داماد مشهدی به مراسم نیامد، عروس را قال گذاشت!
سایر منابع:
سایر خبرها
مهریه 200هزار تومانی همسر شهید!
علی پور که آمده بود توی خانواده مان، پدرم همیشه می گفت: این پسرِ بزرگم است. من بعضی وقت ها می گفتم: آقا این جور نگو محمد ممکن است ناراحت بشود. بعد می گفت: نه چرا ناراحت بشود؟ واقعاً این پسر بزرگم است. حالا واقعاً خیلی برای پدر و مادرم سخت است. **: شما چه سالی ازدواج کردید؟ همسر شهید: نیمۀ شعبان سال 68 عقد کردیم. دوم فروردین 1369 هم عروسی کردیم. یعنی کلاً مراسم خواستگاری و ...
می گویند بچه شهیدید از سهمیه استفاده می کنید!
قرار گرفت که در جنگ تحمیلی شهید تقدیم کردند. قاسم حمید به همراه 17 نفر دیگر از اولین شهدای دفاع مقدس بودند، او همچنین اولین شهید پدافند هوایی ارتش بود که سه روز بعد از خاکسپاری پیکرش، همسر و فرزندانش از شهادت او با خبر شدند. حالا نزدیک به 40 سال از روزی که قاسم حمید سه فرزند و همسر و خانواده اش را تنها گذاشت می گذرد که در یک ظهر تابستانی مهمان منزل آنان شدیم تا حرف های گفته و ناگفته ...
هزینه عجیب جشن عروسی “جنیفر لوپز و بن افلاک”
رقم هزینه دومی عروسی جنیفر لوپز که با بن افلاک بود مشخص شد. به گزارش وقت صبح به نقل از روزیاتو، پس از ازدواج مخفیانه جنیفر لوپز و بن افلک در لاس وگاس در 17 جولای، دومین عروسی آنها برای همه دوستان و خانواده هایی که نتوانستند در اولین جشن حضور داشته باشند برگزار شد. این مراسم در جورجیا و در زمین 33 هکتاری افلک برگزار شد و سه روز به طول انجامید. هزینه این مراسم بیش از 400 هزار ...
اقدام خاص لواندوفسکی بعد از اولین گل با پیراهن بارسلونا/ این گل تقدیم به ...
از این بازی گفت: به این پیروزی و گل هایی که زدم، افتخار می کنم. گل هایی را که در این بازی زدم به پدرم (در سال 2005 فوت کرده است) تقدیم می کنم، هدیه تولدی بهتر از این وجود ندارد. احساس خیلی خوبی دارم و احساس غرور می کنم. در نیمه دوم هجومی تر بودیم، سریعتر بازی کردیم و فضاهای بیشتری برای خودمان خلق کردیم. وی در پایان با اشاره به باز شدن پایش به گلزنی اظهار داشت: گاهی اوقات چند هفته ای طول می کشد تا به آن چیزی که می خواهید برسید و از کارتان جواب بگیرید. ما فصل طولانی در پیش داریم، بنابراین باید آرامش مان را حفظ کنیم و روی کارمان تمرکز کنیم. ...
از شاگردی ادیب نیشابوری تا دوستی با دهخدا
چرمه می زیسته و به زهد و تقوا در سراسر قُهستان شهرت داشته است. باری، نگارنده پس از آن که دو مکتب خانه را در کاخک به پایان رسانیدم و نزد مرحوم پدرم قسمتی از مقدمات علوم قدیم را فرا گرفتم، با برادری که از من بزرگتر بود، قریب یک سال در مدرسه حبیبیه فردوس و مدتی هم در حدود یک سال در مدرسه قدیم قاین تحصیل کردم و در 15 سالگی برای تکمیل تحصیل به مشهد آمدم و در حجره ای که متعلق به دایی ام (مرحوم ...
