سایر منابع:
سایر خبرها
روایت مظلوم ترین مادر شهید
. آنها بی رحمانه یوسف را جلوی چشم خانواده کتک زدند. پدر بی تاب شد و مادر هم دست کمی از همسرش نداشت. شجاعی یاد آن شب شوم می افتد؛ منافقان دست های یوسف را بستند و همین که می خواستند از داخل حیاط بیرون ببرند یوسف به آنها گفت من را از داخل روستا نبرید. گفتند ترسیدی؟! گفت نمی خواهم زنان و دختران اینجا فکر کنند شما به روستا احاطه دارید. بچه ام را با خودشان بردند. دلم آرام نگرفت مقداری طلا با خودم برداشتم و ...
مادرانی که چشم به راهند...
، وظیفه ماست که اکنون به تو رسیدگی کنیم، مگر از ما کم می شود. همیشه دعا می کنم زمین گیر نشوم و بیش از این بچه هایم را اذیت نکنم، در حین حرف زدن بود که دخترش گفت ساعت قرص خوردن مادر است، قرص را کف دستش گذاشت و یک لیوان آب به دستش داد، همین که قرصش را خورد دست دخترش را بوسید و گفت خدا عمرت دهد و دستش را بالا گرفت و آرام دعایی کرد. مدام از خوبی بچه هایش می گفت، اما نمی دانم چرا اسم ...
با حضور مادر 4 شهید؛ کتاب به بهاء خریدند رونمایی شد
خبر بود من در عبایش سایه ای از نور دیدم شاید سیاهی از حضورش مفتخر بود یک هفته ای می شد برادر نامه می داد آرامش مادر نشانی مختصر بود وقتی لباس جبهه را تن پوش می کرد گویا که این زیباترین شعر و هنر بود بر دستهای مادرم او بوسه می زد این آخرین بوسه به دستان پدر بود جنگ آمد و کشور به تاراج عدو رفت از خون گل ها عاقبت پر از ظفر بود از کوچه ...
نشست روایت مادری با معرفی کتاب به بهاء خریدند برگزار شد
...> امشب درون خانه مان نوری دگر بود از حس تلخی لحظه هامان بارور بود در تنگنای کوچه بوی خون شنیدم گویی که طوفان دلم در این گذر بود مادر عبای ساده ای بر دوش انداخت شاید ز کوچ این پرستو بی خبر بود من در عبایش سایه ای از نور دیدم شاید سیاهی از حضورش مفتخر بود یک هفته ای می شد برادر نامه می داد آرامش مادر نشانی مختصر بود وقتی لباس جبهه را تن پوش می ...
میرزا یعنی حسی که تجربه نکرده بودم، شبیه قورت دادن یک تکه یخ
میرد . وی در خانواده ای شهید پرور رشد یافت و علاوه بر همسر، پدر، برادر و پسرخاله اش هم به درجه رفیع شهادت رسیدند. وقتی پیکر میرزا را با آمبولانس به گلزار شهدای نهاوند بردند و به خاک سپردند، پروین به سختی می توانست باور کند که میرزایش رفته است. دنیا بر سرش آوار شد میرزا را صدا می زد، دنبال دست هایش بود تا دستش را بگیرد و پی صدایش که او را آرام کند و بگوید عشق ما هرگز نمی میرد. ...
دردسر ازدواج زن جوان با داماد حسود / مادرم وقتی پدر بددلم نبود آبستن شد!
مردانی متاهل به خواستگاری ام می آمدند که قبلا ازدواج کرده بودند من هم با آن که بیشتر از 35 سال از عمرم گذشته بود به همه آن ها پاسخ منفی می دادم تا این که بالاخره در 38 سالگی شاهرخ به خواستگاری ام آمد. او چند سال کوچک تر از من بود و دیپلم داشت. پدر و مادر شاهرخ فوت کرده بودند و او با خواهر و برادرانش زندگی می کرد اما مدعی بود هیچ ثروتی ندارد و حتی نمی تواند انگشتر نامزدی را تهیه کند. اگر چه از هر نظر ...
مراسم تشییع جنازه ارشیا خلیلیان پسر نسرین مقانلو + فیلم و عکس
به ایران می آیند و کنارم هستند یا من تنها سالی چند بار می توانم پیش شان بروم، کنار آمده اند. واقعاً خیلی سخت است که هم زندگی هنری ات را داشته باشی و هم زندگی شخصی ات را. اما همه اینها را مدیون همسر و بچه هایم هستم که اجازه دادند برگردم و دوباره همان کاری را انجام دهم که دغدغه و مورد علاقه ام است. دوست ندارم در خارج از کشور زندگی کنم هر داستانی که در هر کشوری نگارش می شود و ...
