گاردین بهترین عکس های خبری 2021 را معرفی کرد + توضیح عکاس ها
سایر منابع:
سایر خبرها
مهاجرت عجیب الیزابت به پایتخت / رکورد فالورگیری فقط در 3 روز ! + عکس
.... من با این که خانواده خیلی وسیعی ندارم و چنین تعلق خاطری وجود ندارد، اما این جا آرام ترم. ممکن است تصمیم نگار برای ماندن در ایران برای عده ای از مخاطبان باورپذیر نباشد، درباره این موضوع نگرانی نداشتید؟ نه به هیچ وجه. نمی دانم چرا، شاید چون آدم همه چیز را از دریچه نگاه خودش می بیند. من حتی یک لحظه هم روی این مسئله که برای مخاطب باورپذیر است یا نیست، تامل نکردم اما روز اول ...
گردش در تاریخ با جناب سرهنگ/ مناجاتی: قدیمی های فوتبال دل شکسته هستند
می شد. چه زمانی که بازی می کردم و چه زمانی که سرمربی این تیم بودم، قهرمانی این رقابت ها را به دست می آوردیم. با پاس یک بار هم به لبنان رفتیم و در جام باشگاه های آسیا شرکت کردیم. یک بار هم در جام بین المللی دوستی به میزبانی تهران شرکت کردیم که در آن زمان تیم هایی مثل شاهین، تاج، دارایی حضور داشتند و تیم پاس هم از ارکان مهم این جام بود. *خاطره ای از آن سال ها در ذهن دارید. چیزی ...
برادر شهید رجایی درگذشت
تواستیم در قزوین بمانیم؛ لذا اجباراً به تهران مهاجرت کردیم. بعد از فوت پدرم در سال 1315 من سرپرستی خانواده 5 نفره را به عهده گرفتم؛ هر چند 2 خواهرم ازدواج کرده بودند اما سرپرستی دو خواهر دیگرم به همراه محمدعلی که 3 ساله بود به من سپرده شد. با وجود اینکه در قزوین مشغول کار بودم به این فکر می کردم که بهتر است در یک جا مستقر شویم به همین دلیل با فروش مغازه پدر و تقسیم هزینه آن، تهران را به عنوان ...
روزی که مشهد، دست از جان خود شست | 9 و 10 دی 57 در خاطرات علی اصغر نعیم آبادی
مردم روی یک نفربر ارتشی هستند. جلوتر که رفتم، مردم روی یک تانک بودند. جوانی روی لوله تانک نشسته بود و عکس امام را به لوله تانک می چسباند؛ ارتشی ها به مردم پیوسته بودند. مردم شعار می دادند: سپاس سپاس، ارتشی سپاس. شعار ها کم کم خوابید. هنوز زمانی نگذشته بود که هلیکوپتری از بالای سرمان گذشت. من روی خودرو بودم و فیلم می گرفتم که متوجه شدم چند تانک از سمت میدان تقی آباد به سمت ما می آیند. ...
ریزعلی متروی تهران؛ مردی که از مرگ ده ها مسافر جلوگیری کرد + عکس
.... اما حادثه برخورد دو قطار به این جا ختم نمی شود چرا که راهبر قطار کندرو سیستم های کنترلی خود را بدون اجازه مرکز فرمان قطع کرده بود و در این راستا نیز مرکز فرمان هم اطلاعی از برخورد این قطار با قطار تندرو نداشت؛ این در حالی بود که یک قطار از سمت صادقیه به سمت چیتگر در حال حرکت بود و چون مرکز فرمان هم خبر از برخورد این دو قطار نداشت تا به این قطار در حال حرکت خبر دهد قطعا این قطارها ...
خاطره گویی قاتل دستش را رو کرد
. حالا دیگر همواره مورد سرزنش قرار می گرفتم و گاهی به شدت کتک می خوردم تا منزلم را ترک کنم اما من با همه این مشکلات نمی توانستم از فرزندانم جدا شوم و مجبور بودم این تلخی ها را نیز تحمل کنم ولی چند روز قبل زمانی که برای خرید از منزل بیرون رفتم، همسرم در خانه را قفل کرد و دیگر مرا راه نداد. حالا هم بدون آنکه پس اندازی داشته باشم سربار پدرم شده ام و دلم برای دیدن سه فرزندم پر می زند. با صدور دستوری از سوی سرهنگ معطری رئیس کلانتری قاسم آباد، رسیدگی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. کد خبر 545465 ...
