سایر منابع:
سایر خبرها
سپیده بزمی پور کاملا کشف حجاب کرد! / واکنش شاهرخ استخری ! + عکس ها
تا وقتی که نی نی به دنیا بیاد، اون وقت میبریمت تو بخش، تو اتاق خودت... البته من اتاقم چون خصوصی نبود بهم اولش گفتن شب کسی نمیتونه پیشت بمونه امااااا گفتن چون فعلا کسی نیومده امشبم میتونن پیشت بمونن، اشکالی نداره بعد با نگرانی گفتم الان چی؟؟ میشه پیشم بمونن؟؟؟ گفت معلومه که میشههههه، دیگه من میخواستم بپرم بغلشون کنم، میترسیدم اولش که تنها باشم . یه سری دارو و اینا بهم دادن و گفتن دیگه باید صبر کنید ...
این پیرغلام در خواب و بیداری روضه می خواند/ بزرگ ترین عنایت امام حسین(ع) به حاج اکبر مولایی
...> البته همه ائمه در قلب و جان و روی سر ما هستند، ولی حضرت مسلم (ع) را خیلی دوست دارم! واقعاً اگر من در توانم بود، این سه شب مسلمیه بدون وقفه می خواندم. چهارپایه خوانی مشکل است، الان همه می گویند ما چهارپایه خوان هستیم، ولی الان تقریباً چهارپایه خوان نداریم. چهارپایه خوان یعنی استاد همه فن، کسی که بالای چهارپایه می رود باید همه چیز بداند؛ احکام، مساله، غزل پند، غزل مصیبت و نوحه های خوب. ...
حسن روشن: دلم برای مجیدی سوخت، نجات استقلال کار رستم هم نیست
حسن روشن درباره شکست تیم فوتبال استقلال مقابل فولاد خوزستان در فینال جام حذفی، اظهار داشت: چند ماه پیش حرفی زدم و گفتم فرهاد مجیدی تنهایی زحمت می کشد و یک نفره با همه دعوا می کند. شب گذشته مشخص شد که او چقدر تنها بود. دلم برای مجیدی سوخت، اما آدم نمی تواند دلش برای کسی بسوزد که دلش برای خودش نمی سوزد. مجیدی آنقدر تنها بود که حتی دشمن هایی که باشگاه را به هم ریخته اند، ناراحت بودند. وی ...
روایت حاج قاسم از شهید حسین قمی و شهید حججی/همه مدافعان حرم بدون استثنا داوطلب بودند
.... من با صحنه های خیلی زیادی از این قبیل مواجه شده ام. هیچ کس برای امری که امروز به عنوان مدافع حرم نامیده می شود، به عنوان ماموریت یا به عنوان انتخاب شده و به عنوان تو برو تو نرو وجود ندارد. همه این ها بدون استثنا داوطلب بودند. تأثیر فرهنگ مدافعان حرم در جوانان من یک روز از هواپیما پیاده می شدم یک جوانی را دیدم که از این شلوارهای مد جدید جین که معمولاً بخشی ...
گفتند راه آهن حضرت عبدالعظیم نجس است!/ گفتیم اداره ی ثبت... گفتند مهر فرنگی پای قباله ی عقد می خورد!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ عصر یک روز بهاری بود، [ناصرالدین]شاه به علت گرمی هوا به سلطنت آباد رفته و مقدمات سفر تابستانی ییلاق گردی فراهم می شد. من که بایستی جزو ملتزمین رکاب باشم خواستم به شهر بیایم تدارک سفر ییلاق ببینم. از درِ باغ که خارج شدم حاجی سیاح را دیدم جلوی درِ کاخ سلطنت آباد با قیافه ای غمگین و حالت انتظار و نگرانی به درخت تکیه داده است. حاجی ...
همین که نمی توانی روی ماه بچّه را ببینی
کار هر کار دیگری می آیی کنی، چند لحظه که سکوت می کند صدات، می پرسند: می نویسند: قطع شد؟ تعطیل شد؟ چی شد؟ چیزی شد؟ بچّه ها! آقا! کسی هست؟ کسی نیست؟ فضای مجازی، این طوری هاست. حسن و عیب مجاز گفت: قدری معایبش را بگویید، حواسشان را جمع کنند. گفتم: بله. گفت: از محاسن فضای مجازی هم بنویسید استاد !گفتم: بله! حُسن! حُسن؟! همین که نمی توانی روی ماه بچّه را ببینی، که می آمد ...
