سایر منابع:
سایر خبرها
باجناقم را کشتم؛ ریختن خونش حلال بود
طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی و از جنبه عمومی جرم، برای متهمان درخواست مجازات دارم. سپس کیان روبه روی قضات ایستاد. وی گفت: من از بدرفتاری های باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم. ساناز همیشه از بدرفتاری های مهدی گلایه می کرد و من می دانستم باجناقم بار ها همسرش را کتک زده است. وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل مهدی به خواهرزنم کمک کنم ...
تأیید مجازات مردی که باجناقش را کشت
قانون مجازات اسلامی و از جنبه عمومی جرم، برای متهمان درخواست مجازات دارم. سپس کیان روبه روی قضات ایستاد. وی گفت: من از بدرفتاری های باجناقم با خواهرزنم مطلع بودم. ساناز همیشه از بدرفتاری های مهدی گلایه می کرد و من می دانستم باجناقم بارها همسرش را کتک زده است. وقتی متوجه شدم او به خواهرزن دیگرم و دخترم هم نظر دارد، غیرتی شدم و قبول کردم تا در قتل مهدی به خواهرزنم کمک کنم. وی ...
تشییع جنازه هایی که قربانی بعدی خود را انتخاب می کنند/ فوت یازده نفر در ده روز اخیر در شهر سوق و ضعف ...
ی زحمت بچّه، گردن خودش بود. یه روز ازش طلب حلّالیت کردم و بهش گفتم که فکر می کردم حامله شدی. گفت: بیگم! دخترم! منم دلم می خواست یه سایه سر مثل میرعلنقی داشته باشم. دلم می خواست وقتی کسی ازم می پرسه زن کی هستی؟ سرموبالا بگیرم بگم: زن میر علنقی... اما فلک (روزگار) توی طالعم ننوشته و زورم نمی رسه عوضش کنم. اما اینو بهدون بو1 (beh doon) که پوشن2 (pooshen) روی تو رو بر نمی دارم که خودم گرمم بشه. ...
برادرکشی به خاطر حمایت از پدر
چاقو ناخواسته به سینه او خورد که کشته شد. وی در حالی که ابراز پشیمانی می کرد، گفت: رفتارهای برادرم باعث شد مادرم از غصه بمیرد. او حتی پدرم را تهدید به قتل کرده بود. به همین خاطر به رویش چاقو کشیدم. من فقط قصد ترساندن برادرم را داشتم نه کشتن او را. متهم ادامه داد: بچه های برادرم برای من درخواست قصاص کرده اند من به آنها حق می دهم که ناراحت باشند خودم از اینکه چنین اتفاقی افتاده ...
اظهارات دردناک نوجوان 19 ساله؛ موادم را دزدید کشتمش!
را پس داد. عصبانی شده و با چاقو او را کشتم. از خانواده ات بگو.وقتی بچه بودم پدرم از دنیا رفت و بعد از چند سال مادرم ازدواج کرد. من و خواهرم پیش مادرمان رفتیم و برادرم پیش خانواده پدری ام. آن مرد با من رابطه خوبی نداشت و مجبور شدم از خانه فرار کنم. بعد از فرار کجا رفتی؟در بوستان ها و ترمینال صبح را شب می کردم. گاهی با گدایی، اسپند دود کردن و پاک کردن شیشه خودروها. این اواخر هم ...
هولناک ترین اسیدپاشی به مادر و دختر + عکس
طبقه پایین خانه برادرشوهر دیگرم شدم که بزرگتر بود. شب حادثه اسیدپاشی زیور و دخترش زیور در ادامه می گوید: شب حادثه من و دخترم در حال جمع کردن اثاث و وسایل خانه مان بودیم.چند سالی بود در خانه برادرشوهرم زندگی می کردیم.دخترم تازه نامزد کرده بود و من دیگر می خواستم برای زندگی به کرمانشاه بروم تا در کنار او باشم.برای همین اثاث کشی داشتیم.برادرشوهرم که خواستگار من بود به ما سر زد و به من ...
