سایر منابع:
سایر خبرها
فرصت یک ماهه پولاد کیمیایی به شبکه من وتو : بگذارید از حق مادرم دفاع کنم
می خواهم که حق من را برای دفاع از طرف گیتی پاشایی برای باز کردن حقایق محفوظ بدارند و در مورد آن چیزی که در طول آن 8 سال بر من گذشت و نامادری ای که دیدم حرف بزنم و بگویم چرا مجبور شدم برگردم. آیا ما از کنسرت های گوگوش پول دزدیدیم؟! جواب خواهم داد. جواب خواهم داد که چه بر ما گذشت. فقط کمی صبر و می خواهم که این اتفاق در جایی بی طرف و بدون یک کلمه سانسور بیفتد و حقایق گفته شود و خانم هما سرشار موضوع ...
واکنش مسعود کیمیایی به صحبت های گوگوش
لاچینی برود و آن جا بعد از مدت ها موفق شده است پشت میکروفن برود و بخواند. این تجربه آنقدر برایش خوشایند بوده که ارزش کیمیایی را پیش او بیشتر کرده و رابطه اش با او صمیمی تر شده است. گوگوش گفت وقتی پاشایی به ایران برگشته حالش بسیار بد بوده و حتی کیمیایی ماشین او را برای اینکه بتواند اکسیژن و سایر وسایل درمانی پاشایی را به خانه ببرد قرض گرفته است. چند روز بعد هم وصیتش را گفته و فوت کرده است. همان روزی هم ...
برترین ها: گوگوش یا فائقه + روزنامه مورد علاقه وی
...، فائقه آتشین را خیلی دوست نداشتند و ندارند، این تفکیک میان فائقه و گوگوش در واقع کلید اصلی ماجراست؛ فائقه آتشینی که در سه سالگی کودک کار پدرش بود و کتک زن پدر را خورده، دهه ها میان حرف و حدیث های مردم زندگی کرده. مساله ورودش به عشق بهروز و پوری بنایی (که البته خودش گفت که ورودش به زندگی بهروز بعد از جدایی اش از پوری بوده) و همین ماجرای کیمیایی از او تصویری در ذهن مردم ساخته بود که ...
آخرین وضعیت همسر داریوش اسدزاده بازیگر فقید سینما در خانه ای متروکه+ عکس
کتاب می خوانم یا کتاب می نویسم. گاهی برای خرید بیرون می روم؛ البته بیشتر خرید های خانه را خانم انجام می دهد. • الان مشغول چه کاری هستید؟ الان مشغول نوشتن کتاب تاریخ تئاتر ایران از قبل از اسلام هستم. • اگر به شما بگویند یک در جلوتان است، دوست دارید بعد از باز کردن در چه چیزی ببینید؟ میرزایی: همه آرزوهایم را. • چه آرزویی؟ سلامتی برای ...
دسیسه شوم خواستگار فریبکار برای دختر دانشجو / فریبا در یک قدمی مرگ
اما زمانی که قدم به درون منزل گذاشتم تازه فهمیدم هیچ کس در آن خانه نیست تصمیم به بازگشت گرفته بودم که بهمن متوجه موضوع شد و خیلی خونسرد گفت پدر و مادرم برای خرید هدیه ای برای شما بیرون رفته اند و تا چند دقیقه دیگر باز می گردند تا شما یک استکان چای میل کنید آن ها هم می رسند. به ناچار از تصمیمم منصرف شدم و لیوان چای را نوشیدم که با نبات شیرین شده بود ولی چند دقیقه بعد چیزی نفهمیدم وقتی ...
امیدوارم دختران محمود را مثل زینبِ حاج قاسم تربیت کنم
می آمد. درد و محرومیت و مشکلات مردم خواب را از چشمانش گرفته بود. سرما و گرما برایش معنا نداشت. خستگی را خسته کرده بود. وقت های استراحتش را با گروه های جهادی می گذراند. همیشه حرفش این بود باید به نیازمندان کمک کنیم. وقتی بعد از ساعت ها به خانه می آمد می گفت شما امشب ناراحت شدید که من شما را به مهمانی نبردم یا دیر آمدم! من درگیر گروه جهادی بودم؛ درگیر سبد های معیشتی. من هم با دیدن این همه ...
