سایر منابع:
سایر خبرها
مادرانه دخترانه| صمیمیت بین مادر و دخترها چطور زیاد می شود
. دختر این خانواده می گوید:وقتی رابطه خوب مادران با دخترانشان را می بینم، از ته دل احساس می کنم مادرم مرا دوست ندارد و گرنه چطور مادری که به غریبه ها محبت می کند ممکن است نتوانندبا دخترش صمیمی باشد... به مناسبت نزدیک شدن به سالروز میلاد بانوی دو عالم و روز مادر تصمیم گرفتیم گزارشی در رابطه با عوامل صمیمیت و عدم صمیمیت مادران و دختران بنویسیم که بتواند برای خانواده ها کارگشا باشد. ...
دست غیب!
فقط حکایت ترس از مرگ و بیماری نبود. حکایت چهار دختر قد و نیم قد بود که بعد از مرگ حنانه روی دستش مانده بودند و حالا با مرگ خودش، نمی دانست باید چه کار کند و دخترها را به دست چه کسی بسپارد. البته دلش به دامادش سعید گرم بود. پسر خوبی بود و در تمام این مدت با همه مشکلاتی که داشتند، خم به ابرو نیاورده و همچون کوهی پشت مریم و تمام خانواده ایستاده بود اما نرگس، حمیده و ریحانه سر و سامانی نداشتند ...
همسر شهید: یک بار هم نمازش قضا نشد
حین گوش دادن به مداحی برای امام حسین (ع) کارهایم را می کردم. همه سال هایی که با همسرم زیر یک سقف آمدیم، یادم نمی آید حتی یک بار نماز همسرم قضا شده باشد. در 50 سالی که ازدواج کردم، یادم نمی آید کوچک ترین حرفی را خصوصاً در مورد بچه ها از پدرشان مخفی کرده باشم. اگر یک روز بچه ها از مدرسه دیر به خانه می رسیدند، شب به پدرش اطلاع می دادم. حرف هر دویمان یکی بود. روی حرف پدرشان حرف نمی زدم. الان ...
"هو الاول و الآخر"؛ لطفا شکوفه ها را نچینید
کردم و شروع به نوشتن کردم. سخنران سوم خانم نقاشان و حقوقدان بود و تجربه ی زندگی اش در اروپا را با ایران مقایسه و به نکات جالبی اشاره کرد و نتیجه گرفت که واقعا زن در ایران ریحانه ست؛ و در آخر هم گفت که دلش می خواسته است از آقا هدیه ای بگیرد، ولی در دلش گفته که نیازی به این کار نیست و یار با ماست، اما به هرحال هرچه از دوست رسد نیکوست و جمعیت یکصدا خندیدند. از دختر بچه کنارم که حالا می دانستم ...
شهیدطارمی؛ از محافظت نوامیس مردم تا حفاظت از سردار دل ها
ترین حرفی را خصوصاً در مورد بچه ها از پدرشان مخفی کرده باشم. اگر یک روز بچه ها از مدرسه دیر به خانه می رسیدند، شب به پدرش اطلاع می دادم. حرف هر دوی مان یکی بود. روی حرف پدرشان حرف نمی زدم. الان هم واقعا از همه بچه هایم راضی هستم و اگر همه آن ها در راه خانم زینب (س) بروند، باز هم کم است. هادی خیلی ورجه وورجه داشت؛ ولی واقعاً اذیتم نکرد. مظلوم بود، اما زیر بار حرف زور نمی رفت. اگر در محل می دید پسری برای ناموس مردم مزاحمت ایجاد می کند، حسابی برخورد می کرد. در همان نوجوانی می گفت من می روم بسیج و شب ها بیدار می مانم به خاطر ناموس دیگران که در امان باشند. ...
شب شیرین شاهچراغ
نشستیم برای غذا خوردن که چند دختر بچه چادری کنار پسرهایی با لباس سپاهی دارند بازی میکنند و میخواستند نقشه بکشند که چجوری قاتل های شهید سلیمانی را دستگیر کنند و عملیاتی فوق سری داشتند . از بلند گو شنیدم که خانواده شهید سرایداران روی سن می آیند، ایستادم تا بهتر ببینم اشک در چشمان همه حلقه زد انگشت اشاره ها به سمت سن می رود، تصویر پدر و مادر و آرشام را نشان می دهند لب میگزند و غصه می خورند و اشک ...
