا هستند
مادران و همسران شهدا نام گرفته است. "ام البنین پاکدل" افزود: وقتی پدرم شهید شدند من سن کمی داشتم و شهادت را درک نمی کردم اما مادرم، خواهران و برادرم را با صبر و استقامت بزرگ کرد. وی بیان کرد: روز شهادت حضرت ام البنین روز یاد آور صبر و ایثار مادران و همسران شهدا و جانبازان و استقامت حماسه سازان انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و تکریم ارزش های نظام اسلامی است. وی بیان کرد ...
چشم به در و گوش به زنگ
رفت وآمد خانوادگی داشتیم. اما آن زمان هیچ وقت تصور نمی کردم روزی به خواستگاری ام بیاید. تابستان ها عمو همراه با خانواده اش به خانه خانواده مریم می روند. مریم می گوید: پدرم پسر ها را همراه خودش به صحرا می برد و حسابی به کار می گرفتشان. شهید بعد از ازدواج بار ها با خنده و شوخی می گفت پدرت کلی مرا به کار گرفته است تا دخترش را به من بدهد. پدر مریم اعتقاد داشته است پسر های پسر عمویش آن طور که باید در ...