در نمایشم حکم صادر نمی کنم!
پیرزن را اتود زد. گفتم همین است. می خواهم نمایشنامه را عوض کنم. ما یک روز کامل با هم حرف زدیم و شخصیت ها یکی یکی پدیدار شدند. از آنجا که تخصص خانم عابدی، آرکی تایپ شناسی است، از ابتدا بر اساس کهن الگو های یونگی قصه را پیش بردیم. همچنین خط داستانی نمایشنامه را یک شب تا صبح نوشتم و بعد یک قصه کلی داشتیم. رفتیم بندرعباس و با گروه، یک ماه روزی هفت ساعت تمرین کردیم تا نمایش ساخته شد. ابتدا در بندرعباس ...
جزئیات پرونده هولناک پدری که قتل دو کودک خردسالش را گردن گرفت تا دوستش به زندان نیافتد!
مشهد آمدم و در این جا سرگردان بودم چرا که نتوانستم خانه ای اجاره کنم و جا و مکانی نداشتم! جابر در ادامه ادعاهایش افزود: فرزندانم مرا خیلی اذیت می کردند و من برای آن که دخترم را ادب کنم طنابی را دور گردنش حلقه زدم و دو سر آن را کشیدم که ناگهان او جان سپرد. سپس با کمک علی- ر که از دوستان همشهری ام در لنگرود بود، جسد او را در بیابان های بولوار طبرسی شمالی دفن کردیم ولی بعد از این ماجرا، پسر 4 ساله ام ...
مگر تو چه کم داشتی؟!
اضافه می کند: بعد از این حرف ها احساس می کردم پدر و مادرم هم این فکر را دارند و روز به روز از من دورتر می شوند و این باعث شد که افسردگیم بیشتر شود و از دختری با ذوق کم کم به یک آدم بی روح تبدیل شوم. او می افزاید: با همه این ها هنوز تصمیم به خودکشی نگرفته بودم تا اینکه در دانشگاه فکر کردم با تجربه حس عشق حال بهتری خواهم داشت اما آن هم خوب پیش نرفت و این حس در من القا شد که هیچ چیز آنجور ...
پولاد کیمیایی: طرفداران خانوم گوگوش چشمانشان را باز کنند!/اگر مادرم زنده بود می گفت با پسرش چه ...
او را در خاک گذاشتند، دیدم..مادرم با بدترین دردها از دنیا رفت؛ دردی که نمی توان گفت و من می خواهم از مادرم دفاع کنم؛ بیان این دردا فقط به سک فیلم سینمایی نیاز دارد.. و من امروز دارم فیلم می گیرم؛ در وسط این باران طبیعت؛ بدون موسیقی سوزناک یا نورهای شدید... فقط به این خاطر که از حق مادرم دفاع کنم و او در قید حیات نبود که به حرف های شما جواب بدهد و اگر بود به شما جواب می داد خانم گوگوش! ...
(ویدئو) واکنش تند پولاد کیمیایی به مصاحبه جنجالی گوگوش
. واکنش کیمیایی ها و مهرداد آسمانی به ادعا های گوگوش پس از جنجالی شدن بخش هایی از گفتگوی گوگوش در شبکه های اجتماعی، مهرداد آسمانی، مسعود و پولاد کیمیایی به ادعا های مطرح شده واکنش های تندی نشان دادند. در ابتدای کار مهرداد آسمانی یادداشتی در صفحه اینستاگرام اش منتشر کرد و به خاطر همکاری با گوگوش از خانواده خود و مردم ایران عذرخواهی کرد. آسمانی گفته که تاریخ موسیقی ...
