سایر منابع:
سایر خبرها
ابعاد جدید از قتل های پسر 15 ساله
قضاییه ایستاد و با معرفی کامل خود زوایای پنهان دو جنایت هولناک را فاش کرد. او پس از تفهیم اتهام ارتکاب دو قتل عمد از سوی قاضی ویژه پرونده های جنایی گفت: پدرم مرا اذیت می کرد، کتکم می زد و اجازه نمی داد نزد مادرم بروم چرا که آن ها از هم جدا شده بودند و مادرم از حدود دو سال قبل با مرد دیگری ازدواج کرده بود و در شهر جدید گلبهار زندگی می کرد. به همین دلیل تصمیم به قتل پدرم گرفتم چرا که او معتقد بود اول ...
گرفتار در دام شیطان
.... از اینجا به بعد من قربانی دست او شده بودم و هر وقت اراده می کرد باید نزد او می رفتم. این اواخر هم با تهدید از من پول می گرفت. یک روز تصمیم گرفتم برای رهایی از این وضع خودکشی کنم. قرص خوردم و بیهوش شدم اما مادرم زود فهمید و مرا به بیمارستان برد. دکترها گفته بودند تعداد کمی قرص خورده ام و خطری تهدیدم نمی کند. پدر و مادرم،گوشی ام را چک کرده و با دیدن پیام های تهدیدآمیز سینا از او ...
مادرم گفت طلا بگیر؛ گرفتم!
گفتند خوب می شوی. یک روز در بیمارستان صدای دکتر را از اتاق کناری شنیدم که به پدر و مادرم می گفت باید به او بگویید چه اتفاقی افتاده است. وقتی از دکتر خواستم که خودش بگوید چی شده، از جوابش شوکه شدم. منی که هواپیما را روی زمین می کشیدم چگونه دیگر حتی نمی توانستم، بنشینم ! به خانه رفتم و تصمیم گرفتم که شرایطم را تغییر بدهم. باید دوباره به روزهای طلایی قبل برمی گشتم. بچه که بودم همین روحیه را داشتم؛ این ...
چهره دختر تبریزی را به او برگردانید ! / رویای زیبایی معصومه عزتی! + فیلم
و خشک را با هم نسوزانند. خواسته ات از مردم چیست؟ من یک دختر 27 ساله هستم که صورتم زیبایی اش را از دست داده، نگاه های مردم را تحمل کردم، سرزنش و سرکوفت ها خانواده ام را تحمل کردم، جنگیدم و می جنگم اما بخاطر شرایط کم آوردم و دیگر نمی توانم هزینه های درمانم را به دست بیاورم، من و مادرم فقط می توانیم هزینه های خورد و خوراکمان را تامین کنیم. از مردم می خواهم هر قدری که می توانند به من کمک کنند تا بتوانم هزینه عمل هایم را تهیه کنم، شاید من هم بتوانم روزی روی دیگر زندگی را مثل دیگر مردم ببینم. اخبار وبگردی را در اینجا بخوانید: ...
رمان سی و نه پله، نوشته جان باکن – معرفی و پیشنهاد
زندگی کنم. در هفته اول تمام مناظر قشنگ و جاهای تماشایی را دیدم و در کمتر از یک ماه به تمام تئاترها و رستوران ها و مسابقات ورزشی رفتم. هیچ دوست صمیمی نداشتم که مرا همراهی و راهنمایی کند. بسیاری مرا به خانه خودشان دعوت می کردند ولی می دانستم که هیچ کدام از آن ها دوست واقعی برای من نیستند و زیاد به من علاقه ندارند. من یک جوان قوی و سالم سی و هفت ساله با پول کافی هیچ گونه سرگرمی و کاری در لندن نداشتم و ...
