سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: در خانه مادر شوهرم دچار تشنج می شدم
صمیمی شده و مرا با خود به مهمانی های دوستانش می برد و من از این شرایط خیلی راضی بودم اما زمانی به خود آمدم که دیگر به دختری معتاد و بی حجاب تبدیل شده بودم. در همین روزها بود که نامادری ام به خاطر انتقام از من که موضوع اعتیادش را به پدرم لو داده بودم، ماجرای اعتیادم را به پدرم گفته بود. آن روز پدرم با کمربند همه بدنم را کبود کرد و با اصرار او برای ترک اعتیاد اقدام کردم. در حالی ...
خیانت های این روز ها بیشتر نشده، ولی شکل آن تغییر کرده
قربانی تلخ یک کنجکاوی مسخره شوم و بخواهم با دستان خودم زندگی 7 ساله ای را که زحمت زیادی برایش کشیده بودم ویران کنم. زندگی خوبی داشتم، همه غبطه زندگی ام را می خوردند. هرگز فکرش را هم نمی کردم با پاسخ دادن به یک پیام نا شناس این گونه زندگی ام در معرض تاراج قرار بگیرد و آشیانه ای را که چندین سال برای ساختنش زحمت کشیده بودم ویران کنم. زن جوان در حالی که فرزندش را سخت در آغوش می ...
زندان هتل نیست!
؟ بعد از آن به دو سرقت دیگر رفتیم که در آن خانه ها کسی حضور نداشت و ما براحتی توانستیم سرقت کنیم. چه شد دوباره دستگیر شدی؟ من در مراسم ختم برادرم در یکی از شهرهای غربی بودم که تلفن همراهم زنگ خورد و افسر پلیس آگاهی از من خواست خودم را معرفی کنم. چند روز بعد که به تهران آمدیم احتمال دادم شناسایی شده باشم به همین خاطر به پایگاه پلیس نرفتم و بعد از دو هفته ماموران مرا ...
گفتگویی جالب با 2 جلاد سنگدل عرب+تصویر
...> - خیر، به هیچ عنوان فرد را بی حس نمی کنند. اولین روزی که حکم اعدام را اجرا کردید را به یاد دارید؟ - بله به خوبی آن روز را به یاد دارم. به من گفتند که باید جانشین پدرم باشم، من هم قبول کردم. شمشیر پدرم را در دست گرفتم و حکم را اجرا کردم. چند سال تان بود؟ - در آن زمان مرد جوانی بودم. دقیقا چند سالتان بود؟ - دقیقا به یاد ندارم. فکر می کنم ...
24 ضربه چاقو برای خاموشی یک عاشقانه
ما بیشتر شد و من عاشقش شدم. اما پس از گذشت مدتی به اصرار خواهر و برادرم تصمیم گرفتم از این زن جدا شوم. اما او دست بردار نبود. تا این که روز حادثه باز هم سر این موضوع با او درگیر شدم که نمی دانم چه شد با چاقو چندین ضربه به او زدم. خیلی عصبانی بودم و کنترلی بر رفتارهایم نداشتم. با اعترافات این پسر، پرونده وی برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این پسر صبح دیروز ...
هیچ وقت از حضرت زهرا(س) نخواستم پسرم پیدا شود
خاکت بیایم نیامدی. الان دیگر پای رفتن ندارم. هنوز هم گاهی با عکسش این حرف ها را می زنم. اگر بیاید می گویم مادر چقدر دیر آمدی.. و این کلمات امان مادر را می برد و اشک هایش جاری می شوند... جمعیت گرم روایت های پدر و مادر شده اند که صدای زنگ خانه به گوش می رسد. سرهنگ رنگین و اقای اسدی داخل می آیند. خوش و بشی کرده و به جمع اضافه می شوند. سرهنگ رنگین چند روز پیش را یادآوری می کند. او از روزی می ...