روایتی از زندگی حسین فنایی جانباز 60 درصد محله سرافرازان
کند آن هم در حالی که مجروح شده بوده: با اینکه پدرخانمم شرط کرد که اگر دخترم را می خواهی نباید به عملیات پرخطر بروی، اما من قبول نکردم. حتی بعد از اولین جلسه خواستگاری که از شنیدن جواب رد خیلی ناراحت بودم، یک عملیات آموزشی در فریمان داشتم که در آنجا به دلیل درگیری فکری زیاد و سهل انگاری یکی از سربازان دوره آموزشی، نارنجکی روی هوا و در نزدیکی من ترکید و مچ دستم مجروح شد. باز با همان دست ترکش خورده به ...
رضایت گرفتن از مادر به سبک سیدمهدی/ برای استفاده از مزایا، مدافع حرم نشد
است خانواده های سادات با همدیگر وصلت می کنند، من هم با آقا سید ازدواج کردم. حاصل این ازدواج 3 دختر و 3 پسر به نام های بی بی خدیجه، بی بی مریم، سیدمحمد، سیدمهدی، سیدجعفر و فاطمه سادات است؛ اسم خودم فاطمه است، اما چون من اسم فاطمه را خیلی دوست دارم، نام دخترم را هم فاطمه گذاشتم. البته پدرم اعتقاد داشت باید در هر خانه ای یک اسم فاطمه باشد؛ چون این نام برکت دارد. همسرم از قدیم کارگر بود ...
مهرعلیزاده: عمده مشکلات کشور بخاطر بی برنامگی و سوءمدیریت است
گفتند اجازه دهید پسر شما را مدیرعامل فلان بخش بگذارم؛ چون من هم وقتی 25 ساله بودم از اینجا شروع کرده بودم. من قائم مقام سایپا و عضو هیئت مدیره شدم. من در جواب گفتم چنین کاری نکنید و او هم نمی آید. روز بعد که یاسر این موضوع را فهمید از آنجا بیرون رفت. با بچه ها و همکلاسی های خود شرکت استارت آپی راه انداختند. *تفریح آقای مهرعلیزاده چیست؟ یک باغ کوچکی داریم که اگر فرصت کنم سالی یکی ...
زاکانی: جهیزیه تمام دخترانم تولید داخل است
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : فارس: برنامه تلویزیونی دست خط با حضور علیرضا زاکانی کاندیدای سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از شبکه سوم سیما پخش شد. متن کامل این برنامه به شرح ذیل است: *با توجه به شرایط حساس کشور چه شد که در عرصه انتخابات وارد شدید؟ پاسخ در سوال خودتان وجود دارد؛ چرا که شرایط سخت و حساس بود و بنده یاد گرفتم از ابتدای انقلاب اسلامی هر کجا که شرایط سخت و حساس باشد به میدان بیایم. در دوره دفاع مقدس، در 15 سالگی ب ...
تاثیر تحریم ها حداکثر20درصد است/دولت را ازرقابت باتولید عقب میکشم
آمدند و گفتند بیا و در مجلس هفتم، همزمان عضو هیات رئیسه مجلس هفتم و هیات رئیسه کمیسیون آموزش بودم و بعد هم این روند ادامه پیدا کرد و نائب رئیس کمیسیون اصل 90، رئیس کمیسیون برجام و ... کارهای مختلفی در مجلس دنبال شد. همزمان وارد عرصه سیاست به معنی کارکردهای انقلابی آن شدم. همیشه به دوستان می گفتم ما از عرصه اعتقادی به عرصه سیاسی آمده ایم، نه اینکه کسی باشیم که به دنبال سیاست بدویم و خوشبختانه آنجا ...
برخوردم با فسادِ اطرافیان حتما سنگین تر از دیگران خواهد بود
تشکل دانشجویی رفتم و در نهایت هیات علمی دانشگاه شدم. هم با جریانات دانشجویی و هم با کار علمی و تلاش علمی دو وجهی بود که در دانشگاه به عنوان یک کار سخت شروع کردم. در کنار آن، در سال 68 ازدواج کردم و 3 فرزند داشتم و این ادوار، ادوار سختی بود. سال 82 ناخواسته وارد عرصه سیاست شدم، دوستان سراغم آمدند و گفتند بیا و در مجلس هفتم، همزمان عضو هیات رئیسه مجلس هفتم و هیات رئیسه کمیسیون آموزش بودم و بعد هم ...
