فیلم / تن فروشی تلخ دختر خوزستانی / افسانه افشا کرد!
سایر منابع:
سایر خبرها
هیچ چیز برای یک عاشق سخت تر از ندیدن معشوق نیست
دانشگاه برم. من چهارده ساله بودم که همسرم شهید شد. اگر دست خودم بود هیچ وقت ازدواج نمی کردم؛ غلامعلی همه زندگی من بود.. اما بعد از 6 سال با اصرار خانواده و فامیل با یکی از اقوام پدرم ازدواج کردم و الان صاحب دو فرزند پسر هستم؛ حتی به یاد غلامعلی اسم پسر بزرگم را علی گذاشتم. بعد از شهادتش همچنان ارتباطم را با خانواده اش حفظ کردم. متاسفانه پدر و مادرش الان در قید حیات نیستند اما با ...
حسینی: شماره 10 علی دایی را می خواهم
آقای دایی شماره 10 را دوست دارم و امیدوارم این افتخار نصیبم شود که روزی پیراهن شماره 10 تیم ملی را بر تن کنم. * از کدام ویژگی علی دایی بیشتر خوشت می آید و آن را الگوی بازی خودت قرار داده ای؟ من به بازی علی دایی خیلی علاقه دارم و سبک هد زنی ایشان را خیلی می پسندم و دوست دارم بتوانم الگو برداری کنم. خصوصیت بارز علی دایی سختکوشی او بود و امیدوارم بتوانم من هم با همین سختکوشی به ...
شماره 10 علی دایی را می خواهم/ دوست دارم روزی پیراهن رئال مادرید را بپوشم
من به بازی علی دایی خیلی علاقه دارم و سبک هد زنی ایشان را خیلی می پسندم و دوست دارم بتوانم الگو برداری کنم. خصوصیت بارز علی دایی سختکوشی او بود و امیدوارم بتوانم من هم با همین سختکوشی به جاهای مهم برسم و به اهدافم در فوتبال دست پیدا کنم. مهاجم جوان و اردبیلی نفت مسجدسلیمان مدعی است که برای دستیابی به پیراهن تیم ملی و ادامه راه علی دایی تلاش خواهد کرد. ...
18 سال رانندگی بدون تصادف و جریمه/ بانویی که یکه تاز عرصه حمل و نقل باری است
یای من کتاب هایی برای مطالعه دارم. انسان نژاد افزود: الحمدالله درآمدم خوب است؛ روزی رسان خداست و به کم و زیاد قانع هستم و همواره می گویم هر چه که باشد قطعاً روزی من این بوده است. و اما توصیه یک بانوی راننده ترانزیت، با 18 سال سابقه این است که مقدس ترین و زیباترین کار یک خانم، خانه داری است و بعد اشتغال در محیط بیرون از خانه؛ معتقد هستم اگر فردی در کار خود موفق باشد اما جای خالی این موفقیت در خانه و میان خانواده پیدا باشد به هیچ دردی نمی خورد برای همین همواره می گویم اول خانه و خانواده و بعد اشتغال و درآم ...
کلید دست یابی به تمام خواسته ها در کلام شهید موسی رجبی
خوابی دیدم که جز مادرم هیچ کس از آن اطلاع ندارد. همین خواب سبب شد با یقین کامل او را انتخاب کنم. خرداد 1383 عقد و نیمه شعبان 1384 با برگزاری یک مراسم بسیار ساده در منزل پدرم رسما زندگی مشترک شیرین مان را آغاز کردیم. دفاع پرس: با برگزاری مراسم ساده مخالفت نداشتید؟ هرچند که تک دختر بودم و برای هر فردی چگونگی برگزاری این جشن به یادماندنی حائز اهمیت است؛ اما آن قدر ...