غوغاگر دایره طلایی
قبل از کرونا حتما چند بار در هفته شنا کردم و یک ساعت کرال می رفتم. اهل سیگار و قلیان نیستم و همیشه از دود فرار می کنم. منظورم این نیست که بگویم آدم خاصی هستم اما همیشه از دود بدم می آمد. همیشه به جوان ترها می گویم از دود لاکردار دور باشید که سرچشمه اعتیاد است. همیشه در همه این سال ها مراقب تغذیه ام بودم که غذای چرب نخورم، چون روی صدا تاثیر می گذارد یا نوشابه سالی چهار یا پنج بار می خورم. البته ...
9 سال بلاتکلیفی مرد اعدامی در زندان
ترتیب قاتل 9 سال در زندان بلاتکلیف ماند تا اینکه نامه ای به قضات دادگاه نوشت و از آنها کمک خواست. سپس طبق ماده 429 قانون مجازات اسلامی بار دیگر وی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد . این مرد که حالا 34 سال دارد، به قضات دادگاه گفت: من بی دلیل دستم به خون آلوده شد. 9 سال از زندگی ام در زندان سپری شده و از این بلاتکلیفی خسته شده ام. اولیای دم پیگیر پرونده نیستند؛ نه رضایت می دهند و نه مرا اعدام می کنند. در زندان شرایط سختی دارم. تقاضا دارم تکلیفم زودتر روشن شود . در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
دوستی پنهانی زن جوان با دوست شوهرش با جنایت به پایان رسید
مرد زندانی که از 9 سال قبل به جرم قتل به قصاص محکوم شده و همچنان بلاتکلیف در حبس است، از قضات درخواست کمک کرد.
تکیه تسنیم| واکنش محمود کریمی به شعری که توبه "حضرت حر" را عاشقانه توصیف کرد!/ صرافان: عاشورا، بزرگترین ...
.... در مسیر شعر حضرت قاسم و شعر زندگی چیز دیگری است را آماده می کردم. وقتی رسیدم مجتبی روشن روان سلام و علیک کرد و گفت: حاج محمود کریمی سلام مخصوص رسانده و گفته دست صرافان را برای شعر حضرت حر ببوسید، حالا هم حتماً همین شعر را باید بخوانی. این شعر را کنار گذاشته بودم و فکر می کردم که خیلی خوب نیست اما وقتی بالا رفتم و بیت اول را خواندم دیدم که جمعیت تکانی خورد، بیت دوم عده ای گریه کردند و با بیت ...
پای صحبت چند نفر که واکسن زدند و کرونا گرفتند
برایم پیامک آمد که برای دریافت دُز دوم واکسن مراجعه کنم. برخلاف دفعه قبلی این بار اصلا عوارضی نداشتم، اما همکارانم که همراه با من دُز دوم را زدند دوباره درگیر عوارض شدند. ماجرا گذشت و یک ماه بعد، یک روز صبح با گلودرد از خواب بیدار شدم. این را هم بگویم که از زمان شروع پاندمی نه مترو سوار شده ام و نه اتوبوس؛ واقعا نمی دانم چطور مبتلا شدم. آن موقع گونه دلتا تازه وارد ایران شده بود و می ...
متقیان: قبل از پارالمپیک 6 بار تست دوپینگ دادم/ مرا با فرغون به مدرسه می بردند
. از سال های اول ابتدایی فهمیدم که دو پایم معلول است. سخت بود ولی خانواده ام نگذاشتند در خانه منزوی شوم. تا چهارم ابتدایی پدرم و برادرانم با فرغون مرا به مدرسه می بردند و نمی توانستند به خاطر شرایط مالی برایم ویلچر بخرند، چون در خانواده پر جمعیت بودیم و پدرم کارگر ساده بود. همه خانواده در موفقیت من تاثیر گذار بودند، به خصوص برادرانم و پدر و مادرم چون به ادامه تحصیل و ورزش تشویقم می کردند و می گفتند ...
