ماجرای سرباز جادوگر صدام/بیسیم چی حواس پرت و فرکانسی که شنود می شد
سایر خبرها
روایت خبرنگار جام جم از 16 ساعت حضور در دره پنجشیر
امان داده است. اینجا حتی خبر های برعکس هم وجود دارند، مثلا بعضی ها می گویند که طالبان می خواسته با احمدمسعود توافق کند، اما گروهی که احمدمسعود برای مذاکره فرستاده بعد از توافق گفته اند که احمدمسعود زیر همه چیز زده و آن ها هم از جبهه مسعود خارج شده اند، هرچند، وقتی با طالبان صحبت می کنی این خبر را تکذیب می کنند و جایی خبری از توافق ضمنی طالبان و مسعود به چشم نمی خورد. طالبان ...
آخرین وداع مان نور شهادت را در صورت پسرم دیدم
دومم شهید شد. هجده ساله بود به شهادت رسید. پسرم به عنوان داوطلب بسیجی جبهه رفته بود. از کودکی پسر خوش اخلاق و مهربانی بود. اهل دین و نماز و روزه بود. یک پسر دیگرم زمان شهادت برادرش سوم کلاس ابتدایی بود الان آتش نشانی کار می کند. بعد از شهادت پسرم خواهر زاده ام بهمن شکرالله زاده در جبهه شهید شد که بعد از دوازده سال پیکرش را آوردند. پسرم عاشق جبهه بود زمان جنگ تحمیلی همه دوست ...
اولین عملیات سپاه، ارتش و نیرو های چریکی ایران
محور حلفاییه اهواز را از غرب مورد تهدید جدی قرار دهد. زمانی هم که جنگ آغاز شد، کسی فکر نمی کرد، نتیجه این تهام ناجوانمردانه چه خواهد شد. دشمن همه زمینه های لازم را برای این تهاجم آماده کرده بود. همه محاسبات و طرح ریزی های خود را انجام داده بود. صدام در آغاز جنگ در مصاحبه اش با خبرنگاران گفته بود: من شما را سه روز دیگر در اهواز به صرف چای و مصاحبه دعوت می کنم و این به این معنا بود که آن ها کار را سه ...
آرزوی حامد که در روز آزادی نبّل و الزهرا محقق شد
ماشین دراز کردند. از پشت گردن حامد خون می آمد. دکتر حامد را معاینه کرد اما چند لحظه بعد سری تکان داد و رو به فرمانده گفت: حاجی تموم کرده.... حامد کوچک زاده درست در روز آزادی نبل به شهادت رسید... منبع: بی قرار، احسان احمدی کد خبر 5308146
نخستین شهید مدافع حرم البرز آبروی محله مسجد غدیریه نظرآباد
همدلی جریان پیدا کرد. پس از ازدواج به دانشگاه امام حسین(ع) راه یافت. هم زمان با شروع تحولات منطقه خاورمیانه و حضور نیروهای داعشی و تکفیری در چند مرحله به سوریه و عراق اعزام شد و در برابر داعشی ها و تکفیری ها مردانه نبرد کرد. از سال 89 به عنوان مستشار نظامی به سوریه می رفت و در زمینه جنگ های شهری و پارتیزانی قابلیت داشت و در زمینه خنثی سازی تله های انفجاری به نیروهای رزمنده آموزش می داد ...
48 کتاب شاخص دفاع مقدس با صدای هنرمندان گویا شد
دگی یک سال و هشت ماهه ی شهید چیت سازیان و همسرش که در جبهه به سببِ مهارت های رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بودبه تهیه کنندگی ستاره نقدی، روایت شیما جانقربان و نویسندگی کتاب گویای دریا خانه من است با موضوع حال وهوای کتاب در خصوص فعالیت های ناخدا مجید دائمی در سازمان عقیدتی، سیاسی ارتش به تهیه کنندگی مژده آقامحمدی، روایت علی الله دانه و نویسندگی بهناز ضرابی زاده کتاب گویای ش ...