گفتگو با علیرضا علیزاده نقاش هنرمند مشهدی | هیچ خط و رنگی بی معنا نیست
افتخار می گوید: من هرچه دارم از پدرم است. معلم اول و آخرم او است. در تمام سال های زندگی ام مرتب پدرم را می دیدم که پشت سه پایه نشسته و تصاویر زیبایی را می کشد. طبیعی است که همین دیدن هنر و زیبایی من را جذب می کرد و علاقه مند می شدم تا خودم هم دست به کار شوم. مادرم نیز صبورانه ریخت و پاش های رنگی را تحمل می کرد و برخلاف خیلی مادران که به دلیل حفظ تمیزی خانه مانع پرداختن فرزندشان به کار های هنری می ...
مردان این انتظارات را از همسرشان دارند اما به زبان نمی آورند
. اگر با در اولویت قرار دادن شوهرتان در زندگی شروع کنید، فکر می کنم شاهد رشد پایدار در ازدواج خود خواهید بود. همسرتان احتمالا انگیزه و آمادگی بیشتری برای برآورده کردن نیازها و انتظارات شما خواهد شد. اهمیت به نظم خانه: یکی از مسائلی که برخی از مردان شکایت دارند، نامرتب بودن خانه است.آنها دوست دارند زمانی که وارد منزل می شوند، حداقل نظم در خانه وجود داشته باشد و ...
گفتگو با حمیدرضا حافظ شجری، بازیگر نقش جعفر در سریال نوروز رنگی | هدفم سینما و تلویزیون است
دارم چون خدا بعد از 10 سال رویش را به من کرد و من از این بابت خوشحالم و نمی خواهم به این راحتی این فرصت را از دست بدهم. این شرایط جسمی یعنی توقف رشد بدنتان و فیزیک متفاوتی که برای شما ایجاد کرده است، مانعی در راه بازی گری تان نیست؟ فکر نمی کنم. الان فهمیدم شرایط جسمی چندان مهم نیست. کسانی که مرا به خاطر شرایط جسمی ام مسخره می کردند الان از شدت خجالت نزدیکم نمی شوند. من فکر ...
30 سال پژوهش در حوزه فرهنگ عامه/ گلایه از بومی گریزی در بیرجند
انجام یک طرح پژوهشی پیرامون فرهنگ مردم جنوب خراسان (از گناباد به سمت جنوب) دعوت شدم و بعد از آن نیز کارهای پژوهشی خودم را منسجم تر ادامه دادم. این پژوهشگر فرهنگ عامه خراسان جنوبی بیان کرد: کتاب دَستان ها و داستان های من نیز در سال 1390 پیرامون ریشه شناسی امثال و حکم مردم خراسان جنوبی به چاپ رسید. بررسی مشاغل سنتی و بومی خراسان جنوبی این نویسنده خراسان جنوبی افزود ...
کشاورز: تجربه بزرگی در سال گذشته بدست آوردم
عید را در کنار خانواده های خود باشند. در یازده سالگی بودم که چند ساعت قبل از عید با یک موتور تصادف کردم و دستم شکست و از ناحیه سر نیز دچار آسیب دیدگی شدم. به یاد دارم که نتوانستم از بیمارستان ترخیص شوم و مجبور بودم که سال جدید را روی تخت بیمارستان تحویل کنم. پدرم خیلی تلاش کرد تا در آن ساعت پیش من باشد چرا که به سختی اجازه می دادند همراه بیمار در اتاق حضور داشته باشد. امیدوارم که همه بیماران از تخت بیمارستان جدا شوند و پیش خانواده های خود باشند. ...
گفت و گو با بانوی طلایی تیروکمان|سخنرانی ام در سازمان ملل تاثیر زیادی روی مردم دنیا داشت/از مس کرمان ...
. فارس: سال به پایان رسید و سال جدید آغازی بر تمرینات شما برای کسب سهمیه المپیک است. شرایط خود را چطور می بینید؟ تمام طول سال گذشته من و هم تیمی هایم تلاش کردیم، در روزهای سخت زمستان و با رعایت پروتکل های بهداشتی تمرین کنیم، کار سختی داشتیم اما با وجود همه این سختی ها و اینکه خودم به کرونا مبتلا شدم، زندگی ام به چالش کشیده شد. با وجود تلاش های زیاد و بدنسازی که داشتم کمی کار من ...
