شوهرم چشمم را کور کرده و دستم را قطع کرده/ فقط قصاص می خواهم
سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی کوتاه و مصور از نخستین لحظات سقوط هواپیمای اوکراینی
سرم بلندتر شد و من تندتر راه رفتم. شروع به شمردن کردم؛ یک پیکر، دو پیکر، 10 پیکر، 50 پیکر ... می گویم پیکر ولی فقط اسمش پیکر بود؛ استخوان هایی بود سوخته و گوشت هایی پراکنده در دشت. باید بغلشان می کردم. دست عروسک ها را در دست بچه ها می گذاشتم و وسایل هر کس را تحویلش می دادم تا برگردد خانه. حالا مرد صاحب صدا روبه رویم ایستاده بود. فریاد می زد اما من هیچ چیز نمی شنیدم. در بهت چشمان وحشت زده ...
عاشقانه ها تا حرم
مسلمانان را به غارت می برند، سر از تن مردان مسلمان جدا می کند. بچه من به دنیا می آید، چه باشم چه نباشم. آن کسی که باید مواظب شما باشد، من نیستم خداوند بزرگ. اگر به تو نگفتم تا آخرین لحظات، چون به تو ایمان داشتم که مخالفت نمی کنی. می دانستم که همپا و همراهم هستی. خیالم از جانب تو راحت بود، دغدغه من الان پدر و مادرم هستند، باید آن ها را راضی کنم. وظیفه تو کمتر از من نیست باید مواظب ...
رابطه حمله به خانه حضرت علی (ع) و امضا کردن سقیفه چه بود؟ / کدام دو نفر اگر بودند امیرالمؤمنین تسلیم نمی ...
گروه دین و اندیشه: آیت الله جوادی آملی (مدظله العالی) در درس خارج تفسیر قرآن کریم می گوید: یکی از آقایان درباره آن خطبه نورانی حضرت امیر (سلام الله علیه) که فرمود اگر حمزه و جعفر بودند، من تسلیم سقیفه نمی شدم؛ سؤال کرده بود. به گزارش بولتن نیوز، این عالم بزرگ در ادامه می آورد: این خطبه در کتاب شریف (تمام نهج البلاغه)، صفحه هشت صد و هشتادویک، این جمله هست که فرمود: اگر عمّ من حمزه و ...
یار پهلو شکسته علی به سوی پدر کوچ می کند
...، اگر پاسخ تو را دادم که بسیار خوب و اگر جوابی ندادم بدان که من به سوی پدر خود، (یا پروردگارم) رفتم. اسماء لحظه ه ای حضرت (س) را به حال خود واگذاشت و بعد صدا زد و جوابی نشنید، صدا زد ای دختر محمد مصطفی، ای دختر گرامی ترین کسی که زنان حمل او را عهده دار شدند، ای دختر بهترین کسی که بر ریگ های زمین پای گذارده، ای دختر کسی که به پروردگارش به فاصله دو تیر کمان و یا کمتر نزدیک شد، اما ...
تصویربرداری از شیردادن مادر به نوزاد ممنوع است
به تنظیم این لایحه منجر شد. او به بی بی سی گفت: "در پارک نشسته بودم و به دخترم شیر می دادم که متوجه شدم مردی در نیمکت روبه رو به ما خیره شده." "من هم به او خیره شدم شاید از رو برود... اما او دوربین دیجیتالش را درآورد، یک لنز زوم به آن وصل کرد و شروع کرد به عکسبرداری از ما." خانم کوپر می گوید بعد از این حادثه "شوکه و بسیار ناراحت شده" اما وقتی به پلیس منجستر مراجعه کرد، ناراحتی اش دو چندان شد، زیرا آنجا به او گفتند که هیچ جرمی رخ نداده و هیچ کاری نمی توان کرد. ...
