تهمت دزدی اسلحه و قتل به مدافع حرم! + عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
ورود قاچاقی خانواده مدافع حرم به ایران! + عکس
کار کرد؟ پدر شهید: بله. **: خوب بود کارش؟ راضی بودید؟ پدر شهید: بد نبود کارش، بالاخره خرج زن و بچه اش را درمی آورد. شهید عباس حیدری در دوران کودکی **: خانه را چه کار کردند؟ پدر شهید: پیش خودمان زندگی می کردند. بعد از آن خانومش گفت می خواهم از شما جدا زندگی کنم. بعد من رفتم یک خانه برایش رهن کردم؛ در سه تا خانه بالاتر از خانه خودمان ...
7 بچه قد و نیم قد را به خدا سپرد و راهی جبهه شد
خانه شیرینی و میوه گرفت. نزدیک عید سال 1362 بود. گفتم بچه ها را گردن من می اندازی؟ من هم هیچ کسی را ندارم! کجا می خواهی بروی؟ گفت اگر من نروم، فلانی هم نرود، دشمن رحم ندارد، وارد خانه و کاشانه مان می شود و به ناموس مان تعدی می کند. من که نه پدر داشتم و نه مادر! پدر هفت فرزند هستم که ماشاءالله یک مادر مثل شیر بالای سرشان دارند. در نهایت اگر دوست داشتی بچه ها را نگه دار و اگر هم نخواستی آن ها را ر ها ...
شهیدی که فیلم شهادتش را بازی کرده بود!
.... او هم با تبسمی گفت: ای کاش این سعادت را داشته باشم. یکی از پلان های جالبی که در پشت صحنه این مستند موجود است، زمانی است که سید چاقو می خورد و شهید می شود. یدالله بی اختیار در آن لحظه دائم لبخند می زد. آن روز ظهر ماه رمضان بود و ما خسته بودیم. من اعتراض کردم و گفتم: سید چرا می خندی؟ گفت: مگر کسی که شهید می شود گریه می کند، او باید بخندد. بعد از اینکه آن پلان را گرفتیم من و بچه ها به او ...
افشاگری در حاشیه تمرین: یا پول یا فرهاد مجیدی!
بسته؟ در این چند سال استقلال را ببینید. دو سال تیم بدون سرمربی بسته شد. بعد می گویند چرا استقلال قهرمان نمی شود؟ خب دلیلش همین است. بگویند چه کسی تیم را بسته است؟ **آمدن سر تمرین پیشکش آمدن سر تمرین و پاداش پیشکش آقایان، یک تبریک به این بچه ها نگفتند. **مدیران باشگاه رقیب را ببینید و با استقلال مقایسه کنید سناریوی پارسال را امسال هم دارند پیاده می کنند. برای ...
افشاگری در حاشیه تمرین: یا پول یا فرهاد مجیدی!
ردم یک هفته با یک برد استقلال خوشحال می شوند. شما چه کاری می توانید بکنید که مردم یک هفته خوشحال شوند؟ چطور یک مدیری می گذارید که نمی تواند اداره کند؟ در این چند سال مدیران رقیب را ببینید و مدیران استقلال را هم ببینید. **ماجرای جدایی دستیاران آقای کمالوند در عربستان با من صحبت کردند و گفتند بعد از سال ها مربیگری پیشنهاد از یک تیم تهرانی دارند و من هم مخالفت نکردم و گفتم می توانید ...
روایتی از شهادت مظلومانه کودکان در بمباران تهران
بچه های من کجا هستند؟ من را می شناخت؛ گفت بچه هایت زنده اند، نترس؛ زیر من بودند، من نگهشان داشتم. دلم قرص شد. گفتم خوب این از زیر آوار درآمده، حتما آن ها هم درآمدند. یکی، دوساعت گذشت. گفتند شما را می بریم خانه تا بچه ها را یکی یکی از بیمارستان بیاوریم خانه. من را بردند خانه خواهرشوهرم. پسرم هادی را آنجا دیدم که بدنش باد کرده بود. توی بدنش انگار شن رفته بود. بچه منگ بود و حرف نمی زد. یکی ...