تنهایی بچه هایی که برای شان وقت نداریم
بی حوصلگی زمزمه کرد: کار خوبی کردی . دوستی دو دخترک مسافر خیلی طولانی نشد. دو سه ایستگاه بعد آنها باید پیاده می شدند. دخترک کاپشن صورتی رو کرد به مادر دخترک تازه وارد و گفت: میشه عکس بگیریم با هم ؟ مادر دخترک کاپشن صورتی دستش را در دست گرفت و گفت وقت نداریم باید پیاده شویم. دخترک بی توجه به مادر ادامه داد میشه شماره تلفن بدیم؟ این بار مادر دخترک تازه وارد به او گفت وقت ندارید باید پیاده شوید ...
کاش هنوز بچه بودم
دستش تکیه داده بود. احتمال دادم او هم کوچکترین عضو خانواده شان باشد. کمی بعد عکس شهید را بغل کرد و سمت شبستان امام خمینی راه افتاد. به عکس و مزار شهدای دانش آموز نگاهی انداختم و بعد برای زیارت رفتم سمت مرقد. قبل از در ورودی، میزی گذاشته بودند و روی میز عکسی از شهید پورعیسی و زیر عکس دفتری. توی دفتر نوشته شده بود: برای شهید دلنوشته ای بنویسید. همه صفحات دفتر پر بود. فقط حاشیه صفحات جای نوشتن ...
حداد عادل: در مدارس دخترانه آمریکا پوشش بالای زانو ممنوع بود
سر زن های مسلمان ایران می کشند، این خود یک فصل تلخی است به قول فردوسی یکی داستانی است پر آب چشم که چه کردند با زن ها، مادربزرگ های امثال ما شاید بعضاً سال ها از خانه بیرون نیامدند یعنی از سال 1314 تا 1320 که سقوط رضا شاه بود از خانه بیرون نیامدند، اگر می خواستند دیدن اقوام بروند محله به محله شب های تاریک از روی پشت بام ها می رفتند؛ البته از فاصله 1320 تا 57 شکل خشن نبود، ولی یک شکل فرهنگی محسوس و ...
اسطوره ای به نام ننه مریم/ شیرزنی که تکه های پیکر فرزند شهیدش را جمع کرد
شروع شد. حالا او با بچه هایش شبانه روز به کمک خانواده های آسیب دیده می رفتند. شیرزن خرمشهری به نام ننه مریم صادقی از آن روزهای خونین شهر و ننه مریم می گوید: به خاطر اینکه خانه ننه مریم نزدیک قبرستان شهر بود، او با جمع آوری ملحفه و پارچه از مردم به قبرستان می رفت و بانوان شهید را غسل می داد و دفن می کرد. او شب ها آن قدر خسته بود که یک غذای حاضری می خورد و صبح زود دوباره راهی ...
خانوم ماه در مشهد نقد و بررسی می شود
دونیم از این شانس ها نداریم! بعد درحالی که صورتش از خشم و حسادت قرمز شده بود اضافه کرد: فعلا تو دختر شاه پریون هستی! به تته پته افتاده بودم نمی دانستم چه جوابی بدهم! یک دفعه سکینه گفت: - خجالت بکشید دیگه، چیکار به خانوم ناز دارید، بله اگه یه دختر تو کوشک باشه که لیاقت شیرعلی رو داشته باشه خانوم نازه، حالا دیدید از همه ی شما کوچیکتره اذیتش می کنید؟ بدویید برید رد ...
با معرفی نفرات برگزیده صورت گرفت؛ اختتامیه کتاب بازی 2 در کافه کتاب سمیه
نوعی دل نگرانی شیرین داشتند، چرا که پیش از شروع رسمی برنامه هر بار به سراغم می آمدند، با استرس می پرسیدند: خانم! شما نمی دونید ما چندم شدیم؟ می دانستند که برگزیده شده اند اما حالا هیجانشان برای اطلاع از رتبه ای بود که آورده بودند. کمی بعد یک مادر هم به جمع مان اضافه می شود. به نمایندگیِ پسرش که چهارمین برگزیده است، قدم رنجه کرده و از اردبیل به تهران آمده است. پنجمین نفر هم دختر است ...