حال رضا رویگری وخیم شد / نا امیدی دکترها از حال رضا رویگری
مدتی تلفن هایش را جواب نمی دادم. این حس به من دست داده بود که نکند آن شخصیت داخل فیلم را داشته باشند. تا اینکه یک هفته گذشت و پیامک دادند: مشکلی پیش آمده؟ من هم پرسیدم: شخصیت شما همان طوری است؟. . . او هم توضیح داد که آن فقط نقش است و با خود واقعی من فرق می کند. بعد پیشنهاد دادند بروم فیلم اجاره نشین ها را ببینم که خیلی از آن کار خوشم آمد. بعد از آن مختارنامه را دیدم و بعد هم ملکوت . ...
روایت همرزم و همسایه دیواربه دیوار حاج قاسم از صبح شهادت سردار
سردار اسدی می گوید: قبل از اذان صبح روز 13 دی ماه سال 1398 بود که صدایی را از منزل حاج قاسم شنیدم. سراسیمه به کوچه رفتم تا در منزلشان را بزنم. بعد گفتم این موقع قبل از اذان صبح بروم چه بگویم؟ شاید مشکل خانوادگی باشد. سه یار و رفیق بودند. اوج رفاقتشان در میدان مدافعان حرم در سوریه به ثمر نشست. حاج حسین اولین رفیقی بود که در 16 مهر ماه سال 1394 در جاده دمشق به حلب به شهادت رسید و بعد از آن حاج قاسم در 13 دی ماه ...
دزد فراموشکار اموال سرقتی را به صاحبش فروخت
110 زنگ زدم و کمک خواستم که آمدند. بعد بچه ها آمدند. حال خیلی بدی داشتم. من را به بیمارستان بردند و من در بیمارستان بستری بودم که متوجه شدم شوهرم با وثیقه آزاد شده است. درحالی که شوهرم بعد از اینکه من را زد، وقتی مورد اعتراض علیرضا قرار گرفت، او را هم با قمه دنبال کرده بود که همسایه ها و پلیس بچه ام را از دست او نجات داده بودند. بعد از ترخیص از بیمارستان به خانه مادرم رفتم و دیگر برنگشتم ...
دخترم در شهادت حاج قاسم برای بار دوم یتیم شد
دوستانی که در تهران بودند به صورت پیامکی به من دادند. اصلاً باورکردنی نبود. کمی بعد صبح خیلی زود دخترم زنگ زد. دیدم گریه می کند. گفتم چه شده؟ گفت مامان خبر داری حاج قاسم به شهادت رسیده است. من می دانستم ولی، چون دخترم خیلی حاج قاسم را دوست داشت، چیزی به او نگفتم. دخترم خیلی گریه می کرد. انگار دوباره پدرش را از دست داده بود. بعد آمد خانه ما، نشستیم و هر دو گریه کردیم. آن روز عروسی پسر همسایه ما بود ...
انگیزه اصلی همسر خرمدین برای قتل فرزندانش
بچه ها می ریختم. پس از آنکه همسرم آنها را به قتل می رساند و اجساد را مثله می کرد نیز در جابه جایی اجساد به او کمک کردم. یعنی همراهش می رفتم و او بقایای جسد را درون سطل زباله ها در سطح شهر رها می کرد. اما همه این کارها را از روی ناچاری انجام دادم و با میل و رغبت نبود. چون می ترسیدم اگر حرف شوهرم را گوش نکنم من هم به سرنوشت بچه هایم دچار شوم. وی از زندگی سخت خود در زندان گله ...
سبک زندگی حاج قاسم و خانواده اش به روایت همسر شهید توبئه ای ها/ وداع سردار دل ها با شهیدی که زنده شد!
چ چیز بهتر از کسب علم نیست. فارس: توصیه ای از سردار سلیمانی به شما هست که هنوز به یاد داشته باشید؟ من خودم هم همین نظر را داشتم و بعد از آن صحبتی که حاج قاسم گفتند کلا از این کار منصرف شدم، در کل تیپ شخصیتی سردار هم علمی و کتابخوان بود، همیشه یک کتاب دستش بود. چندین بار که در پروازها با او بودیم، یا در مسافرت و در همه حالتی یک کتاب دست حاج قاسم بود و واقعا هم آن کتاب را می خواند ...
گفتگوی جدید مادر خرمدین: از ترس اکبر بچه ها را کشتم!