گفت وگو با بانوی جانباز اعصاب و روان معصومه علیخواه نمونه هایی دیگر از مشکلات و مسایل عدیده ی جانبازان
روزهای رفته و تصور آینده ی مبهم پیش رو، گرد غم به چهره اش می نشست. جملات بریده بریده بیان می شد و گاهی شتابان از مسایل عبور می کرد. باید شرایطش را درک می کردم. برای همین او را به آرامش دعوت می کردم و اطمینان می دادم که با صبر و حوصله حرف هایش را خواهم شنید. هر چه گفت وگویمان پیش می رفت بیشتر به تنهایی اش پی می بردم. وی که به گفته ی خودش از کودکی مورد بی مهری خانواده و اطرافیان ...
رضا رویگری راهی بیمارستان شد | وخیم شدن حال رضا رویگری در خانه سالمندان
.... تصمیم داشتم از بهترین کارها در سه آلبومم کنسرت بزرگی بگذارم اما دیگر نمی توانم چون صدایم رفت. اگر مریض نشده بودم برنامه های زیادی داشتم. خانم کریمی شما صدای آقای رویگری را دوست دارید؟ تارا: عاشق صدایش هستم. خب تن صدای رضا خیلی زیباست. اما بعد از بیماری وقتی کاری را خواندند و شنیدم اصلا مانده بودم که واقعا این صدای خودش است؟ چیزی که واقعا می خواهم این است که رضا یک بار ...
پلاک 70 و فرخ نگهدار
. افتاده بود روی رگ جنوب شهری اش. گفت: کدوم دوره زمونه. قبل از انقلاب هر جا اسم و فامیلم رو می گفتم پس گردنی می خوردم. حالا چپ چپ نگاهم می کنند و بیرونم می کنند . روبه روی جایی ایستاده ام که باید پلاک 70 باشد. همان خانه ای که فرخ نگهدار گفته بود حمید اشرف به آنجا می آمد. اما باز شک می کنم اینجا همان جایی باشد که باید باشد. خیال خودم را راحت می کنم. اگر پلاک 70 سر جایش نیست، خیابان مدبر که سر جایش هست ...
کارگردان، معجزه کرد
کسی می دانست که می خواهم در سریال یا فیلمی بازی کنم. پدر من متولد کشور عراق است و خودم متولد کشور قطر هستم. هنوز فیلمبرداری نجلا 2 آغاز نشده بود؛ من یک استوری در صفحه اینستاگرام گذاشتم که پدرم داشت به من زبان عربی یاد می داد. من حرف زدن به زبان عربی را بلد نیستم اما از بچگی لهجه عربی در گوشم است و با گویش این زبان آشنایی دارم. فردای آن روز خانم میری که عکاس سریال نجلا بود، از من پرسید تو عربی بلدی ...
ماجرای مصاحبه گوگوش درباره اعتیاد مسعود کیمیایی + واکنش پولاد کیمیایی و پدرش
کسی دیده شود که ستاره است که شما ساختیدش، با آهنگ هایش خاطره دارید ولی این دلیل چشم بستن نیست بر واقعیت. همه چیز را خواهم گفت فقط به خاطر مادرم، همین. اگر با من مصاحبه نکنند نشان از دروغ کلیه مجموعه آن ها است. بت ها را باید شکست! مطالب مرتبط: پولاد کیمیایی در این ویدئو چنین می گوید: درود به شما هم وطنان عزیزم و همه کسانی که این ویدئو را می بینند. امروز 17 اردیبهشت ...
پولاد کیمیایی اسرار رابطه گوگوش با پدرش را بعد از 40 سال فاش می سازد
گوگوش با هما سرشار واکنش داد و چنین نوشت: (عکس دوستی مادرم با گوگوش ) مثالی هست که می گوید مجرم به صحنه جرم برمی گردد. فردا سالگرد فوت مادرم (گیتی پاشایی تهرانی) است. از سر خاکش پیامی خواهم فرستاد. وقت آن رسید تا در صندوق دل باز شود و خیلی ناگفته ها گفته شود. می گویند دست به مهره بازی است! #هماسرشار #گوگوش #مسعودکیمیایی#پولادکیمیایی #گیتی_پاشایی ### پولاد کیمیایی ...
