سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از حاج قاسم به روایت "همسر شهید، مدافعان حرم و یک خبرنگار"/ "مرد میدانی" که آنها دیدند + فیلم
سؤال کرد. "شما چه آرزویی دارید؟ شما چی؟" و همین طور آرزوهای همه را می پرسید. همه گفتند "شهادت"، اما من گفتم "نه" و این باعث تعجب تو شده بود. گفت که "یعنی تو نمی خوای شهید بشی؟" من هم گفتم "نه". گفت که "یعنی چی؟ پس آرزوت چیه؟" گفتم: "من می خوام حاج قاسم رو ببینم." خنده اش گرفت. با همان حالت خنده و لبخند گفت که "نمی خوای شهید بشی، بعد می خوای حاج قاسم رو ببینی؟" گفتم "نه، می خوام حاج قاسم رو ببینم ...
برای رفتن به سوریه به حاج قاسم التماس کردم
: قبل از اینکه حاج قاسم را ببینم این احساس را داشتم که میان نسل بچه های جنگ نوعی انقطاع رخ داده و هرکس به سر زندگی خودش رفته است و سوال اینجاست که آیا تمام شده است؟ دیگر چیزی برای گفتن وجود ندارد؟ یعنی همه باید درگیر اقتصاد و مسائل روز شویم؟ که حاج قاسم به ناگهان این راه را باز کرد؛ یعنی وقتی بحث محور مقاومت، سوریه و لبنان مطرح شد، با زبان و ادبیات دیگری ایشان وارد میدان عمل شد. من با عزیزانی که ...
سردار سلیمانی از ما گریه نمی خواهد
مدافع حرم درخصوص وقایع این روزهای کشور اظهار کرد: درباره اتفاقات امروز هر چند ما یک سردار و انسان بزرگ دینی و نظامی و فرمانده همه چی بلد را از دست دادیم ولی امروز تمام ملت ایران و رزمندگان سردار سلیمانی با برگزاری مراسم های گوناگون سیره و مکتب حاج قاسم سلیمانی را ادامه می دهند. وی تاکید کرد: یک مسئله مهم اینکه ادامه دهنده راه شهدا و سردار عزیزمان باشیم باید سرباز آقا امام زمان (عج) بود ...
همراه عشق در دمشق(حدیث دشت عشق)
منطقه شادآباد بود و گاهی، کفش های نمازگزاران را در مسجد جفت می کرد، محافظ و همراه همیشگی قاسم سلیمانی در همه مأموریت ها باشد؟ اما بعد از حماقت و جنایت ترامپ و ارتش آمریکا بود که نامش پرآوازه شد و حالا این قهرمان گمنام، ستاره ای درخشان در آسمان جبهه مقاومت شده است. حالا نام هادی طارمی نیز در کنار نام شهید سپهبد قاسم سلیمانی، به عنوان پرچم سرافرازی و افتخار ایران در بین آزادگان جهان ثبت شده است ...
سرداری که در دستگیری ملوانان آمریکایی فعال بود/ پاسداری از آسمان ایران تا شهادت در دمشق
نسبت به حاج قاسم همسرم علاقه خاصی به حاج قاسم داشت. چون با سردار سلیمانی در چند کشور دیگر هم کار کرده بود. شهید سلیمانی الگوی او بود و می گفت تا رسیدن به درجه و جایگاه حاج قاسم خیلی فاصله داریم. او دوست داشت راه حاج قاسم را دنبال کند و همیشه می گفت کار نیمه کاره ای که مانده را باید تمام کنیم. همه آنهایی که در سوریه هستند الگویشان حاج قاسم است، زندگی نامه سردار را می خوانند و سعی در پیاده ...
جان فدا| بشنوید از امکانات محل اسکان سردار/ چرا حاج قاسم در کودکی اعتصاب غذا کرد؟
گروه زندگی: سرداری که ترامپ و دار و دسته اش شبانه روز برایش نقشه کشیدند تا از سر راه سلطه گریشان برش دارند که بود؟ مرد شماره اول مبارزه با داعش؟ دومین شخص نظامی کشور؟ فرمانده سپاه قدس ایران؟ اما سردار همه اش این نبود که اگر خلاصه می شد به دومین شخص نظامی کشور اینطور علی وار دل میلیون ها مسلمان را فتح نمی کرد. که اگر فقط همان بود، شهادتش نمی شد نماد وحدت مردم ایران از هر قشر و از هر سنی. اینطور نمی شد که دختران شل حجاب و محجبه در ...