آنچه بین شهید حججی و همسرش گذشت+عکس
گروه حماسه و مقاومت: رفتیم گلزار شهدا و زیر درختی نشستیم به خوردن. بعد از ناهار گفت: محسن جان! گفتم: جان محسن! گفت: دوست داری بری پاسدار بشی؟ با تعجب نگاهش کردم. پاسدار؟ هیچ وقت به این شغل فکر نکرده بودم؛ اما آن لحظه بلافاصله گفتم: نه. خوشم نمی آد. پرسید: چرا؟ مگه بده؟ حاج احمد هم یک پاسدار بود. خیلی های دیگر هم که تو دوستشان داری، پاسدار بودند. کمی فکر کردم و گفتم: نه اینکه از این شغل ...
قسمت دوم ماجرای مادر شدن همسر شاهرخ استخری!
... همش دور اتاق راه میرفتم... بعد از کلی برو بیا گفتم دیگه وقتشه خانوم کوچولو به دنیا بیاد... مانیتورارو وصل کردن و گفتن دکتر اصلی خودم اومد بالا سرم... ساعت شده بود حدودا 3 صبح 17 مرداد بعد از 5 دقیقه اتاق پر شد از صدای گریه ی پناه که صاف گذاشتنش تو بغل من و من برای اولین بار فهمیدم وقتی میگن عشق تو یه نگاه یعنی چی... وقتی گذاشتنش تو بغلم شد تمام جونم... نفسم از همون ...
متن و پیام تبریک سالگرد ازدواج
را بسیار روشن ساخته است سالگرد ازدواجمون مبارک و سرانجام کسی خواهد آمد و با مهربانی هایش به تو نشان خواهد داد که تو قبل از دیدن او اصلا زندگی نکرده ای عشق زندگیم سالگرد ازدواجمون مبارک دم دوست داشتن از عشق برتر است حالا می توانم کاملا این جمله را درک کنم چون تا قبل از ازدواج عاشقت بودم اما حالا چون ...
بهاره رهنما دخترش را به آغوش کشید + عکس
شرکت صحبت کردیم. تنها شرط ازدواج بهاره رهنما ما در روز تولد امام رضا و در بین مردم مراسم عقدمان را برگزار کردیم و من همه این اتفاقات را خواست امام رضا میدانم و امیرخسرو عباسی واقعا محب اهل بیت است و تنها شرط ازدواجش با من نماز اول وقت بود و امیر به من گفت تو اگه کنار خیابون گردو هم میفروختی من از تو خواستگاری میکردم و کمتر از یک هفته جواب خواستگاری داده شد و این ازدواج با مراسم ...
پیام تبریک سالگرد ازدواج به همسر
دید سالگرد گشودن در های عشق بر ما مبارک از تو می خواهم که بمانی تا همیشه بر سر قول و قرارمان میعادمان عشقمان ماندنی همیشگی و تمدید برای تمام عمر اکنون سالگرد عشقی بی تکرار است سالگرد عشقمان مبارک شنیدم دوست داشتن از عشق برتر است حالا می توانم کاملا این جمله را درک کنم. چون تا قبل از ازدواج عاشقت بودم. اما حالا ...
سوگواری برای ارشا اقدسی به سبک میلاد کی مرام +فیلم
آنجا خانم گلاب آدینه را دیدم، ایشان آمدند خرید کنند و من پشت صندوق بودم ایشان سفارش دادند و من گفتم من اینم و... و دوست دارم بازی کنم. گفتند من می خواهم یک سریال بسازم به اسم خواستگاران، تو می توانی بیایی تست بدهی و اگر دوست داشتی یک نقش آنجا بازی کنی. رفتم تست دادم و به جای یک نقش 20 نقش متفاوت در آن فیلم بازی کردم. درس عجیبی بود برایم کنار خانم آدینه کار کردن. مدیونشان هستم هر کجا که ...
راز صلابت شهید حججی هنگام اسارت از زبان خودش
.... گفتم: کجا؟ گفت: سوریه . عصبانی شدم! صدایم را آوردم بالا و گفتم: این موقع شب وقت گیر آوردی؟! امروز که پادگان بودم. چرا آنجا نگفتی؟ گفت: پیش بقیه نمی شد. آمده ام دم خانه تان که التماس کنم. گفتم: تو یک بار رفتی محسن. نوبت بقیه است . گفت: حاجی قسمت میدم. گفتم: لازم نکرده قسمم بدی. این بحث رو تموم کن برو به کارت برس. مثل بچه کوچک زد زیر گریه. بازهم شروع کرد به التماس. کم مانده بود دیگر به دست و پایم ...
جنگ را با خاله بازی اشتباه گرفته بودند
کردم که اوضاع در چه مرحله ای است. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر 214 آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر 214 جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده می رفتیم، نگاه می ردیم، مردم سرگردان را می دیدیم. 25 کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنه چهار زبر که الان، اسمش را گذاشتهاند گردنه ...
