پدرم! در این هفت آسمان، حتی یک ستاره هم نداشتم به شما ببخشم
سایر منابع:
سایر خبرها
مرگ در راه رضایت خدا زیباست
نگردانیده است. پدر عزیزم از تو تشکر می کنم که همواره از کوچکی برای اینکه انسان درستی باشم مرا تشویق و هدایت کردی من از شما سپاسگزارم که در راه به انجام رسیدن تمام بخششهای اخلاقی و کرداری مرا هدایت و ارشاد نمودی. مادر عزیزم همچون پدر دلبندم میدانم که غم از دست دادن فرزند برای مادر بسیار مشکل و دشوار است اگر بگویم مادر مرا فراموش کن میدانم امکان ندارد ولی مادر عزیزم عمر دنیا کوتاه ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید پرویز دین
شهیدان راهت قرار دهی. پروردگارا! از تو می خواهم تا انقلاب حضرت مهدی عجل ا... تعالی فرجه الشریف، حضرت امام خمینی را در سپاه خود حفظ فرمایی. خدایا خودت کمکم کن. خدایا گناهان مرا ببخش و بیامرز و از تقصیرات من در گذر. می دانم زمانی که این وصیت را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم، اما شوق دیدار حضرت حسین بن علی (ع) سرور شهیدان عالم چنان در وجودم سرشار است که ندیدن گل رخسار شما را ...
ازدواج اجباری با یک سارق
اقتصاد24 - ستاره سه فرزند دارد. او برای شرکت در جلسه محاکمه همسرش به دادگاه آمده است. *چند سال است ازدواج کرده ای؟ هفت سال قبل ازدواج کردم. *شوهرت سارق است. از ابتدا سرقت می کرد یا بعداً سارق شد؟ تراب از دوستان پدرم بود. با هم کار می کردند. زمانی که من همسر او شدم 14 ساله بودم. پدرم که اعتیاد دارد و مرد خلافکاری است من را به تراب داد بدون اینکه بپرسد ...
70 نفر را شفیع می شوم
. اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ اَلرَّاحَةَ عِنْدَ اَلْمَوْتِ وَ اَلْعَفْوَ عِنْدَ اَلْحِسَابِ یُرَدِّدُهَا. خدایا از تو راحتی هنگام مرگ و جان دادن و بخشش پس از مرگ و گذشت هنگام محاسبه اعمال، مسئلت می کنم. هدیه ای در راه امام حسین(ع) از تمام دوستان می خواهم که اگر شهید شدم راهم را ادامه دهند. از مادرم می خواهم که برایم گریه نکند و از پدرم می واهم که افتخار کند که همچنین فرزندی را داشته و توانسته است هدیه ای در راه امام حسین(ع) بدهد امیدوارم که مرا ببخشید. خداحافظ تمامی دوستان محمد خسروی 30 اردیبهشت1361 انتهای پیام/ ...
دلم بمان و پایم برو نیست/دلتنگی هایی که با مرور خاطرات آرام می شود
همسرم آرام نداشتم و به بهمن گفتم تو از پدرت نمی ترسی! گفت بگذار پدرم بداند همه آنهایی که می گویند الله اکبر بهمن هستند. البته وقتی همسرم موضوع را فهمید گفت: من هم به هموطنم خیانت نمی کنم. وی ادامه داد: همه ما به بهمن عشق می ورزیدیم، او سنگ صبور همه بود و تا سال 59 که جنگ تحمیلی شروع شد بهمن من هم در استخدام ارتش در آمد، هر چه گفتم که ادامه تحصیل بدهد گفت در ارتش که هستم ادامه می دهم. ...
شهیدامرالله جلالوند: با ظلم مبارزه کنید
این نمی خواهم مزاحم وقت شریفتان بشوم امیدوارم که مرا ببخشید. در پایان به پدرم سلام می رسانم و به مادر مهربان و ایثارگرم؛ امیدوارم که زحمات و رنج هایی که برایم کشیدید را حلالم کنید. و اما شما خواهران گرامی باید همچون زینب صبور و بردبار و مقاوم باشید. پایان پیام/ 89001/
سکوت عروس دوجنسه تا شب زفاف
انتخاب کن. ببین این عروسک های موطلایی چقدرزیبا هستند. پدرم به اجبار برایم عروسک می خرید اما من چشمم به دنبال همان ماشین پلیس بود! وقتی وارد مدرسه شدم، مشکلاتم بیشتر شد و نمی توانستم با همسن و سالانم ارتباط درستی برقرار کنم. دوستان زیادی نداشتم، گاهی با دختران مدرسه درگیر می شدم و آن ها را کتک می زدم! اولیای مدرسه نیز والدینم را می خواستند و آن ها مرا شماتت می کردند. میان اقوام ...
