سارق حرفه ای: ورود بی رویه کفش های چینی عامل اعتیاد و دزدی ام شد
سایر منابع:
سایر خبرها
عکس دیدنی بهاره رهنما با خواهر جوانش
...: من یک زن مستقل هستم با قدرت ها و ضعف های خودم و درس ها و دردها و رنج هایی که دوباره بلند شدند و قد کشیدن را به من آموخت سالی را گذراندم تا اخرین روزهایش برایم پر بود از دست دادن های سخت عاطفی، مالی، کاری و... اما به حسب ترتیب مادری سخت کوش و پدری مهربان باز هم یا علی گفتم و بلند شدم و با تیکه بر خدا به قول مادرم خوبی ها و باور بر اینکه هنوز پدرم مرا می بیند و به عشق مادر بودنم دست بر زانوی ...
سرقت مسلحانه از فروشندگان ماینر و پی اس 5
هیجان و به دست آوردن پول وارد این بازی شدیم. اوایل می ترسیدیم حتی پس از سرقت اول من به شدت حالم بد شد و دوستم ناچار شد مرا به بیمارستان ببرد. حتی آن شب زیر سرم هم رفتم اما بعد دیگر به این بازی خطرناک عادت کردیم و ادامه دادیم تا اینکه دستگیر شدیم. چطور شناسایی شدید؟ نمی دانم. خب ما تازه کار هستیم و گاهی فراموش می کردیم حتی ماسک بزنیم. احتمال می دهم دوربین ها چهره ما را ثبت ...
روایتی از حضور در مراسم جشن ترخیص کارکنان وظیفه ارتش
تکتم جاوید | شهرآرانیوز؛ میان آن همه جوان، سن و سالش به وضوح از بقیه بیشتر است. به خصوص با آن صورت پخته و مو های کمی ریخته سرش. دو ماه خدمت آموزشی ام که تمام شد برای مرخصی رفتم خانه و پشت سرم را هم نگاه نکردم. یعنی شدم سرباز فراری. یک پسر هشت ماهه داشتم، در یک خانه مستأجری و هزار قرض وقوله و مشکل. از سربازی رفتن پشیمان شده بودم. همسرم مانده بود بدون خرج و پشتوانه. برگشتم و کار کردم. می ...
خواسته های مددجویان خراسان شمالی از رییس جمهور
اما فرزندانم شغل ندارند و کشاورزی هم به علت خشکسالی های متوالی بی رونق شده است. خراسان شمالی با جمعیت بیش از 863 هزار نفری (براساس سرشماری سال 95) حدود 60 هزار و 255 خانوار با جمعیت حدود 112 هزار نفر زیر پوشش خدمات حمایتی کمیته امداد امام خمینی (ره) دارد که باید به این رقم مددجویان بهزیستی و دیگر موسسات خیریه را اضافه کرد که هم اکنون با مشکلات عدیده از جمله شغل و مسکن مواجه هستند. ...
دیدار با تبار ایثار | معلمی که چهار دهه در کنار جانبازان قطع نخاع است+فیلم
، در دیداری که از آسایشگاه امام خمینی (ره) داشت، با این آموزگار که 38 سال از عمر خود را وقت رشد و تعالی جانبازان کرده به گفت وگو نشست. انگیزه برای ادامه زندگی با تحصیل محمدحسین یحیی زاده در خصوص کمک به جانبازان برای ادامه تحصیل گفت: تا سال 1365 جانبازان آسایشگاه امام خمینی (ره) خود درس می خواندند و برای امتحان به مدرسه آل احمد می آمدند و من از آنها امتحان می گرفتم، یک روز مسئول آموزش و ...
به بهانه تولد کیارستمی
صدایی که بسیار ضعیف شده بود گفت: حالا این همه خنده لازم نیست. صحبت از مراسم ترحیم است. دلم ریخت؛ اما به روی خودم نیاوردم و با صدایی که حتما نتوانسته بودم اصلاح کنم و بسیار ناباوری در خود داشت گفتم: نه جشن سلامتی؛ زندگی دوباره، تولدی دیگر برای شما و برای طعم گیلاس. ناباوری اما هوای اتاق را غیر قابل تحمل کرده بود. انتهای پیام ...
غرضی: سال ها با مسعود رجوی کار کردم
...> علت دستگیری چه بود و در چه سالی دستگیر شدید؟ من در سال 1350 به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدم؛ در حالی که من عضو سازمان نبودم و با آنها دوست بودم. بعد از اینکه اعضای سازمان دستگیر شدند، متوجه نشدم و به خانه بهمن بازرگان رفتم و دستگیر شدم. اکثر بنیانگذاران سازمان که با شما دستگیر شدند با احکام سنگین مواجه شدند. چطور شما تبرئه شدید؟ من رسما عضو ...