یوسف اصلانی: به سلبریتی های ترسو بگویید این نظام تا ظهور امام زمان(عج) پابرجاست
حامیان بهشت امام رضا (ع) از این صحبت ها ناراحت شوند و حمایت شان را قطع کنند؟ مدیر موسسه خیریه بهشت امام رضا (ع) که در این سال ها با تمام وجود درک کرده که خاطر بچه های این خانه برای آن بالایی، خیلی عزیز است، بی معطلی در جواب می گوید: نه. اصلا نگرانی ندارم. روزی رسان، خداست. مگر روزیِ این بچه ها در دست من است که نگران باشم؟ همان طور که در این 23-22 سال، لنگ نمانده ایم، از این به بعد هم خدا خودش از این بچه ها حمایت می کند و روزیِ آنها را می رساند. پایان پیام/ ...
پیدا شدن اسکلت مرد 3 زنه | بچه قاتل و زن خائن 5 ساله بود
همدستی شاهین اعتراف کرد. تشریح قتل خونین در دادگاه این زن گفت :شوهرم مرد بد اخلاقی بود. او قبلا دو بار ازدواج کرده و همسرانش را طلاق داده بود که به خواستگاری ام آمد . ما با هم ازدواج کردیم و صاحب دو فرزند شدیم .اما فرشید دست از بدرفتاری بر نمی داشت . آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم او به شدت مرا کتک زد. به همین خاطر با دوست صمیمی ام آن تماس گرفتم و از او کمک خواستم . همان موقع ...
هیچ کس درجه نظامی اش را نمی دانست!
...، همه آن صحنه ها می آمد جلوی چشمش، می گفت اینقدر مظلومانه اینها شهید شدند که یک طوری هستم، یک حال بدی دارم، یک هفته طول کشید تا به حال آمد. ما سر این موضوع خیلی بهش حرف گفتیم، گفتیم چرا رفتی این طوری حالت بد شده؟ اصلا بچه بود کلا با بقیه خانواده فرق می کرد؛ از سن 6 سالگی روزه می گرفت؛ نمازش غیر ممکن بود که به تأخیر بیفتد؛ سر ساعت نمازش را می خواند؛ مدرسه که می رفت همیشه در نماز، اخلاق و ...
باتلاق تانک های وطن خوار
...، کل شهر را تکان داد. همه بیرون دویدند و من لب پنجره ایستادم، ترسیده بودم و دست های حنابسته ام می لرزید و علوان توی رویاهایم هر لحظه دور و دورتر می شد. صدایش را اما می شنیدم. برای اولین بار داشت به اسم کوچک صدایم می زد و من فکر می کردم دارم وسط جنگ خواب می بینم! تا اینکه از زیر پنجره بیرون آمد! جیغ بلندی کشیدم، خندید: صدای بلندی داری بتول خانم. مردها توی کوچه ها می دویدند. شیشه ها می لرزید و ...
پای صحبت های جانبار 70 درصدی که پدر فرزند شهید شد
بار در یک شناسایی که باید انجام می دادیم، از جاده گذشتیم و سر توپخانه دشمن رفتیم و این غافلگیری برای عراق به شدتی بود که حتی یک تیر هم شلیک نشد و همه فرار کردند و توپخانه دشمن دست ما افتاد، آقای قوجه ای هم برای شناسایی رفته بود می گوید پس از انجام عملیات شناسایی روز می شود و چون هوا روشن بوده امکان برگشت نبوده، بدون هیچ ترسی می رود کنار عراقی ها از تانکر آنها قمقمه هایشان را پر می کند، حتی غذا را ...
کاش یاغی بمانم و برای شهدا فیلم بسازم/ از مهدویان کپی نکردم
ی داند شهید یعنی چه!؟ من در جوابش گفتم مگر نجات سرباز رایان درباره یک کشور خاص نبود؟ چرا قهرمانش اینقدر در همه جای دنیا درک شد؟ حرف من این است، این نسل از فیلمسازان و تهیه کنندگان که اعتبار بیشتری دارند و دست شان هم بازتر است، چرا با این قبیل آثار سراغ جشنواره های خارجی نمی روند؟ چرا ما مدام فیلم های مرتبط با معضلات اجتماعی خود را به جشنواره های خارجی می بریم؟ چرا هر چه از ایران در جشنوا ...