روایت سرلشگر صفوی از قیام خونین 29 بهمن تبریز/ این هم هدیه شاهنشاه به شما!
و هیجان ویژه ای داشتند. علمای این شهر با صدور اعلامیه ای از مردم خواستند تا مجلس یادبود شهدای قم را در یکی از مساجد تبریز برگزار کنند. مردم مسلمان و معتقد تبریز، در مقابل مسجد مزبور اجتماع کردند و قصد داشتند وارد مسجد شوند؛ ولی یکی از مأمورین شهربانی مداخله کرد و از ورود مردم به مسجد جلوگیری نمود. همین امر، موجب بروز درگیری شد. البته خود بنده در محل حضور نداشتم و با تنی چند از دوستان ...
زندگی نامه مسعود سعد سلمان
و تیمار دختر و پسرم هم بدینسان گداز دم شب و روز غم و تیمار مادر و پدرم نه خبر می رسد مرا ز ایشان نه بدیشان همی رسد خبرم کمر کوه تا نشست من است بر میان دو دست شد کمرم یا ز دیده ستاره می بارم یا به دیده ستاره می شمرم ای جهان سختی تو چند کشم؟ وی فلک عشوه تو چند خرم؟ *** ...
خیزش انقلاب از منبر بود
سادات برویم، در آن زمان سادات در این روز عید جلوی در خانه را آب و جارو و چراغ سردر خانه را روشن می کردند، مردم از بعد از نماز صبح و در تاریکی به دیدن آنها می رفتند. ما هم به منزل چند سید رفتیم و با آنها دیدار کردیم و تبریک گفتیم. بعد به خواست پدرم راهی منزل آیت الله آخوند شدیم در بین راه به پدرم گفتم آیت الله آخوند که سید نیست، عمامه اش سفید است! او گفت تو بیا. صریحی گفت: به خانه این عالم ...
فال حافظ امروز یکشنبه 23 بهمن ماه/ صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
گذشته فکر نکنی و سعی کن حواست را متمرکز در ساختن آینده کنی. ای سرو ناز حسن که خوش می روی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز از طعنه رقیب نگردد عیار من چون زر اگر برند مرا در دهان گاز تعبیر: تفسیر فال حافظ امروز شما نشان می دهد کسانی هستند که محتاج تو بوده و دست نیاز به سویت دراز کرده اند. دست آنها را رد نکن. آنها مثل پروانه به ...
روایت خاطرات انقلاب از زبان مسن ترین مبارز همدانی
گفت پس باید وکیل دولتی بگیری گفتم نه وکیل دولتی نمی خواهم، باید خصوصی باشد اما پولی هم ندارم که بدهم گفت مرا مسخره کرده ای پرونده را گذاشت و رفت. این مکالمه من و وکیل را که اهالی دادگاه دیدند همه می خندیدند یک سرهنگ آمد گفت صحبت کردم با 200 تومان پرونده ات را قبول کند، گفتم نمی شود گفت خب 100 تومان بده باز هم قبول نکردم چون پولی نداشتم، آخرسر گفت چقدر می توانی بدهی گفتم 20 تومان آن هم اگر تبرئه شوم ...
دولت از اهل قلم حمایت نمی کند
ست خدا رأس و جهان دور و مدار است خدا مرکز، خدا آغاز هستی تو با برهان خدا را می پرستی خدا علت خدا معلول و عامل خدا حمل و خدا محمول و حامل خدا بی شک درونِ هر وجود است خدا در هستی و در تار و پود است خدا در من خدا در تو، خدا هست خدا بی نقص و بی چو ...
فال حافظ امروز 23 بهمن با تفسیر دقیق و زیبا / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
معروف و مشهور خواهید شد و مورد ستایش مردم واقع می شوید.هنگامی که موفق شدید دست ناکامان را هم که از شما توقع دارند بگیرید. هزار دشمنم ار می کنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می دارد و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک فال حافظ امروز شما نشان می دهد سعی کنید قدر دوستان خود را بدانید زیرا دوستان مهربان و فداکاری ...
آخرین جملات شهید لبافی نژاد به همسرش چه بود؟
... در مدتی که شما زندان بودید، دیداری با فرزندتان داشتید؟ در این 2 سال، پسرم را اصلاً ندیدم. وقتی هم از زندان بیرون آمدم، پسرم اصلاً مرا نمی شناخت. هفت هشت سالی طول کشید تا مرا به عنوان مادرش قبول کند. در این مدت، مادر همسرم، برای او مادری کرده بود. پسرم علاقه شدیدی به پدربزرگش داشت، وقتی به او می گفتند چه کسی تو را به دنیا آورده است، می گفت: بابا لباف من را به دنیا آورده است! ...