فرهاد مجیدی بالاخره به سیم آخر زد
هفته خوشحال باشند. چطور مدیری می گذاریم که نمی تواند باشگاه را اداره کند؟ شما در این چند سال باشگاه رقیب را ببینید و استقلال را نیز ببینید تا جواب همه سوال ها دست تان بیاید. مجیدی در مورد اینکه جدایی اعضای کادر فنی استقلال به دلیل مشکلات بوده است یا اختلاف با او، گفت: کمالوند در عربستان با من صحبت کرد که بعد از سال ها مربیگری بالاخره یک پیشنهاد از یک تیم تهرانی دارد. با این موضوع مخالفتی ...
جزییات نحوه قتل فجیع دختر 5 ساله توسط پدرش / آثار بریدن شاهرگ روی هر دو دست فرانک بود!
خراسان رضوی با نظارت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) وارد عمل شدند وتحقیقات گسترده ای را با دستورات ویژه قاضی دکتر زرقانی آغاز کردند. در بخشی از دست نوشته های قاتل که در صحنه جنایت باقی مانده، چنین آمده است که من فراز هستم و با حدود 20 سی سی متادون بچه ام را کشتم، چون مادرش ما را تنها گذاشت و از خانه فرار کرد و به شهرک نوده رفت! به او گفتم بچه من وابستگی عجیبی به تو ...
به نام کودکان و به کام بزرگسالان
چنین متنی را بنویسند. به او گفتم شما بروید سر کلاس، من شما را به عنوان معلم معرفی می کنم. موضوعی را برای بچه ها بگویید تا بنویسند. من هم سر کلاس نمی آیم. رفت و موضوعی را به بچه های سوم و چهارم و پنجم داد. وقتی برگشت حیرت زده شده بود و گفت منصور تو چه کار کردی؟ باورکردنی نیست. و اجازه خواست تا یکی از این آثار را منتشر کند. یکی از کارها را انتخاب کردم و گفتم چاپ کنید. عکسی از آن محصل گرفتم و دو خط هم ...
غیرتمندی و حیا را چطور به پسران مان آموزش دهیم؟
خودتان به پسرتان یاد می دهید با نوع پوششی که در منزل دارید درست است که کودک چند ساله متوجه تفاوت جنسیتی نمی شود اما نوع پوشش را درک می کند و همین رعایت شما باعث می شود به بلوغ زودرس نرسد. قدیمی ها می گفتند چشم و گوش بچه را باز نکنید، معنی اش همین مراقبت های پدر و مادر هم به لحاظ پوشش و هم رفتار زناشویی مقابل فرزندان بود و رفتار با محارم و نامحرمان داخل و خارج از منزل بوده که کاملا بر حیا و غیرت کودک ...
مجیدی: اسپانسر میخواست کسی دیگری سرمربی شود
که تیم اسپانسر دارد. خیلی از سال ها اسپانسر به دلیل وضعیت باشگاه مقداری از پول سال بعد را هم پرداخت کرده است. اکنون استقلال به نیمه نهایی جام حذفی رفته و در آسیا با الهلال بازی دارد، اما در هفت بازی یک قِران به بچه ها نداده اند. پاداش که پیشکش یک تبریک هم به بچه ها نگفتند. مجیدی افزود: روز اولی که به استقلال آمدم دیدم پنج نفر از آدم های های وب سر تمرین هستند گفتم این موضوع لزومی ندارد. این ...
مجیدی: با برنامه ای هدفمند به دنبال نابودی استقلال هستند/ اسپانسر گفته یا جای آنهاست یا من
اعضای هیات مدیره باشگاه استقلال در این چند سال نیستم که اگر از استقلال بروم کسی در خیابان هم من را نشناسد. 20 سال بعد هم اگر من را در خیابان ببینیند هواداران من را می شناسند. اگر مشکل مدیران با من است بیایند و صحبت کنیم.