سوشا مکانی:وحید امیری سانتر کردن بلد نبود از اول استقلالی بودم اما به پرسپولیس رفتم!
پیش جلسه داشتم. همین مربی که مرا کنار گذاشت، در این جلسه گفت که تو بهترین گلر لیگ هستی و ما به تو نیاز داریم. او از من خواست که بمانم. من با اینکه قرارداد دارم ولی چند پیشنهاد خوب هم از لیگ برتر به دستم رسیده و جدایی از میوندالن دست خودم نیست. بعید می دانم با صحبتی که سرمربی با من داشت اجازه جدایی بدهند. از اول استقلالی بودم اما به پرسپولیس رفتم! بند آزادسازی در قراردادت ...
گریه پشیمانی مهماندار قاتل در جلسه بازپرسی
گرفتم و اخراج شدم و این در حالی بود که از شرکت حدود 12میلیون تومان طلبکار بودم. متهم گفت: شب قبل از حادثه به سراغ مدیر شرکت رفتم و درباره طلبم صحبت کردم اما بی فایده بود و او گفت باید صبر کنم. اما من تحمل نداشتم و روز حادثه اسلحه ای که چند ماه پیش در یکی از شهرهای مرزی خریده بودم را داخل جیبم گذاشتم و به سراغ مقتول رفتم. البته قبل از آن با دوستانم صحبت کردم و به آنها گفتم که قصد تهدید مدیر ...
برترین عکس های خبری سال 2021 به انتخاب روزنامه گاردین
...، فیلیپین غذا می دهد: گردشگران فوران آتشفشانی را در ایسلند تماشا می کنند آخرین لحظات زندگی یک گوریل کوهستانی یتیم، پارک ملی ویرونگا، جمهوری دموکراتیک کنگو دختری در خانه ویران شده اش، غزه جنگجویان طالبان در میدان هوایی بین المللی حامد کرزی نماز می خوانند انتقال اسب توسط ارتش سوئیس تخلیه ساکنان جزیره ای در یونان به نام Evia به ...
جزئیات دو قتل بخاطر ورشگستگی در بورس
بود تصمیم گرفتم جان او را هم بگیرم. دلیل اینکه پول ارثیه را می خواستی چه بود؟ من 40ساله ام و سرمایه درست و حسابی ندارم. علاوه بر این کار مناسبی هم ندارم. پولم را در بورس گذاشتم، اما سهامم سقوط کرد و به خاک سیاه نشستم. همه در ها به رویم بسته شده و شکست خورده بودم. این همه سال کار کرده بودم و هیچی نداشتم. به همین دلیل می خواستم با پول ارثیه کاری برای خودم دست و پا کنم. نامادری ام ...
عامل قتل نامادری و کارمند شرکت راه آهن: در دادسرا فهمیدم 2 نفر را کشته ام
داشت ازدواج کرد. در این مدت با نامادری ام اختلاف داشتم. وقتی وارد خانه شدم نامادری ام با دیدن من دوباره شروع به غر زدن کرد و من که خیلی ناراحت و عصبانی بودم دست به اسلحه شدم. بعد از شلیک به او بی هدف در شهر پرسه می زدم تا اینکه صبح روز بعد پدرم به من زنگ زد و گفت برو خودت را معرفی کن، من که تصور نمی کردم دست به دو قتل زده باشم خودم را به پلیس معرفی کردم. من واقعاً پشیمانم از همه بیشتر برای پدرم نگران و ناراحت هستم. از اعدام و مجازت نمی ترسم و از این ناراحتم که با این کار آبروی پدرم رفت و عذاب وجدان این کار مرا دیوانه کرده است. ...
دیدنی های امروز
/ رویترز تظاهرات خبرنگاران جمهوری آذربایجان در مقابل ساختمان پارلمان در شهر باکو علیه لایحه جدید دولت برای ایجاد محدودیت بیشتر بر رسانه ها/ رویترز آتش نشانان سوری در حال خاموش کردن آتش ناشی از حمله هوایی اسراییل به بندر لاذقیه سوریه/ سانا واکسیناسیون کرونا در شهر احمدآباد هند/ رویترز نیروهای یک سازمان مردم نهاد آلمانی در حال نحات پناهجویان در دریای مدیترانه ...