حمله تند پولاد کیمیایی به گوگوش | ما از کنسرت تو پول دزدیدیم؟ / بر ملا خواهم کرد + فیلم
و نوشت: "17 اردیبهشت سالروز مرگ مادرم که از سرطان در گذشت ولی واقعیت اینه که کشته شد از شکست روحی ولی زمان این رسیده چهره واقعی کسی دیده شه که ستاره است که شما ساختیدش با آهنگ هاش خاطره دارین ولی این دلیل چشم بستن نیست بر واقعیت همه چیز خواهم گفت فقط به خاطر مادرم همین .اگر با من مصاحبه نکنن نشان از دروغ کلیه مجموعه آنها است بت ها رو باید شکست!" در ادامه پست و ویدیو پولاد کیمیایی را مشاهده می کنید : کد ویدیو دانلود فیلم اصلی View this post on Instagram A post shared by Poulad Kimiai (@pouladkimiai) ...
مروری بر وصیت نامه شهید امیری سرند
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس ، شهید سید حسن امیری سرند فرزند سید آقا دوازدهم اردیبهشت 1341 در خراسان رضوی دیده به جهان گشود و سرانجام در تاریخ بیست و چهارم فروردین 1361 به فیض شهادت نائل آمد. وصیت نامه شهید امیری سرند مادرم و پدرم! مبادا قطره ای اشک به خاطر از دست دادنم بریزید، زیرا امانتی بودم نزد شما. ما امام را مثل مردم کوفه تنها نخواهیم گذاشت. این ...
فیلم رسوایی مدیر و خانم منشی لو رفت ! / مهسا و پلیس شوکه شدند !
که روزی مدعی شد برای عقد قرارداد کاری یک ماه به تهران می رود من هم که تنها بودم به خانه مادرم رفتم ولی یک هفته بعد زمانی که برای خرید سیسمونی به بازار رفته بودیم ناگهان رحیم را در کنار یک زن غریبه دیدم. باورم نمی شد بلافاصله با تلفن همراهش تماس گرفتم اما او رد تماس داد. این ماجرا به معمای عجیبی برایم تبدیل شد و با آن که از نظر روحی به هم ریخته بودم ولی چیزی به مادرم نگفتم. باز هم طاقت ...
دختری در دنیای هزار چهره!
. همسرم از این دنیا رفت و مرا با کلی بدهی به این و آن تنها گذاشت. خانواده همسرم قصد داشتند به طور قانونی دخترم را از من بگیرند ولی من شبانه از خانه فرار کردم و در خانه های دوست و آشنا سرگردان بودم به ناچار و به صورت پنهانی به خانه مادرم رفتم تا با دختری 7 ساله در کوچه و خیابان رها نشوم با آن که خواهرم معتاد بود و برادر و مادرم نیز مواد می فروختند ولی من روزها به کارخانه می رفتم و شب ها ...
به دنبال ذره ای محبت
خوش سر و زبان را ترجیح می دهند. القصه... اول دبیرستان را تمام کرده بودم که کم کم سر و کله یکی دوتا خواستگار پیدا شد اما چه خواستگاری... یکی بیکار بود و آن یکی معتاد و من خیلی راحت گفتم: نه! آن روز اما وقتی مجید بعد سال ها بی مقدمه با مادرش آمد خانه امان، ناخودآگاه حدس زدیم که باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد. مجید قد و هیکل خوبی داشت. از اقوام دورمان بود و شغلش آزاد. زیاد نماندند. کمی ...
طوفان داد و بیداد “گوهر خیراندیش” در آمریکا
کلاس نهم بودم و در تئاتر مشغول بازی بودم آقای اسماعیل خانی من را به خانه میرساند. یکی از روزها وقتی من را به خانه رساند مادرم به او گفت لطفا دیگر این کار را نکنیید من خودم به دنبال دخترم می آیم. یک روز اسماعیل خانی گفت به مادرت بگو آبگوشت درست کند تا من به خانه شما بیایم. وقتی به منزل ما آمد ماجرای ازدواج را مطرح کرد که مادرم گفت:دختر من خیلی جوان است و هیچ کاری بلد نیست حتی بلد نیست لباس هایش را جمع ...