... پس از آنکه همسرم آنها را به قتل می رساند و اجساد را مثله می کرد نیز در جابه جایی اجساد به او کمک کردم. یعنی همراهش می رفتم و او بقایای جسد را درون سطل زباله ها در سطح شهر رها می کرد. اما همه این کارها را از روی ناچاری انجام دادم و با میل و رغبت نبود. چون می ترسیدم اگر حرف شوهرم را گوش نکنم من هم به سرنوشت بچه هایم دچار شوم. وی از زندگی سخت خود در زندان گله کرد و ادامه ...
بیدارم کن | ایبنا
. سفرنامه ام به پایان رسیده است؛ خوش حالم. به جلودی می گویم: از چه می ترسی؟ جلودی سرم فریاد می زند: از تو، از ابوالحسن، از تک تک این سربازها که ممکن است ظاهرا سرباز من، اما در باطن، طرف دار ابوالحسن باشند، از این ماه که انگار فقط برای ابوالحسن است که نورافشانی می کند، از این خاکی که زیر پایم منتظر فرمان ابوالحسن است تا چشمه هایش را نشان دهد، از این باد که در دست ابوالحسن آرام می گیرد، از آن ...
تبدیل رقابت عشقی به آدم ربایی
درمان پسرم را ادامه دادم ولی داروهایش را استفاده نمی کرد و همواره با دوستانش پرسه می زد. وقتی فهمیدم به مصرف حشیش و مشروبات الکلی روی آورده است، خیلی نگران شدم. نصیحت هایم نیز فایده ای نداشت. از آبرویم وحشت داشتم و تنها زیر سقف خانه اشک می ریختم اما هیچ کاری از دستم ساخته نبود تا این که یک روز دیدم پسرم سوار دوچرخه ای شده و گوشی تلفن گران قیمتی در دست دارد. خیلی زود فهمیدم که آنها را ...
بیدارم کن
گنجشک خستگی ناپذیرِ دوستدار ابوالحسن را. من خانواده ام را می خواهم، می خواهم، می خواهم. ناگهان از میان آن همه زن و بچه و مردان سیاه پوش، چهرهٔ خندان سمانه را می بینم. نگاهم که به او می افتد، خستگی سفر از یادم می رود. بعد، دو دخترم را می بینم که دو طرف سمانه ایستاده اند. هنوز مرا ندیده اند. سمانه با دست مرا نشان می دهد. مرا می بینند. می بینند، می خندند، بالا و پایین می پرند، بابا بابا ...
پست جدید ویشکا آسایش /عکس
پشت صحنه کار رفتم و تست دادم و شوخی شوخی برای این نقش انتخاب شدم، تا آخرین لحظه ای که جلوی دوربین قرار نگرفته بودم، فکر می کردم یکی می آید به من می گوید: خانم ما شما را دست انداختیم، اما در کمال تعجب، هیچ کسی این حرف را به من نزد و من یکی از مهم ترین نقش هایم را در آن کار بازی کردم. خداحافظی موقت از بازیگری ویشکا آسایش: همانطور که در ابتدای صحبت هایم به این موضوع اشاره کردم، بعد ...
یک استقلالی بهترین مهاجم جوان سال 2021 آسیا
رسیدن به این جایگاه باید تلاش کنم. هدفگذاری کرده بودم و هنوز هم هدف های بالاتر از این دارم. خوشحالم که در تیم منتخب جوانان سال 2021 قرار گرفتم. قطعاً در قاره بزرگ آسیا رسیدن به چنین جایگاهی آسان نیست. خیلی از جوانان هم سن و سال تو در سنین نوجوانی و جوانی مشغول کارهای دیگری می شوند اما تو فقط ورزش می کردی. درباره انگیزه هایت حرف می زنی؟ من در خانواده ای سطح پایین متولد شدم و ...
روایتی از جنایت هولناک پسر خوشگذران!