حاج قاسم ، بزرگترین مانع میدانی یهود در تحقق نظم نوین جهانی
، سراب بودن آخرین امیدهای منطقه ای یهود هویدا شد و دریافت تا مرد میدان در میدان هست، میدان سهم آل یهود نخواهد شد . لذا با همراهی ارتش آمریکا و چراغ سبز جریان نفوذ داخل کشور، در ساعت 1:20 بامداد 13 دی 1398، عملیات ترور حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، در حالی که ایشان مهمان رسمی دولت عراق بود و در میدان جنگ نظامی نبود، اجرا شد که ایشان و همراهانش را به آرزوی دیرینه شان رساند . ...
روایت یک مسئول کرد از حضور حاج قاسم در کردستان عراق برای مبارزه با داعش
به تو را نداریم. بارزانی می گوید بنابراین با حاج قاسم سلیمانی تماس گرفتم و اوضاع را با دقت برای او شرح دادم، او به من گفت که فردا بعد از نماز صبح در اربیل پیش تو خواهم بود. رئیس پیشین اقلیم کردستان می گوید: به سردار سلیمانی گفتم که فردا دیر است همین الان بیا، او جواب داد که کاک مسعود فقط امشب شهر را نگه دار. مسعود بارزانی می گوید: صبح روز بعد حاج قاسم در فرودگاه ...
محبت متواضعانه حاج قاسم به دختربچه شهید مدافع حرم
وگو انجام داد، فرزندان شهدایی که کم سن بودند را بغل می کرد، نوازش و آنها را می بوسید، فرزندم را که نوه شهید بود بوس و نوازش کرد. ترابی کمال افزود: سادگی و خلوص او قابل وصف نیست؛ به قدری نورانی بود که همه سعی کردند از حضور او بهره ببرند، در آن زمان من که نزدیک به حاج قاسم بودم گوشی موبایلم را در آوردم و یک سلفی با ایشان گرفتم که گفت چه کار می کنی؟ گفتم با شما یک سلفی گرفتم، سردار خندید و ...
روایتی از محبوبیت حاج قاسم از سیستان تا بوکمال
به گزارش “ پیام خاوران “، سردار حاج اسماعیل رضوی در گفتگو با خبرنگار ما با اشاره به دلاوری ها و شجاعت های شهید حاج قاسم سلیمانی اظهار داشت: شهید حاج قاسم سلیمانی مرد خستگی ناپذیری بود که از همان زمان جنگ تحمیلی تجربه حضور در نبرد را در کارنامه خود به صورت درخشان داشت. وی با بیان اینکه شهید سلیمانی نوجوانی بیش نبود که از جبهه های هشت سال جنگ تحمیلی از خطه کرمان در حالی اعزام شد که چندی ...
جان فدا| مادر دانش آموز جانباخته در تشییع حاج قاسم: افتخار می کنم فرزندم همراه با مرد بزرگی به معراج رسید
... آن روز با همه سختی اش گذشت، متین شنبه به مدرسه رفت، یعنی روز بعد از شهادت حاج قاسم، در مدرسه هم روز متفاوتی را گذرانده بود، مدیرشان خواسته بود تا برای حاج قاسم دلنوشته ای بنویسند، متین اولین دلنوشته اش را برای حاج قاسم نوشت. زندگی متین از صبح شهادت حاج قاسم تغییر کرده بود، تا روز تشییع بعد از ظهرها به پدرش اصرار می کرد تا با هم به خیابان ها یا حسینیه ثارالله بروند که اگر کاری ...
حاج قاسم در نگاه رفقای قدیمی اش
جلو رفتیم، تقریباً حالت محاصره بود، از دو طرف ما را می زدند، اینقدر وضع بحرانی بود، که قرار گاه دستور عقب نشینی داد، این در حالی بود که نیرو ها از کارون عبور کرده بودند و ما باید این دو لشکر را نگه می داشتیم که آن ها از کارون عبور کنند تا به اهدافشان برسند. سردار رحیمی گفت: حاج قاسم هرگز به عقب بر نگشت، بلکه به قرارگاه گفت من اینجا می ایستم، شما نیرو های دیگری بفرستید تا بتوانیم این ها ...