نگرانی زائران سالمند از محدودیت های حج امسال/ رئیس سازمان حج: منتظر تغییر دستورالعمل ها نباشید
جو بود تا بتواند راهی برای زیارت خانه خدا پیدا کند. مردی که چند روز دیگر تولدش بود و وارد 66 سالگی می شد، حسرتی در چهره اش بود و می گفت: این هم از شانس من است! حالا که بعد از 17 سال نوبتم شده، باید به خاطر چند روز اختلاف سن با اعلام سعودی ها از این سفر جا بمانم و نتوانم امسال هم حاجی شوم. دختر جوانی هم برای پیگیری حج تمتع مادر و پدرش منتظر آسانسور بود تا بتواند خود را به یکی ...
قتل بی رحمانه زن پیر به دست عروس بی رحم
بعد از وقوع جنایت پا به خانه پدرش گذاشته بود، به مقام قضایی اظهار کرد: وقتی من بعد از شنیدن ماجرای قتل مادرم، هراسان به خانه رسیدم، عروسمان در خانه تنها بود و همین ادعا را مطرح کرد! گزارش خراسان حاکی است، قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد که به نحوه رفتار و گفتار عروس خانم مشکوک شده بود، از او خواست باند دستش را بگشاید! قاضی نیم نگاهی به زخم ایجاد شده روی دست عروس انداخت و ...
در فیلم ها خودم هستم
: تقاضای گرفتن عکس را فقط از طرف خانم ها قبول می کنم و واقعا هم دوست دارم که مردم چنین واکنش هایی نشان می دهند. شما نمی دانید مردم چقدر نسبت به ما محبت دارند و واقعا من را شرمنده محبت خود می کنند. در غم و شادی در هر جایی که حاضر می شوم، مردم گرد من جمع می شوند. بازیگر فیلم سینمایی بوسیدن روی ماه ادامه می دهد: همین چند وقت پیش برای درگذشت یکی از بستگان به بهشت زهرا رفته بودم و آنجا هم مردم ...
فرزند شهید مطهری: مادرم به آقای رئیسی رأی داد
... * من در جایی مصاحبه ای از شما خواندم، گفتید پدر پیش بینی کرده بودند که من یکی از آن سه چهره ای هستم که فرقان گفته می زند، چهره مذهبی آنها، من هستم مقاله ای که در مقدمه گرایش به مادی گرایی نوشته شد، این طور بخواهم بگویم، مقاله ای که با خون نوشته شد، آنانی که ره دوست گزیدند همه، در کوی شهادت آرمیدند همه و واقعاً ایشان شهادت خودشان را پیش بینی می کردند، حتی بعد از شهادت سپهبد قرنی، در ...
حساب میلیاردی خانواده آبیاری کجاست؟! + عکس
نوشتند این بود: لاحول ولا قوه الا بالله... عکس همه دست نوشته کسانی که منزل شهید اومدند رو من گرفته م و دارم. **: عباس آقا وصیت نامه هم داشت؟ مادر شهید: درمورد وصیت نامه عباس؛ عباس وصیتش رو کتبی ننوشته بود؛ به من گفته بود؛ بعد بهم گفت مامان! من تو کامپیوتر تو فلان پوشه نوشته م و گذاشته م. بعد از چند وقت، دختر همسایه مون خواب دیده بود. مادرش گفت دخترم خواب دیده و می خواد ...
جولان قاچاق انسان با شوتی
خانه ها که کاملاً مشخص بود بسیار فرسوده است و مکان مناسبی برای سکونت نیست گفت: کمی تحمل کن تا موضوعی را برایت مشخص کنم! چند دقیقه که ایستاده بودم کودکی با پلاستیک بزرگی از خانه خارج شد و کمتر از 10 دقیقه با انبوهی از نان آمد. شاید نزدیک به 100 قرص نان لواش! با سرعت بسیار زیاد از شما سبقت می گیرند و با بالا و پایین کردن چراغ، خودروی شما را به کناری می کشانند تا خود را به شیراز ...