رسوایی عروس پلید در میهمانی دردسرساز/ جریان چه بود؟
سایر منابع:
سایر خبرها
رازگشایی از معمای قتل باران کوچولو
به خانه را هم آن ها به پلیس اطلاع دادند که بازداشت شدیم. این در حالی بود که مادر مقتول در اظهاراتش گفت: بعد جدایی از شوهرم، پسرم با او و باران نیز با من زندگی می کرد. بعد از آشنایی با این قاچاقچی با او زندگی می کردم. روز حادثه در حالی که قرص خورده بودم، دخترم شروع به بهانه گیری کرد. عصبانی شده و کنترلم را از دست دادم، نمی دانم چه شد که او را خفه کردم. خیلی ترسیده بودم و با همدستی این مرد، جسد او را ...
اشتباه فروشنده راز سرقت های 2 خواهر را فاش کرد
چند روز قبل، زن جوانی به یکی از فروشگاه های بزرگ محصولات پروتئینی رفت و مدعی شد که از حساب او اشتباهی برداشت شده است. او وقتی مقابل مسئول فروشگاه قرار گرفت، گفت: دیروز از فروشگاه شما مقداری گوشت به ارزش 900 هزار تومان خریدم و کارتم را به مسئول فروش دادم تا کارت بکشد. چون خودروام را جای نامناسبی پارک کرده بودم، با عجله از فروشگاه خارج شدم و رسید خریدم را ندیدم. شب که می خواستم پولی انتقال دهم ...
جسد دختر خردسال در یخچال / آیا مادر هم در جنایت سهیم بود؟
می کرد و مدام بهانه می گرفت. روز حادثه قرص خورده بودم و حال خوبی نداشتم. دستانم را روی گردنش فشردم که از حال رفت. بعد از جنایت، با همدستی مرد جوان جسد دخترم را در یخچال قرار دادیم و منتطر فرصتی بودیم تا جسد را به بیرون انتقال دهیم. پیدا شدن دستنوشته در بازرسی از کیف زن جوان، مأموران دفترچه یادداشتی را پیدا کردند که داخل آن نوشته شده بود: پوریا، بچه ام را زده است.با توجه به دستنوشته زن جوان و مدارکی که تیم جنایی به دست آورد، این احتمال مطرح است که مرد موادفروش دختربچه را کشته است. بنابراین متهمان در اختیار کارآگاهان اداره دهم قرار داده شدند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. ...
کشتن مردمعلول با گرسنگی و تشنگی
. یک روز برای خرید موادمخدر به میدان شوش رفته بودم که با رامین رو به رو شدم. از من خواست برایش چای بخرم. با او صحبت کردم و آشنا شدیم. هوا بارانی بود و دربستی گرفتم و او را به اتاقک بردم. در آنجا وسوسه شدم گوشی تلفن همراهش را سرقت کنم. با برداشتن گوشی او را در اتاقک رها کرده و رفتم. فکر نمی کردم این کار من باعث مرگ او شود. با درخواست قصاص مادر مقتول برای نوشین کیفرخواست صادر و پرونده اش به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. زن معتاد به زودی در دادگاه از خود دفاع می کند. روزنامه جام جم ...
از کشف جسد مثله شده یک زن در بیابان تا اعتراف دروغ مادر در قتل فرزند
وقتی چند ساعت بعد با تلفن خانه و تلفن همراه همسرم تماس گرفتم و جواب نداد نگران شدم. هر جا که احتمال می دادم رفته باشد سر زدم و با همه آشنایان و دوستان تماس گرفتم اما خبری از همسرم نبود تا اینکه تصمیم گرفتم از پلیس کمک بگیرم. در ادامه مأموران تحقیقات خود را برای یافتن زن جوان پی گرفتند و مشخص شد مرد جوان واقعیتی را پنهان می کند. از این رو وی تحت بازجویی های تخصصی قرار گرفت و در نهایت به ...
محمد حسین رفت تا چادر از سر ناموسش نیافتد/ دلتنگ فرزندم هستم
اینکه پدرش زمانیکه او دو ساله بود فوت شده بود، تنها همدم و مونس من در خانه بود و الان خیلی دلتنگ او هستم. وی در مورد رفتار های فرزند برومند خود نیز تصریح کرد: کمتر در خانه می ماند و بیشتر وقتش را در مسجد و پایگاه بسیج می گذراند و کارهای خیر زیادی کرده بود که من از آنها بی خبر بودم و بعد از شهادتش متوجه شدم. این مادر شهید ابراز کرد: قرار بود 4 مهرماه برای رشته حقوق در دانشگاه ...