آرزوهای مان برای بچه بر باد رفت
که در 20 اردیبهشت ماه سال جاری در گزارشی با تیتر نوزاد 50 میلیون تومان به روند خرید و فروش نوزاد در بازار آزاد پرداخت. او در آن گزارش تجربیات خود را از روند خرید بچه برای مان توضیح داد. حالا با پیگیری های خبرنگار ما مشخص شد که این خانواده بعد از چند هفته نوزاد را تحویل گرفتند و چند ماهی هم توانستند باهم زندگی کنند ولی بعد از اینکه نوزاد مریض شد و به بیمارستان اطفال منتقلش کردند بنا بر آنچه حراست ...
پایان نیم قرن چشم انتظاری/ میزبانی عاشقان حسینی سعادت می خواهد
خداحافظی می کردند. وی خاطر نشان کرد: به یاد دارم یکی از همسایه ها که دستفروش بود به پدرم گفت خوش به حالت که سعادت نصیبت شد و زائر امام حسین شب خانه شما ماند. اربعین امسال پرشکوه تر از همیشه خواهد بود/ زائرانی که به زودی به دیدار معشوق می روند هادی درخشنده دانشجوی کرمانشاهی از افرادی که زائر اولی است و قرار است به زیارت امام حسین(ع) برود وقتی از او درباره سفر معنویش ...
دومین محفل شعر عاشورایی آستان مهر+ متن اشعار
چهل غروب چهل سال پیرتر زینب اسیر بود و نگاهش اسیرتر خواهر رسیده است برادر بلند شو بگذار تا ببیندت این بار سیرتر بعد از چهل غروب همان داغ اول است چشم من و نگاه تو کل مسیر تر سیرم ازین جهان پر از فتنه و دروغ از زندگی بدون نگاه تو سیرتر بعد از چهل غروب...مرا هم ببر عزیز مولای من مخواه ازین نیز دیرتر زینب زیارت آمده ...
خانه پوشی و خیابان گردی؟!
روسری نداشت! پای هم از زیر زانو به جز نسیم پوششی نمی یافت. وقتی دیدم دخترکان جوان، شال از سر به گردن انداخته اند برای خیابان گردی در فلان منطقه و برنامه هاشان را هماهنگ می کردند و برای شب هم قرار شد در فلان خیابان شام بخورند. یعنی قرار بود از بعدازظهر تا پاسی از شب، با پوشش خانه در خیابان بگردند! بله، باید به ایشان گفت خیابان با خانه فرق می کند. در نهایت ادب و مهر هم بایدشان گفت. ...
اتفاق عجیب وقتی دوست داماد عاشق عروس می شود ؛ اعتراف عاشقانه برای معصومه !
اجتماعی که داشت خانواده دختر جوان نیز به حسین نگاه مثبتی داشتند و راضی به این ازدواج شدند. آخرین روزهای سال 96 بود که مراسم جشن عروسی این زوج جوان برگزار شد.در این مراسم دوستان معصومه و حسین حضور داشتند و جشن باشکوهی برگزار شد و زوج جوان به خانه بخت رفتند. حسین و معصومه دوستان زیادی داشتند که همیشه با آن ها در ارتباط بودند تا حدی که حتی دوستان مجردشان هم به خانه شان رفت و آمد داشتند. ...
تعرض سرایدار شیطان صفت به زن جوان | سرایدار ساختمان من را به داخل خانه هل داد و به من تعرض کرد
تعرض سرایدار شیطان صفت به زن جوان | سرایدار ساختمان من را به داخل خانه هل داد و به من تعرض کرد زن جوان گفت: من در یک برج به صورت مجردی زندگی می کنم. مدتی بود که پایم شکسته بود و بیشتر اوقات در خانه بودم. سرایدار معمولا کارهایم را انجام می داد. روز حادثه سرایدار برج زنگ در واحدم را زد. من هم به تصور اینکه قصد دارد زباله ها را بیرون ببرد یا اینکه وسیله ای خریده، در را باز کردم. او مرا هل ...
