رضا عطاران در جشن تولد لیلا بلوکات+عکس
سایر منابع:
سایر خبرها
مهمانی پرستاره و گرانقیمت گزارشگر مطرح تلویزیون/ از علی دایی و علی کریمی پیشنهاد داشتم/ چند نوع ساز می ...
، عاشق فوتبال بوده و به طور حتم طرفدار یکی از تیم های پرسپولیس یا استقلال هم بوده است. مثلا من از بچگی عاشق فوتبال بودم که وارد این کار شدم. همه می دانند طرفدار آرسنال هستم و قطعا در بین تیم های داخلی هم یک تیم را دوست داشتم و دارم. با این حال فضای کشور ما و فوتبال ما اصلا طوری نیست که بخواهیم علاقه خودمان را به تیمی که دوست داریم ابراز کنیم. به نظرم فضا اصلا مناسب نیست و این ظرفیت وجود ندارد که این ...
ماجرای جوان قطع نخاعی که کارآفرین برتر شد!
. پیروی اظهار کرد: من بعد از آن همه نا امیدی وقتی لپ تاپ برایم خریداری شد این جرقه در ذهنم زده شد که کاری را شروع کنم. البته من از بچگی عاشق کارهای فنی بودم و کارم نیز تعمیرات لوازم خانگی بود. او ادامه داد: من چون نمی توانستم دیگر کارهای فنی انجام دهم علیرغم اینکه این شغل را دوست داشتم مجبور شدم آن را کنار بگذارم، اما خوشبختانه با لپ تاپ توانستم کارهای گرافیکی انجام دهم، مثل ...
یواشکی های سردار برای رفتن به سوریه + عکس
...> همسر شهید: گفتم چرا رفتی سوریه؟ گفت رفتم دیگر، دوست داشتم بروم سوریه. من واقعا دوست نداشتم دیگر برود سوریه؛ گفتم بیا افغانستان؛ دیگر رفتی در اردوی ملی، بس است، دیگر نرو. گفت نه، من به خاطر بی بی زینب آمده ام و باید بروم سوریه. **: یادم هست یک بار گفتید که شهید امیری گفته بود: من چهارده سال است در افغانستان، نظامی هستم، الان وظیفه من آنجا تمام شده و وظیفه ام در سوریه شروع شده؛ این را ...
توصیه های دزد حرفه ای برای جلوگیری از سرقت خودرو
. من صاحب سبک هستم، ولی باور کنید دزدی فایده نداره. من الان با 47 سال سن 16 سال از بهترین روز های عمرم که می توانستم پیش زن و بچه ام باشم را در زندان بودم. * زن و بچه داری؟ - داشتم. سه سال است که زنم طلاق گرفته و بچه ام را با خودش برده. حق دارد آخر آدم دزد که شوهر و بابای خوب نمی شود. * یک توصیه کن به مردم برای اینکه دزد به خودروشان نزند . - می خواهی کار ...
یکی از رسالت های کانون، تربیت مربی شایسته است
دانش آموزی هیأت مرکزی بودم و در بطن کارهایی که نوجوان ها انجام می دادند، حضور داشتم و به همین جهت علاقه و فعالیت در کانون های مختلف از همان زمان در من شکل گرفت. وی ادامه داد: زمانی که کارمند آموزش و پرورش شدم، از همان روزهای اولی که وارد منطقه 14 شدم همیشه علاقه مند بودم در کانون امید فعالیت داشته باشم. علت این علاقه، این بود که فکر می کردم این کانون خیلی جای کار دارد و الان که در کانون ...
معترضان به یارانه 100 هزار تومانی/ لیست مشمولان تغییر می کند؟
بشه که هر چی هم در میاریم میشه اجاره خونه و قسط وام من شوهرم بیکاره بیمه هم نداریم یک بچه هم دارم یارانه 22 بهمن به ما ندادن تورو خدا حداقل این 100 هزار عیدی رو بدید وزارت کار پس از واریز یارانه بهمن به نوعی اعتراف کرد که در شناسایی مشمولان خطا رخ داد، بنابراین احتمال این که برای یارانه جدید لیست مشمولان به روز رسانی شود وجود دارد. ...
