انتقام؛ انگیزه آدم ربایی مسلحانه
سایر منابع:
سایر خبرها
مینا با مرد غریبه برهنه بود که شوهرش رسید / فیلمی که افشاگر شد
بروند و مقداری دلار برای فرمان بخرد تا او آن فیلم را منتشر نکند یا در اختیار همسر اسفندیار نگذارد. خلاصه من هم که ترسیده بودم سوار بر خودرو با آن ها تا مقابل یک صرافی بزرگ رفتم اما وقتی آن ها پیاده شدند من از فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم چند روز بعد با اسفندیار تماس گرفتم و به او گفتم مموری آن فیلم را از همسر صیغه ای ام دزدیده ام او هم با خوشحالی برای تحویل مموری در دفتر کارش با من قرار ...
پخش شیرینی بعد از قتل اعضای خانواده!
... چرا؟ 12سالم بود که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. پدرم اعتیاد و دست بزن داشت. مادرم هم لجبازی می کرد و به حرف های پدرم اهمیتی نمی داد. من خیلی بچه بودم اما خوب یادم است که پدرم به مادرم می گفت: چرا به زندگی اهمیت نمی دهی و شب ها دیر به خانه می آیی؟ مادرم هم لج می کرد و مثلا اگر قرار بود 9شب به خانه برگردد 11، 12شب برمی گشت. اختلافاتشان ادامه دار بود تا اینکه وقتی من ...
تتوی بدن خانم پرستار تهرانی بوی خیانت می داد / الهام خانه مجردی داشت !
فحاشی کرد و حتی مرا کتک زد .الهام می گفت باید خانه را ترک کنم. در غیر این صورت او از خانه بیرون میرود. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم با قند شکنی که در خانه بود به سمتش حمله کردم و الهام را کشتم. پسرم در خانه نبود که جسد را مثله کردم و آن را با ماشین بیرون بردم و در حاشیه شهر دفن کردم .من روز بعد به پلیس آگاهی رفتم و به دروغ گفتم همسرم ناپدید شده است. وی در حالی که سرش را پایین ...
شرح زندگی یک جانباز
برگشت به جبهه را نداشتم؛ حدود چهارماه در بیمارستان بستری بودم و به دلیل اینکه یکی از ترکش ها به ریه من برخورد کرده بود، چندین بار به کما رفتم و به دلیل اینکه منزل ما در جنوب تهران بود و وضعیت بهداشت و عبور و مرور با ویلچر سخت بود، به آسایشگاه منتقل شدم. آقا بزرگی ادامه داد: در آسایشگاه با هم اتاقی که او هم از دوپا مجروح شده بود و پاهایش را از دست داده بود، همصحبت بودیم. یک روز او پیشنهاد ...
شوهرم موهایم را تراشید و من گریستم
از دیپلم هر کسی به سراغ زندگی خودش رفت اما هر از گاهی با هم در تماس بودیم تا اینکه چند سال پیش خبردار شدم که سرطان گرفته. خیلی جا خوردم. باورم نمی شد. حمیرا خیلی سرزنده و شاد بود. با وجود بیش از 18 سال سابقه کاری که در اداره شان داشت آنقدر با انرژی و پابه رکاب کار می کرد که فکر می کردی یک نیروی تازه وارد است. دلم می خواست بعد از چند سال حمیرا را ببینم. به خانه اش رفتم. نسترن را وقتی ...
مجید با رفتارهای تحقیر آمیزش عذابم می داد ؛حاضر نبود دست از سر آن زن بردارد!
. مریم خانم در حالی که نگران و مضطرب به نظر می رسید گفت: شش سال قبل به حرکات و رفتار مجید شک کرده بودم. حرفی نمی زد و دنبال فرصتی می گشت جیم کند و بیرون برود. کاری به کارش نداشتم و خودم را در خانه سرگرم می کردم. یک روز خواهر شوهرم زنگ زد. خیلی ناراحت بود. می گفت خیلی اتفاقی به یکی از رستوران های اطراف شهر رفته بودند که برادرش را با زنی جوان در آن جا دیده است. باور نمی کردم چه می شنوم ...
این 56نفر در تاریخ ایران ماندگار می شوند/ پاداشمان را با دیدار آقا می گیریم
لحظات بیش از همه به مادرم فکر می کردم. من پدرم را از دست داده ام. دلم می خواهد بگویم اگر مشارکت من در تست بالینی اولین واکسن ایرانی - که با نیت کمک به مردم عزیز کشورم انجامش دادم- ثوابی داشته، آن را تقدیم روح پدرم کردم. حالا تمام دلخوشی ما، مادرمان است؛ مادری که ناراحتی قلبی دارد، تنهاست، در این یک سال در خانه حبس شده و مدام از راه دور نگرانش هستیم. دلم می خواست زودتر واکسن ایرانی به ثمر برسد و با ...