پسرخاله هایی که اولین برادر های شهید فاطمیون شدند+ تصاویر
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، 2 برادر مشهدی بودند و دو رفیقی که نمی شد آن ها را از هم جدا کرد. مصطفی طلبه و خادم امام رضا (ع) بود و 2 فرزند داشت و مجتبی مجرد بود و دانشجوی رشته حقوق. هر 2 می خواستند مدافع حرم بشوند و باهم برنامه ریزی کرده بودند تا مادر را برای رفتن به سوریه راضی کنند. * عنایت حضرت زهرا (س) در ایامی که مصطفی و مجتبی به دنبال راهی برای رضایت گرفتن از ...
در حاشیه دیدار بانوان با رهبر انقلاب| روایت اشتیاق
گروه زندگی- مژده پورمحمدی: چهارشنبه 14دی 1401 رهبر معظم انقلاب دیداری با بانوان فعال اجتماعی، فرهنگی و علمی داشتند. متنی که در ادامه می خوانید، روایتی واقعی است که در حاشیه این دیدار رقم خورده است. روایت اول زهرا هجده ساله از همدان - آقا شما طلبه هستی خوب. یعنی رهبر با طلبه ها جلسه نمی ذارن؟ یه کاری کن جور بشه بریم رهبر رو ببینیم. - من یه طلبه ساده هستم زهرا خانم. آقا با من که جلسه نمی ذاره. - خوب من که خودم آدم مهمی نیستم، یعنی کاری که نمی کنم. از طرف شما که طلبه هستی فقط میشه بریم دیدن رهبر. هزار بار تا ...
روایت یک روز تهرانگردی
شیخ علی مهدیان-کارشناس فرهنگی وقتی با راویان و شاهدان راه می افتید و در تهران چرخ می زنید و در نقاطی که رویدادی اتفاق افتاده می ایستید و داستانی را می شنوید، دل و قلبتان ساده تر همراه می شود و برای جهاد تبیین؛ نه فقط به یک مجموعه دانایی، بلکه به یک قلب سوخته و پردغدغه نیز نیاز است. پیرمردی عصازنان ما را در کوچه ها برد تا گوشه ای و سپس گفت: اینجا آن اتفاق را دیدم. مدرسه دخترانه ...
فرماندهی که حاج احمد متوسلیان زندگی اش را تغییر داد
. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات سیاسی شدم. روز چهارم آبان 1357 در حال توزیع اعلامیه های امام (ره) به وسیله مأموران ساواک دستگیر شدم و بعد از چند ساعت بازداشت آزادم کردند. پس از پیروزی انقلاب در دوازدهم آبان 1358، وارد سپاه شدم و از دی همان سال به مناطق آشوب زده غرب کشور اعزام شدم که این مقطع، نقطه عطف زندگی من بود. چون که در این مأموریت من با حاج احمد ...
گوهرشاد در کوچه پس کوچه های تهران
یت مدرسه را به دوش گرفته بود، توانست هزاران دختر و مادر مسلمان و با فضیلت تحویل جامعه دهد. صحبت ها از روزها و ماجراهای حواشی کشف حجاب حسابی گل انداخته بود که خانم مساحتی از دیگر اهالی محله سرتخت به خاطرات جالبی از مبارزات مادربزرگ و مادرش برای حفظ حجابشان اشاره می کند: برای مقابله با فرمان حکومتی در کوچه پاچنار دبیرستان دخترانه ای برای تحصیل دختران محجبه راه اندازی می شود. همچنین آیت ا ...