التماس به همسر برای پس گرفتن درخواست طلاق
به گزارش ایمنا روزنامه ایران نوشت: صدای گریه زن جوان، فضای راهروی طبقه اول دادگاه خانواده را پر کرد و توجه حاضران در دادگاه، بی اختیار به سمت او جلب شد. پسر جوانی که کنارش ایستاده بود با ناراحتی دستی بر موهایش کشید و درحالی که سعی داشت همسرش را آرام کند با نگاهی به اطراف گفت: نسیم تو رو خدا بس کن دیگه ؛ همه دارند به ما نگاه می کنند. قاضی عینک گردش را با دستمال آبی رنگ تمیز کرد و پرونده ...
درونگراها؛ ذهن های پرهیاهو و ظاهر کاملا آرام
دو سه سال پیش بود. شاید واسه یه آدم تحصیل کرده که همیشه سرش تو کتابه و خودش رو روشنفکر می دونه، اینکه توی 26 سالگی تیپ شخصیتی خودش رو بپذیره خیلی دیر باشه، اما مهم اینه که بالاخره پذیرفتم. الان که گذشته نگاه می کنم می بینم من از همون اولش درونگرا بودم. البته تو شهر ما این کارا مد نبود و کسی درونگرا برونگرا نمی دونست چیه. یه بچه پرو داشتیم یه خجالتی که من همیشه در دسته خجالتی ها قرار می ...
اندر احوالات سفر با وجود اعتصاب کارکنان حمل و نقل اروپا
سلام نو – سرویس گردشگری: هدیه حال هوای رسیدن به ترمینال رو با وجود اعتصاب کارمندان مترو پاریس و توقف خارج از برنامه قطار این طور روایت می کنه: "پرسنل مترو پاریس اعتصاب از پیش تعیین نشده کرده بودن و قطارها حرکت نمیکرد یا تاخیر داشت. سه ساعت جلوتر از اون سر شهر راه افتاده بودم که به موقع به ترمینال اتوبوس برسم. که یهو قطار یه توقف طولانی کرد، دوتا ایستگاه جلوتر باید خط عوض میکردم شیدا گفته بود اگه به مترو ساعت هشت نرسم احتمالا از اتوبوس ...
تهران، شهری که هم دوستش داریم هم ازش متنفریم
نمی تونه علاقه ای که به تهران داره رو پنهان کنه و جوری باهاش صحبت می کنه که انگار از کسی که خیلی خیلی دوستش داری دلگیری، کیمیا میگه: اون بالا ما خوشحال ترین بودیم. اونقدر که یکی از بچه ها گفت الان از اون لحظه هاست که احساس می کنم واقعا تهران رو دوست دارم. رادیو جولون نه شغل کیمیاست نه تنها کاری که داره انجام می ده، ولی اون قدری تو ذهنش پر رنگ هست که حتی تو اون لحظات هم یاد حرف امیر بهاری و مقدمه ...
تتلو رسما ازدواج اش با سحر قریشی را اعلام کرد/سحر قریشی:مهاجرتی در کار نیست !!
! منتها از این به بعد دوست دارم بعضی مسائل بیشتر رعایت بشه و تو کارها لباس ها و فاصله ها با حفظ ایمنی بیشتری راجع بهشون تصمیم گرفته شه و نوع صحبت با ایشون تو کارها و جلسه ها و مصاحبه ها از سمت یه خانم مجرد به شکل برخورد با یه خانم متاهل باشه!” میخ وام بدونید که فکر نکنید ایشون به خاطر کشف حجاب یا فرار از ایران منو انتخاب کردن! نخیر علاقه ما به هم قلبی بوده و واقعی نه به خاطر حاشیه و ...
دانلود سریال جیران قسمت سوم ( قسمت 3 جیران ) کامل نسخه اصلی
اگر دل به لقمه مادر می داد که غمی نداشت گلین؛ لقمه اول بودم من. ازلقمه آخر نترسونید منو مادرجان. گلین خاتون: دنیا؟ دنیا جاییه که درد خروار خروار میاد، مثقال مثقال میره... شاه: علاج من دورباد و کورباد نیست. شاه: همیشه از نداشتن نیست که انسان حریص می شه من داشتم و حریص شدم. شاه: یک پادشاه همیشه تنهاست. بیرون خانه؛ تنها میان دشمن، داخل خانه؛ تنها میان زن ها. من همیشه تنها بودم. تنهاتر از هر رعیت عاشقی ...