همسرم پنهانی وارد خانه می شود و دست و پایم را می بندد/ترس زن جوان از همسرش
اما فقط یک هفته بعد از ازدواج بود که فهمیدم رحیم اصلا اهل کار نیست و همه اوقاتش را در خانه سپری می کند. با اصرارها و نصیحت های من یک روز سر کار می رفت و چند روز دستمزدش را خرج می کرد. بدتر این بود که همسرم به خاطر هر موضوع کم اهمیتی قهر می کرد و روزهای زیادی را به منزل نمی آمد. هر بار اعتراض می کردم آن قدر کتکم می زد که نفسم بند می آمد. حتی یک بار دستم را شکست و من برای حفظ زندگی ام به خانواد ...
جمعه صبح های رؤیایی من
ایتالیایی و سینما باقی ماند؛ اما بزرگ ترین خوشبختی من روزهای جمعه ام بود که به عشق تماشای فیلم های برجسته از خواب بیدار می شدم و زود خودم را آماده می کردم که به سینمایی در بلوار الیزابت (کشاورز) آن زمان بروم که یک سئانس مخصوص این فیلم ها را داشت. پدر و مادرم از اینکه می دیدند من تنها یک روز در هفته خودم از خواب بیدار می شوم و در بقیه روزها که باید به مدرسه می رفتم، به دلیل نفرتم از درس و ...
خرید و فروش عتیقه و زیرخاکی در اینستاگرام
سرگیجه شدم و از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم در بیمارستان بودم. آنجا بود که فهمیدم نسکافه مسموم بوده و من 2روز بیهوش بوده ام. در این مدت خانواده ام که نگرانم شده بودند به خانه ام آمده و متوجه ماجرا شده و مرا به بیمارستان برده بودند. پزشکان می گفتند که مسمومیت من آنقدر شدید بوده که اگر دیرتر به بیمارستان می رسیدم، حتما جانم را از دست داده بودم. از طرفی خانواده ام می گفتند وقتی وارد خانه ام شده ...
سانسور جنجالی موهای همسر رامبد جوان در سریال خاتون | بیوگرافی نگار جواهیران
...> خانواده و علاقه به تئاتر خیلی تئاتر دوست داشتم ، با پدر و مادرم زیاد برای تماشای تئاتر می رفتیم.پدرم با این که مهندس راه و ساختمان است، قبلا به خاطر علاقه اش در مالکیت سینما تئاتر کوچک شریک بود ، بابابزرگم هم از آن عشق سینماهای قدیمی بود کلاس از 12 سالگی در تابستان سال 1371 وقتی دوازده سالم بود رفتم مدرسه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان که در واقع مدرسه نبود ، یک دوره ...
درباره جلال معیریان
با اشاره به چگونگی آشنا شدن خود با دنیای گریم و چهره پردازی چنین می گوید: فکر می کنم هفت ساله بودم که با این رشته به گونه ای آشنا شدم. مرحوم مادرم بسیار به خط و نقاشی علاقمند بودند، به همین دلیل شروع کردند به تعلیم دادن من. وقتی به مدرسه می رفتم؛ خیلی از معلمانم از دستخط من تعجب می کردند و همیشه به من نمره 20 می دادند تا اینکه آرام آرام با نقاشی هم آشنا شدم. یادم است در گذشته، چون اسباب بازی به ...
می خواهم قوی ترین زن جهان شوم
من بگویند به مادرم می زنند. مثلا می گویند این دختر دیگر نمی تواند ازدواج کند یا بچه دار شود. ولی من به این حرف ها اهمیت نمی دهم و هدفم را دنبال می کنم. واکنش خانواده تان به این حرف ها چیست؟ پدر و مادرم حامی اصلی من هستند و با این که مادرم به رشته ورزشی ام علاقه ندارد ولی چون علاقه مرا می بیند، حمایتم می کند. پدرم هم در سال های گذشته وزنه برداری کار می کرد و ژن قدرت و علاقه به ...
جانی که به لب رسید/ بازخوانی چند پرونده که از همسرآزاری آغاز و به جنایت ختم شد
در شهریار در تماس با پلیس از سقوط مرگبار زن جوانی از بالکن خانه اش خبر دادند. وقتی مأموران پلیس برای بررسی حادثه به محل رفتند یکی از همسایه ها گفت: من در خانه نشسته بودم که ناگهان صدای فریادهای زن همسایه را شنیدم. وقتی به حیاط رفتم متوجه شدم زن جوان که ساکن طبقه سوم بود با شوهرش روی بالکن در حال دعوا هستند. زن فریاد می کشید و کمک می خواست و مرد جوان سعی داشت همسرش را به پایین پرت کند. زن از ترس ...