روایتی از مهمانی زنانه به میزبانی رهبر معظم انقلاب
.... جوان است دیگر. جوانی کوشا و باهوش با نگاهی مادرانه. می پرسم دیدار امروز چقدردرادامه مسیرت تأثیرگذار است؟ راستش را بخواهید انگار فرمایش رهبری نقشهٔ تازه تری به دستم داده. تازه نفس شده ام حالا آینده را روشن تر می بینم دلم قرص تر است. مثل روز برایم روشن است که وقتم و عمرم بابرکت شده. می دانید چرا؟ چون در این لحظه اینجا هستم. این نشان برکت زندگی من است. حال دلم مثل وقتی است که به زیارت امام رضا (ع ...
قهرمان محله| قصه خواندنی دل به دریا زدن یک خانم دکتر | روستابه روستا رفتن خانواده 400نفره برای دلخوشی
.... گروهی که با خدمات آزمایشگاهی کلید خورده بود با اطلاع رسانی بیشتر و ثبت رسمی، به مرور زمان ارتقا پیدا کرد. هر روز تعداد نیروهای جهادی گروه بیشتر شد تا جایی که خدمات پزشکی، دندان پزشکی، مامایی، روان شناسی و... را هم به آن اضافه کردند: اکنون با 400 نفر نیروی داوطلب فعال در حوزه درمان، نه فقط به روستاهای کمتربرخوردار منطقه19 و 20، بلکه به مناطق و شهرهای دیگر هم سر می زنیم. مثلاً جاده امام رضا(ع ...
ژاله صامتی مادربزرگ شد | عکس ژاله صامتی در کنار نوه اش همه را مات کرد
. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمی دانم چرا دختر من نمی خوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت خب مادرها هم همه خواب هستند شما چرا نمی خوابید؟ من هم جواب دادم آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمی بره و پرستار جواب داد حتما بچه ات هم خیلی خوشحاله نگران نباش. (می خندد) یادم هست بعضی از خانم ها ن ...
پدر سه قلوهای دهدشتی؛ مسئولان حمایت و کمکم کنند
"محمد طهماسبی"، رئیس بیمارستان امام سجاد یاسوج در این خصوص در گفت و گو با خبرنگار ایسنا از تولد نوزادان سه قلو در این بیمارستان خبرداد و گفت: یک زن 36 ساله پس از نازایی ثانویه طی نخستین زایمان خود و در 33هفتگی با انجام عمل سزارین در اتاق عمل این بیمارستان صاحب سه فرزند شد. وی افزود: این خانم که به علت نازایی ثانویه تحت درمان و دارو بود، روز پنجشنبه 15 دی ماه 1401 با "ای.وی.اف" در ...
زن، زندگی، آزادی اینجاست!
جمله را بنویسم اما شاید به خاطر اینکه 2 را یاد گرفته . پرت می شوم میان دنیای کودکانه اش. بچه ها هر عددی را که یاد بگیرند دنیا برای شان همان قدر بزرگ می شود. در دنیای فاطمه بزرگ تر از 2 نیست. آقاجان فاطمه بیشترین دارایی اش را برای تان آورده. شیرین زبانی این دختر 3 ساله برای رهبری، بهانه ای می شود برای هم صحبتی من و خاله اش. می گوید: وقتی گفتند دعوت شدیم احساس کردم 4 سال نفس نفس زدن ها، 4 ...
یادداشت| عمامه طلبه ی ایرانی، سوژه ی دانش آموزان برزیلی
اهمیت ضرورت ارتباطِ موثّر با نسل نوجوان، همین بس که امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حدیثی فرمودند: "إِنَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأرضِ الخالِیَةِ" دل و قلب نوجوان، مثل زمین خالی است؛ هر بذری در آن بپاشید، این بذر به بار می نشیند. امام راحل تاکید داشتند که کار را باید از کودکان آغاز کرد و می فرمودند: امید من به شما دبستانی هاست یا بچه ها را از ابتدا خوب بار بیاورید، که دانشگاه دیر است . پس ضرورت ...
گفتگو با بازیگران مشهدی اینان که با محوریت زیارت امام رضا (ع) ساخته شده است | روایت هایی از مسافران یک ...
برای زیارت از تهران به مشهد می آیند و این دختر به زیارت امام رضا (ع) می رود و شفای مادرش را می گیرد. در واقع شب آخری که در مشهد هستند، مادرش از روی ویلچر بلند می شود و شروع به صحبت کردن می کند. این بازیگر یادآور می شود: تجربه همکاری با آقای رهبر قنبری برای من بسیار عالی بود که ضمن کار اطلاعات تاریخی خود را هم به ما منتقل می کرد. او ادامه می دهد: من بسیار خرسندم که فیلم اینان فرصتی ...