بهترین و گران ترین هدیه ارژنگ امیرفضلی+عکس
سخت است چون من دنیایی خاطره و آموزه از پدرم به یاد دارم و انتخاب یکی از آنها و بیانش دشوار است فقط می توانم بگویم که از نظر روحیات فردی جا پای پدرم گذاشته ام .اما از نظر اخلاقی پدرم خیلی بهتر از من بود. جزئیات زندگی ارژنگ امیر فضلی جزئیات زندگی من مثل یک مجموعه موسیقی است که در آن همه جور آهنگ و ترانه ای پیدا می شود و من بنا به حس و حالی که دارم برخی از این آهنگ ها را گوش می ...
رامتین با وقاحت با خانم پرستار عقد موقت کرد / آن زن برای شوهر نقشه دارد
موقت خودش درآورده است که از اعضای کادر درمان بود. از آن روز به بعد، رفتارهای همسرم با من به کلی تغییر کرد. او حتی منزلی که سند آن را به نام من ثبت کرده بود به زور از من گرفت و به نام همسر صیغه ای اش سند زد. حالا دیگر همواره مورد سرزنش قرار می گرفتم و گاهی به شدت کتک می خوردم تا منزلم را ترک کنم اما من با همه این مشکلات نمی توانستم از فرزندانم جدا شوم و مجبور بودم این تلخی ها را ...
روی آوارهای زلزله بم جشن قهرمانی گرفتیم
. به هر حال شرایط طوری بود که کسی حوصله فوتبال را نداشت چون همه آنها پدر و مادر یا خواهر و برادرشان را از دست داده بودند. بنابراین مجبور بودم بالای سر این بچه ها بروم و دستشان را بگیرم تا بلند شوند. خیلی سخت است که یک مربی کارش را از صفر شروع کند. چقدر طول کشید تا تیم جدید ساخته شود؟ اواسط سال1383 بود که تیم فوتسال بانوان بم را راه انداختیم و یک سال بعد در مسابقات استانی قهرمان شدیم. بعد ...
همسرانه شیر سامرا / تحقق عبور یک مرد از بحران
خواستگاری اشاره ای کرد ولی خیلی جدّی تر پس از این بود که صیغه محرمیت خوانده بودیم و منتظر جواب آزمایش ازدواج بودیم. پیامکی زد که خانوم خانوما چطورن؟ من هم بی اختیار گوشی را برداشتم و با او تماس گرفتم. تا پایان روز چند بار دیگر هم تماس گرفتم. نزدیک غروب بود که دعوتش کردم بیاید منزلمان. تا زمان رسیدن آقا مهدی، همه چیز را آماده کرده بودم. از خورشت خلال بادام جا افتاده گرفته تا بورانی بادمجان ...
روایت مرد میدان از جنوب شرق ایران تا کرملین/ رویش یک قاسم آباد از دل شرارت!
روستای قاسم آباد ثبت است، اکنون خیلی از افراد از همان منطقه داریم که تحصیلکرده شدند. از همان روزهای اول مطرح بود که این منطقه به اسم قاسم آباد نامگذاری شود و الان به این نام ثبت شده است برای آنها باورنکردنی بود که در آن منطقه حاج قاسم بیاید و به قولش عمل کند و به آنها جا و مکان و زمین کشاورزی بدهد. این ماموریت از سال 70 شروع شد و من از صفر تا صد همراهشان بودم، از جنوب استان ...
شیرآقا بعد از شهادت کربلایی شد
باید قبل از عزیمت به سوریه یک ماه آموزش ببیند. دایی گفته بود من زمانی که در افغانستان بودم آموزش دیدم، ولی قبول نکردند و گفتند شما قرار است به جنگ بروید و بدون فرم آموزش اعزام ممنوع است. آن ها از همان جا به پادگان رفتند و پس از 25 روز آموزش به سوریه اعزام شدند. از خاطرات حضور در سوریه چه شنیده اید؟ دایی و همرزمانش ابتدا به دمشق رفته بودند، ولی اوضاع آن قدر وخیم بود که نمی توانستند ...