هر که درین خانه شد جلوه معشوق دید/ شیرزنی که پسرش را برای رفتن به جبهه بدرقه کرد
. آرام در گوشم می گوید: بنویسید دار و ندار ما بود. هر وقت گرفتاری داشتم به در این خانه می آمدم. دخترم بیشتر از یک سال عقد مانده بود. خانواده همسرش مدام به ما می گفتند زودتر مراسم ازدواج شان را برگزار کنیم. فقط توانسته بودم چند قلم کالا برایش تهیه کنم. خیلی در فشار بودیم. از حال و روزم حالم را فهمید. با من حرف زد. به دخترم هم گفت هرچه ساده تر زندگی را شروع کنید بهتر است. در عرض یک ماه جهیزیه جمع و جوری برای دخترم تهیه کرد و مراسم ازدواج شان سر گرفت. آبروی مان را مدیون خوبی های او هستیم. منبع: همشهری محله ...
می خواهم زنده بمانم
.... چرا این کار را کردم. همه چیز خیلی سریع انجام شد و من هم انگار در یک کابوس بودم. نمی خواستم باور کنم یک نفر را با چاقو زدم. او را که این گونه زار و بد حال روی زمین دیدم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و بسرعت از محل دور شدم. در یکی از بوستان های محل نشسته بودم که دو نفر از ماموران بالای سرم ظاهر شدند و با یک دستبند مرا راهی زندان کردند. سه سال از این حادثه می گذرد و من هنوز نمی دانم چرا و چگونه راضی به انجام این کار شدم. آرزو های خودم و خانواده ام را به باد دادم. 2022 ...
حدیث دلدادگی یک بنده خوب خدا
و هیئت شرکت می کردیم. قبل از انقلاب اسلامی برای خواندن نمازدر حین مسافرت به رانندگان اصرار می کردند که نماز اول وقت را از دست ندهیم. پدرم سواد بالایی ندارند اما شناخت خوبی از دین و سبک زندگی اسلامی دارند. مادرم اهل قرآن و نماز بودند. اغلب در مناسبت های خانوادگی درباره مسائل شرعی و دینی صحبت می کردند. با راه اندازی هیئت در سال 1368 این رویه شکل منظمی به خود گرفت. پیش از تثبیت هیئت معمولاً مراسم ...
مادرم دوست نداشت خلبان شوم
چرا شاهد کارهای دیگری از شما نیستیم؟ آنقدر که به من لطف داشتند! ارگان هایی قول کمک داده بودند که تیم حرفه ای داشته باش و ما کمک می کنیم. اما یک سال از این نمایش می گذرد و تمام هزینه تئاتر را خودم تامین کردم. هنوز هم سر این ماجرا بدهکارم. حتی به خاطر این موضوع ماشینم را فروختم. انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس رفتم اما کمکی حاصل نشد. در نمایش کابوس شب نیمه آذر گروه بسیار خوبی داشتم. آقای ...
زندگی نامه شهید دکتر مجید شهریاری
: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم. شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته ای دانشگاه صنعتی شریف بود ...
قرار 30 ساله یک مادر شهید با فرزندش
، خودم می دانم که او نیازی به فاتحه من ندارد ولی با خودم پیمان بسته ام که این کار را بکنم و حالا که حدود 30 سال از شهادت فرزندم می گذرد، نشده است یک روز من در محل باشم و سر قبرش نروم. هر وقت به مسافرت می روم به نیابت خودم به دخترهایم و یا به عروس هایم سفارش می کنم که بر سر مزار بروند، فرزندانم می گویند از ترس این که عذاب وجدان نگیریم حتماً به نیابت به مزار شهید علیرضا می رویم. ...
شرکت در انتخابات و نیاز به تغییرات کوچک
...، همه چیز را بسیار منظم و سیستماتیک یافتم. همچنین دریافتم که برای اولین بار در چند سال گذشته، تلفن سفارت پاسخ گو است. آن زمان که در استرالیا زندگی می کردم، تماس تلفنی با سفارت یکی از آرزوهای ایرانیان اینجا بود. چند روز پیش، وقتی در دفتر هیأت کنسولی حضور پیدا کردم، ابتدا سفیر آمد، خود را معرفی کرد و با همه آقایان دست داد. بعد ما را رأس ساعتی که وقت گرفته بودم صدا زد و کارمان در کمتر از 20 دقیقه ...