مجیدی: با برنامه ای هدفمند به دنبال نابودی استقلال هستند/اسپانسر گفته یا جای آنهاست یا من/ آنها به تیم ...
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، فرهاد مجیدی در حاشیه تمرین عصر امروز استقلال در جمع خبرنگاران در مورد مشکلات زیاد تیمش و اینکه در این شرایط خوب نتیجه گرفته اظهار داشت: درگذشت حمید صدر را تسلیت می گویم و برد پرسپولیس را به هواداران تبریک می گویم. همیشه در استقلال این
سکوت فرهاد مجیدی شکست
باشگاه استقلال هست. سال اول نیست که تیم اسپانسر دارد. خیلی از سال ها اسپانسر به دلیل وضعیت باشگاه مقداری از پول سال بعد را هم پرداخت کرده است. اکنون استقلال به نیمه نهایی جام حذفی رفته و در آسیا با الهلال بازی دارد اما در هفت بازی یک قِران به بچه ها نداده اند. پاداش که پیشکش یک تبریک هم به بچه ها نگفتند. خودشان را از آنها جدا کردند. مجیدی افزود: روز اولی که به استقلال آمدم دیدم پنج نفر از ...
حنیف:آقای انتظاری آدرسم را داری،با خاندانت بیا!
سال در پرسپولیس بازی کرده از مکتب استقلال صحبت می کند. آنهم در مورد محمود فکری که صدها بازی برای تیم استقلال انجام داده و بازوبند کاپیتانی این تیم را بر بازو بست. شما (سهراب انتظاری) باید دهانت را آب بکشی و بعد در مورد محمود فکری صحبت کنی. محمود فکری اگر ناپاک بود این بلا را در نفت مسجد سلیمان بر سر او نمی آوردند. در استقلال در هفته دوم به او حمله نمی کردند. در آلومینیوم اراک او را از تیم فراری نمی ...
تکلیف دانش آموزان روستایی بدون گوشی و اینترنت چیست؟
سر کلاس انجام می دهند. یک بار مدیر مدرسه زنگ زد گفت یکی از پدر ها زنگ زده گفته این معلم شما سر کلاس هم اینطوری به بچه ها درس می دهد، اصلا نخواستیم. چرا که موبایلی که در اختیار دانش آموز ها است اکثرا موبایل برادر، پدر و مادر آن ها هست، آن ها هم گاهی وارد گروه می شوند و نحوه تدریس و مطالب را نگاه می کنند و همچنین مشکلی ایجاد شده بود. از آن روز به بعد دیگه چیز اضافی توی گروه ننوشتم (با خنده). ...
ماجرای شعرخوانی مقابل خانواده سلطنتی
اراک نماندیم. ما به بروجرد رفتیم. همان جا که پدرم در 39سالگی به رغم هیکل ورزیده و سلامت بی چون و چرایش با یک سینه پهلوی ساده، پیوندش را برای همیشه با زندگی گسست، در بروجرد بود که پدرم- به فرمان سرنوشت- نا بهنگام تر از آنچه انتظار می رفت به خواهران و برادران خود پیوست. به هر حال، از آن روزی که پدر مرد، از همان روز که یک صلیب گمنام- پدر نازنین ما را- در جوار کلیسایی گمنام در راه بروجرد- ملایر، زیر ...
وقتی جبهه عاشق می پرورد
پرسی کردند و گفتند شما دختر شهید عصارزادگان هستید؟ گفتم: بله. گفتند: ما از دوستان پدرتان هستیم. گفتم: چطور شماره ما را پیدا کردید؟ گفتند: از طریق سپاه و بنیاد شهید. بعد هم توضیح دادند که پدر شما با ما همرزم بوده و ما تصمیم گرفتیم همرزمان خودمان را پیدا کنیم و احوال خانواده ها را بپرسیم و ببینیم در چه شرایطی هستند. بعد هم به همراه خانواده و چند تا از همرزمانشان آمدند منزل ما و آنجا توضیح دادند که پدر ...