افزایش سرقت در روزهای اغتشاشات
اخلال در نظم اقتصادی دستگیر شدند. قصدم گرفتن ارثیه مادرم بود شغلش قصابی است و اولین بار است که دستگیر می شود. کینه ای قدیمی باعث شد دزد خانه دایی اش شود. می گوید: مدتی بود برسر ارثیه با دایی ام مشکل پیدا کرده بودم. او سهم ارث مادرم را نمی داد. همین باعث شد برای انتقام تصمیم به سرقت از خانه اش بگیرم. یک روز که به خانه دایی ام رفته بودم دسته کلیدش را برداشتم. به بهانه خرید از ...
تولد دوباره
بابا تمام قد دست همان خدا بود. باید التماسش می کردم و برای نجات معجزه آسای بابا قول می دادم. ناگهان غیبم زد. رد تابلو های راهنما را گرفتم و نمازخانه رفتم. در مانده و مستأصل پیش آمدم. چادری را که در نمازخانه بود روی سرم انداختم و به گل های ریزش خیره شدم. حس عجیبی بود. برای خودم باورش سخت بود که برای نجات بابا اینجا آمده بودم. ولی حس عجیبی درونم بیدار شد. حس کردم یک دوست مهربان کنارم نشسته است ...
بازنشستگان و افراد سالخورده در دام کلاهبردار حرفه ای
که از قبل همراهم بود را به آنها می دادم و به این ترتیب کارت عابربانکشان را سرقت می کردم. بعد از سرقت کارت طعمه هایم، چون رمزشان را هم داشتم اکثر اوقات با آنها خرید می کردم؛ از صرافی ها دلار می خریدم، از طلافروشی ها سکه و یا از فروشگاه های بزرگ، وسایل خانه می خریدم. چند نفر را با این شگرد به دام انداختی؟ بالای 100نفر چقدر پول به جیب زدی؟ بالای ...
از دستگیری سارقان دستبند ناصر حجازی تا کشتی گیر قاتل
در پرونده اش نیست و شغلش قصابی است، اما یک کینه قدیمی باعث شد که یک شبه خلافکار شود. چرا از خانه دایی ات سرقت کردی؟ سهم ارث مادرم را نمی داد، با دایی ام اختلاف داشتم من هم وقتی دیدم نمی توانم ارث مادرم را بگیرم تصمیم گرفتم برای وصول این پول دست به سرقت بزنم. چند روز قبل از اینکه سرقت کنم، به خانه دایی ام رفتم و زمانی که حواسش نبود، دسته کلید خانه را برداشتم. به بهانه اینکه ...
یک طراحی عجیب، برای فرار از اعدام
به پلیس و اورژانس خبر می دهند و با حضور امدادگران، آنها مرگ مرد میانسال را تایید می کنند. بلقیس به عنوان شاهد ماجرا مقابلم نشست و از او خواستم برایم بگوید چه اتفاقی رخ داده است. زن میانسال گفت: داخل خانه با تقی بودیم که متوجه سر و صدا شدیم. ناگهان چند مرد وارد خانه شدند و قصد سرقت از خانه را داشتند. تقی با آنها درگیر شد و او را کتک زدند. بعد هم ما را به اتاق بردند و دست و پایمان را بستند ...
مرگ دردناک جوان معلول با نقشه سیاه زن معتاد
زن معتاد که برای سرقت گوشی مرد معلول، او را روزها بدون آب و غذا رها کرده و باعث مرگش شده بود به زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می شود. مادر مقتول در حالی برای متهم درخواست قصاص کرده است که می گوید روزها به دنبال پسر معلولش که تنها نان آور خانه اش بوده گشته و او را پیدا نکرده بود. یک سال قبل زنی به ماموران خبر داد پسرش که از دو پا فلج است گم شده و خبری از او ندارد ...
برای رد مال میلیاردی، دوباره دزدی می کردم
ما با وسایل سرقتی آمدیم، دستور ایست و تسلیم دادند اما ما فرار کردیم. خیلی وقت است از خانه ها سرقت می کنی؟ 4 ماه است آزاد شده ام، وقتی نبود که بخواهم سرقت کنم. به چه جرمی بازداشت شده بودی که 4 ماه قبل آزاد شدی؟ 10 سال قبل، به خاطر کلکسیونی از جرایمی که مرتکب شدم به دام پلیس افتادم و 10 سال از عمرم را در حبس گذراندم تا این که مدت حبسم تمام شد و آزاد شدم. ...
ماجرای سرقت دستبند ناصر حجازی در کمپ ترک اعتیاد
حضور رئیس کمپ امکان نداشت بتوانیم دست به سرقت بزنیم. برای همین موضوع را به جانشین کمپ گفتیم. او هم قبول کرد که با ما همدست شود. وقتی این دو نفر آمدند، نقشه را عملی کردیم. داخل آبمیوه آن ها داروی بیهوشی ریختیم. زمانی که آن ها بیهوش شدند وسایل شان را سرقت کردیم و متواری شدیم. می دانستیم که بعد از چندساعت به هوش می آیند و بلایی هم سرشان نمی آید. فکر نمی کردید که به راحتی دستگیر می شوید؟ ...