خاطرات شهدا|ماجرای شنیدنی خمپاره های اشتباهی و امداد الهی در دفاع مقدس
بچه تهران بود از آن داش مشتی ها. شده بود فرمانده تخریب لشکر المهدی(عج). می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجبم از من هم نمونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد. بعد از حسین، کاکا علی ( شهید علی ناظم پور) شد فرمانده تخریب. دیدم همیشه یک لباس مندرس و کهنه به تن دارد. گفتم کاکا علی این چیه پوشیدی زشته! گفت: لباس شهید ایرلوِ! گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود ...
بیوگرافی فریبا نادری + تصاویر
ام به فوتبال از همان دوران کودکی شکل گرفت و الان هم در فوتبال رفقای زیادی دارم، علی انصاریان که وارد سینما شده از دوستان من است امیر قلعه نویی و علی پروین را هم خیلی دوست دارم، فوتبال بخش بزرگی از علاقه و تفریحات من است بخصوص اینکه طرفدار دو آتیشه استقلال هستم خانم نادری حالا به همراه همسر دوم و پسر خاله همسرش یک رستوران بنام دلیجان تاسیس کردند تا همچون دیگر همکاران خود از ...
همسر شهید مدافع حرم: حلالش نمی کردم تا شهید نشود
ساکن سوریه شوید؟ خیر؛ خواسته ایشان بود که از هم دور نباشیم و طبعا من هم موافق بودم و دوست داشتم. رستۀ فعالیت شان در سوریه چه بود؟ همسرم در سپاه مربی تاکتیک فنون نظامی بود. از شهادت با شما صحبت می کردند؟ حرف شهادت می شد اما من هیچ زمانی برای حسن آرزوی شهادت نکردم و همیشه دوست داشتم خدا برایم نگهش دارد و اگر هم سن شهید سلیمانی شد به شهادت برسد. خاطرم هست که ...
موافقت نظام در بالاترین سطح برای خروج از ابهام
و همه را نوشته؛ پس باید آنها را بگذاریم کنار. آرائی هم که ته برگ آنها با شناسنامه ها نمی خواند، می رود کنار. در حقیقت ما این موارد را به فرض وجود، بررسی می کنیم. گفتند موافقت می شود و شما برو و نامه آنها را بیاور. گفتم قرار است امشب نامه ای از آقایان بگیریم؛ امّا یک شرط دارد؛ تبلیغات از اینجا به بعد دست ما باشد. گفتند یعنی چه؟ گفتم اگر شما بروید حرف بزنید که کار ما خراب می شود. الان این کار دست ...
مرحوم ماهچهره خلیلی در جشن آخرین جشن تولدش + تصاویر
کننده تر از این نیست که همسر تو باشم ! ماجرای عروسی ماه چهره خلیلی در دبی ماه چهره خلیلی در مصاحبه با تی وی پلاس گفت که بخاطر اینکه در دبی عروسی کردیم هماهنگی کارها خیلی سخت بود . سفره عقد را خود و همسرم با هم چیدیم ! دوست داشتم عروسیم حالت سنتی ایرانی باشه و همه چیز خیلی خوب بود. واقعا عشق و حال کردیم ! 32 نفر در جشن عروسیم شرکت داشتن که همه با هم با یک هواپیما رفتیم و تا ...
از دفاع مدبرانه در مقابل صدامیان تا تدبیر برای وحدت در افغانستان
ناصری با آن سه داشت، مهربان تر و صمیمی تر از برخوردهای یک پدر خوب با بچه هایش بود. شاید همین مرا واداشت تا آن شب از باب شوخی به او بگویم: من با کسی ازدواج کردم که سه تا بچه داره. وقتی جنگ شروع شد، بارها پیش می آمد که حاجی برای چند ماه می رفت مأموریت و بیرجند نمی آمد، اما پیوسته از طریق نامه و تلفن از آنها خبر می گرفت و همچنان اموراتشان را اداره می کرد. جالب این جا بود که آن سه بچه از دوری حاجی ...
اشعار هلال ماه محرم
خلق پیامم بدون شک غزل من به لطف او شده گیرا قسم به مطلعِ نابم، قسم به حُسن ختامم... علی انسانی : وشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دل ربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینه زنی ست دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای ...
گفت وگو با زوج خبری سیما
اجرا می کند. ولی اجازه نمی دهد که بنشینم گفتگوی ویژه را ببینم. مثلاً قبلاً شایان نهایتاً ساعت10 شب می خوابید. ولی الان هرچه بزرگ تر می شود، مقاومت شدیدی می کند در برابر خواب تا پدرش بیاید. زیرا به شدت پدرش را دوست دارد. آقای قالیباف برخلاف این جدیتی که در اجرا دارند، پدر بسیار خوبی هستند. البته درباره جدیت این را من پشت سرشان هم می گویم، هرکاری را به ایشان بسپارید، به بهترین نحو انجام می دهند. این ...