تربیت معنوی با اجبار سازگاری ندارد
را جمع کند چون یک کلمه که ما به عنوان پدر و مادر می گوییم باید ببینیم در وجود فرزند ما چه تاثیری دارد؛ خدا مغز انسان را طوری خلق کرده که با هر نوع اکراه و تجویز اجبارگونه سازگاری ندارد و تحریم اجبارگونه در پی دارد؛ مثلا اگر به بچه زور کنیم که غذا بخور، نمی خورد و برعکس بگوییم نیا غذا بخور، می خورد زیرا سیستم مغزی او با این نوع حرف زدن رابطه ندارد. به همین دلیل خدا به پیامبر(ص) فرمود تو فقط ابلاغ ...
وطن دوستی که معنای بی نظیری برای انسانیت و ایرانیت داشت
خوانندگان بر نویسنده مظلوم آن رحمت و شفقت آورند. بلافاصله پس از تغییر کابینه، آقای کفیل تشکیلات، شاید به صلاحدید مشاور بد کینه خودشان، گویا به تصور اینکه حضرت آقای مشیرالدوله، نسبت به خانواده ی ما مرحمت مخصوص داشته و در دوره ی زمامداری خودشان، حتی الامکان عدل و انصاف را کنار نخواهند گذاشت، و می دانستند که ما البته به حضرت معظم له تظلم خواهیم کرد، با کمال عجله من و پسر عمویم را احضار کرده، و همان ...
کاری که عمه احمد شاه با قاجاریه کرد
فرزند عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه بود و نام مادرش هما خانم فرزند بهمن میرزا ملقب به بهاءالدوله سی و هفتمین پسر فتحلی شاه قاجار بود. فیروز میرزا فرمانفرما او دو خواهر به نام های مَلِک تاج ملقب به نجم السلطنه مادر محمد مصدق و ماه سماء ملقب به عصمت السلطنه و یک برادر به نام عبدالحسین میرزا داشت. نام خانوادگی چهار برادر و خواهر فرمانفرما بود. نفر سوم از راست: ماه سماء ...
کوچکترین شهید دفاع مقدس که بود؟/ آغوش امام ظفر را جَلد جبهه کرد
را هرگز از یاد نمی برم دیگر تا به امروز چنین سنگری نیافتم. همان طور که اشک می ریختیم و دست نوازش پدر بر سرمان بود صدای گریه نوزادی را شنیدیم قابله کودک را میان پارچه ای پیچیده بود سبزه رو بود با ابروهایی در هم کشیده مُدام دستانش را روی صورتش می کشید و زبانش را بیرون می آورد پدرم نگاه پُرمهری به نوزاد انداخت اندکی او را در آغوش گرفت. پدرم چند روز بعد نام برادرم را ظفر گذاشت ...
زن ها کجای جنگ ایستاده بودند؟
آن قدر روحیه کار جمعی داشتیم که خستگی جسمی، ما را از پا نمی انداخت. در آن شش ماهی که در جبهه بودم، حتی یک بار صدای بچه هایم را نشنیدم. دلتنگ خانواده ام می شدم، اما آنجا بیشتر به حضورم نیاز بود و همه آن مجروحان را جای برادر و پدر خودم می دیدم. به یاد دارم از نظر تغذیه مجروحان و تأمین لباس برای آن ها دچار مشکل شده بودیم. به همین دلیل، نامه ای نوشته بودم که مهر و امضای رئیس ...
خطوط قرمز پلیس آمریکا
، خیابان ها را بستند و مسیر رفت و آمد را عوض کردند. در طول هجده ماه اول مطالعات تقریباً روزانه ام، چهارده بار شاهد بودم که مأموران پلیس با مشت به آقا پسرها ضربه می زنند، آنها را خفه می کنند، به آنها لگد می زنند، آنها را زیر پا له می کنند، یا با چوب دستی های خود آنها را کتک می زنند. جامعه شناس آلیس گافمن1 سگ دو: زندگی گذرا در یک شهر آمریکا2 اگر می خواهید مورد معاینه قرار نگیرید، به ...
کی روش برای بازیکنان ایرانی اش می میرد!
.... این بازیکنان شگفت انگیز هستند و از زمانی که ایران را در سال 2019 ترک کردم با بسیاری از آنها در ارتباط بودم و با رد و بدل کردن پیام ها از یکدیگر حمایت می کردیم و من بازی های همه آنها را دنبال می کردم. ما رابطه فوق العاده ای با هم داریم. اما چه چیز ویژه ای در بازیکنان ایرانی هست که سرمربی را این چنین امیدوار کرده است؟ کارلوس می گوید: ایران تیمی است که هرگز در طول دوران زندگی ام فر ...