"حاج گرینوف ها" هنوز هم در کمین نان و نشانند!
...! چند نفر از بجه محل ها که مرا می شناختند نزد فرمانده رفتند و گفتند سوابق فلانی را می دانی که چنان است و بهمان است ...؟ اما فرمانده گفت اشکال ندارد و این حرف و اعتماد بدجوری مرا نمک گیر جبهه ها کرد. گذشت و گذشت، و عملیات پشت عملیات... چند نفر از همان بجه محل ها را شب اول عملیات، در مواضع خودمان دیدم، اما دیگر آنها را ندیدم. بعداز عملیات که اوضاع آرام شد، دیدم برگشته اند ...
مستند داستانی دشت ِ دُرّاج ها | محمد کیانوش راد
دادنِ نجف و گفتن: — کربلا کربلا بلند شو. بیدار شدم و خود را در هور یافتم. بهار 67 ارتش صدام عملیات خود را با نیروهای بیشتری آغاز کرده است. فاو را از دست رزمندگان ایرانی پس گرفته و حالا به جزیره مجنون و هورالعظیم حمله را با هلی برد و لشکریان ِ تازه نفس آغاز کرده است. وضع جبهه ها خوب نیست. اعزام نیروهای مردمی کم شده است. شبح یاس و ناامیدی بر جبهه خیمه افراشته، اما هنوز بچه ها در ...
نامهربانی مجنون به روایت یک آزاده
، پای چپ و پهلوی چپ زخمی و پس از 17 ساعت سرگردانی در نیزارهای مجنون، خارج از اراده خود به اسارت دشمن بعثی در می آید. جمیله ای دوران اسارت خود را در کمپ 13 رومادیه عراق گذراند. او از جمله راویان نامی اتفاقات حماسه مجنون و فصل سخت اسارت بود. از او دلنوشته ای باقی مانده است که به مرور آن می پردازیم: باز تیرماه دیگری سر رسید و همهٔ فکر و ذکرم را به 33 سال پیش جزایر مجنون و چنین ...
دشت ِ دُرّاج ها
می داند . نه آنکه از ایران و وطن چیزی نداند . اما می گوید : — هزار گرفتاری دارم اما فقط به عشق امام به جبهه آمده ام . می گویم : — حرفت را امروز با همه وجود می فهمم ، اما در آینده درک و فهم نسل بعد ، شاید به این سادگی ها نباشد .— چطور ؟ — تو که تاریخ خوانده ای باید بدانی چه می گویم . روستایی کمک تیربارچی ِ علیرضا کریمی است . می گوید ...
شهیدی که در حال تلاوت قرآن عروج کرد
مورد سوریه صحبت می کردند. یک لحظه ترسیدم؛ ولی باز به خودم گفتم چیزی نیست، حتما بحث جنگ سوریه است. وقتی به محل کارم رسیدم، یکی از دوستانم که چند سال بود از او خبر نداشتم، زنگ زد و حالم را پرسید تعجب کردم. فکرم مشغول شد که بعد از این همه مدت چطور شماره من را پیدا کرده و چرا این وقت صبح زنگ زده و حال من را می پرسد. تا اینکه همسر برادرم زنگ زد و گفت حال آقا موسی بد شده و او را به بیمارستان بردند ...
عملکرد شهید حاج قاسم سلیمانی در تحولات امنیتی و سیاسی منطقه
کردنشین که سایر نقاط عراق و حتی جهان را با شوک دیگری روبه رو ساخت. آن روز در هتل منصور شهر بغداد با یک منبع که صحبت می کردم، گفت حاج قاسم آنجاست، باور کردنی نبود؛ او یک روز قبل در بغداد بود. بعدها اما خود مسعود بارزانی فاش کرد که بعد از ناامید شدن از کمک دوستانش مانند آمریکایی ها و ترکیه ، به فوریت با سردار تماس می گیرد و از او کمک می خواهد، حاج قاسم و نیروهایش بلافاصله با محموله ای از سلاح وارد ...