روایتی از خاطرات آهنگران با حاج قاسم/ از طلب دعا برای شهادت تا خلوت کردن در کنار حرم حضرت رقیه(س)
نتوانستم حاجی را ببینم و در همان اتاق خدام رفتم که نصف شب یکی از این خادم حرم گفت حاجی برگشته است و منتظر شما است. من و حاج قاسم دوتایی در حرم بودیم که حاجی گفت می دانم خسته هستی ولی امشب استفاده خوبی نکردم برای من زمزمه کن. آهنگران گفت: در همان کنار حرم خودم و خودش تنها آامدیم پای ضریح نشستیم هیچ کس نبود فکر کنم شهید پورجعفری هم بود. نشستیم کنار ضریح من هم شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا و قران به سر، که حاجی چنان گریه می کرد که گفتم نکند بی هوش شود. انتهای پیام/341/ ...
قرارهای زمستانی حاج قاسم و کرمانشاه
...، در آن شب و روزهای سرد که استخوان های بدن ها از شدت سرما می سوخت از گرمای وجودش در آن منطقه آرامش بیافریند. او همه جا بود از حضور در محل اسکان موقت آوارگان منطقه، تا پیگیری اوضاع و خوش و بش کردن با نیروهای جهادی داوطلب که برای کمک به منطقه رفته بودند. اما این حضور آخرین حضور زمستانی حاج قاسم در کرمانشاه نبود. حاج قاسم یک بار دیگر به کرمانشاه رفت. درست اش این است که بگویم ...
مجموعه مصور قهرمان؛ سلیمانی | نمودار شهیدانه زیستن
که نوه ی یکی از دوستان شهیدش را میخواستند عمل جرّاحی کنند، رفت داخل بیمارستان و ایستاد تا عمل تمام بشود. مادر آن بچّه گفت که خب حاج آقا عمل تمام شد، دیگر بروید به کارتان برسید؛ گفت نه، پدر تو، یعنی پدربزرگ این بچّه به جای من رفت شهید شد، من هم حالا به جای او اینجا می ایستم؛ ایستاد تا بچّه به هوش آمد، خاطرش که جمع شد بعد رفت. رفتارش با خانواده ی شهید این جوری است، رفتارش با اشرار و با مفسدین آن طور است. 1400/10/ ...
محمد االبریم: شهید سلیمانی از ارکان اصلی مقاومت بود
...: نخست: مقاومت امروز به یاری خداوند و سپس با تلاش های فرمانده حاج قاسم سلیمانی و محور مقاومت در اوج صلابت، قدرت، تجربه، پیشرفت و توسعه قرار دارد و قادر به تداوم نبرد آزادسازی و بازگشت تا آزادسازی سراسر سرزمین فلسطین است. دوم: وفاداری به شهید قاسم سلیمانی و همه شهدای امت و رویکرد انقلابی و مقاومتی آن ها که جانشان را در راهش فدا کردند، مستلزم اقدام ما با تمام قدرت و اقتدار برای بیداری ...
سردار سلیمانی به روایت پسر سیدعباس موسوی بنیانگذار حزب الله لبنان/ انتقام ترور حاج قاسم انگیزه بزرگ ...
آغوش گرفت. به او گفتم چرا خودتان را اذیت کردید. هرجا می رفت با خود چیزی می برد. به او گفتم نیازی به این تعارف ها و این اذیت ها نیست. گفت این گل های سفید برای شما نیست. به من اشاره می کرد. گفتم پس برای کیست. به خانواده ام اشاره کرد و گفت این برای خانم شماست که زحمت می کشند. لطف و مهربانی در وجود حاج قاسم موج می زد. توجه او شامل همه بود و بین افراد تبعیض قائل نمی شد. به یاد می آورم در همین ...
سردا چهارباغی: حاج قاسم شخصا به شناسایی می رفت
شناسایی؟ اگر بگیرنت میدانی چه هزینه ای روی دست نظام می گذاری؟ در همه رسانه ها می گویند حاج قاسم را اسیر کردیم. به من گفت حاج محمود تو اگر پسرت پس فردا شب بخواهد برود عملیات کند خودت نمیری شناسایی؟ گفتم چرا! گفت همه اینهایی که میخواهند بروند عملیات کنند بچه ها و فرزندان من هستند، من نباید اینها را بفرستم جایی که خودم نمیدانم کجاست. این فرمانده محور مقاومت تاکید کرد: وقتی وارد نبل و الزهرا ...
سه خاطره شیرین با حاج قاسم/نامه بسیجی سیستانی اشک سردار سلیمانی را درآورد/چرا رهبری به سردار سلیمانی امر ...