تاریخ شفاهی دانشگاه علوم پزشکی تهران: مصاحبه با دکتر حسین قناعتی
اوست وقتی متوجه انحرافات مذهبی سازمان شدند از آن جدا شدند و من سال 1354 با این ها همراه شدم و علاقه خودم را در مبارزات این حوزه کشف کرده و در جلسات قرآن و تفسیر سوره ها شرکت کردم. در این زمان تبدیل به مطالعه کننده حرفه ای قرآن و مسائل مذهبی شدم، در حوزه علمیه نزدیک خانه خودمان ادبیات عرب خواندم و به جلسات مذهبی دوره ای می رفتم که در این جلسات چندین بار با شهید اندرزگو، آقای رفیق دوست، آیت الله ...
تاوان عشق خیابانی/مرد هوسران دختر جوان را زندانی کرد
با آنکه بارها درباره عواقب تلخ و آبروریزی آشنایی های خیابانی شنیده و خوانده بودم اما متاسفانه من هم مانند خیلی از دختران دیگر فکر می کردم عشق من احساسی و هوس آلود نیست و دختران دیگر اشتباه کرده اند با آنکه بارها درباره عواقب تلخ و آبروریزی آشنایی های خیابانی شنیده و خوانده بودم اما متاسفانه من هم مانند خیلی از دختران دیگر فکر می کردم عشق من احساسی و هوس آلود نیست و دختران دیگر اشتباه کرده اند ...
خانم بازیگر جوان از مرد عینکی خواستگاری کرد / ویدا جوان کیست ؟ + عکس
آقای تهرانی هم کار صحنه همان پروژه را پذیرفته بود. البته بازیگری را دوست نداشتم ولی همسرم می گفت همین پروژه فرصت خوبی است که تو محیط سینما را ببینی، شاید دوست داشتی و علاقه مند شدی. کار لباس را که انجام می دادم می رفتم پشت صحنه و بازی ها را نگاه می کردم و گاه به همسرم می گفتم: کاشکی فلانی این طور بازی می کرد. همسرم هم که این اظهارنظرهای مرا می شنید، دائم اصرار داشت به کلاس های آقای ...
بازداشت شوهر فراری بعداز سوءقصد
شوهر او را عامل این حمله خونین می دانستند و آن مرد را در زمان درگیری دیده بودند، جست وجو ها برای یافتن متهم فراری همچنان ادامه داشت تا این که دو روز پیش با گذشت بیش از دو ماه از فرار این مرد جوان او سرانجام بازداشت شد. وی در جریان تحقیقات قضایی پلیسی گفت: من و همسرم که مهماندار هواپیما بود با عشق و علاقه با هم ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم اما از چندی پیش بر سر مسائل مختلف با هم ...
اخترفیزیک چیست و چه تفاوتی با کیهان شناسی دارد؟/ خاطرات هاشمیه متقیان از لحظه قهرمان شدنش؛ شش بار تست ...
شدید داشتم مادرم مرا به مرکز بهداشت برد به خاطر اینکه به من واکسن فلج اطفال زدند دو پایم معلول شد. از سال های اول ابتدایی فهمیدم که دو پایم معلول است. سخت بود ولی خانواده ام نگذاشتند در خانه منزوی شوم. تا چهارم ابتدایی پدرم و برادرانم با فرغون مرا به مدرسه می بردند و نمی توانستند به خاطر شرایط مالی برایم ویلچر بخرند چون در خانواده پر جمعیت بودیم و پدرم کارگر ساده بود. همه خانواده در موفقیت من تاثیر ...