تکه کردن زندانیان؛ روایت تازه از حقوق بشر آمریکایی در زندان ابوغریب
آنطرف تر بود. می خواست من سینه خیز بروم در حالی که روی پشت من ایستاده بود. نمی توانم شدت دردی که داشتم را شرح بدهم و او به دو طرف بدن من لگد می زد و روی من ایستاده بود... به سلول که رسیدم لباس هایم را گرفتند. هوا هم شدیدا سرد بود. نمی دانم چند روز گذشت و من با پای مجروح همینطور بودم تا اینکه آن سرباز رفت و جایش سرباز دیگری آمد و لباس های مرا دادند. بنا به گفته بلندیان، فرد مجروح در عکس ...
تجاوز دو مرد به نوعروس در خودرو مسافرکش+ جزئیات
این پرونده اواخر آذرماه با شکایت زن جوانی به نام مریم به جریان افتاد. او وقتی به پلیس آگاهی تهران رفت در حالی که به شدت مضطرب و پریشان بود به ماموران گفت دو مرد وی را ربوده و مورد تجاوز قرار داده اند. این زن توضیح داد: من تازه عروسی کرده ام. روز حادثه چون دلم برای مادرم تنگ شده بود، از خانه بیرون آمدم تا به منزل وی بروم. کنار خیابان منتظر تاکسی ایستاده بودم که خودرویی توقف کرد، من هم ...
آزاده شماره 11054/ از آب و نان سهمیه ای تا جشن آزادی با سیب زمینی آب پز
شد و همه منتظر بازگشت به ایران بودند. روز موعود فرارسید و ما در حیاط اردوگاه جمع شدیم تا نمایندگان صلیب سرخ تشریفات مبادله و آزادی را فراهم کنند، آن شب شام سیب زمینی آب پز بود، وقتی سیب زمینی ها را بین بچه ها تقسیم کردند از شدت خوشحالی همه آنها را به سر و صورت هم زدند. راستش بعد از چند سال که تاریکی شب و سوسوی ستاره ها را از نزدیک ندیده بودیم آزادی حس و حال غریبی داشت، خلاصه پس از ...
اتفاق شوم برای مرد مشهدی در یک جشن عروسی/ او به دام افتاد
یک بزرگ ادامه دادم طولی نکشید که اوضاع اقتصادی ام رونق گرفت و با درآمد خوبی که داشتم خودرو و خانه و کارگاه خریدم و سپس با دختری زیبا و مهربان ازدواج کردم. کارگران سیگاری کارگاه را نصیحت می کردم آرزو زن بسیار خوبی بود و در تمام سختی ها و مشکلات مرا همراهی می کرد. روزگار خوش من در حالی سپری می شد که من از انواع دخانیات مانند و قلیان دوری می کردم به گونه ای که حتی اگر یکی از ...
عشق و خیانت
چیز خیلی زود و در چشم به هم زدنی داشت انجام می شد. خانواده داماد می آمدند و می رفتند و کارها را راست و ریس می کردند. دختر نفس عمیقی می کشد. الهام خواهر خواستگار مائده یا به نوعی خواهرشوهرش، مدت زمان زیادی نبود که از شوهرش طلاق گرفته بود و سن و سال چندانی نداشت. امروزی بود و خوب لباس می پوشید و خوب حرف می زد. نمی دانم چرا از همان روز اول از او خوشم نیامد. با همه گرم می گرفت و ...
زن خیانتکار با همدستی برادر شوهرش مردش را به قتل رساند
داخل غذای شوهرت بریز! شب حادثه من دارو را داخل غذای او ریختم. نیم ساعت بعد مروت به خانه مان آمد. زمانی که شوهرم بی هوش بود مروت با گذاشتن بالش روی صورتش او را خفه کرد و سپس با کمک هم با طنابی وی را از پنجره خانه مان حلق آویز کردیم تا وانمود کنیم دست به خودکشی زده است. با اعترافات زن خیانتکار، مروت نیز خیلی زود دستگیر شد. این مرد در بازجویی ها ادعای بی گناهی کرد. ادعاهای این مرد در حالی است ...