ماجرای شهر خمینی در عراق/ ساعاتی با بسیجی های ترک عراق
بلای 5 شهید شده است. دکتر بختیاری نیز به قول رفقایش، محصول مشترک ایران و عراق است، مادر اهل سردرود و پدر رئیس پلیس بغداد بود که توسط داعش ترور شده است. حاح احمد_ فرمانده تیپ حشدالشعبی حاج احمد می گوید: فرصتی شد تا در دفاع مقدس در پایتخت شیعیان حاضر شویم، من برادر چهار شهید و خودم هم جانباز هستم و با پوست و گوشت و استخوان همه خانواده های شهید و جانبازان را درک می ک ...
پیرترین رزمندگان دفاع مقدس چه کسانی بودند؟
همین خاطر خود را به خواب می زدند. محبوبیت حاجی بین همه رزمنده ها زیاد بود. او اولین کسی بود که صبح ها در دوی صبحگاهی شرکت می کرد و پرچم به دست جلودار ورزش صبحگاهی بود. حاجی بعد از جنگ هم لباس بسیجی را از تنش بیرون نیاورد. دومین پیرمرد جبهه های جنگ در کنار حاج قربان، بد نیست یادی از زرعباس تنگستانی با 95 سال سن از برازجان بوشهر کنیم که با محاسنی سفید پا به جبهه گذاشته ...
لحظه شهادت با خونش نوشت: سلام بر حسین (ع)
شنیده ایم که شهدا در لحظات آخر شهادت شان شوق دیدار امام حسین (ع) دارند. نمی دانیم که آن لحظات برای شهید علی محمد چگونه گذشت! اما سلام او به حسین (ع) قطعاً بی حکمت نبود. در روز های اربعین حسینی با خانواده شهید همراه شدیم تا از زبان برادرش احمد فلاح نژاد مروری به سیره زندگی و شهادت علی محمد فلاح نژاد داشته باشیم. خانواده ای قرآنی علی محمد متولد 27 اردیبهشت ماه سال 1342 در روستای ...
اخبار ویژه
دوست محمدی، استاد هاشم، فاطمیه، خالقی، بیگلو، فلاح، اولادی، سروری، تقی پور، اوجاقی، زارع، جاویدی مهر، برای شهدای گمنام امنیت در این روزها که حتی نام شان شنیده نشد، برای پدران و مادران شهدای این شب ها که یک شبه پیر شدند، برای یتیم شدن بچه های شهدای امنیت، برای آن دختر همدانی که یک چشمش را برای همیشه از دست داد، برای مجروحان و آسیب دیدگان اغتشاشات، برای تازه کردن داغ مادران شهدا، برای تخریب اموال ...
مروری بر وصیت نامه شهید نوروزی
این همه زحمات شما را بکنم و از خجالت شما در آیم تو که همیشه با داشتن و نداشتن من ساختی ولی کسی ندانست که ما چکار می کنیم ولی انتظارم از شما بیشتر از این ها شده است و آن این است که مربی خوبی برای بچه هایم باشی و خوب تربیت کنی و تحویل جامعه دهی. همچنان که زحمات و سختی ها را توانستی همیشه متحمل شوی و مرا در جامعه سربلند و پیروز کنی همانطور باعث سر بلندی فرزندانم و افتخار جامعه اسلامی و سرمشق جامعه ...
سلبریتی (یادداشت میهمان)
همسن و سال یا رفیقی قدیمی است که مثل برادر بزرگ یا پدر دلسوز ، دست گیر نزدیکان خود در امور دین و دنیا و معرفت است. غیر از علوم مرسوم دینی ، مطالعات و تجربیاتش در حوزه اندیشمندان خارجی نیز او را پخته تر از دیگرانی که مورد توجه جوانان شهر بودند کرده بود. ایشان با وجاهت و جایگاهی که اندکی از آن گفته شد ، در جایی فرمودند: ظواهر آشفته حکایت از دل های پریشان دارد این سخن اگرچه درخصوص برخی گفته شد ...
کی روش: این دشوارترین چالشی است که خدا پیش روی من گذاشته/ باید جادو کنم و امیدوارم هو نشوم
را برعهده گرفتم، پسری بیش نبودند، اما در ادامه نامزد کردند، ازدواج کردند و پدر شدند. (باخنده) حالا تصور کنید که یکی از همین روزها آنها پدربزرگ شود. امیدوارم این اتفاق در دوره مربیگری من بیفتد! من برادر بزرگ تر بازیکنان تیم ملی هستم آیا بازیکنان تیم ملی ایران با شما در تماس بودند که به تیم ملی برگردید؟ ، کی روش در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: نه، اینطور نبود. بعد از اینکه رئیس جدید ...