خراب کردن مقدمه ای برای ساختن
... از همه سنین؛ مثلاً یکی از شاگردانم خانمی میانسال با همسر کارخانه دارش بود. رضا دانشمیر یا آویش خبره زاده از چه سنی نزد شما آمدند؟ خانم خبره زاده 13ساله بود که پدرش او را به اینجا آورد. دختر 12ساله ای هم بود که با مادرش می آمد و هر دو نفر کار می کردند؛ ولی مهندس دانشمیر در رشته معماری، هنوز دانشجو بود. بیشتر بخوانید: آدم های موفق وقت خود را با این ...
روزنامه همشهری: بعضی متدینین بیانات اخیر رهبری درباره حجاب را نپسندیدند
همشهری نوشت:رهبر انقلاب فرمود در جمع علما تذکر دادم که بدحجابی را نباید عامل بی دینی دختران بدانیم و چه بسا دخترانی که با همین حجاب انقلابی و معنوی اند. کسانی خیال کردند این حرف به معنی کم اعتنایی به مسئله حجاب است.این افراد پیش تر نیز تلاش می کردند مسئله حجاب را بی اهمیت جلوه دهند و این سخنان را تأیید حرف های قبلی خودگرفتند. روشن است که چنین نیست. رهبری در همین سخنرانی روشن فرمودند ...
پیغام حاج قاسم برای دختران کم حجاب!/ دخترانی که بی روسری می آیند و محجبه می روند!
به شما هدیه کنیم! روسری هایی که از حرم امام حسین علیه السلام رسیده! شش دانگ حواسم به آنهاست آنقدر که وقتی کسی شانه اش به شانه ام می خورد هیچ عکس العملی ندارم. برایم جالب است اینکه یکی شان می گوید تا به حال روضه گوش نداده بود و در این حال و هوا قرار نگرفته. اگر بخواهم راستش را بگوییم با خودم خیال می کنم این دو دختر که حتی روسری هم به همراه نداشتند. با این همه آرایش و با این ...
پست مشکوک ستاره سادات قطبی درمورد بارداری و فرزند جدید
در میکنه. سید حسینم هم با خنده ها و آقا آقا کردنش بهم جون میده و بال درمیارم. فعلا ترجیح دادم دانشگاه نرم و به بچه ها برسم، حالا اگه واسه سید حسین یه داداش دیگه نیاوردم اونوقت درسمو ادامه میدم فکرشو بکن پنج تا پسر. بعد اینا چندسال دیگه با بچه هاشون بیان پیشم به ما پیرزن پیر مرد سر بزنن، مثل خونه ی پدرسالار سفره بندازم ...
پشت پرده حرف و حدیث های اعزام فرزندان شاهد و ایثارگر/ حواشی سفر مشهد دانشجویان دانشگاه یاسوج
دانشجویان در این باره گفت: سه روز اقامت در مشهد هم بی نظم و بی برنامه بود. 39 نفر دانشجوی دختر را فرستادند مشهد. نباید یک سرپرست خانم همراه این کاروان می بود. خیلی از بچه ها مسموم شدند یا سرما خوردند و بیماری های دیگر؛ اما حالشان را هم نپرسید. یکی از دانشجویان گفت: حالم خوب نیست و باید دکتر بروم. در جوابش گفت: من پول ندارم؛ اگر پول داری تا برویم. یک مرد میان سال چه درکی از دختران و مسائلش دارد ...
اهدای عضو به 6 بیمار زندگی دوباره بخشید
افزود : قرنیه های زنده یاد ایمان لعل علیزاده جهت پیوند به بانک چشم دانشگاه علوم پزشکی مشهد ارسال شد . خالقی گفت: قسمتی از پوست مرحوم ایمان لعل علیزاده برای پیوند به بیماران بخش سوختگی بیمارستان امام رضا(ع) مشهد ارسال شد. پایان پیام/