قصه پایی که در یلدای کربلای4 جا ماند
نشینی پدرم با ایشان و روحانیون عالیقدر دیگری که به خانه ما رفت و آمد داشتند از جمله مرحوم حسنی و سیداحمد نخعی پور فضای خانه را فضایی مذهبی و معنوی کرده بود و می توان گفت خانه ما پاتوق بچه های انقلابی بود. قبل از انقلاب در این خانه فعالیت هایی مانند پلاکاردنویسی، شعارنویسی و برنامه ریزی تظاهرات توسط نیروهای انقلابی انجام می شد. در این دوران هر کدام از برادرهایم گوشه ای از کار انقلاب را به عهده گرفته ...
عقد اجباری پسر 15 ساله با دختر 17 ساله بخاطر رابطه نامشروع در مشهد
خانواده هستم؛ به همین خاطر هر چیزی که اراده می کردم پدر و مادرم برایم فراهم می کردند. احساس غرور عجیبی داشتم و می خواستم همیشه بهترین اسباب بازی ها یا امکانات رفاهی را که دیگران آرزوی داشتن آن را در سر می پروراندند، داشته باشم. به همین دلیل حتی لوازم تحریری که استفاده می کردم با دیگر همکلاسی هایم فرق داشت مادرم هم در خیلی از میهمانی های خانوادگی لوازمی را که برایم خریده بود، به رخ دیگر ...
عروس آبادانی 2 روز بعد از عقد با مرد دیگری فرار کرده بود
راهنمایی فردی که ادعا می کرد زنش را به قتل رسانده سرصحنه جرم رفته و مشاهده کردند قاتل سر زن جوان را از بدن جدا کرده و تنها سر مقتول به یک موبند است. مرد جوان در بازجویی های اولیه ادعا کرد همسرش متولد سال 1380و دختر عمویش بوده است. علت قتل زن 19 ساله آبادانی او گفت: عروس جوان یک سال قبل 2 روز پس از مراسم عقد با مرد دیگری از خانه فرار می کند که داماد جوان 1سال به جستجوی ...
مادر تنها شهید ژاپنی دفاع مقدس به روایت دخترش + آلبوم عکس های خانوادگی
عکس یادگاری انداختیم. نمی دانم چرا با وجود حیاط سر سبز خانه او علاقه داشت اینجا عکس بیندازیم *روش بابا برای نگه داشتن بچه ها در منزل دوران بچگی، برادرهایم بسیار باانرژی بودند و محمد به لباس پلیس، خیلی علاقه داشت. همیشه جزو وسایل بازی اش لباس پلیس و هفت تیر بود. پدرم وقتی برای اولین بار بعد از سال ها به ایران می آید، آن خانه را می خرد و در حیاطش زمین چمن سبز بزرگی درست می کند ...
بعد از مرگ مختار چه شد؟
مختار بود.پس اول از همه کلی پول به امپراتوری روم که داشت لیز می خورد و می آمد پایین داد تا بی خیال شمال شام شود. بعد برای این که اهالی شام گول آل زبیر را نخورد و مکه و مدینه را از رونق نیندازد مراسم حج را ممنوع کرد و گفت به جای این که به مسجدالحرام بروید در بیت المقدس عبادت کنید.ثوابش همان قدر است . حالا نوبت به جنگ رسیده بود. آل زبیر در جنگی فرسایشی، مختار را از بین بردند اما ...