پسر با هم درگیر شدند و ناگهان پسرم چاقویی از داخل کمدی که در اتاقش بود برداشت و یک ضربه به شوهرم زد. من و دخترم شوکه شده بودیم و با داد و فریاد همسایه ها را خبر کردیم. وقتی شوهرم خون آلود روی زمین افتاد، پسرم فرار کرد. یک ساعت بعد در حالی که تیم جنایی در محل جنایت سرگرم تحقیقات بود و تلاش برای دستگیری قاتل آغاز شده بود، مأموران موفق شدند او را حوالی خانه شان شناسایی کنند. متهم 22ساله برای ...
ماجرای غم انگیز فروش کلیه مادر برای پسرش
خانه اشک می ریختم اما هیچ کاری از دستم ساخته نبود تا این که یک روز دیدم پسرم سوار دوچرخه ای شده و گوشی تلفن گران قیمتی در دست دارد!خیلی زود فهمیدم که آن ها را سرقت کرده است با گریه و خواهش به دست و پایش افتادم. التماس کردم که این راه خطا را نرود! ولی او موضوع را انکار کرد و گفت: این ها امانت است که از دوستم گرفته ام! می دانستم دروغ می گوید، چند هفته بعد هم به جرم سرقت دستگیر و راهی کانون اصلاح و ...
دختری که حاج قاسم نامش را تغییر داد
توسط حاج قاسم را اینگونه روایت می کند: به دنیا که آمد اسمش را گذاشتیم آرشیدا . آقای محرابی همسر خواهر شوهرم. این اسم را مناسب دخترم که از سادات بود نمی دانست. این را بعد از شهادتش فهمیدم. حسابی شرمنده شده بودم. دنبال این بودم که اسم دخترم را عوض کنم. آن روز حاج قاسم آمده بود خانه شهید محرابی. سر حرف را باز کردم و از حاج قاسم خواستم برای آرشیدا اسم جدید انتخاب کند. سردار گفت: پیامبر اسم ...
داستان یک عکس استثنایی در اردوی تیم ملی فوتبال بانوان ایران
شد که شما فقط چند ماه بعد از زایمان دوباره فوتبال را شروع کردید و حتی به حدی رسیدید که به اردوی تیم ملی هم دعوت شدید؟ من از همان اول که باردار شدم، قصدم این بود که به ورزش برگردم و بخاطر همین تمریناتم را رها نکردم. اصلا به این فکر نمی کردم که بخاطر بچه دار شدن مجبور شوم ورزش را کنار بگذارم. تا یک ماه قبل از زایمان ورزش می کردم, باشگاه می رفتم و وزنه می زدم. ...
گفتگو با پیمان که پسر 16ساله تهرانی را کشت!
گذاشتیم که با هم مشاجره لفظی کردیم، اما یکی از دوستانش ما را از هم جدا کرد. دقایقی بعد ما داخل کوچه بودیم که مقتول دستش را روی دستبند تزئینی دوستم گذاشت و گفت از دستبند او خوش اش آمده و باید به او بدهد که به دوستم گفتم مواظب دستبندش باشد کش نروند. مقتول با شنیدن حرف من ناگهان با قمه ای به من حمله کرد و چند ضربه به سرم زد به طوری که زخمی شدم و خون از سرم سرازیر شد. در این لحظه برای دفاع از ...
سایت های همسریابی دامی برای دختران جوان
مرا جلب کرد و در آخر پیشنهاد داد برای گفت وگو و دیدن وضعیت زندگی اش به آپارتمانش برویم، با تردید و اکراه پذیرفتم و این بزرگترین اشتباه و نقطه شروع دردسرهای من بود. من مشغول تماشای دکوراسیون خانه و تابلوهای روی دیوار شدم و او چای درست کرد. چای را که خوردم دیگر چیزی نفهمیدم. چشم هایم را که باز کردم گیج بودم و سردرد شدید داشتم، چند دقیقه طول کشید تا به خودم آمدم و به خاطر آوردم ...