مهاجم استقلال: زنیت مرا می خواست ترسیدم بروم
.... ناصرخان به بچه ها خسته نباشید و تبریک گفت و خطاب به همه تیم گفت چند ساعت آزاد هستید، بروید گردش و خرید و شام تان را هم اگر دوست داشتید بیرون بخورید و آخر شب هتل باشید تا خوب استراحت کنید. همه بچه ها رفتند ولی من رفتم اتاقم. خلاصه حوصله ام سررفت و گفتم بروم لابی هتل چرخی بزنم. از جلوی رستوران هتل که رد شدم دیدم ناصرخان داخل نشسته و سیگار می کشد؛ سریع چرخیدم که مرا نبیند اما دید و صدا زد ...
کشتن زن همسایه به خاطر رابطه پنهانی
اجازه داد، وارد خانه اش شدم و درحالی که پسرش نیز خانه بود با چاقو به جانش افتادم. همزمان برادر و خواهرم نیز دنبالم آمدند و همسایه های دیگر نیز سررسیدند اما خیلی دیر شده بود. در زمان قتل عصبی بودم و نتوانستم به خشم خودم غلبه کنم و دست به این قتل زدم. در دادگاه صبح دیروز این پسر جوان به خاطر قتل زن همسایه در شعبه دوم دادگاه کیفری یک محاکمه شد. در ابتدای جلسه خانواده عذرا ...
این ماجرا یک افسانه نیست+عکس
هم فامیلی شما اینجا هنرجو است. پرسید با هم فامیل هستین؟ چون آقا مهدی را ندیده بودم، گفتم: والا خبر ندارم. بعد از مدتی همدیگر را اتفاقی دیدیم و شناختیم. فکر می کنم یک هفته بعد از اولین دیدار ما بود که با خانواده اش صحبت کرد بیایند خواستگاری. آن موقع تازه از سربازی برگشته بود و حدود 20 سالش بود. هنوز کاری هم پیدا نکرده بود اما اصرار داشت ازدواج کند. یادمه در مراسم خواستگاری پدرم از او ...
24 ضربه چاقو برای خاموشی یک عاشقانه
در همین رفت و آمدهای فریبا به خانه ما و سر زدن به مادرم با او آشنا شدم. بعد از آن ارتباط ما بیشتر شد و من عاشقش شدم اما پس از گذشت مدتی به اصرار خواهر و برادرم تصمیم گرفتم از این زن جدا شوم اما او دست بردار نبود. تا این که روز حادثه باز هم سر این موضوع با او درگیر شدم که نمی دانم چه شد با چاقو چندین ضربه به او زدم. خیلی عصبانی بودم و کنترلی بر رفتارهایم نداشتم. با اعترافات این پسر ...
روایت جان لوکاره از مزایا و معایب تبدیل آثارش به نسخه سینمایی
بسیاری موضوعات و اتفاقات را از بین می برد یا شاید احساس می کند موضوع کتاب جذابیت کافی برای انتقال به نسخه سینمایی را ندارد. دلیل تاریک تری هم برای تغییر اتفاقات کتاب وجود دارد. فیلمنامه نویس هم داستان هایی در ذهن خود دارد و حالا که فرصت یافته است به جای نگارش فیلم نامه کتابی که قرار بود تبدیل به فیلم شود ایده های خود را به روی کاغذ می آورد. شخصاً چند بار شاهد چنین موضوعی بودم و این ...
چه کسی پشت پرده کودتای انگلیسی در ایران است
تنها هستم. سکوت عمیقی اطراف اتاق را فراگرفته، جز روشنائی شمع و چند کتاب، چیز دیگری خاطر مرا نمی نوازد[!] شکی نیست که بیانیه ها و مطالب رضاخان را شخص یا اشخاصی دیگر دیکته می کردند و یا تحریر می نمودند، یکی از این موارد همین بیانیه سالگرد کودتاست. کتمان ناشیانه دست های پشت پرده در کودتا بی فایده بود. دکتر مصدق که بعدها در دوره ریاست وزرائی رضاخان در مقطعی او را ملاقات می کرد گفته است: به ...