یک کتاب می تواند سرنوشت یک نفر را عوض کند
کتاب و کتابخوانی درباره تصمیم مهمش برای این فعالیت فرهنگی، کتاب و نقش آن در سرنوشت کودکان گفت وگو کرده ایم. قبل از اینکه سفرهایتان را شروع کنید، چه شغلی داشتید؟ من در دانشگاه در مقطع کارشناسی رشته زبان انگلیسی را انتخاب کردم و برای کارشناسی ارشد، زبان شناسی همگانی خواندم. سال ها معلم آموزش و پرورش بودم و در مقطع دبیرستان زبان انگلیسی تدریس می کردم. مدرک خوشنویسی هم دارم و مدت ها ...
پرداخت هزینه ایمپلنت دندان؛ هدیه روز پدر!
ایشون به چی احتیاط داره، دیدیم خب یکی از مشکلات ایشون اینه که تو این چند سال اخیر چند تا از دندون هاشون رو از دست دادن و موقع غذا خوردن خیلی اذیت می شن. لثه شون زخم می شد و نمی تونست غذا رو خوب بجون و مشکل معده پیدا کرده بودن، برای همین فکر کردیم بهترین کار این هست که دندون هاشون رو ایمپلنت کنند. +یعنی هزینه ایمپلنت دندان رو شما و برادرتون پرداخت کردید؟ -بله... الان کار 2 تا ...
پیر شد ولی از گویندگی سیر نشد!
بیفته و ازم دلخور بشه. س: چه شعرهایی رو غلط خوندی و بعد افسوس خوردی که چرا دقت نکردی؟ ج: بی رودربایستی بگم کم اتفاق افتاده. س: تو رادیو از کی و از چی دلخوری؟ ج: از هیچ کس. فقط از بعضی مدیرا به خاطر طرز برخوردشون گاهی دلخور شدم، ولی زود رفع شده. س: از کی خیلی راضی بودی؟ ج: از دکتر خجسته، مرحوم حَرَمی و آقای خزایی. اینا وقتی از کرمان اومدم تهران، دستمو گرفتن و ...
قیمت خودرو
به جایی رسید که از شدت خماری، آواره کوچه و خیابان شد و به کارتن خوابی رو آورد. دیگر هم او را ندیدم و خبری از او نداشتم. بعد از گذشت سه سال از این ماجرا از دادگاه رای طلاق غیابی گرفتم و برای تامین مخارج زندگی به کارگری در خانه های مردم پرداختم. روزگارم به سختی می گذشت اما باید کار می کردم تا فرزندانم را بزرگ کنم چرا که وظیفه سنگینی برعهده داشتم. با هر سختی و بدبختی بود دو فرزندم را عروس ...
قتل با طعم فقر؛ قتل هایی که بخاطر فقر در ایران رخ می دهد
و نداری فکر و خیال به سرم زد. در این فکر بودم که با این فقر آینده دخترم چه می شود، یک لحظه تصمیم به قتل او گرفتم تا مانند ما نشود. برای همین او را خفه کردم و وقتی همسرم به داخل چادر آمد و داد و فریاد کرد تازه متوجه شدم چه اشتباهی را مرتکب شده ام. قتل خونین به خاطر فقر و بیکاری روز سوم مرداد سال 98 اهالی خیابان امام آران و بیدگل متوجه سر و صدای درگیری در آپارتمان طبقه دوم ...
با مترجم بی ادعای محله لادن آشنا شوید
همراه است. به یاد دارم در شب های پرستاره فکه یا موسیان اگر شبی آرام بود، محمد رجایی که بچه شیراز بود برایمان حافظ می خواند. او شهید شد. در هر بخشی از خاطراتم عزیزی را به یاد می آورم و تلخی فقدان دوستان نوجوانی و شباب همیشه همراهم است. صبح 20 تیرماه 67 دوره سربازی ام تمام شد و از منطقه خارج شدم. یک هفته بعد قطعنامه پذیرفته شد. من آن زمان خیلی نحیف بودم. دوستانم که یک هفته در آن بیابان ها سرگردان بودند ...