همسرکشی بخاطر بدرفتاری با فرزندان
عصبانی شد و گفت به افغانستان برنمی گردد. خیلی عصبانی بود گفت خودت و بچه هایت به افغانستان برگردید، من همین جا می مانم. بعد ناگهان شروع کرد به کتک زدن پسرم حتی می خواست دخترم را از بالای پله ها به پایین پرت کند که من مانعش شدم از همه بدتر اینکه مادرزنم هم از دخترش حمایت کرد از این کارش عصبانی شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چاقو به همسرم حمله کردم. مادرزنم جلو آمد که مجبور شدم او را هم بزنم. ...
داماد جوان در خانه پدر زنش خون به پا کرد
افغانستان برگردیم اما او شروع به داد و فریاد کرد .همسرم دختر و پسرم را مقابل چشمانم کتک زد و گفت بهتر است آنها را با خودم به افغانستان ببرم.او حتی می خواست دختر کوچکم را از بالای پله ها به پایین پرتاب کند که عصبانی شدم.دخالت های مادرزنم درگیری را بدتر کرد و من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم کارد آشپزخانه برداشتم و چند ضربه به همسرم و سپس به مادر زنم زدم که در این ماجرا مادرزنم زنده ماند. ...
درگیری خونین در حمایت از کودک زباله گرد
که از من شکایت کرده است. او به من گفت چرا با بچه تندی می کنی؟ چرا بچه را کتک می زنی؟ بعد هم با دسته جارو من را زد. من زیر دست و پای آن چند جوان افتاده بودم و داشتند مرا می زدند. بعد یکی از آنها چاقو درآورد که بزند اما من فرار کردم و بعد هم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد. قاضی از متهم پرسید اصل درگیری با شاکی را قبول داری؟ متهم گفت: من با او درگیر نشدم اما این جوان هم در درگیری بود و ...
پایان اختلافات خانوادگی با جنایت خونین
همسرم همیشه از پسرمان حمایت می کرد و با این رفتارش به اختلاف ما دامن می زد تا اینکه بالاخره یک روز از کوره در رفتم و همسر و پسرم را با شلیک سلاح شکاری به قتل رساندم. پسرم برای مدت طولاkی من را آزار می داد و آبرویم را برده بود. متهم سوم مردی است که برای وادارکردن همسرش به آشتی، به او و پسرش حمله کرد و فرزندش در این ماجرا کشته شد. این متهم که به مواد مخدر اعتیاد دارد، بعد از اختلاف های ...
دفاع از کودک زباله گرد مرد جوان را به کما برد
.... روز حادثه در حال شستن پیاده رو جلوی مغازه ام بودم که دیدم دو نفر باهم درگیر شده اند. چند نفری هم دور آن ها جمع شده بودند. من هم به سمت آن ها رفتم و متوجه شدم مردی در حال کتک زدن پسربچه ای 8 ساله است بعد هم ناگهان او چاقویی از جیبش درآورد و به طرف من حمله کرد و ضربه ای به سینه ام زد. هنوز هم نمی دانم که چرا متهم مرا با چاقو زد. پس از آن چندماهی در کما بودم و پزشکان امیدی به زنده ماندنم ...
زن 28 ساله: شوهرم می خواهد با دوست دختر سابقش ازدواج کند
بهمن برایم فرستاد . دیگر نمی توانستم خودم را فریب بدهم و ماجرا را نادیده بگیرم. با عصبانیت در خانه قدم می زدم تا این که همسرم وارد خانه شد. عکس ها را به او نشان دادم و فریاد زدم تا کی می خواهی دروغ بگویی؟ ولی باز هم بهمن بهانه تراشی کرد و به التماس افتاد. با وجود این، همسرم را از خانه بیرون کردم چرا که منزل مسکونی مال من بود و این گونه سه ماه به تنهایی زندگی کردم. در این مدت فهمیدم آن زن جوان در ...