درخشان ترین مستندهای سال؛ ببینید، ضرر نمی کنید
را با نگاه به جنبه های مختلف توریستی فرن لبوویتز نویسنده ی معروف؛ از پول و مترو و هنر گرفته تا چگونگی پیاده روی در میدان تایمز بررسی می کند. در طول مسیر، گذشته ی خود لبوویتز مورد توجه قرار می گیرد؛ گذشته ای که با کنجکاوی مداوم و تلاش برای استقلال، تقویت و طی شده است. The Last Dance مینی سریال آخرین رقص یک مستند برای عاشقان بسکتبال است که توسط شبکه ها ی نتفلیکس و ESPN پخش شده ...
من رفتم جنگ را تمام کردم و برگشتم!
موقع امتحانات هم بود و من کلاس سوم دبیرستان بودم، پدرم هم در جبهه بود و بهترین موقع بود که می شد بروم جنگ. رفتم سپاه بندرگز با جعل امضای پدرم ثبت نام کردم و اعزام شدم، تا وقتی که به هفت تپه برسیم نگران بودم که پدرم بیاد و من رو برگرداند. جالب این بود که هیچ پولی هم نداشتم و خبر داشتم که پدرم از یکی از هم روستایی های من طلبکاره، رفتم خونه اش و از قول مادرم پول رو طلب کردم و ...
آقای وافی جرقه انقلابی شدن را در من روشن کرد
سردار محمد مهدی فرهنگدوست رزمنده هشت سال دفاع مقدس در گفت وگو با خبرنگار دفاع پرس در یزد اظهار داشت: بنده در تاریخ شانزدهم اسفند 1342 در محله ی چهارمنار یزد متولد شدم. خانواده ام از لحاظ اقتصادی متوسط بود. دو خواهر دارم و پنج برادر. از نظر ترتیب سنی، فرزند ششم و پنجمین پسر خانواده هستم؛ ششمی هم حبیب الله بود که در ششم فروردین 1364 در جاده ی خندق، شهید شد. شغل پدرم شَعربافی بود. ایشان قبلاً نزد ...
روایت اولین مدیر زن ندامتگاه بانوان از تلخ ترین روز زندان
قدر در مسیر خوشحال بود که چند بار نزدیک من آمد و من را مامان صدا کرد. آن موقع فکر می کردم اشتباه لپی کرده است؛ اما حالا حدود یک سال و نیم است که هرماه زنگ می زند و باز هم من را مامان صدا می کند. یادم می آید اولین بار که به من زنگ زد می گفت: خوشحالم که شما مادرم را دوست دارید. با وجود این که دیگر در ندامتگاه زنان اصفهان نیستم، هنوز هم پیگیری می کنم که این مادر بتواند با پابند الکترونیکی از زندان بیرون بیاید و بالا سر دخترش باشد که انشاءالله به زودی فراهم می شود. ...
اعترافات دختر جوان و خواستگارش به قتل پدر بی نوا
بهرام و پدرش مدتی با هم اختلاف داشته اند و ماجرا از این قرار بود که وی قصد ازدواج با پسری جوان به نام رضا را داشته و بهرام با این ازدواج مخالفت داشته است. با توجه به سرنخ های به دست آمده پلیس دختر بهرام به نام سوسن را تحت بازجویی قرار دادند که وی پس از روبه رو شدن با شواهد کارآگاهان پرده از راز جنایت هولناک پدرش برداشت و گفت: چندی پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که وی به من ابراز علاقه ...