دستگیری باند زورگیران سیاه پوش + عکس
تصاویررا از حدود دو سال قبل و بعد از مرگ پدرم خالکوبی کردم چون احساس غرور داشتم و فکر می کردم موجب ابهت و عظمت می شود. خودت خالکوبی می کنی؟ نه! با خالکوب ها از طریق فضای مجازی آشنا شدم و نزد آن ها رفتم. چرا به صورت زخمی معروف هستی؟ چون صورتم را با چاقو خودزنی کردم . آن زمان پدرم فوت کرده بود و من دچار افسردگی شدید بودم که با تیغه چاقو صورتم را شکافتم و روی دستانم را نیز زخمی کردم به همین دلیل ...
برای انتخاب سینا مهراد و بهرنگ علوی خیلی استرس داشتم
برای من به وجود بیاید، واقعیتش این است که به نظرم با توجه به شرایط موجود، وضعیت به قدری تلخ هست که نیاز نباشد من چیزی به آن اضافه کنم. بیش تر بخوانید: ماجرای قهر سه کارگردان سرشناس با جشنواره فیلم فجر نادران: فقر را تجربه کرده ام، بچه خاک سفیدم! فیلم جدید گلاره عباسی و سینا مهراد کمدی است؟ تا چه اندازه در لوکیشن فیلمبرداری تغییر ایجاد کردید؟ من دوست داشتم فیلمم چشم ...
برشی کوتاه از یک روز زمستانی
؟ بالاخره نوبتم شد و رفتم جلوی پیشخوان شماره پلاک اتومبیل را گفتم و منتظر پرینت خلافی شدم. بعد از پنج دقیقه انتظار پرینت و گرفتم و رفتم گوشه در ورودی و به پرینت نگاه کردم. عجب من در کرمانشاه هم خلاف کرده بودم ؟ مرزن آباد! میدان چالوس! پارک در حریم پیاده رو همدان! بعضی از جاها را یادم می آمد ولی بعضی را اصلا یادم نمی آمد! تو همین افکار بودم که دختر بچه ی پسر نمای سه چهارساله ای ...
قیمت خودرو
مینا وحید ، بازیگر معروف و مشهور سینما و تلوزیون به کنسرت ماکان بند رفت. میناوحید روی سن رفته و میکروفون را از خواننده این گروه می گیرد. مینا وحید در این فیلم می گوید: حالم بد بود شما رو دیدم خوب شدم! نحوه رفتار و پوشش مینا وحید واکنش های زیادی را در فضای مجازی برانگیخت. مینا وحید در این ویدئو از امیر مقاره خواننده ماکانبند، به عنوان دوست خوب اسم می برد. بیوگرافی مینا وحید ...
حیف بود همسرم با شهادت از دنیا نمی رفت
دست راست مجروح و حدود 20 روز در بیمارستان بستری شد و من هر روز به ملاقاتش می رفتم. چون نمی توانست دستش را حرکت دهد به من می گفت: شما می توانید جواب مثبت خود را پس بگیرید چون آن زمان که به خواستگاری آمدم سالم بودم اما الآن نیستم اما من قبول نکردم و گفتم: من از همان ابتدا دوست داشتم با یک فرد جانباز ازدواج کنم اما می دانستم با مخالفت خانواده روبرو می شوم؛ اکنون خدا حاجتم را برآورده کرده است. ...
ترس از ایمپلنت دندان، مانع یک لبخند زیبا!
رو داره که دندون براش کاشته بشه یا نه. +بله. الان حدود 4 ماه می گذره. خدا رو شکر راضی هست. _مراقبت های بعد جراحی رو رعایت می کنن؟ +بله دکتر یک سری دستورات رو دادن که پسرم باید انجام بده تا تو دوره نقاهت، خونریزی و عفونت و درد نداشته باشه. _مثل چی؟ +خب قبل از عمل یک سری دستورات رو باید انجام می دادیم. باید بدن قوی باشه برای جراحی. قبلش دکتر ...