دوره آموزشی تعمیر موبایل و تبلت کجا بریم؟
...> به همین رو آموزشگاه های زیادی در سطح کشور وجود دارد و آموزشگاه های تعمیرات موبایل هم این روزا خیلی شلوغ و پر طرفدار هستند. سلام دوست عزیز من کریمی هستم در مورد شغل تعمیرات موبایل برای شنونده هامون میخواستیم یک مصاحبه تهیه کنیم. آیا امکانش هست وقت شما رو بگیرم. خب الان ما طبقه منفی یک پاساژ علاالدین هستیم یک تابلو بزرگ تعمیرات موبایل وجود داره و میخوایم بریم مصاحبه کنیم ...
فوری/ لعیا زنگنه عزادار شد + عکس
در یکی از بازی های تئاتر رضا ایرانمنش با تمجید از بازی او را به غلامرضا رمضانی و او نیز به حمید لبخنده کارگردان معرفی کرد و به این شکل برای سریال در پناه تو انتخاب شد. اولین کار و شهرت در سال 1374 سریال در پناه تو به کارگردانی حمید لبخنده از شبکه دو پخش شد، سریالی که بسیار پر بیننده شد و بازیگرانی چون لعیا زنگنه، پارسا پیروز فر، رامین پرچمی و مرحوم حسن جوهرچی را به ...
تقدیر روزنامه نگار مشهور عرب از پاسخ کوبنده حزب الله
پاسخ داد. اسرائیل کجا را زد؟ مناطق خالی از سکنه را. 24 ساعت بعد، ده فروند موشک شلیک کردند و پیش از آن هم سه موشک شلیک کرده بودند. عطوان تاکید کرد: پیام این حمله کاملا روشن است، می خواستند بگویند ما آماده ایم و به شما اجازه نمی دهیم به حریم هوایی و حق حاکمیت لبنان و حتی غیر لبنان تجاوز کنید. موشک ها آماده و انگشت روی ماشه است. مسئله بی سابقه ای بود. حزب الله، لبنان را دوست دارد، می خواهد ...
حاج قاسم گفت تو با این قد و قواره راننده تانکی؟!
سوریه اقدام به ثبت نام کردم. چون قد و قواره کوچکی داشتم من را ثبت نام نمی کردند و بعد از کلی التماس اسم من را نوشتند. از ایران به پدر و مادرم زنگ زدم و قضیه رفتن به سوریه را گفتم؛ با توجه به اینکه پدرم هم در جنگ علیه ایران حضور داشت، به من گفت: ما که از جهاد و شهادت خسته نمی شویم برو به سلامت. مادرم هم گفت خون تو که از خون حضرت علی اکبر (ع) رنگین تر نیست؛ هر طور خودتان می دانید اگر ...
مادر امام مهدی (عج) کیست؟
به من توجه کرد و فرمود: این بانوی بانوان جهان و مادر شوهر تو است. من فوری دامن مبارک حضرت زهرا را گرفتم و بسیار گریستم و از این که امام حسن عسکری (علیه السلام) به دیدن من نیامده خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) شکایت کردم. فرمود: او به عیادت تو نخواهد آمد، زیرا تو به خداوند متعال مشرکی و در مذهب نصارا زندگی می کنی. اگر می خواهی خداوند و عیسی و مریم از تو خشنود باشند و میل داری فرزندم به دیدنت بیاید ...
نفیسه روشن مطلقه عشقش به امیر تتلو را علنی کرد ! + عکس
: اگر نبودم تا حالا طلاقم داده بود. = آشپزی: قرمه سبزی و کباب تابه ای رو خیلی خوب درست میکنم. از کارهای لئو روجاس هم خوشش میاد، یه ویدیو هم از لئو روجاس نوازنده سرخپوست مشهور و دوست داشتنی تو پیج اینستاگرامش گذاشته، اون آقا مو بلنده لئو روجاس هست. زندگی مشترک نفیسه روشن با یک خلبان نفیسه روشن: یکی از پررنگ ترین سختیهای شفل همسرم نبودنش در لحظه هایی است که ...
سوسکی که خلبان را وادار به فرود اضطراری کرد
که روی دیوار بود آویزان کردم و روی زیلوی کف اتاق ولو شدم. بین خواب و بیداری بودم که در با شدت باز شد و فریاد اکبر شاهین آباد (از مهندسین پرواز با تخصص بازرس فنی در هوانیروز) در اتاق پیچید و گفت: علی بدو که یک پرواز تست داریم. معطل نکن اضطراریه. تا آمدم لب باز کنم غیبش زد. عصبانی به سوی پنجره رفتم و بر سر او که از ساختمان بیرون رفته بود، فریاد زدم و گفتم: اکبر مگه ندیدی؟ من الان از ...