پیرو محض ولایت فقیه باشید
شهید گمنام در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. چند باری پشت سر هم رفته بود جبهه. یک روز به او گفتم: مادر جان! تو که همیشه جبهه هستی. این بار کمی بیشتر پیش ما بمان. چه عجله ایی داری. گفت: مادر! چند تا پسر داری؟ گفتم: 5 تا پسر دارم. گفت: مرا به عنوان خمس حساب کن. خمس بر هر مسلمانی واجب است. همیشه هم نباید پول نقد باشد. من خمس بچه هایت هستم اگر خدا قبول کند. رفت و به شهادت رسید. ...
آرایش غلیظ ترلان پروانه با موهای افشون ! + عکس ها
...> در آن زمان شما شش ساله بودی؟ بله. البته نمی شود در آن سن علاقه ای شکل گرفته باشد، ولی از معدود بچه هایی هستی که در سن پایین وارد سینما شدی و به صورت مستمر ادامه دادی. این علاقه بعدها چگونه به وجود آمد؟ در آن سن، معنا و مفهوم علاقه را متوجه نمی شدم و نمی دانستم که این علاقه هست یا اسم دیگر می توان روی آن گذاشت.ولی به نظر من کسی که علاقه مند نباشد، نمی تواند ادامه دهد ...
غیر ت کور و بلا وجه از تازه داماد قاتل ساخت
رابطه ندارد و او مزاحم تلفنی است. متهم ادامه داد: حرف خواهر سلماز را قبول کردم ولی چند روز بعد متوجه شدم او دوباره تلفنی با آن پسر در حال صحبت است. می خواستم ماجرا را به پدرزن و برادرزن هایم بگویم، اما ترسیدم اتفاق بدی بیفتد. این شد که تصمیم گرفتم به خانه نامزدم بروم تا در این مورد با خواهرش صحبت کنم. آن شب به آنجا رفتم و با سلماز و خواهرش صحبت کردم تا شماره آن پسر را من بدهند. به آن ها گفتم ما ...
توفیقات مقام معظم رهبری که از محضر پدرشان کسب کردند
.... در سال 1343 بود که من ناچار شدم ایشان را به تهران بیاورم. چون معالجات در مشهد جواب نمی داد، امیدوار بودم که دکتر های تهران، چشم ایشان را خوب خواهند کرد. به چند دکتر که مراجعه کردیم ما را مأیوس کردند، گفتند: هر دو چشم ایشان معیوب شده و قابل معالجه و اصلاح نیست. البته بعد از دو، سه سال یک چشم ایشان معالجه شد و تا آخر عمر هم چشمشان می دید، اما در آن زمان مطلقاً نمی دید و باید دستشان ...
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت های شهری (87)
را می خوانی؟ می مانم که چه جوابی بدهم، قدری تعارف و آرزوی سلامت و طول عمر می کنم، اما با قاطعیت و صراحت می گوید این قضیه جدی است و حکم شرع تعارف ندارد و بالأخره قول می گیرد. مکالمه مان که تمام می شود، به یاد کسانی می افتم که بر جنازه شان نماز خوانده یا برای سنگ قبرشان شعری سروده ام. چند سال قبل هم کسی وصیت کرده بود که در مجلس ختمش منبر بروم و رفتم. خداوند روح و جان همه شان را در اقیانوس های رحمت و مغفرت شست وشو دهد و کسی را هم برای روز نیازمندی من ذخیره کند! ...