سعید پیردوست: ساواک مجبورمان کرد انتهای گوزن ها را عوض کنیم
نفره بود و فرامرز قریبیان هم در آن حضور داشت. این رفاقت چطور شکل گرفت؟ هم محله ای بودیم. پایین شهر بود. خیابان زید، کوچه دردار، کوچه آبشار، از محله های قدیمی تهران. من از پشت میز دبیرستان با ایشان دوست شدم. دبیرستان بدر بودیم و این دوستی تا الان ادامه دارد. با فرامرز قریبیان دوست بودیم، ولی هم محله ای نبودیم. مرام کیمیایی نشات گرفته از بچه های جنوب شهر است. آن رفاقت و آن شرایط معمولا برای ...
بالاخره روزی به پرسپولیس برمی گردم
خودساختگی باشد. اینکه مسیر دیگری را رفتی و از هیچ مبارزه ای نترسیدی و قدم به قدم پیش رفتی. دوست دارم درباره رؤیای حضور در تیم ملی صحبت کنی؛ از مسیری که در پرسپولیس شروع شد و بعد ادامه ماجرا. تیم ملی همیشه نه فقط برای من، برای هر بازیکنی یک رویاست. حتی زمانی که پرسپولیس و ماشین سازی و ایسلند بودم، همیشه گوشه ای از ذهنم درگیر حضور در تیم ملی بود. قطعاً خیلی خوشحال کننده است که به یکی از ...
مهشید جوادی: بسیاری سکانس های من از فیلم ضد حذف شده بودند!
...: من در تمامی سریالهایی که کار کردم نقش اول داشته ام و از اینکه در فیلم سینمایی ضد نقش بسیار کوتاهی داشتم ناراحت نبوده بلکه خیلی خوشحالم که جزوی از این کار بودم. وی درباره احتمال ساخت ادامه سریال بچه مهندس افزود: من هم به عنوان یک بازیگر در آن مجموعه حضور داشتم و هنوز اطلاعی از ساخت فصلهای جدید اثر ندارم. جوادی درباره حضورش در سریال نوار زرد تاکید کرد: شخصا از بازی خود در ...
رزاقی راد: مشغول جادو بودی و من را نشناختی!
.... تو کارنامه من را نمیدانی چون مشغول بستن نخ به تور دروازه برای جادوگری بودی. اگر سرچ کنی و بپرسی به تو می گویند که من سرمربی زیر 13 در سال 95 بودم و بعد یک رده پیکان را به عنوان سرمربی قهرمان کردم و پله ها را یکی یکی بالا آمدم. سال گذشته هم کمک بودم و امسال در پارس جنوبی سرمربی شدم. او در مورد بازی با مس شهر بابک که با نتیجه تساوی یک- یک به اتمام رسید ادامه داد: ما خیلی بهتر بودیم و ...
برای زندگی کردن جنگیدم
را نگاه می کردم، صدای پرنده ها را گوش می دادم و به چیز هایی که دوست داشتم خلق کنم، فکر می کردم. مدتی هم به مراکز مشاوره می رفتم، در آنجا آدم های مثل من زیاد بود، در آن مرکز با افرادی روبه رو می شدم که حال و روزشان از من بسیار بدتر بود، بعضی وقت ها با خودم می گفتم: چقدر جالب! هر چند این آدم نمی تواند ببیند یا راه برود، چقدر کار های خاص انجام می دهد و چقدر خوشحال تر از آدم های عادی در ...
روایتی از زندگی شخصی و حرفه ای حمید بابادینیا که از قدیمی ترین اعضای سازمان نظام صنفی رایانه ای استان ...
و یکی، دو ترم طول کشید تا بابادینیا بتواند با بچه های تهران مأنوس و هماهنگ شود: برادرم در آن زمان یک توصیه به من کرد؛ حمید شما در ترم آینده واحدی به نام میکروپروسسور را باید بگیری. این درس تو را مهندس می کند. وقتی این درس را می خوانی باید پشتکار زیادی داشته باشی . من سر کلاس استاد رفتم. آن موقع خوب جزوه می نوشتم و دست خط خوبی هم داشتم. این کلاس در دو ساعت صبح و عصر ارائه می شد. به دوستم گفتم من به ...