فرمانده ای که شهیدان را به خانه بر می گرداند
زدن نداشت. بریده بریده درحالی که از بیان هر کلمه، قطره ای اشک بر گونه هایش می نشست، این جمله را گفت: برادر! همیشه آرزو داشتم که جزو لشکر امام حسین (ع) بودم و روز عاشورا شهید می شدم. حالا دیگر دارم به آن آرزو می رسم. حالا دیگر مثل یاران حسین (ع) پیش خدا می روم. بعد دستش را به طرف بالا برد. لبخندی زد و سه بار گفت: دارم می بینمش. اشهد گفت و چشمانش را بست. با شتاب برگشتم و به زخمی دیگر نگاه کردم ...
عاشقانه ای از ژاپن؛ زندگی کونیکو یامامورا ، مادر شهید محمد بابایی
رنگ پریده و مهتابی اش چقدر دوست داشتنی است. تا یکی، دوماه پیش سرحال بود و پرانرژی؛ یعنی اجازه نمی داد کهولت و بیماری خانه نشین اش کند، اما حالا.... دیدن این بانو در این حال اگرچه بار غمی را به دل می نشاند، اما می توان گفت حضورش برای هر کدام از ما ایرانی ها مایه افتخار است. کونیکو یامامورا یا همان سبا بابایی، مادر شهید محمد بابایی در سال های دور، درست بیش از 6دهه پیش با گرویدن ...
دزدیدن پسر 24ساله از جلوی در خانه به خاطر نمره منفی رانندگی!
. با این تصور که قصد دارد از من عذرخواهی کند، سوار شدم اما ناگهان قمه ای را روی صورتم گذاشت به طوری که صورتم زخمی شد. بعد هم به راه افتاد. از او خواستم مرا پیاده کند اما بی فایده بود. 10 دقیقه که گذشت، گوشی تلفن همراهم را بدون اینکه وی متوجه شود از جیبم بیرون آوردم و شماره پدرم را گرفتم. می خواستم او صدای ما را بشنود و با پلیس تماس بگیرد. مرد راننده عصبانی بود و می گفت چرا با پلیس تماس گرفته ...
ساپینتو: به تیمی می روم که دنبال قهرمانی است
نج بار زانویم را عمل کردم مصدومیت هایی که در طول دوران بازی متحمل شده بودم، انگیزه من را تقویت کرد. من در زمان اولین مصدومیت بزرگم 27 ساله بودم که در بهترین لحظات دوران بازی من و در روزهای حضورم در رئال سوسیداد رخ داد. متأسفانه بعد از آن نیز تعدادی آسیب دیدگی در رباط صلیبی قدامی و منیسک داشتم. من در مجموع پنج عمل جراحی زانو انجام دادم که آخرین بار در 31 سالگی بود. در آن زمان بسیاری از پ ...
قتل خانم دکتر داروساز توسط مرد آشنا در تهران / کشف جسد مومیایی شده در چمدان
ز بعد به قتل اعتراف کرد و گفت در درگیری با خانم دکتر مرتکب قتل شده است. متهم در شرح ماجرا گفت: چند سال در داروخانه میترا مشغول کار بودم. مدتی بود در زمینه خرید و فروش دارو سرمایه گذاری کردیم و مشغول کار شدیم. در این شراکت پول زیادی به خانم دکتر بدهکار شدم که توانایی پرداخت آن را نداشتم. از آنجائیکه با خانم دکتر به خاطر مسائل کاری و شراکت رفت و آمد زیادی داشتم، روز حادثه نیز به خانه او رفته بودم ...
رودیگر: بارسلونا تماس گرفت ولی گفتم فقط رئال
گذارد. خاطره تلخ رویارویی با رئال با پیراهن چلسی در برنابئو(برتری 3-2 ولی حذف از لیگ قهرمانان) : بله، بله، شب پرتنش و دشواری بود. اولین بار بود در برنابئو بازی می کردم و پس از اینکه گل سوم را زدیم(0-3)، همه متوجه شدیم که جو برنابئو چگونه به سود رئال شد. چیزی بود که باورش نمی کردم. رقابت با داوید آلابا و میلیتائو: طبیعی است که در رئال مدافعان خوب و بزرگی حضور داشته باشند و سط ...
متهم: اعتیاد زندگی ام را تباه کرد
روز قبل برای رفتن به ویلایمان در کرج با خودروی سوناتا از خانه خارج شد. قرار بود فردای آن روز به خانه برگردد، اما هرچه منتظرش شدم، خبری نشد. چند بار هم با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما پاسخگو نبود. خیلی نگران شدم و برای اینکه از او خبری بگیرم با یکی از دوستانمان در کرج تماس گرفتم و از او خواستم به ویلا سر بزند. ساعتی بعد آن مرد تماس گرفت و گفت از شوهرم خبری نیست و از ویلا هم سرقت شده است. حالا از پلیس ...