اعتماد به سایت های کاذب همسریابی چه نتیجه ای دارد؟ بخت سیاه و جیب خالی
ازدواج در دین اسلام امری مقدس است، تشکیل خانواده نیز در طبیعت بشر به ودیعه گذاشته شده حال این اتفاق مبارک برای عده ای شیاد دستمایه شده تا با بازی دادن احساسات برخی دختران جوان به هدف شوم خود دست یابند و کیسه خود را از این طریق از پر کنند. به گزارش ایرنا، اکنون که در عصر تکنولوژی و به قول معروف عصر ارتباطات به سر می بریم به جای استفاده از این ابزار سودمند، این امکانات برای عده ای به مثابه ...
همه دنیا را دیده ام، اما هیچ کاری مانند مدرسه سازی مرا شاداب نکرده است
خود "نفیسه" نام گذاری کرده است. خودش می گوید: من دو فرزند دختر و پسر دارم که پسرم مهندس مکانیک است و دخترم مهندس نقشه کشی. برای اینکه دختران سرزمین به دلیل نبود مدرسه، ترک تحصیل نکنند، مدرسه را به نام دخترم نامگذاری کردم و امروز هزاران دختر پزشک و مهندس و وکیل از مدرسه من، در شغل های بالای دولتی قرار دارند. چند وقت پیش، یکی از دانش آموزان دیروز که البته امروز به درجه پزشکی رسیده بود، مانند پدر وقتی ...
دام اینستاگرامی پسرجوان برای سرقت های سریالی
پرداخت کنم تخفیف خوبی می دهد. او تعدادی عکس از سکه ها و عتیقه ها برای من فرستاد و در نهایت هم قرار شد همه عتیقه ها را به مبلغ 100 میلیون تومان به من بفروشد. روز حادثه من حدود 100 میلیون تومان پول خارجی تهیه کردم و به پارکی که او قرار گذاشته بود، رفتم. مرد جوان همراه ساکی منتظر من بود. ما دقایقی با هم درباره عتیقه ها صحبت کردیم که دو لیوان نسکافه از دکه ای در آن نزدیکی خرید و یک لیوان خودش خورد و ...
وای حضرت زکریا! شما هستید؟
در کارنامه هنری اش همکاری با کارگردانان نامداری چون پیتر بروک، بهرام بیضایی، علی حاتمی، حمید سمندریان، آربی اوانسیان، مسعود کیمیایی، داوود میرباقری، فریدون جیرانی و امرالله احمدجو به چشم می خورد. وی درباره کودکی اش گفته است: من کودکی سختی داشتم چون در 12 سالگی باید نقش پدر خانواده را هم ایفا می کردم و تامین مخارج خانواده برعهده من بود و مجبور بودم کار کنم. من یک عمو به نام خیام داشتم که در بوفه ...
من با حسن روحانی فامیل نیستم!
این اتفاق بیفتد. روحانی درباره گواهینامه نداشتنش هم افزود: از ابتدا رانندگی مسئله و دغدغه ام نبود و دوست نداشتم. اوایل بیشتر مسیرها را راه می رفتم و حالا دوست ندارم درگیر تعمیر کردن و درگیری های ماشین شوم و حوصله اش را ندارم ترجیح می دهم یا از خانه بیرون نروم و یا با آژانس بروم و زمانی که صرف درگیری های وسیله نقلیه می شود را صرف کتاب خواندن کنم. وی اظهار داشت: چیزی که من دیده و ...
عقدۀ مریم- فاحشه و مشکلات ما
فکر می کنند که او به درد زندگی نمی خورد. روزی سوار تاکسی بودم. راننده؛ زنی را که آرایش امروزی داشت و دست کودک حدوداً پنج ساله اش را گرفته بود نشان داد و گفت: آخه این با این قر و فر واقعاً یه مادره؟ گویی بیشتر مردان؛ کلیشه ای درباره زنان ساخته اند. زنان یا ازنظر جنسی شروشور دارند و یا منفعل اند. گروه اول به درد زندگی نمی خورند! تحقیق بیشتر در این خصوص مرا با مفهومی آشنا کرد که به عقدۀ ...