پرواز بدون سر
.... مسئولیت دادن این خبر به دکتر واگذارشده بود. شب قبل از آمدن او در خواب دیدم، مجید آمده است و در دهانه درِ خانه ایستاده و می گوید: مادر بیدار شو! بابا دارد می آید. از خواب سراسیمه پریدم، ندائی در من می گفت: همسرم خبر شهادت مجید را می آورد. تا نزدیکی های صبح کنار در خانه نشسته بودم. به محض آمدن دکتر در را باز کردم، خوابم درست بود. از قدم های سنگینش، متوجه ماجرا شدم. حال ...
درخواست قصاص برای قاتل پسر معلول
به خاطر گرسنگی و تشنگی جان باخته است. بعد از اعلام این نظریه، نوشین به عنوان مظنون به قتل تحت تعقیب قرار گرفت و معلوم شد او با سرقت تلفن همراه مقتول از محل گریخته است. تلاش ها ادامه داشت تا اینکه سرانجام زن جوان با ردیابی سیم کارت مقتول شناسایی و بازداشت شد. نوشین که معتاد به مواد مخدر بود، در بازجویی ها سعی داشت خودش را بی گناه معرفی کند، اما به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: مدت ها قبل ...
افزایش سرقت و کاهش کشف جرم در آشوب
خانواده دوستم از من خواستند به خانه شان نروم و بعد هم محل زندگی شان را تغییر دادند. چی شد که قتل اول را مرتکب شدی؟ بچه محله دروازه غار هستم و آنجا همه به هم حسودی می کنند. شهریور سال قبل پدر خوانده ام برای من خودروی پژو 207 خریده بود و مقتول وقتی مرا دید، به من حسودی کرد و می خواست مرا پیش دختر مورد علاقه ام خراب کند. او خودش هم خودروی گران قیمتی خریده بود و به او گفتم دست از ...
وقتی شوهرم قاتل شد! / اعتراف تازه عروس به رابطه های سیاه در کلانتری مشهد
بسیار سخت گیری می کرد به طوری که من در خانه حبس شده بودم و اجازه بیرون رفتن هم نداشتم. در همین روزها از غفلت پدر و برادرم استفاده کردم و با فرار از منزل، خودم را به بهزیستی رساندم چرا که این بار نمی توانستم به جای دیگری بروم! ولی همان شب وحید به دنبالم آمد و مراسم عروسی برگزار شد، قرار بود یک ماه دیگر مرا به افغانستان ببرد و به همین دلیل منزلی را به مدت یک ماه اجاره کرد، اما چند روز بعد ...
گفتگو با مردِ رمالی که دزدی را در زندان آموزش دیده بود!
و با گرفتن مبلغ پایینی برایم نسخه نوشت. اما بعد از رفتن او بود که کلید خانه ام گم شد. بعد از چند شب هم وقتی به خانه مادرم رفته بودم و زمانیکه برگشتم متوجه سرقت شدم. کلی طلا و پول از خانه دزدیده شده بود. من به آن مرد رمال مشکوک شدم. پاتک پلیس به مخفیگاه مالخران وقتی ماموران تحقیقات خود را از شاکی ها ادامه دادند، متوجه شدند که برخی از آن ها پیش از سرقت با یک رمال در ارتباط بوده اند ...
سرقت طلا های دوست صمیمی برای خرید گوشی تلفن
چند روز قبل زن جوانی به اداره پلیس رفت و از سرقت طلا ها و اموال خانه اش خبر داد و گفت: برای ماه عسل به همراه همسرم به مسافرت رفته بودیم، اما زمانی که برگشتم، متوجه شدم تمامی طلا ها و پول هایی که در جشن عروسی به ما هدیه داده بودند، به سرقت رفته است. به دنبال شکایت زن جوان تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آغاز و در بررسی های صورت گرفته مشخص شد که سارق با در دست داشتن کلید وارد خانه شده و ...
خودکشی نافرجام پدر شهید مدافع حرم + عکس
پیکرش روی زمین مانده و بهش رسیدگی نکرده اند و 8 روز در هوای گرم مانده و سگ های بیابان نصف صورتش را خورده اند و... خلاصه خیلی حرف بوده و من اینها را شنیده بودم دیگر. شب و روز گریه می کردم که من باید پیکر عباس را ببینم. پدر و مادر شهید عباس حیدری به خودم تسکین می دادم که خدایا! امام حسین را کشتند و بدن مطهرشان را ... کردند، بچه من که از ایشان بالاتر نیست؟ کسی که در مرکز جنگ باشد ...