ماجرای آخرین سرقت!
شنیدم دوست داشتم به او حمله کنم اما می دانستم شب کتک مفصلی از پدرم می خورم به همین دلیل از خانه بیرون می رفتم و در پارک با دوستان بزرگ تر از خودم معاشرت می کردم. 11 سال بیشتر نداشتم که با تعارف دوستانم مصرف سیگار و بعد هم مواد مخدر صنعتی را شروع کردم اما برای تهیه مواد مخدر چاره ای جز سرقت نداشتم در این هنگام لوازمی را از دفتر مدرسه دزدیدم که پدرم متوجه ماجرا شد و مرا از خانه بیرون انداخت. از آن روز ...
پسری که سهم دختر مورد علاقه اش از دزدی را پرداخت نکرد، توسط او لو رفت
تحقیقات در این پرونده از چند روز قبل با شکایت زنی جوان در اداره پلیس تهران شروع شد. وی که خانه اش هدف دستبرد دزدان قرار گرفته بود درباره جزئیات سرقت گفت: حدود 8میلیارد تومان ارزش طلا، جواهرات، دلار، درهم و سکه هایی بود که سارقان، همه آن را سرقت کردند. وی ادامه داد: حدود 2 سال قبل صندوقی در یکی از بانک های تهران اجاره کرده و تمام اموال ارزشمند خود را داخل آن قرار می دادم تا اینکه چند وقت قبل خبر ...
امنیت صندوق امانات یا فریزر و بالش؟!
. از آن به بعد بسیار مضطرب و وحشت زده شدم. با خواندن اخبار در فضای مجازی روز به روز بر وحشتم افزوده شد و با خودم فکر کردم که چگونه دزدان وارد بانک شده و این سرقت بزرگ را انجام داده اند. مدام نگران بودم که مبادا پولم را از دست بدهم و با خودم دعوا کنم تا اینکه تصمیم گرفتم اموال ارزشمندی که در صندوق امانات بانک داشتم را بگیرم و در خانه ام پنهان کنم. وی ادامه داد: تا زمانی که خبر دستگیری ...
بی اعتمادی به صندوق امانات بانک فامیل دور را گرفتار کرد
در مکان امنی نگهداری می کنم، اما پس از این حادثه نگران سرمایه ام شدم و می ترسیدم آن را از دست بدهم. ترس و نگرانی آنقدر مرا آزار داد که تصمیم گرفتم اموالم را از صندوق امانات بردارم و در خانه ام نگهداری کنم. فکر می کردم خانه ام امن تر است، اما اشتباه فکر می کردم و خبر نداشتم سارقانی در کمین اموال من هستند و به محض اینکه از خانه خارج شوم اموالم را سرقت می کنند. وی ادامه داد: به هرحال من تمامی ...
تفرجگاه هایی که ناامن شده است/ جای خالی مسئولان و جولان اراذل و معتادان در سطح پارک های شهر
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از راه آرمان ؛ بعد از گذشت بیش از دو سال از شیوع ویروس کرونا که محدودیتهایی برای حضور افراد در اماکن عمومی و تفریحی را ایجاد کرده بود حالا با شروع فصل گرما و کاهش تعداد مبتلایان و فوتی های ناشی از کرونا شهروندان کرمانی برای بهره مندی از خنکای فضاهای سبز سطح شهر عصرها و شبها محفل خانوادگی خود را به پارکها می برند؛ این دورهمی های در فضای آزاد می تواند ...
مُسکن های کاغذی جبهه
از سختی های غربت برای رضا نوشتم و پست کردم. این بار عکسی بزرگ تر از علی برایش فرستادم که دلتنگی اش را کمی التیام بخشد و بداند که باید به خاطر علی هم که شده، مراقب خودش باشد. اما رضا مثل همیشه دست به نقد بود و هنوز نامه من به دستش نرسیده، پاسخش را فرستاد. مثل همیشه قاطع اما لطیف. همسر خوب و مهربانم – زهرای عزیزم- سلام .... زهرا جان آنچه مرا بر آن داشت که چند کلمه ای برایت ...
محمدمهدی با نشان یا حسین (ع) دیدار خدا رفت
مجروح شد. وقتی در بیمارستان بستری بود صبح زود به ملاقاتش رفتم. با دیدن یگانه پسرم روی تخت بیمارستان به گریه افتادم. محمدمهدی با ناراحتی به من گفت چرا گریه کردی مادر؟ من جلوی رزمنده های مجروح خجالت کشیدم! مدتی که در نقاهت به سر می برد بسیار ناآرام بود و دوست داشت هر جور شده خودش را به جبهه برساند. بعد از مدت کوتاهی که استراحت کرد مجدد عازم شد که حدود 5 ماه بعد، در 23 خرداد ماه سال 67 در عملیات بیت ...