آخرین دفاع مادر بابک خرمدین در دادسرای جنایی: در قتل بابک و آرزو و فرامرز همدست بودم
. من در غذای آنها قرص می ریختم و شوهرم آنها را می کشت. در بسته بندی جنازه ها هم به شوهرم کمک می کردم. با اخذ آخرین دفاع از این زن قرار است پرونده جنایت های او و شوهرش با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شود. جزئیات جنایت های اکبر خرمدین این جنایت روز 25 اردیبهشت امسال به وقع پیوست و تکه های جسد بابک خرمدین یک روز بعد پیدا و تحقیقات آغاز شد. بابک ...
قتل پدر بخاطر بازی پلی استیشن!
چشمان من پدرش را کشت. همسرم معلم بازنشسته بود و بعد از بازنشستگی، کارهای ساخت و ساز انجام می داد. امروز پسرم به خانه آمد و از من درخواست پول کرد. از آنجا که چند روز قبل همسرم یک میلیون تومان به او داده بود من از دادن پول خودداری کردم اما پسرم شروع به دعوا و درگیری کرد. او ادامه داد: به شوهرم زنگ زدم و ماجرا را گفتم و او گفت الان خودش را می رساند. زمانی که همسرم وارد خانه شد آنها با هم درگیر ...
قتل بچه گانه یک دوست در بازی جشن پتو
دستم بود تعادلم را از دست دادم و با شدت به حمید برخورد کردم و چاقو مستقیم در قفسه سینه حمید فرو رفت. بازپرس وهابی در ادامه شاهدان این حادثه را مورد تحقیق قرار داد و همه شاهدان حرف های حمید 15 ساله را تایید کردند. بنا بر این گزارش، رسیدگی به پرونده قتل حمید در شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران در مرحله تحقیقات قرار دارد. ...
عکس/ این دختر به پدرش قول داد کشتی گیر شود و شد!
کشتی گیر در گفت وگویی از مدال آوری در 31 سالگی صحبت کرد. 31 سال دارم و برخلاف خیلی از کشتی گیران که کارشان را از جودو یا رشته های دیگر شروع کرده اند، ورزش را با کشتی شروع کردم و در هیچ رشته دیگری فعالیت نداشتم. برادرم کشتی گیر و قبلا ملی پوش بود. من هم از بچگی عاشق این رشته بودم و همیشه به پدرم قول می دادم اگر کشتی زنان تا سن 30 سالگی ام فعال شود، به این رشته وارد شوم. ...
ویدیو: آخرین صحبت های غمبار حضرت فاطمه(س) با امام علی(ع)؛ یل خیبر انقدر گریه نکن ...
شفقنا- آخرین صحبت های غمبار حضرت فاطمه(س) با امام علی(ع)؛ یل خیبر انقدر گریه نکن... با نوای محمود کریمی بزرگ مدینه بزرگ همه دعای قنوت شب فاطمه بیا خانه را آب و جارو زدم به عشقت خودم پشت درآمدم خودم آمدم تا سلامت کنم به جای همه احترامت کنم بیا احترامت فقط با من است جواب سلامت فقط با من است تو خورشید زهرای این خانه ای عزیزم تو آقای ...
پیامک های مناسب برای تسلیت شهادت حضرت فاطمه (س)
آن یک نفر شدم مادر شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ بار الها چه کنم گوهرم از دستم رفت همدم و مونس و غم پرورم از دستم رفت ماه من در شب تاریک نهان شد در خاک آخر آن مرغ شکسته پرم از دستم رفت شهادت حضرت فاطمه الزهرا(س) تسلیت باد _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ رفتی ولی نرفته گلم بوی ...
حاج قاسم سلیمانی زمان درگذشت فرزند و پدر و مادرش در ماموریت بود !
.... من و شهید پورجعفری که یار و همراه حاجی بود و با او شهید شد بیشترین مدت را با حاجی بودیم. حاج قاسم شما را به چه اسمی صدا می زد؟ جهانشاهی، نصرالله و... فرقی نداشت، ولی با احترام و رفاقت. به بچه هایش هم از همان اول تأکید کرده بود به من بگویند عمو، چون من از وقتی بچه ها کوچک بودند، وقت هایی که سردار مأموریت بود کارهای خانواده حاجی را انجام می دادم و خانواده من و خانواده حاجی ...