جنایت هولناک در ایستگاه راه آهن تهران/قاتل مدیر و نامادری اش را کشت
من بود می رفتم جواب درستی به من نمی داد. بعد از بیکاری تصمیم گرفتم مبلغی پول را در بورس سرمایه گذاری کنم چون همه می گفتند سود خواهی کرد اما از بدشانسی من بعد از سرمایه گذاری ناگهان سهام بورس پایین آمد و من تمام دارایی و پس انداز این چند سال را از دست دادم. از یک طرف شرکتی که کار کرده بودم، حقم را نمی داد و از طرفی هم دارایی ام را در بورس باخته بودم. مشکلت با نامادری ات چه بود؟ ...
قتل عمه با تابه
نماز بخواند؛ اما چند دقیقه بعد متوجه شدم دوربین مداربسته خاموش شده است. من که نگران شده بودم با مادرم تماس گرفتم؛ اما جواب نداد. به همین خاطر سراسیمه به خانه مادرم رفتم و با جسد او روبه رو شدم. طلا های مادرم سرقت شده و حدس می زنم یک آشنا او را کشته است. مأموران پلیس در نخستین گام از بررسی ها به تحقیق از فرزندان مقتول پرداختند و دریافتند از مدتی قبل پسر برادرزاده زن مسن به نام مانی ...
شهید سردار پورجعفری به روایت همسرش/ حاج قاسم به یار وفادار خود چه گفت؟
...، بلکه مراقب روحم هم بودی... این گوشه ای از نامه ی سردار سلیمانی به رفیقش، سردار حسین پورجعفری است. شهید پورجعفری، یار وفادار حاج قاسم که کنار هم در فرودگاه بغداد ترور شدند، برای بسیاری از ما شناخته شده نیست. چون به گفته ی نزدیکانش او از دوربین فراری بود. حتی تلاش ما برای پیدا کردن چند فیلم خانوادگی هم به بن بست رسید و جز چند عکس، چیز زیادی دست مان را نگرفت. مهمان خانه ی سردار حسین ...
قاتل: از قصاص نمی ترسم
دختری شدم، اما به خاطر مشکلات خانوادگی نتوانستم با او ازدواج کنم و شکست عشقی خوردم و بعد از آن مهر هیچ دختر دیگری به دلم راه پیدا نکرد و تصمیم گرفتم اصلاً ازدواج نکنم. پس از این تحصیلاتم را رها کردم و چند سال بعد هم که از محل کارم اخراج شدم. من همه اش بد آوردم و حتی در بورس هم موفق نشدم که از پدرم خواستم به من کمک مالی کند، اما نامادری ام مخالف بود که از او کینه به دل گرفتم. روز حادثه پس از شلیک به ...
صحبت های عجیب ملی پوش وزنه برداری: ورزشکار باید نان و پنیر بخورد؟/ از خانه غذا می آوردیم!
ایوب موسوی در گفت و گو با خبرنگار ورزشی جی پلاس، درخصوص مسابقات قهرمانی جهان ازبکستان اظهار کرد: عملکردم راضی کننده نبود؛ همان ابتدا برای کسب مدال روی تخته رفتم اما با توجه به شرایط وزن و تمرین اصلا بدنم جوابگو مدال گرفتن نبود یعنی تنها کاری که از دستم برآمد این بود که یک حرکت یک ضرب و دوضرب بزنم تا از جدول مسابقات خارج نشوم. در هر صورت تلاشم را کردم اما چیزی که انتظار داشتم نشد چون هم آسیب دیده ...
طعم چای من را هیچ جای دنیا پیدا نمی کنید!
رستوارن مشغول به کار شدم. هفت هشت سال در این رستوران بودم و کارم را از میزبانی شروع کردم و با صندوق داری و دفتر رستوران ادامه دادم. وقتی رستوران تعطیل شد دنبال کار بودم ولی هیچکدام از گزینه ها مناسب من نبودند؛ یا حقوق کمی داشتند یا مناسب حال و هوای شخصی من نبودند. بعد از این بود که نگهبانی یک مدرسه را قبول کردم و چندسال آنجا مشغول بودم. روزی 12 ساعت نگهبان بودم و 12 ساعت وقت آزاد داشتم. شیفت من از ...