مرد تحصیلکرده بخاطر یک دوست زندگی اش را فروخت و آواره پارک شد / دوست صمیمی به خارج کشور فرار کرد
. یکی از دوستانم پول نیاز داشت و از من خواست ضامنش شوم. من هم زیر چک هایش را امضا کردم بعد از مدتی متوجه شدم به یکی از کشورهای اروپایی فرار کرده. من ماندم و مبلغ زیادی که بابتش چک امضا کرده بودم. مجبور شدم خانه و اسباب اثاثیه ام را بفروشم تا به زندان نروم. باورتان می شود فردی که فرار کرد و من ضامنش بودم از دوستان صمیمی من بود. 5 سال تمام در خانه ما رفت و آمد داشت. همزمان که او صحبت می کرد ...
روایتی از یک تکاور مدافع حرم
به حال او را به این شادی ندیده بودم . مادر! مرا به حضرت زینب(س) بسپار مادر شهید مهدی ذاکر حسینی به یاد قطره اشکی که از روی شعف از چشمان منتظر پسرش فرو ریخت، می گوید: وقتی گفت که این بار امام حسین(ع) مرا طلبیده، قطره ای اشک از چشمش ریخت و رفت تا خود را برای آخرین رفتنش آماده کند. شاید آن شب مهدی تا صبح به عشق دعوت امام حسین(ع) نخوابیده بود . مادر شهید مهدی درباره ...
حادثه بمب گذاری در حرم مطهر رضوی به روایت رسانه های آن روز ها | روزی که مشهد نینوا شد
آیم تا نذر و قربانی به جای بیاورم. امسال برای اولین بار زودتر آمدم. جمعیت زیادی در اطراف حرم بودند؛ من هم لابه لای آن ها از صبح عاشورا مشغول عزاداری امام حسین (ع) شدم تا ظهر که به حرم رفتم. نیت کرده بودم نمازم را در حرم بخوانم و بعد هم زیارتی بکنم. شلوغی جمعیت هلم می داد به کناره ها. همان اطراف مشغول شدم به دعا خواندن و با خدا و امام خودم راز و نیاز کردن که... حالا اماافسوس می خورم که چرا نصیب من ...
ادای احترام به مادر تنها شهید ژاپنیِ دفاع مقدس خانم سبا بابایی(کونیکو یامامورا) قهرمانی از سرزمین آفتاب
: ایدکم الله. وقتی برگشتم، فکر کردم خواب دیده ام. برای همکارم قصه دیدار را تعریف کردم و حسرت خوردم که نتوانستم با امام صحبت کنم. تقاضا کردم دوباره برای من وقت ملاقات بگیرد. بار دیگر به ملاقات امام رفتم. ... امام(ره) مثل آفتاب می درخشید و تماشایش نگاهم را گرم و دلم را آرام می کرد. برخلاف دفعه قبل، راحت حرف زدم و خودم را خوب معرفی کردم و گفتم که از ژاپن آمده ام و چند سال است مسلمان شده ام و پسرم سال ...
جوان کارآفرینی که پای روستانشینان را به سفره سخاوت کویر باز کرد/ کارآفرینی با طعم گیاهان دارویی در ...
، اما من عاشق ماندن روستا و فعالیت کارهای کشاورزی بودم، گفت: در مقطع دبیرستان علیرغم توصیه معلمانم به تحصیل در رشته های نظری، با توجه به علاقه ای که داشتم هنرستان کشاورزی را انتخاب کردم و در دانشگاه نیز تحصیلم را در رشته گیاهان دارویی ادامه دادم و فارغ التحصیل شدم. وی با اذعان به اینکه پس از اخذ مدرک دانشگاهی به روستایم برگشتم و در کنار پدر و برادرانم مشغول کشت زعفران، زیره، گل محمدی، گندم و جو دیم ...
جانبازی که 60 بار شهید شده است | دخترم پول می داد تا به من نخندند
تنها بیمارستان آبادان، بلکه در بیمارستان های اهواز و آیت الله طالقانی تهران هم نتوانستند برایش کاری انجام دهند و آخر کار با آمبولانس به بیمارستان سوانح سوختگی شهید مطهری تهران انتقالش می دهند تا حداقل با انجام چندین عمل جراحی حساس، راه مجاری تنفسی او را باز کنند بلکه بتواند نفس بکشد. از آن سال تا به حالا 60 بار عمل جراحی روی صورت حاج مجتبی مروتی انجام شده است. شدت انفجار گلوله روی صورتش ...