شرافت کارم را بر درآمد ترجیح می دهم/ نوع نگاه به بانوان راننده تاکسی باید تغییر کند
وارد این کار شدم، ولی به تدریج به این شغل علاقمند گردیدم، زیرا روزانه با همشهریان زیادی برخورد دارم و این خود برای من یک تجربه می شود. این بانوی راننده تصریح کرد: البته باید اعتراف کنم که برخی از برخورد ها و نگاه ها به رانندگان زن تاکسی به نوعی بانوان را دلسرد می کند و به عینه خودم با این وضعیت چندین بار مواجه شده ام، ولی به هر حال باید نگاه به این مسئله که زن می تواند با رعایت شئونات ...
پنج شنبه های شهدایی| شهیدی که قبرش را خودش حفر کرد
، دست هر دژخیم را کوتاه کرد، روی سلطانی به درگاه حسین، گر شهادت طالبی راه حسین. فرزند دیگرش می گوید: برف می بارید، پدرم از خانه بیرون رفت، وقتی که برگشت کت به تن نداشت، سردش بود و دستانش یخ زد، مادرم با تعجب پرسید: چرا این جوری؟ کتتان کجاست؟ چیزی نگفت، دست هایش را روی بخاری گرم کرد، مادرم اصرار کرد، گفت: پیرمردی را دیدم که لبا س نداشت، از سرما بی تاب بود، کتم را تن او ...
هدفم مدال طلای المپیک است/ امیدوارم مسئولان به قول هایشان عمل کنند
رگ سالان نگاه کنیم افراد فیکس تیم در وزن من، افرادی هستند که در سال آخر جوانان مدال های زیادی را کسب کردند و توانستند راه خود را در رده بزرگسالان هموار کنند. امسال که می خواستم خودم را در مسابقات جهانی مطرح کنم همچنین یکی از شانس های مدال طلا بودم اما کنسل شدن مسابقات از لحاظ روحی فشار زیادی را تحمل کردم و برایم اذیت کننده بود. یک سری حواشی نیز در لیگ پیش آمد. چه اهداف ورزشی برای سال 14 ...
شهناز پلنگ کیست؟/عکس
گرفتی؟ خودم یاد گرفتم. چگونه؟ پدرم کارگر بود و پولی که به دست می آورد، خرج اجاره خانه و خورد و خوراک مان می شد و چیزی ته کاسه نمی ماند که پدرم آن را به ما بدهد. بنابراین همیشه در دوره نوجوانی حسرت هم سن و سال هایم را می خوردم و دوست داشتم مثل بقیه باشم و تیپ خوبی داشته باشم، ولی نمی شد تا اینکه برای نخستین بار در 17 سالگی از خانه یکی از همسایه ها که میهمان بودیم ...
کیومرث پوراحمد: مادرم بعد از دیدن فیلم فهمید زندگی من است
می آید فیلم های عروس فراری، آقا جنی شده و اسپارتاکوس را با او در سینما دیدم و با دیدن فیلم اسپارتاکوس دریچه دیگری از سینما به روی من باز شد و دائم از خودم می پرسیدم این فیلم ها را چگونه می سازند و این تصاویر را چگونه کنارهم قرار می دهند و هنوز بعد از سال ها اسپارتاکوس فیلم محبوب من است. وی با بیان اینکه در جوانی همیشه با خود می گفته من یا باید کارگردان شوم و یا معلم، بیان داشت: در دوره ...
خاطره جالب خانم بازیگر از شب عروسی اش
پدر و مادری استثنایی داشتم. از 13 سالگی به سمت تئاتر رفتم، اما از 9 سالگی از صبح تا ظهر به شویق مادرم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و آموزش می دیدم. یام می آید تیرماه سال 1354 تصمیم گرفتم بازیگر شوم و به همان اندازه برایم مهم بود که امروز حرفه ام برایم مهم و جدی است.. معتمدآریا با بیان این که در سال 1360 ازدواج کرده است، می گوید: یادم می آید شب عروسی ام سر تمرین "یک جفت کفش ...