راست می گوید آقای محسنی اژه ای...! | مجتبی لطفی
بردم ماشین را روشن کنم که مأمور دست بند در آورد که با زور به من بزند. از من مقاومت و از وی زور! با دستنبد، دستم زخم برداشت. عمامه را داشتم صاف می کردم خونی شد... . بعد آرام شدیم. گفتم من حرف کج می زنم؟! با کدام حکم قانونی مرا دستگیر می کنی؟ باز هم تماس گرفت. پشت تماس گفتند خب ببرید دادسرا و حکم بازداشتش را بگیرید! خیلی جالب شد! ولی چاره نداشتم. رفتیم دادسرای روحانیت و حکمی از آقای اربابی جانشین ...
بدون تعارف با مرهم درد کودکان سرطانی
محبت شان زیاده هست که آدم گیر می کنه اونجا مجری: 87 یعنی چند سال هست شما اونجا هستید میهمان: 14 سال شد مجری: شما می توانستید 4 - 5 ساله برگردید بیایید الان شده 14 سال میهمان: بله مجری: اونجا کجا کار می کنید مطب دارید چی دارید میهمان: مطب ندارم تو کلینیک های بیمارستان کار می کنم کلینیک های فوق تخصصی بیمارستان های تابع دانشگاه مجری: بیمارستان های دولت ...
بازنشر | دعای امام خمینی (ره) برای حجت الاسلام اقبالیان چه بود؟
تشکیل داد و من هم در ادامه گفتم که باید بسیج طلاب را شکل دهیم و در سال 58 پایگاه بسیج طلاب که پایگاه خبری و انقلابی بود، شکل گرفت. وقتی بسیج طلاب تشکیل شد، بعد از 9 ماه جنگ شروع شد. این حجره در مدرسه فیضیه قم بود. هنوز جنگ شروع نشده بود که من رفتم آبادان و دیدم که برخی مناطق مورد حمله عراق قرار گرفته بود، ولی جنگ رسمی شروع نشده بود. در آنجا نسبت به حضور طلاب اعلام نیاز کردند، من به قم ...
نام آخرین فرزندم را به یاد برادرش علی گذاشتم
شهید در مورد حضور علی در جبهه خاطره ای دارید؟ خاطرات جبهه اش را نه، ولی بعد از شهادت علی عده ای از دوستانش عزم جبهه کردند. یکی از آن ها شهید محمد حیدری بود. وقتی او را دیدم گفتم شما که زن و بچه دارید به جبهه نروید. در جواب گفت اتفاقاً من باید به جبهه بروم تا سلاح علی را که دشمن بر زمین انداخته بردارم و راهش را ادامه بدهم. محمد به جبهه رفت و به شهادت رسید. چند سال پیکرش مفقود بود تا این که پس از ...
3 نصیحت شهید بهشتی به حجت الاسلام قرائتی
مگس داخلش است، پس می دهم. تشنه ام، نیاز به آب دارم ولی چون آب شما همراه با مگس بود، من از خیر مال گذشتم. یک خاطره برایتان بگویم. دکتر بهشتی نماینده علمای ایران در آلمان، هامبورگ بود. چند سال آنجا بود، ایشان آمد ایران. قبل از انقلاب. من یک طلبه جوانی بودم. فهمیدم که ایشان آلمان صحبت می کند برای جوان های آلمانی و اروپا. گفتم: بروم یک ملاقاتی بکنم. رفتم دیدم بله، اتاق هم دور تا دورش پر است. گفتم ...
انتقاد مجید انتظامی از رفتار زشت تلویزیون و برخی نامزدهای انتخابات برای سرقت آثارش!
امروز فقط حرف بوده است. تصور کنید بعد از بیش از 40 سال موسیقی زال و سیمرغ را روی کارتون بچه های کوه آلپ گذاشتند که استقبال خوبی را هم در پی داشت و مردم به آن عادت کرده اند ولی برای این کار از من که صاحب اثرم، حتی اجازه هم نگرفتند که این خودش نوعی توهین است. انتظامی گفت: در مورد بچه های کوه آلپ ، من هم قصد گفتنش را نداشتم ولی آخرش گیر افتادم و گفتم؛ مدتی قبل در تالاری کسی که می خواست من ...