سایر منابع:
سایر خبرها
دفاع و پدافند از آن) را به پایان رساندند. ساعت 6:15 روز چهارشنبه 24 بهمن ماه سال 1364 خانه اطلاعات شلوغ بود. ابراهیم سعادت فر، رزمنده عضو واحد اطلاعات درباره خانه اطلاعات می گوید: عنوان خانه اطلاعات را ابراهیم هندوزاده اولین بار مطرح کرد. محل استقرارمان در کنار نهر علی شیر بود. خانه ای محلی که توی آن با بلوک و چوب و گونی های شن، پناهگاهی ساخته بودیم. سنگری زیر سقف خانه داشتیم. گرچه زیاد ...
به میدان تیر بردند و به تیر بستند. تشریفات اعدام هم انجام شد و من دیگر مُرده بودم. فقط منتظر بودم تیر به من بخورد و تمام شود. ولی ناگهان یکی می گفت صبر کنید تا چه شود و چه شود. مهدیار می گفت نیم ساعت همان طور ایستاده بودم و وقتی قرار شد فرمان آتش صادر شود، یکی از آن دورها فریاد می زد نه نزنید! دست نگه دارید! می گفت من سه بار این وضعیت را تجربه کردم. * یعنی همین به تیر بستن و انتظار برای ...
سال 2000 در این مملکت تعداد دهات را از 10 هزار به 2 هزار برسانند و این قتل عام بزرگ سنت های ایرانی است... ناگهان دانشور بلند شد و با بغض گفت: او را رها کنید. چرا وادارش می کنید چنین حرف هایی را در جمع عمومی بزند؟ به صلاحش نیست. و گفت وگو قطع شد. من البته متن مصاحبه را به روزنامه بردم و همان طور که فکر می کردم از چاپ آن سر باز زدند و بعد ها در سال 56 آن را در نشریه چاپار منتشر کردم. محمد علی ...
. با این که سال هاست از جنگ و مجروح شدنم می گذرد اما هنوز ترکش های بمب خوشه ای با من همراه است. 30 سالی می شود که من با این ترکش ها زندگی می کنم. همه جای بدنم، از سر گرفته تا نوک انگشت پاهایم ترکش خورده اما پاهایم سهم شان بیشتر است به طوری که وقتی پیاده روی می کنم این ترکش ها از پوستم بیرون می زند، من به این زندگی عادت کرده ام . این تنها بخشی از صحبت های علیرضا برخورداری است. او جانبازی بود که بیشترین ترکش را در بدنش داشت. او رکورددار استقامت در برابر ترکش ها بود. آیا این خبر مفید بود؟ نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف ...
که خواندن آن خالی از لطف نیست. شیدا در پایان و با اشاره به پیام کتاب باران تشنه خاطرنشان کرد: درد و رنجی که یک پسر 14 ساله به جان می خرد و آسیب هایی که برای تمام عمر در بدن او باقی می ماند، قطعا می تواند برای مخاطب خواندنی و جذاب باشد. احمد شیدا تاکنون و برای جراحت های وارده از حضور در جبهه ها 70 بار بیهوشی را برای عمل های جراحی تحمل کرده است. این صبر و استقامت می تواند برای یک نوجوان که این کتاب را می خواند باعث تفکر شود و درک کند که احمد شیدا و جوانان دیگر وطن در آن دوران برای حفظ ایران عزیز تن به چه سختی و دشواری هایی داده اند. انتهای پیام/ ...
دایر کردیم. بعد از دایر کردن پایگاه شروع به تبلیغات و عضو گیری کردیم. ما خودمان آموزش ندیده بودیم برای همین یک روز آقای حاجیان به پایگاه ما آمد و اسلحه ام. 1 را به ما آموزش داد و رفت. بعد از آن شروع به فعالیت کردیم و با اقبال عمومی هم روبه رو شدیم. باز هم به جبهه برگشتید؟ بله. اواخر سال 59 مجدد همراه چند نفر از بچه محل ها به جبهه برگشتیم. ابتدا دوره آموزشی را در سپاه اصفهان ...
بیرون می کردن و باید می رفتم توی خیابون تا صبح. یکی از شبای سرد زمستون، مواد کشیده بودم و بدنم هنوز گرم بود. حواسم نبود که توی این هوای سرد، بعد از سه، چهار ساعت که توی سرما بمونی، خون توی بدن می ماسه. نزدیک 4 صبح بود که حس کردم دارم از سرما بی هوش میشم. رفتم سراغ سطل آشغالایی که توی محوطه باربری کاوه؛ نزدیک ترمینال جنوب بود. دنبال چیزی می گشتم که خودم رو بپوشونم. یک کاور پلاستیکی پتو پیدا کردم. اون ...
اقتصاد گردان - منصوره ترک فلک از آنجا که سرطان سینه یکی از موارد بسیار شایع در زندگی امروز انسان ها و همچنین بانوان گرامی سرزمین ماست، لازم است که از زبان این بیماران، مراحل بیماری، طول درمان، دارو و جراحی و اتفاقاتی که برای بدن انسان رخ می دهد، را باز خوانی کنیم و همچنین نگاه بیمار در این دوره را به تولد دوباره، معنای زندگی، توانایی روح و روان، طاقت انسان در مقابله با مشکلات، عملکرد اطرافیان، باور به بهبود و معجزه و درمان و وجود راه حل برای هر مشکلی، بررسی کنیم، تا ...