جنایت مرد شیشه ای
تا با او ازدواج کنم، اما مدتی بعد شوهرم به ارتباط من و او پی برد و درگیری ما بیشتر شد بعد هم با تهدید چاقو از من خواست او را مقابل خانه کیوان ببرم، وقتی زنگ خانه را زدم و او بیرون آمد شوهرم با چاقو او را زد و بلافاصله فرار کردیم. به دنبال اظهارات زن جوان، سیروس تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. براساس این گزارش، متهم بعد از یک ماه شناسایی و دستگیر شد. این مرد جوان در همان بازجویی های اولیه به قتلی که مرتکب شده بود، اعتراف کرد. پس از اعتراف متهم، وی بازداشت شد و پس از تکمیل پرونده به زندان رفت و در انتظار محاکمه قرار دارد. منبع: روزنامه ایران ...
شلیک به دختر 12 ساله در چابهار / فاجعه بین همسایه ها +عکس جواهر و فیلم
واست جواهر را دور کند و جلوی آن پسر را بگیرد که دست از تیراندازی بردارد.که یکدفعه جواهر می گوید از بدنم خون می ریزد.خاله و مادرش وقتی دخترم را غرق در خون می بینند وحشت زده جیغ می کشند.آن موقع بدن جواهر هنوز گرم بود و درد زیادی حس نمی کرد.اما ضارب با شنیدن صدای جیغ همسرم و خواهرش متوجه شده بود که یک نفر در میان جمعیت تیر خورده و از مهلکه گریخته بود. اصابت گلوله زندگی جواهر را تیره و تار ...
سرقت از زنان به بهانه آب طلا
داشته ناگهان مقابل همسرش پریده و زن جوان هم با دیدن او شوکه شده و روی زمین افتاده است. بعد هم از ما خواست اگر کسی طلای زرد همراه دارد به او بدهد تا داخل لیوان آب بیندازد و به همسرش آب طلا بدهد شاید حالش بهتر شود. شاکی ادامه داد: من که حرف های مرد جوان را باور کرده بودم دلم برایش سوخت و زنجیر طلایم را به او دادم بعد هم خودم پشت سرش از نانوایی بیرون آمدم تا ببینم حال همسرش چگونه است، اما ...
روایت عجیب آزمون؛ شانسی به دنیا آمدم؛ گفتند می میرم!
بگذریم که من نتوانستم خودم را نشان بدهم چون اردوی اول من هم بود، استرس خیلی زیاد و حضور بازیکنان بزرگ مثل رضا قوچان نژاد، کریم انصاری فرد و آقا جواد نکونام و آنجا نتوانستم خودم را نشان بدهم و از لیست تیم ملی خط خوردم و واقعاً ناراحت شدم. آزمون ادامه داد: با اینکه می دانستم خط خوردن از فهرست تیم ملی حقم بود اما ناراحت از این بودم که نتوانستم خودم را به سرمربی تیم ملی نشان بدهم ولی حتماً ...
زن جوان: شوهرم زن صیغه ای و دوست دختر دارد
رایانه بود و اگر هم در اداره بود و زنگ می زدم، می گفت کار دارم قطع کن خودم زنگ می زنم. هر بار هم که اعتراض می کردم راجع به رفت و آمد یا چیزهای دیگر که شک کرده بودم جواب سربالا می داد. تصور این که یک بار دیگر علیرضا به او خیانت کرده باشد، خواب و خوراک را به سمیرا حرام کرده بود. زن یک بار طعم تلخ خیانت را چشیده بود و دیگر تاب و تحملش را نداشت. خط تلفن همراهش به نام خودش بود. ...
ندیده عاشقش شدم/ پسری که با اهدای عضو، به پدر شهیدش ملحق شد
ایرج ناراحت نبودم، اتفاقاً از اقوام خودم ناراحت بودم که به اعتقادات او احترام نگذاشته بودند و عروسی مرا خراب کرده بودند... کِرِم آمریکایی؟ از خیر آرایش عروسی گذشتم متعجب، فقط نگاه می کنم. مراسم ازدواج بدون حضور داماد! و عروس خانمی که ناراحت شدن از آقا داماد در قاموسش اصلاً تعریف نشده. اما جملات بعدی حاج خانم نشان می دهد خدا در و تخته را خوب با هم جور کرده بود: من و ایرج حسابی ...