جانبازی که باغ دار است / نیروهای عراقی پایم را قطع کردند
شهید دارم من در یک خانواده مذهبی بزرگ شده ام و همراه با برادرانم در راهپیمایی های دوران انقلاب نیز شرکت می کردیم. حاج حسین با خنده ای گفت: هر بار که به نیت شرکت در راهپیمایی از خانه بیرون می آمدیم پدرم قبل از ما می رسید؛ به خاطر همین خانواده ام هیچ گونه مخالفتی با اینکه به جبهه بروم نداشتند. پدرم همواره مشوق ما بود و غیر از خودم یک برادر شهید و دو برادر جانباز نیز دارم. ...
زندگی نامه خودنوشت سردار سلیمانی و شعرهایی برای او
! پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی از پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر از چیزی نمی ترسیدم. همچنین ...
ایران شناسی از نگاه دیپلمات کهنه کار ژاپنی
انجام می دهند، مهم است. در ادامه این مطلب آمده است: پس از اولین دوره کاری در ایران که بین سال های 2000 تا 2004 بود، من مسئول بخش ایران در وزارت امور خارجه شدم؛ و پس از کار در افغانستان و عراق که در شرق غرب ایران قرار دارند، بعد از 15 سال دوباره به ایران بازگشتم. این بار از من خواسته شد که در سفر نخست وزیر شینزو آبه به ایران در ژوئن 2019 به عنوان رابط (هماهنگ کننده) او را همراهی کنم. ...
خنجری: وقتی دستم قطع شد خدا را شکر کردم
دیده نشدند. کسانی را هم داریم که پس از یک بار مجروح شدن دیگر به جبهه نیامدند. اما برخی تکه تکه می شدند، اما باز دست از عقیده و باور خود نداشتند، بحث آن ها احساسی نبود و این باورشان بود. بسیاری از کسانی که مصر بر دفاع بودند، هم به شهادت رسیدند. احساس غربت در دانشگاه او درباره پزشک شدنش می گوید: بعد از جنگ با همان روحیات وارد حوزه علمی شدم و پس از چند سال وقفه تصمیم گرفتم برای پزشکی ...
طلاق های عجیب 99
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از ضمیمه تپش، گاهی این دلایل آنقدر عجیب است که قضات به جای صدور حکم طلاق این زوج ها را به مشاور معرفی می کنند. در ادامه چهار دلیل عجیب را که باعث شد زوجین به دادگاه خانواده بیایند، مرور می کنیم. خسته از ازدواج های پدرزن ازدواج های مرد میانسال، دامادش را خسته و راهی دادگاه خانواده کرد. مرد جوان با حضور در دادگاه خانواده تهران به قاضی گفت: من ...
جانبازی؛ زیباترین فرصت پرواز / هیچ گاه در زندگی شوقی بالاتر از رفتن به جبهه را تجربه نکرده ام
مَعِیشَةً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَیٰ، و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود و روز قیامتش نابینا محشور کنیم . محمد داودآبادی هستم سال 38 در روستای داودآباد از توابع شهرستان اراک که امروز به شهر تبدیل شده است متولد شده ام. ایکنا – دوران کودکی و نوجوانی شما چگونه گذشت؟ پدرم علاقه و اعتمادی به مدارس شاهنشاهی نداشت و مرا تا سن 10 سالگی به مکتب ...
با مادرم پاتوق مواد مخدر را راه اندازی کردیم
کارتن خواب گرفتم. بالاخره در یکی از پاتوق های معتادان با مردی معتاد آشنا شدم و با او ازدواج کردم. برادرم وقتی در جریان ازدواجم قرار گرفت، دیگر نگذاشت به زندگی با آن مرد شیشه ای ادامه بدهم. او مرا در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کرد و من هم از قاسمعلی طلاق گرفتم اما هنوز یک هفته از ترک اعتیادم نگذشته بود که دوباره کنار مادرم نشستم و پیک نیک را روشن کردم. این گونه بود که برادرم بارها هزینه های درمان ...