بیاید و بعد دستگیرش کنیم، آقا فرمودند امان دادید و گرفتید و من عرض کردم بله راهی نبود. فرمودند حق نداشتید بگیرید. وقتی یک پاسدار به کسی امان می دهد دیگر حق ندارد او را بگیرد، بروید همین امروز وی را آزاد کنید. گفتم عیدوک بامری این همه جنایت و بچه های را شهید کرده، فرمودند ولی شما به ایشان امان داده اید، ایشان تعریف کردند که در نهایت رفتم کرمان و گفتم آقای بامری، دستور حضرت آقا این است که شما را آزاد ...
معمار حرم ؛ روایت رفتار کریمانه حاج قاسم
.... خیلی متواضع بود. چندین قدم از نیرو های خطِ یک جلوتر می رفت. دوربین دستش می گرفت و شناسایی می کرد. شخصیت نظامی بزرگی داشت. هیچ جای دنیا نداریم ژنرالی دوربین به دستش بگیرد و خودش برود منطقه را شناسایی کند. فرماندهی در این جایگاه به میدان نمی آید. همه در اتاق عملیات می نشینند و از روی نقشه بررسی می کنند؛ اما حاج قاسم به میدان می آمد و پیش بچه های دفاع وطنی سوری می نشست و صحبت می ...
حاج قاسم به روایت فرزند شهید ابراهیم همت
می شود یک آدم این شکلی باشد؟ در حالی که خداوند حاج قاسم را نگه داشت تا هر زمانی می خواهیم چنین صحبتی کنیم ایشان را نشان دهیم و بگوییم شبیه ایشان. این حرف جدیدی نیست و اولین بار در سال 93 گفتم اگر شهدا زنده بودند به مرام و معرفت حاج قاسم بودند. زیرا م حبت حاج قاسم بسیار وسیع بود و اگر من بخواهم بگویم که با ایشان، خیلی نزدیک و صمیمی بودم، دارم دروغ می گویم. چون حاجی با همه بچه ها این طور بود؛ به طوری ...
ماجرای آخرین خواسته شهید همت از سردار سلیمانی/ همت: صداقت حاج قاسم را احساس می کردیم
بود و در عین شنیده بودند که امام(ره) فرمودند که جزایر باید حفظ شود و پدرم می گوید اگر آخرین نفر خودمان باشیم، تفنگ به دست می گیریم و جلو می رویم. در همین حال پدرم رو به حاج قاسم می گوید 20 نفر نیرو به من قرض می دهی؟... هر وقت حاج قاسم این موضوع را برایم تعریف می کرد، اشک می ریخت که فرمانده لشکر پایتخت می گوید یک دسته نیرو به من قرض بده. *به حاج قاسم گفتم خوشحالم آخرین خواسته دنیوی پدرم را ...
ماجرای خانه حاج قاسم که حسینیه شد
. اما حاجی این کار را دوست نداشت؛ می گفت: در شهر خودم کسی با من کاری ندارد و خطری نیست. اما ما برای اینکه جان حاج قاسم محفوظ باشد مخفیانه او را دنبال می کردیم و مراقبش بودیم. یک بار که من مراقبش بودم، به سمت خانه مادر همسرش رفت. همین که از ماشین پیاده شد، من را دید و صدا کرد ابراهیم نیازی نیست بیایی، چرا خودت را اذیت می کنی. گفتم: حاج آقا این وظیفه من است. اما من دیشب خوابی ...
وقتی دست شهید سلیمانی را دیدم دنیا روی سرم خراب شد
که یک جای سالم در بدن حاجی نیست و همه جایش پاره پاره بود. این قدر بدنش عمل جراحی شده بود و ترکش خورده بود که نمی دانستم کجا را معاینه کنم. حاج قاسم هم همان شب ماجرای تمام ترکش هایی که خورده بود را برایم تعریف می کرد. همین موضوع باعث شد که من وقتی تکه های بدنش را در فرودگاه پیدا می کردم آنها را از روی ترکش ها بشناسم. وی درباره وضعیت ابومهدی المهندس نیز گفت: هیچ قطعه ای از بدن ابومهدی ...
صادق آهنگران و حسین پناهی در عروسی ام تئاتر اجرا کردند
باز کرد و پیراهن را پوشید. **: شما هم قول دادید دیگر جنس گران نخرید؟ همسر شهید: بله، برای خرید عروسی که رفتیم رنگ روشن دوست داشت. یک حلقه هم برایم خرید. حاج حمید هر وقت می رفت مأموریت، موقعی که برمی گشت با همه ما دست می داد و صورتمان را می بوسید. می گفتم حاج حمید! جلوی بچه ها درست نیست صورت مرا ببوسی. می گفت چرا؟ دل همه گل است، دل من کاهگل است؟ خیلی شوخ بود. می گفت مگر چه اشکال ...