داستان کوتاه: ستاره
...> همسایه ها سر می رسند و من خودم را گوشه ای مخفی می کنم. خانه شلوغ شده و صدای شیون و زاری بلند است. کاشکی کسی اشک من را هم می دید. من بیشتر از همه دلتنگم... من بیشتر از همه غم دارم... مادر من هم مرده...، ولی چرا کسی به من توجه نمی کند؟ همه دور منوچ و خانم جون جمع شده اند... پس من چی؟ صدای گلی را می شنوم که دنبالم می گردد. - ستاره... ورپریده کجایی؟ تو این شلوغی نری تو دست و بال مردم ...
روایت سفره های نانی که حامل پیام ها و اعلامیه های امام(ره) بود
وگو با ایکنا از همدان، با اشاره به اینکه در آن دوران پدرش کارمند آتش نشانی بود، اظهار کرد: با توجه به شغل پدرم به شهرهای مختلف می رفت و از آنجا اعلامیه و تصاویر امام خمینی(ره) را می آورد از این رو خیلی به او شکی نداشتند. وی با بیان اینکه این اعلامیه ها در بین انقلابیون و مبارزین توزیع می شد، گفت: من نمی دانستم که چه چیزی را به در خانه مبارزین می برم. پدرم اعلامیه ها و تصاویر امام را لابه ...
خدا را در ترجمه آلمانی دعای کمیل یافتم
وزه و حلال خوردنم کاری نداشتند اما با حجابم مشکل داشتند چون یک تغییر بیرونی واضح بود. من در آلمان روانشناسی کودک خواندم که در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه در میان هزار و پانصد نفر تنها من مسلمان بودم و حجاب داشتم و در آنجا پدربزرگم به من یک جمله گفت و سختی های هفت سال مسلمانی مرا جبران کرد ایشان گفتند من به تو افتخار می کنم که قشنگترین خانم امروز هستی این جمله از زبان یک مسیحی معتقد است و برای من ...
قهرمانان اصلی این مرز و بوم مردم هستند/ ایستاده چون کوه!
...: حتما خودتونم مجبورید که الان بااین قیافه ناراحت اینجا حاضرین؟ ، توضیحی ندادم و فقط با سر اشاره دادم که بله من مجبورم! نگاهی ترحم برانگیز به من انداخت گفت: اما من و دوستانم برای جشن انقلاب اومدیم، این پرچمی هم که همراه ما میبینی اصالت و هویت ماست که حاضریم جونمون رو هم براش بدیم، شاید شما درست می گی مجبوریم، چون عاشق این کشور هستیم و عشق هم تاوان داره، وگرنه کی تو این سرما میاد تو خیابون راه بره ...
دو گونه دعا که به هدف اجابت نمی رسد
خدای تعالی در تورات به بنده خود خطاب کرده می فرماید: تو هر وقت بنده ای از بندگان مرا نفرین کنی که به خاطر ظلمی که به تو کرده ، نابودش کنم ، در همان وقت کسی هم هست که تو را نفرین می کند به خاطر ظلمی که تو به او کرده ای ، اگر می خواهی هم نفرین تو را مستجاب می کنم ، و هم نفرین او را، و اگر بخواهی است جابت نفرین هر دوتان را تا روز قیامت تاءخیر می اندازم . ...
آخرین روز جشنواره فجر چهل و یکم در سینما رسانه ؛ فیلم ها و حاشیه ها (+عکس)
درخصوص حرف اصلی فیلمش گفت: موضوع این فیلم خرید و فروش بچه نیست بلکه شرافت و انسانیت است و اینکه نجات انسان می تواند نجات جامعه باشد. * ایرج رحمانی هم در بخشی دیگر از این نشست گفت: من بازیگر، مدیر تولید، مجری طرح و انتخابگر بازیگر این فیلم بودم و از روز اول یک تنه پای فیلم ایستادم. هفت هنرجو از موسسه خودم که سالها زحمت کشیدند اضافه کردیم. افراد مختلفی بازی کردند از جمله پدر امیرحسین آرمان ...
از حامیان واقعی انقلاب باشید
به گزارش شبکه خبری تهران نیوز ، شهید شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای ...
روایت بنّایی که شکنجه گاه برای ساواک ساخت
من به حرم امام رضا(ع) رفتم و خواستم مرا حلال کند چون می خواهم کفن بپوشم و مبارزه کنم. مادر همسرم پرسید مادرجان چرا این کار را می کنی؟ تو خرج 2 خانواده را می دهی همسرت، بچه هایت و من، ما بعد از تو چکار کنیم؟ شهید گفت خدا هست! من چه کاره ام من با امام رضا(ع) عهد کردم کفن پوشیدم که برای مبازره بروم. همسر شهید اسدی به قاب عکس روی دیوار زل می زند نم اشک چشمانش را با انگشتان نحیفش ...