کرامات سید شباب اهل الجنه
را در اختیار کسی بگذارد اشکالی ندارد، و بعد از سؤال بر گشتند خانه. یک وقت دیدند در خانه باز شد پسرشان وارد شد، پسر می گوید. وقتی وارد منزل شدم دیدم مادرم مرتب به قد و بالای من نگاه می کند و گریه می کند، پدرم مرتب مرا مشاهده می کند اشک می ریزد گفتم: مادر چیزی شده؟ مادر گفت: پسر جان ما تصمیم گرفته ایم تو را با امام حسین علیه السلام معامله کنیم. پسر گفت: چطور؟ جریان را نقل کردند ...
بازسازی صحنه قتل زن بابا در حمام
حادثه 24 - پدرم فوت شده بود و با همسر دومش بر سر ارثیه و خانه پدری ام اختلاف داشتیم. برای حرف زدن با او به خانه رفته بودم که با هم درگیر شدیم و او را به قتل رساندم. مرد 58ساله روز گذشته درحالی که به محل جنایت بازگشته بود، در مقابل قاضی حسن زرقانی، بازپرس ویژه قتل مشهد، نحوه کشتن همسر پدرش را شرح و توضیح داد که چطور با ضربه چاقو او را به قتل رساند و جسدش را در حمام خانه رها کرد. ...
اخبار حوادث روز، 99/12/27
: پسر جوانی که به خاطر تقلب در بازی عصبانی شده و دوستش را به قتل رسانده بود به قصاص محکوم شد. این حادثه خونین تابستان امسال در حالی رخ داد که چند پسر جوان برای میهمانی به خانه یکی از دوستان شان رفته بودند، اما وقتی سرگرم پاسور بازی بودند با هم درگیر شدند و صاحبخانه به نام سعید به قتل رسید... ربودن صاحب رستوران با انگیزه انتقام در ادامه اخبار حوادث روز می خوانیم: شاگرد ...
نوروز در خانه پس از 24سال
از دو سال مرا به بند بزرگسالان بردند. بچه آرامی بودم اما یک دعوا و کنترل نکردن خشمم باعث شد زندگی ام این طور عوض شود. روحیه ام به هم ریخت و حتی نتوانستم در زندان ادامه تحصیل بدهم. در زندان ملاقاتی داشتی؟ گاهی تلفنی و گاهی حضوری خانواده ام را می دیدم. پدرم 50 روز بعد از بازداشتم فوت شد و مرگ او کمرم را شکست. در سال هایی که مادرم به ملاقاتم می آمد، امید زنده ماندم بود اما او هم ...
قربانیان یک تصمیم شوم
جوانی که از قهر همسرش به شدت خشمگین بود، مقابل خانه پدرزنش رفت و اعضای خانواده همسرش را به گروگان گرفت. با اعلام موضوع به پلیس، ماموران به محل حادثه رفتند. مرد جوان تهدید کرد اگر کسی وارد ساختمان شود، همه را می کشد. دقایقی بعد پدر خانواده در حالی که مجروح بود از خانه بیرون آمد. مرد میانسال به ماموران گفت:دامادم پس از ورود به خانه مان، دخترم، پسرم و خاله دخترم را که مهمان ما بود، گروگان ...
نویسنده ای که بچه های رهبر با کتاب های او تربیت شده اند
دارد صرفه جویی می کنم و کتاب می خرم درباره آقا مهدی ما کمی گفتیم. بگذارید کمی هم خودش بگوید: من تا 20 سالگی نانی را می خوردم که مادرم توی خانه می پخت و لباسی را می پوشیدم که مادرم آن را با دست خود می دوخت. به همین علت چون مثل لباده بلند بود بچه ها مرا شیخ صدا می زدند! مختصر خواندن و نوشتن را توی خانه از پدرم یاد گرفتم و قرآن را از مادربزرگم. و باز سخن آقا مهدی: در ...
انتقام کارگر اخراجی از صاحب رستوران
. بیشتر بخوانید سرقت 80 وانت نیسان در پایتخت رئیس پایگاه نهم پلیس آگاهی از دستگیری اعضای باند 6 نفره سارقان حرفه ای خودرو های وانت نیسان و کشف 80 فقره سرقت خبر داد. بیشتر بخوانید انتقام کارگر اخراجی از صاحب رستوران شاگرد آشپز یک رستوران وقتی فهمید صاحبکارش کارگر دیگری را به جای او استخدام کرده است نقشه ربودن او را اجرا کرد. بیشتر بخوانید زمین ...