بازی شهرزاد کمال زاده در گاندو2
باشد و انگیزه داشته باشد و ذهنش باز باشد و بتواند زندگی مشترک را درک کند و از منیت به دور باشد، همین شهرزداد کمال زاده از کودکی به بازیگری علاقه داشتم، ولی پدرم علاقه ای نداشت که من وارد این حرفه شوم، از 16 سالگی به طور آهسته و پیوسته وارد این حرفه شدم و حدود 16 سال است که دارم بازیگری می کنم. بازی کوتاه شهرزداد کمال زاده در سریال هزاران چشم در سال 1380 به کارگردانی کیانوش عیاری اولین ...
در سن کم سیگار کشیدم تا پدر و مادرم به من توجه کنند / بررسی علل کمبود محبت
کودکی دوستم نداشته باشند. شب هایم تار و روزهایم به سختی می گذشت تا اینکه با مهرداد دوست شدم. با مهرداد همکلاسی بودم و در یک کلاس پشت یک نیمکت می نشستیم. او در جریان جزئیات زندگی ام بود و هر روز نصیحتم می کرد. به حدی به مهرداد وابسته شده بودم که تمام حرف هایش را گوش می کردم. برای جلب توجه و محبت پدر و مادرم به پیشنهاد مهرداد سیگار کشیدم تا شاید پدر و مادرم از این طریق نسبت به من ...
کمین ماهرانه جوان لاغراندام در مسیر زنان تنها
: راهی جز دزدی بلد نبودم و سراغ زنان سن بالا رفتم و وقتی متوجه می شدم که آنان کم سواد و کم بینا هستند، در چشم به هم زدنی دستبند یا گردنبندشان را می قاپیدم و فرار می کردم. در مدت زمان کوتاهی پول خوبی به دست آوردم و قصد داشتم تا پایان سال به دزدی هایم ادامه دهم تا بعد از عید کار جدیدی راه بیندازم و به زندگی برگردم. بنابر این گزارش، تجسس ها برای شناسایی دیگر طعمه های دزد لاغراندام و افشای دیگر جرائم احتمالی وی ادامه دارد. حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید: ...
همسنگرانم قول دادند تا باز شدن راه کربلا و قدس از پای ننشینند و ثابت قدم باشند
چنین فرزندی تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی و در آخر امانت را به صاحب اصلیش تحویل دادی. مادر جان و پدر ارجمندم: امیدوارم زحمات بی دریغ و بی خوابی های خود را بر من حلال کنید. خلاصه هر چه بد کردم، نفهمیدم، نادان و جاهل بودم، به بزرگواری خود مرا ببخشید و عفو کنید. مادر مهربان و پدر بزرگوارم: من امید و آرزو داشتم که شما را به کربلای معلی ببرم و به پابوس آقا ...
یوسف تیموری: برگِ برنده نوروز امسال دستِ تلویزیون است/ "نوروزرنگی" را می بینم دلتنگ صحن امام رضا(ع) می ...
باشد و بعد از دو سال با این سریال در نوروز تلویزیون میهمان خانه های مردم باشم. گویش مشهدی ندارم و دایی محمود را یک تیپ گرفتیم اینجا گویش مشهدی ندارم اما آبادانی ها یک چیزهایی شان شبیه به مشهدی ها است. دایی محمود را یک تیپ گرفتیم؛ مدل گریم، گویش و لحن در صدا همه گویای این شخصیت است. این آدم و تیپ بین آدم های رئال دیگر ایفای نقش می کند. کار یک کمدی موقعیت است و از جانب من که ...
عشق غیررمانتیک چگونه عشقی است؟
مندی لِن کاترون نویسنده و مدرس دانشگاه است و البته یک آدم کاملاً معمولی. وقتی والدین مندی بعد از بیست وهشت سال زندگی مشترک از هم جدا شدند و خودش هم در پایان رابطه ای ده ساله قرار گرفت، سوال های بی پاسخی به سمتش هجوم آوردند: عشق چطور تداوم می یابد؟ و آیا هرگز می توانیم عشق را به همان شیوه ای تجربه کنیم که در فیلم ها، کتاب ها یا اینستاگرام می بینیم؟ کاترون در یکی از محبوب ترین یادداشت های چند سال ...