انکار تجاوز به 3 دوست در دادگاه جنایی
حسابش چیست و چرا دست از سرم برنمی دارد. آن روز سر قرار با امید رفتم ولی او مرا به پارک سرخه حصار کشاند و در آن جا مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. پس از آن با تهیه فیلم این بار بیشتر از قبل شروع به اخاذی کرد. آن قدر ناراحت و افسرده شده بودم که می ترسیدم شکایت کنم تا آبرویم برود. برای همین ماجرا را به رویا دوستم گفتم. او هم گفت با امید قرار بگذارم تا با هم برویم، شاید بتوانیم فیلم ها را از او بگیریم. آن ...
قربانی یک اشتباه پزشکی:چه کسی جوابگوی معلولیت فرزندم است؟
روزی گذشت و پزشک معالج چیزی به من نگفت و همسرم همچنان در کما و پسرم در بخش مخصوص بستری بود. بعد از تحقیق فهمیدم پسرم هنگام زایمان بر اثر فشار زیاد به سرش لکه های خون در سرش به وجود آمده است. پس از چند روز که پسرم را تحویل من دادند، پزشک معالج خیلی با من حرف زد و گفت که او قصوری نکرده است، اما من هنوز از اصل ماجرا بی خبر بودم و نمی دانستم که چه بلایی سر من و خانواده ام آورده اند. پسرم را با کوله باری ...
فتح الله زاده: ترانسفرهای زمان من، بهتر ترانسفرهای پرسپولیس بود
تیم استقلال در اواخر دهه 70 ترانسفرهای زیادی به کشورهای اروپایی داشت به گزارش کاپ ، آن ها شب را به امید ترانسفر یک بازیکن دیگر سر بر بالین می گذاشتند تا شاید فردای آن وز چنین اتفاقی رخ دهد. این ماجرا برای آنها تبدیل به یک عادت شده بود و هنوز که هنوز است این داستان در مورد عابدینی و فتح ا... زاده روایت می شود. اما بعد از آن دوران طلایی 78-77 دیگر این داستان تکرار نشد. آن روزها هواداران ...
مدیر کل بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان استعفا داد / زهرا احمدی متهم به زبان و ادبیات فارسی
ایجاد کردند. البته من به خاطر حواشی نکوداشت شمس استعفا ندادم چرا که چنین مشکلاتی مرا خسته نمی کند؛ هرچند این مساله اصلا به شخص من ربطی نداشت ولی فشارها و تبعات آن همه متوجه من بود. مدیرکل سابق بنیاد فرهنگ، هنر و ادب آذربایجان خاطرنشان کرد: آقای وزیر در کمال رغبت بنیاد را افتتاح کردند که من نیز آن روز به عنوان میهمان در مراسم حضور داشتم. من تمایلی به قبول این مسئولیت نداشتم و بهتر است ...
مقام ولایت حضرت زهرا (س)/ولایت فاطمه (س) پنهان مانده است
به کار می رود، در لغت به معنای درخشنده، روشن است و بنا بر روایتی نام وی در آسمان ها منصوره است و فاطمه(س) دارای چند کنیه است که معروفترین آنها ام ابیها ، ام الائمه ، ام الحسن ، ام الحسین و ام المحسن می باشد. ولادت در منابع شیعه و اهل سنت در مورد چگونگی انعقاد نطفه فاطمه روایاتی وجود دارد، که قائل هستند رسول خدا به دستور خدا چهل شب از خدیجه کناره گرفت و پس از 40 روز عبادت و ...
زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی
جوانی بیش نبود، پدر مرحومش آقا سید حسین قاضی که خود از دست پروردگان مرحوم عارف کامل حاج امامقلی نخجوانی بود به آقای قاضی سفارش کرده بود که هر روز به محضر استاد مشرف شده و چند ساعتی در محضرش بنشیند، اگر صحبت و کلامی شد که بهره گیرد و گرنه به صورت و هیئت استاد نظاره نماید. در آن روزها، مرض وبا در نجف غوغا می کرد، فرزندان مرحوم آقا امامقلی نخجوانی یکی پس از دیگری در اثر مرض وبا رحلت می کردند و ایشان ...
الهی هیچ کس چشم انتظار اولادش نباشد/ مادر نیستم ولی زن که هستم!
گفت باور کنید همین یک فیلم است حالا که به چندمین فیلم کشیده شد بماند. آن زمان که ما اداره می رفتیم و یک گروه می گرفتیم و پیشرفت می کردیم بسیار خوشحال می شدیم. عرش را سیر می کردیم. هنوزم که هنوز است این موضوع برای من جذابیت بیشتری دارد به هر حال س32 سال کارمند دولت بودم. هنوز خداشاهده خودم را کارمند می دانم و هنوز برایم مهم است که بدانم حقوق کارمندی ام را کی می ریزند. 19 سالم بود استخدام ...
از اعمال شکنجه های همزمان تا روزهای ملی کِشی/ارتباط با الفبای مُرس
تعلق گرفت. من سال 53 دستگیر شدم و این دادگاه در سال 54 تشکیل شد که البته هنوز دادگاه بدوی من بود. دادگاه تجدید نظر بعد از چند ماه تشکیل شد که رای دادگاه بدوی را تائید کرد. مدتی بعد از رای دادگاه، یک روز مرا صدا زدند و گفتند با وسایلت بیا! هر کس یک گمانه زنی داشت. بعضی می گفتند می خواهند تو را به زندان دیگری انتقال دهند. برخی می گفتند که تو را آزاد می کنند اما من دلهره دیگری داشتم. زیاد ...
عابدان سر به بر اندر طمع روضه خلد/عاشقان جان به کف اندر طلب مرضاتش
، سلامَت می رساند و می فرماید: چهل روز از خدیجه، دوری گزین . به این ترتیب، پیامبر(ص) روزها، روزه بود و شب ها در منزل فاطمه بنت اسد(مادر امام علیّ علیه السلام) تا صبح عبادت می کرد. پس از چهل شبانه روز، فرشته ی وحی، طبقی از طعام بهشتی برای پیامبر(ص) آورد و گفت: پروردگار می فرماید: امشب با این طعام ها افطار کن و شب نزد خدیجه برو و با او نزدیک شو، که خداوند می خواهد در این شب، از نسل تو و ...
شمس: می خواستم شوخی کنم با هر چه که دلم می خواست/با ادبیات فارسی کارهای عجیبی می شود کرد
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم (پویا) نمایش داستان های میان رودان روایتی پارودیک از سه پادشاه بین النهرین را نقل می کند. علی شمس، کارگردان جوان و خوش فکر تئاتر با گردهم آوردن چند چهره خوشنام تئاتر کمدی ایران، اثری را روی صحنه برده است که هر ذهن کنجکاوی را غلغلک می دهد برای درکی از زبان. نمایشنامه علی شمس مملو از ارجاعات تاریخی - زبانی است که به مخاطب قدرت کشف می دهد. او می تواند ...
آقای وزیر خارجه! تحریم اول به پاریاب ها اثر کرد
نه سخنرانی. موقع خواندن تلقین باید کل هیکل را تکان می دادیم چون سری وجود نداشت. وی گفت: باز هم شادی روح امام، شهدای انقلاب، شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای استشهادی و فهمیده و عباس دوران شما تا همه آنهایی که این روزها پنجه در پنجه استکبار انداختند. همه شهدای معروف به مدافع حرم که هر هفته تشییع جدید داریم و شادی همه روح شهدای منتسب به این جمع و خاصه شهدای منتسب این مراسم که با عنوان شهدای ...