انتقام کارگر داغدار از صاحب رستوران
. در حالی که تحقیقات برای دستگیری متهم ادامه داشت به مأموران خبر رسید که مرد رستوران دار آزاد شده است. بهرام پس از رهایی از دست متهم گفت: 72 ساعت قبل در نزدیکی خانه ام کارگر اخراجی ام با تهدید اسلحه مرا به داخل خودرواش کشاند و بعد از این به زور شربت مسمومی به من خوراند که بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم داخل خانه ویلایی بودم که ساعتی قبل ناگهان منوچهر به داخل خانه ویلایی آمد و مرا دوباره ...
اعترافات مردی که همسر پدرش را کشت
(جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی) جزئیات این حادثه هولناک را شرح می داد، با بیان این که اعتیاد مرا به نابودی کشاند ،درباره چگونگی وقوع جنایت گفت: سال 97 وقتی بعد از 12 سال از زندان آزاد شدم، دیگر چیزی نداشتم. همسرم طلاق گرفته بود و پدرم نیز اهمیتی به من نمی داد. او حتی در زندان به ملاقاتم نمی آمد و دستم را نمی گرفت. به همین دلیل بعد از آزادی از زندان دوباره سراغ مواد مخدر رفتم، در حالی که جوانی ورزشکار ...
متهم: به خاطر دخترانم مرا ببخشید
که پوشیدی من برایت خریده ام، پالتو را پس بده و بعد برو. مرجان با شنیدن این حرف آنقدر عصبانی شد که به آشپزخانه رفت یک کارد برداشت و به سمتم حمله کرد که زخمی شدم. من هم در یک لحظه کارد را از او گرفتم و به او ضربه زدم. سپس دنبال دو دخترم رفتم و آنها را به خانه خواهرم بردم. به دنبال اعتراف های این مرد و بازسازی صحنه جرم وی در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. ...
هر قدر ناز کنی...
خاک آلود کرده بود. فرشی با طرح شکارگاه ... یک فرش بود با زمینه ای سرمه ای رنگ و طرحی از یک شکارگاه که احتمالا دیده اید . روی سرزمین سرمه ای چند مرد جوان با اسب های براق و گردن کشیده و نازک ساق با چند سگ دنبال کمان کشیده و کمند به دست به دنبال آهوها بودند و آهوها پریشیده و پراکنده در دشت سرمه ای ولو بودند. یک سالی چادرنشین بودیم . بعدش شد کانکس. توی این مدت وسایلمان را به امانت پیش عزیز ...
قتل میترا زن مطلقه تهرانی به خاطر یک پالتو
به گزارش رکنا، این مرد که هراسان بود گفت: دخترم و دامادم چند ماه قبل از هم جدا شدند. دخترم گاهی اوقات برای ملاقات با دو دخترش به خانه همسر سابقش می رفت. او دیروز برای دیدن فرزندانش به خانه همسر سابقش به نام پرویز رفت و باز نگشت. من که نگران او شده بودم مقابل در خانه رفتم اما کسی در را باز نکرد. وی ادامه داد: نیمه شب بود و دخترم به خانه برنگشته بود. من که نگران شده بودم همراه همسرم بار ...
پرونده پیچیده یک قتل در اردبیل / آخرین حرف پسر 16 ساله به قاتلش چه بود؟ + عکس و گفتگو
از شهود چاقو را در دست متهم مشاهده کرده ولی 3 نفر دیگر چاقویی را در دست متهم مشاهده نکرده اند شاهد عینی (س.ح) عنوان داشت: در کافه خانه نشسته بودم وی به من گفت در کافه بمان الان بر می گردم و رفت ! بعد از رفتن او از کوچه پشتی صدا آمد رفتم بیرون مشاهده کردم در کنار پارک قاتل و بنیامین باهم درگیر شده و به روی زمین افتاده اند. وی ادامه داد : بنیامین رو به پشت افتاده بود و قاتل بر ...
سین مثل سبزه به ماجراهای عید من و بابام پیوست
کنار مادر و مادربزرگش بماند. صدیق و کریم زوجی فقیرند. کریم بی کار است و کسی برای دزدی به او پیشنهاد همکاری داده و او که برای نوروز دستش خالی است این پیشنهاد را می پذیرد. کریم برای دزدی به خانه خالی مریم و شوهرش می رود و در آنجا گیر افتد و پسرش علی هم به تنهایی سوار اتوبوس می شود تا پیش مادرش برود اما گم می شود. طاهره و محمود دو پسر به نام های مسعود و سعید دارند. آنها همیشه در حال دعوا هستند و همیشه ...