اکران مردمی فیلم شب طلایی به کارگردانی یوسف حاتمی کیا+ ویدئو
... خلاصه داستان: در خانه قدیمی مادربزرگ، همه دور هم جمع شده اند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش می رود تا این که داماد خانواده سر می رسد و شمش طلایش را می خواهد و بعد از گشتن خانه متوجه نبودن شمش طلا می شوند و ... فیلم شب طلایی به موضوع روابط پیچیده درون یک خانواده می پردازد که در دوران کرونا با بحرانی جدی مواجه می شوند. بازیگران: حسن معجونی، مریم سعادت، یکتا ناصر، بهناز جعفری، مسعود کرامتی، سوگل خلیق، علی باقری، سینا رازانی ...
سیلی خوردن گروهبان بعثی از نوجوان آزاده
ام خبر داشتم و نه آن ها از من. بعثی ها به من می گفتند: تو عرب هستی، بیا به ما پناهنده شو و خانه، ماشین و زن به تو می دهیم. گفتم: درست است که عرب هستم، اما ایرانی هستم. خودم پرچم، مرز و حکومت دارم. آن ها خیلی تلاش کردند من را جذب کنند، اما به لطف خدا موفق نشدند. اردیبهشت سال 61 بود که با اسرای عملیات فتح المبین کارت صلیب سرخ به من دادند. یعنی پس از 18 ماه خانواده ام از زنده بودن من مطلع ...
روایت دوبرادر در اسارت/ آزادی دو پرستو بدون استقبال
کردند و مادر و دوخواهرم هم در مسجدو پایگاه ها در شستن پتو ها و دوختن ملافه و تهیه آذوقه برای جبهه فعالیت می کردند. سال 60 با شکل گیری بسیج و سپاه وارد بسیج شدیم و برادرم محمد که دوسال از من بزرگتر است زودتر از من به عملیات وارد شد. اولین موشکی که به اهواز شلیک شد به حیاط همسایه با فاصله یک متر از خانه ما خورد. ما به صورت خانوادگی با گروه دکتر چمران همکاری می کردیم و آن شب حدود ...
ادعای جدید زن متهم/ من قاتل نیستم
اظهاراتش گفت: من و شوهرم با هم اختلاف داشتیم و چند بار با هم درگیر شده بودیم. شب حادثه بار دیگر کار به درگیری کشید و در آن درگیری او دست به چاقو شد و چند ضربه به من زد. فکر می کرد مرا کشته است. این شد که خودزنی کرد و خودش را کشت. با ثبت این اظهارات، خانواده پویان مدعی شدند عروس شان دروغ می گوید و خودش قاتل است. با این ادعا آن زن بار دیگر مورد تحقیق قرار گرفت و این بار به پلیس گفت: شوهرم ...
بازگشت اسرا به کشور به روایتِ هنر هفتم
. پس ازمدتی خبر شهادتش می رسد و خانواده تصمیم می گیرد که رخشانه را به عقد داوود (برادر ایوب) دربیاورد. سال ها ازاین ماجرا گذشته و آن ها صاحب دختربچه ای دبستانی هستند و حمید درآستانه ازدواج است. ناگهان از کمیته مفقودین خبر می رسد که ایوب زنده است و به زودی به وطن برمی گردد. کیمیا محصول 1373 به کارگردانی احمدرضا درویش است. در آغاز جنگ ایران و عراق، همسر رضا باردار است و باید مورد عمل جراحی قرار ...
گفت وگو با مرحوم علامه حکیمی؛ از زندگی شخصی تا دوران تحصیل
ایشان برای ما مایۀ اعجاب بود، می گفت: در اجداد شما علمای معروفی بوده اند. از چه زمانی شوق و ذوق برای تحصیل علوم حوزوی و طلبگی پیدا کردید و چه کسانی مشوق شما بودند؟ من از نوجوانی خیلی شوق قلبی به تحصیل داشتم. منزل ما در 50- 60سال پیش، در مشهد، در اوائل سعدآباد قرار داشت که از محلات بالای شهر حساب می شد و ما از خانواده هایی نسبتاً مرفّه محسوب می شدیم. من با چند تا از نوجوان ها ...