2میلیارد دادم شوهرم را بکشند!
و مرا تا حد مرگ زد. بعد هم 30 میلیون تومان پول، 5 سکه طلا، مقداری دلار، 2 گوشی تلفن همراه و اسناد و مدارکی را که خیلی با ارزش بودند به سرقت برد. ایران نوشت: با شکایت مرد جوان تحقیقات به دستور بازپرس شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. بررسی ها ادامه داشت اما هیچ رد و سرنخی از متهم متواری به دست نیامد تا اینکه چند روز قبل، مرد جوان با مراجعه به پلیس راز یک توطئه شوم علیه خودش ...
حال شما چطور است آقای هنرمند؟
...> قرار شد یکی از این غرفه ها از من جنس بخرد. نمونه کار را دادم و گفتم توان خرید شما چقدر است؟ گفتند شما جنستان را بگذارید اینجا، وقتی فروش رفت پول آن را پرداخت می کنیم. کمی از اجناس را امانت گذاشتم و بعد از مدتی خبر دادند که بیایید قرارداد ببندیم. یک برگه به من دادند که بردم بچه ها در خانه خواندند و گفتند مضمونش این است که جنس شما باید پیش آن ها بماند که حداقل دو ماه بعد از تحویل گرفتن جنس، در صورت ...
تست شخصیت شناسی؛ کودک درون شما سالم است یا بیمار؟!
... روش شناسایی کودک درون برای اینکه کودک درون خود را شناسایی کنید باید خود را در موقعیتی ارام قرار دهید، چشم هایتان را ببندید و 30 دقیقه خود را در سن بین 3 تا 8 سال تصور کنید. آنگاه خود را شکل این کودک و نخست در تعامل با اعضای خانواده و بعد در رابطه با هم بازی هایتان که در مجاورت منزل یا مدرسه شما هستند، ببینید. توجه کنید در برابر رفتار های اعضای خانواده تان چطور عکس العمل نشان می ...
مهرعلیزاده: اجاره به شرط تملیک را در حوزه مسکن دنبال می کنم
اید؟ خیلی دیده ام. وقتی مشهد استاندار بودم شاید نخواهم اغراق کنم شاید 15 روز یکبار سوار اتوبوس می شدم و آخر شب بدون هیچ شرایطی با روابط عمومی خودم که به نام آقای سنجی بود و یک محافظ که معمولاً با ما همراه بود، در محلات اطراف شهر می رفتیم. از محلاتی که برق و آب دسته جمعی می گیرند. اصطلاحاً به آن برق امامی می گویند که زندگی های عجیبی است. برای حل این معضل چه باید کرد؟ ...
مهرعلیزاده : انبوه تجربه، من را به انتخابات سیزدهم رساند
من است. روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند اجازه دهید پسر شما را مدیرعامل فلان بخش بگذارم؛ چون من هم وقتی 25 ساله بودم از اینجا شروع کرده بودم. من قائم مقام سایپا و عضو هیئت مدیره شدم. من در جواب گفتم چنین کاری نکنید و او هم نمی آید. روز بعد که یاسر این موضوع را فهمید از آنجا بیرون رفت. با بچه ها و همکلاسی های خود شرکت استارت آپی راه انداختند. *تفریح آقای مهرعلیزاده چیست؟ یک باغ ...
نامه محرمانه کنار رخت خواب آقای فرمانده!
ندیدی؟ لبخند زد و گفت: اتفاقاً خوابش را هم دیده ام! یک خواب خوب... گفتم: خواب رفقایت را دیدی؟! گفت: بماند برای بعد! الآن وقت این حرف ها نیست. حال عجیبی داشت، از آن اسدالله همیشگی خبری نبود، از زمانی که برگشته بود هیچ کس را تحویل نمی گرفت حتی بچه هایش را! خوب می دانست پرونده عمرش به زودی بسته می شود و به خواست قلبی اش می رسد! صبر چندین ساله اش به زودی جواب می داد ...