اعترافات جدید قاتل مدیر راه آهن و نامادری اش در دادسرا / او میهماندار قطار بود + عکس
...، به مرگبار اعتراف کرد و جزئیات ماجرا را شرح داد. چند سال داری؟ متولد سال 60 هستم. چرا نقشه قتل مدیر راه آهن را کشیدی؟ تو رو خدا این حرف را نزنید.من هیچ نقشه ای نکشیده بودم.راضی به مرگ کسی نبودم. پس چرا روز حادثه اسلحه کشیدی؟ اسلحه برای ترساندن آقای احمدی برده بودم.از وقتی که از راه آهن بیرون آمدم،بارها به او مراجعه کرده بودم که ...
قتل زن جوان با انگیزه سرقت
مأموران و خسرو به محل رسیدند، متوجه شدند سوسن قربانی یک سرقت شده است. تحقیقات نشان داد سه گوشی تلفن همراه و مقداری از طلاهای سوسن به سرقت رفته است. دختر جوانی که جسد را پیدا کرده بود، بازجویی شد. او گفت: من مدتی بود خاله ام را ندیده بودم. به خانه اش رفتم و زنگ زدم. کسی در را باز نکرد. برایم عجیب بود که او در آن ساعت خانه نباشد. از یکی از همسایه ها خواستم در ورودی را باز کند و وقتی وارد ...
مهاجر افغان آرزوی شهادت در دفاع مقدس داشت
را آورده ایران؛ آن زمان من در افغانستان بودم. قبل از سال 72 با پدرش آمد افغانستان و از من خواستگاری کرد. من هم قبول کردم و عروسی کردیم؛ سه سال هم بعد از عروسی ماندم آنجا؛ خود شهید رحیمی، ایران بود. بعد از سه سال که عروسی کردم دیگه شرایط خراب بود؛ طالبان جنگش سخت شده بود؛ بابایم نامه فرستاد برایش که بیا زنت را بردار و برو. دادمحمد از اینجا نامه را گرفته بود. آمد افغانستان یک ماه یا بیست روز ماند و ...
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
فروغ در جوانی با پرویز شاپور ازدواج کرد و سرانجام از او جدا شد. بعدها او بیشتر با ابراهیم گلستان، سیمین بهبهانی، سهراب سپهری و طیفی از شاعران و هنرمندان مطرح آن زمان رفت و آمد داشت. او در 24بهمن سال 1345 زمانی که 32سال سن داشت در یک سانحه تصادف که بعدها با حاشیه های زیادی روبرو شد درگذشت. ابراهیم گلستان گفته: من در سال 1323 به قائم شهر (شاهی) رفتم. در آنجا فردی را دیدم که رئیس املاک سلطنتی بود. او کارگران را شلاق می ز ...
این زن هم کلیددار مسجد است هم کلیسا
.... دختربچه ها لا به لای نیمکت ها راه می روند اما حواس شان به گفت وگوی من و ایران خانم و عصمت هست. عصمت می گوید: سه دختر دارم و یک پسر. 40سال است که در سِر ساکنیم. قدیم روستا همه آشوری بودند که خیلی های شان رفتند؛ بعد که مرزها ناامن شد کردها و آذری ها آمدند. الان هم شورای روستا دو نفرشان کرد است یکی آشوری. ایران معتمد همه اهالی است؛ 13 سال پیش وقتی کلیسا را تعمیر کردند، کلیدش را دادند دست ایران ...
قرائت قرآن به سه روایت توسط بانو قاری حرم مطهر رضوی
از تلاوت هایم بود که یک روز بعد تلاوت چشمم به یکی از اساتیدم افتاد که پای تلاوت من نشسته بود، او دست روی صورت خود گذاشته و از ذوق اشک می ریخت. آن لحظه خوشحال بودم که تلاوتم مورد رضایت استاد گرانقدرم قرار گرفته بود. برگزیده مسابقات سراسری قرآن علاوه بر شرکت در مسابقات و کسب رتبه های برتر، در حوزه آموزش هم فعال است؟ تقریبا از سال 1385 تا اوایل سال 1390، سالی بالغ بر 70 حافظ تربیت ...