دعایی برای صبر و شکیبایی
وَ أَعْتَصِمُ بِکَ فَاعْصِمْنِی وَ آمَنُ بِکَ فَآمِنِّی وَ أَسْأَلُکَ فَأَعْطِنِی وَ أَسْتَرْزِقُکَ فَارْزُقْنِی وَ أَسْتَغْفِرُکَ فَاغْفِرْ لِی وَ أَدْعُوکَ فَاذْکُرْنِی وَ أَسْتَرْحِمُکَ فَارْحَمْنِی. خداوندا بدرستی که من پناه می برم به تو در این روز پس پناه ده مرا و پناه می آورم بسوی تو در این روز از تعب و مشقت بلاء پس پناه ده مرا و طلب فریادرس می کنم از تو در این روز پس به فریاد من برس و ...
شهیدناصر سراغی: چه مرگی شیرین تر از شهادت؟
شهیدانی تقدیم کرده اند می گذرد و چون پرستویی سبکبال به سوی شما عزیزان می رسد، مرا حلال کنید و صبر پیشه سازید. پدر و مادر گرامی ام! خون ما باعث پیروزی اسلام و باز شدن راه کربلا خواهد شد و شما انشاءالله مزار امام حسین(ع) را به جای ما زیارت کنید. چه مرگی شیرین تر از شهادت! اگر ما شهید می شویم و ترکش خمپاره فرق ما را می شکافد از علی اکبر حسین(ع) بالاتر نیستیم و اگر بدنمان زیر تانک های دشمن قطعه قطعه می شود از حسین (ع) بالاتر نیستیم بلکه پیرو او هستیم اگر ما را به اسیری می گیرند از حضرت زینب (س) بالاتر نیستیم. پایان پیام/ 89001/ ...
فال فرشتگان امروز جمعه 21 بهمن؛ امروز فرشتگان برای متولدین هر ماه چه خبر خوشی دارند؟
عاشق شدن می ترسی! یک چهره را انتخاب کن تا بگم چقدر متواضع هستی! فال فرشتگان 21 بهمن 1401 برای متولدین فروردین فرشته وانسا Vanessa تصمیمت را درباره مسایلی که تو را به شبهه و سوال انداخته بگیر: چه راهی مرا به وظیفه الهی ام نزدیکتر می کند؟ چه راهی مرا از آن منحرف کرده و باز می دارد؟ فال فرشتگان 21 بهمن 1401 برای متولدین اردیبهشت فرشته ...
عشق، گفتمان بلند دیگری ست
داند از چه می گویم چگونه خوب شود جای زخم زانویم غریبه زخم اگر زد که جای شکوه نبود چگونه دسته ی خود را بُرید چاقویم! از این شمار ستاره در آسمان دلت عجیب نیست نیاید به چشم، سوسویم جواب حسرت زلف مرا چه خواهی داد که جای دست تو برف است سهم گیسویم به سخت جانی خود غرّه بودم اما حیف غم فراغِ تو یَل بود و بُرد از رویم مپرس ...
من خلیل صراف، کهنه سرباز جمهوری اسلامی/ روایت یک ارتشی از انقلاب
... مادرم ما را با یتیمی بزرگ کرد وقتی پدرم فوت کرد، یک اتفاق جالب هم افتاد. من هفت تا دایی گردن کلفت دارم که همه شان هم ثروتمند و اهل تجارت هستند! زمان فوت پدر، مادرم 27 سال سن داشت. آنجا دایی های من به مادرم می گویند بیا ازدواج کن و بچه ها را هم بگذار شیرخوارگاه. این حرف خیلی به مادرم برمی خورد. چادرش را می اندازد روی ما سه نفر و این طوری ما را در آغوش می گیرد و همه دایی ها را از ...
فجر 44| شکنجه های وحشیانه ساواک به روایت یک زندانی؛ چه کسی از پشت گردن تا کمرت اره کشیده؟
شاید بسیاری از جوانان ندانند که پدر شما در مبارزات پیش از انقلاب اسلامی حضوری فعال داشته اند؛ گوشه ای از خاطرات ایشان را برای ما و مخاطبان مان بگویید. سالک: کماندوهای شاه، 15 خرداد 42 به مدرسه فیضیه حمله کردند و طلاب را از طبقه دوم به پایین پرتاب کردند و کتاب ها و قرآن را بر زمین ریختند و بر روی آن ها رژه رفتند؛ همان شب بود که پدرم خواب دید درختی تنومند با بدنه صاف و بدون گره به آسمان رفته ...