لباس دوختن شهید ستاری برای همسرش
سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت متفاوت خلبان تایگر ایرانی با سایر همرزمانش + تصاویر
اواخر تابستان سال 1359 به ایران حمله کردند. وقتی متوجه تهاجم به خانه اش شد، لباسش را پوشید. با همرزمانش همچون شهید عباس دوران و محمد پیروان به بوشهر پرواز کرد. 45 روز بیشتر از جنگ نگذشته بود که امیر شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش به بوشهر رفت. اما با هدایایی ویژه و خاص. ابراهیم و خلبانانی با بیش از 50 سورتی پرواز برون مرزی تقدیر شدند. در یکی از پروازهایش در خاک عراق هدف ضد ...
از پل 15 خرداد تا موصل4
.... بارها را که جمع کردیم، اول آبان برای عملیات محرم به جبهه رفتم. عملیات خیلی سختی بود. دشمن مواضع ما را بمباران کرد و خیلی از بچه ها در چادرها سوختند. من فرمانده دسته بودم. برادرم هم در جبهه بود؛ ولی همدیگر را نمی دیدیم. به من گفتند برادرت را هم پیش خودت بیاور. گفتم نه، اگر اتفاقی بیفتد و هر دوی ما شهید شویم و پدرم تاب نمی آورد. ما 10، 15 روزی آنجا بودیم و بعد به شهر مندلی عراق رفتیم و من همان ...
روایتی خواندنی از خلبانی که نه در آسمان بلکه روی آب ها به شهادت رسید
تابستان سال 1359 به ایران حمله کردند. وقتی متوجه تهاجم به خانه اش شد، لباسش را پوشید. با همرزمانش همچون شهید عباس دوران و محمد پیروان به بوشهر پرواز کرد. 45 روز بیشتر از جنگ نگذشته بود که امیر شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش به بوشهر رفت. اما با هدایایی ویژه و خاص. ابراهیم و خلبانانی با بیش از 50 سورتی پرواز برون مرزی تقدیر شدند. در یکی از پروازهایش در خاک عراق هدف ضد هوایی دشمن ...
تلویزیون آخر هفته چه فیلم هایی پخش می کند؟
:30 از شبکه چهار سیما روی آنتن می رود. در خلاصه داستان فیلم با بازی میرا روهیت کمبانی، نیک تون و آدام بوش آمده است: دیوید هنرمندی 30 ساله است که خانواده اش خرج او را می دهند. او که دوست دارد کار مهمی انجام دهد یک هزار توی مقوایی در نشیمن خانه اش می سازد اما در آن گم می شود. همسر و دوستانش برای نجات او به داخل هزارتو می روند و همگی در مراحل مختلف آن اسیر حوادثی عجیب و غیر قابل باور می ...
روایتی از خلبانی که نه در آسمان بلکه روی آب ها به شهادت رسید
به تظاهرات دعوت می شدند. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید. او ازدواج کرد و صاحب یک فرزند دختر شد. بعثی ها در اواخر تابستان سال 1359 به ایران حمله کردند. وقتی متوجه تهاجم به خانه اش شد، لباسش را پوشید. با همرزمانش همچون شهید عباس دوران و محمد پیروان به بوشهر پرواز کرد. 45 روز بیشتر از جنگ نگذشته بود که امیر شهید جواد فکوری فرمانده نیروی هوایی ارتش به بوشهر رفت. اما با هدایایی ویژه و خاص ...
منصور یک فیلم ضد خانواده!
فیلم حذف شد. درباره منصور همچنین باید بگوییم که فیلم در عین موفقیت برای روایت زندگی نظامی و پر افتخار شهید ستاری، در زمینه خانواده دچار اشکالات بسیار جدی و به نوعی یک فیلم ضد خانواده است. خانواده در این فیلم نه تنها بستری برای رشد یا حتی فداکاری نیست بلکه مسائل شان کار قهرمان برای رسیدن به اهدافش را سخت تر می کند. ستاری در این فیلم تمام وظایفش را بیرون از خانه به درستی انجام ...
سپاه محمد می رفت تا دژ شرق بصره را فتح کند
فرمانده جنگ در منطقه حضور داشت و با فرماندهان صحبت می کرد. البته زمانی که برای انجام عملیات والفجر 8 و عبور از رودخانه عریض اروندرود برنامه ریزی می کردیم باز هم تعدادی از فرماندهان نگرانی داشتند و مخالف اجرای عملیات بودند. با این حال این عملیات انجام شد و با موفقیت همراه بود و منجر به فتح فاو شد. سال بعد که عملیات کربلای 4 در جنوب اروندرود و با هدف رسیدن به بصره طراحی می شود با وجود تردید ها دیگر ...
به مناسبت رحلت جهادگر جانباز مهدی ورشابی : زندگی یک مهندس جهادگر تاثیرگذار
این سر و دست را باید با چی به مشهد بفرستند؟ (صفحة 147) پس از آنکه دوستان با محمد وداع کردند، آنچه از او برجای مانده بود را با هواپیما به مشهد می فرستند؛ یعنی تنها جسمش را. کتاب عصر روز سوم روایت زندگی و شهادت محمد طرحچی- فرمانده پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی خراسان – است. وی هنگام حضور در جبهه جنوب، بر اساس قراری که با خانواده و دوستان می گذارد، باید تا سه روز بعد از قرار، در مشهد ...
روایتی از کارگاه اشتغال معلولان جسمی و ذهنی | پرتوان و سرشار از امید
فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ لباس های آراسته اش توجهت را جلب می کند، همین طور تلفن همراه گران قیمتش. صورت اصلاح شده و مو های شانه خورده اش را هم می شود به این فهرست اضافه کرد. محمد سی ساله به نظر می رسد، یک مدیر فروش تمام عیار. از آن هایی که تا لب تر کنی، تاریخچه و گزارشی از اهم فعالیت های مجموعه شان را می ریزند روی دایره. به قول آن ور آبی ها، کالا ها و خدماتشان را خوب پرزنت می کنند؛ عزتمندانه و ...
افغان ها و آرزوهای بر باد رفته...
...، نه غذایی داشتیم، نه آب؛ هیچ کس نباید حرف می زد، اگر می فهمیدند ما آنجا هستیم ما را برمی گرداندند، شب تا صبح بیدار می ماندیم و در کوه ها سربالایی و سرپایینی راه می رفتیم، هیچ چراغی روشن نمی کردند تا پلیس متوجه نشود؛ بعد از کوه ما 13 نفر را در یک ماشین کوچک جا دادند، 5 نفرمان در صندوق عقب ماندیم و 4 ساعت درراه بودیم، وقتی به تهران رسیدیم ما را در خوابگاه نگه داشتند و گفتند باید پدر خانواده پول ...