رمال قلابی سارق خانه های پایتخت
وارد خانه ها شده و سرقت ها را انجام داده است. رد پای مرد رمال در سرقت ورود با کلید این فرضیه را برای تیم تحقیق مطرح کرد که فردی آشنا سناریوی سرقت ها را رقم می زند. در ادامه بررسی ها، یکی از مالباخته ها که زن جوانی بود سرنخ اصلی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد و گفت: مدتی است که با مشکلات زیادی در زندگی ام مواجه شدم و به هر دری زدم گره از کارم باز نشد. یک روز از ...
سرقت برای رسیدن به عشق 15سالگی
اگر پدر و مادرش بگذارند. آنها مخالف هستند. *خودت می دانی مرتکب جرم شده ای و ممکن است چند سال زندان بمانی؟ اگر موفق می شدم چند سال در زندگی جلو بودم. *مگر چقدر از موبایل قاپی پول درمی آوردی؟ موبایل گران شده، به هر حال پول خوبی به دست می آوردم. *خانواده ات چه نظری دارند؟ پدرم که اصلاً با من حرف نمی زند، مادر و خواهرم دنبال رضایت گرفتن ...
ازدواجی که تعجب حاج قاسم را برانگیخت+عکس
خواهید خواند خاطره همان دیدار شیرین است. یک روز از سپاه مازندران تماس گرفتند و گفتند: دعوتید به مصلای آمل برای مراسم شهدا. گفتند: حاج قاسم با خانواده ها هم دیدار می کند. پسرم با همسرش زودتر از ما رفته بودند. من و دخترم و فرزندش هم با هم رفتیم. قبل از اینکه برویم داخل از چند گیت بازرسی ردمان کردند. من هم که نوه ام را بغلم کرده بودم، کلافه و خسته شدم. جلوی در سالنی که قرار بود ...
زورگیران، راننده پراید را با چاقو مجروح کردند و از ماشین به بیرون پرت کردند
درحالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت، زنی جوان به اداره پلیس رفت و خبر از گم شدن شوهرش داد. مشخصاتی که او به پلیس اعلام کرد، با مرد زخمی که روی تخت بیمارستان بود، مطابقت داشت. زن جوان در بیمارستان حاضر شد و شوهرش را شناسایی کرد. او گفت: شوهرم با خودروی پرایدش، مسافرکشی می کند و آخرین بار نیز برای کار از خانه بیرون رفت اما دیگر برنگشت. هرچه به موبایلش زنگ زدم، جواب نداد؛ از دوستانش ...
راز شوم بازداشت پسر 12 ساله در پاتوق تبهکاران حرفه ای!
او آغاز شد. روز بعد امیر دوباره در پارک به دیدارم آمد و این بار مرا به منزل خودشان برد.آن جا با صحنه عجیبی روبه رو شدم. حدود 7 یا 8 مرد جوان در کنار پدر امیر مشغول مصرف مواد مخدر بودند. وقتی چشم پدر امیر به من افتاد نگاهی خشم آلود به پسرش کرد و گفت: چند بار گفتم بچه ها را به خانه نیاور! ولی امیر پاسخ داد: او داداشی من است! این گونه بود که من هم در کنار آن ها نشستم و با پیشنهاد امیر برای اولین بار ...
چاقوی سارقان، گلوی راننده را برید
آسیب شدیدی که به حنجره اش وارد شده بود قادر به صحبت کردن نبود و به سختی در تشریح ماجرا گفت: با خودروی پرایدم مسافرکشی می کنم، چند روز قبل دو نفر به عنوان مسافر دربست از خیابان دامپزشکی به مقصد ستارخان، سوار خودروام شدند. هنوز مسافتی طی نکرده بودیم که یکی از آنها روی گلویم چاقو گذاشت و از من خواست تا وارد خیابان خلوتی شوم. چاره ای نداشتم جز اینکه هر چه می گویند انجام دهم. بعد از اینکه وارد ...
به مادرم ناسزا گفت کشتمش
آنجا متواری شد. پس از معاینه جسد در پزشکی قانونی مشخص شد که مقتول با بیش از 20 ضربه چاقو به قتل رسیده است. در ادامه تحقیقات پلیس مهران را شناسایی و دستگیر کرد. وی که به تازگی از کشور آلمان به ایران آمده بود در توضیح ماجرا به مأموران گفت: کمتر از 10 سال سن داشتم که به خاطر جدایی پدر و مادرم ناچار شدم با مادرم به کشور آلمان بروم. کمی که بزرگتر شدم به اتهام سرقت دستگیر شدم و چند ...