سایر خبرها
عاقبت شوم رابطه پنهانی مرد بازنشسته با دختر 23ساله
23ساله روز بعد ستار زن 23ساله مطلقه ای را به من معرفی کرد که پر از شور و محبت بود. به همین دلیل رابطه پنهانی من و مهرانه شروع شد. او آن قدر به من توجه می کرد و عزیزجان می گفت که دیگر همه چیز را در زندگی فراموش کرده بودم. حتی زندگی خصوصی با همسرم را از یاد بردم و به دیدار فرزندانم نمی رفتم. نقشه اخاذی همه وجودم در چشم ها و لبخندهای مهرانه خلاصه شده ...
شوهرم در خانه دوربین کار گذاشت تا مچم را...
.... ولی رفتارهای اسماعیل سخت گیرانه تر شد. حالا او دوربین مخفی در خانه نصب می کرد و گوشی تلفن مرا نیز با خودش می برد و مدام آن را بررسی می کرد تا با کسی ارتباط نداشته باشم. در این مدت نزد مشاور هم رفتیم و او گفت در طول 11 سال زندگی مشترک هیچ گاه رفتار ناشایستی از من ندیده است. ولی باز پاسخ می داد که همسرم زنی زرنگ است و طوری ارتباط هایش را پنهان می کند که من نتوانم این ماجرا را آشکار کنم! اکنون نیز 11 سال است که به سختی مجازات می شوم و هیچ چاره ای ندارم... ...
شوهرم در خانه دوربین کار گذاشت تا مچم را...
آغوش می فشرد با بیان این که 11 سال است مانند یک زندانی به زندگی مشترکم ادامه می دهم اشک ریزان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت:پدرم کارگر ساده ای است که در یکی از ادارات نیمه دولتی کار می کند و من اولین فرزند خانواده هستم که تا مقطع دیپلم درس خواندم. اما از همان دوران کودکی و نوجوانی، دختر آزادی بودم و هیچ کس برای نوع پوشش یا رفتارهایم مرا سرزنش ...
زن متاهل اسیر هوس های شیطانی شد/ او با فروشنده لباس رابطه نامشروع برقرار کرد!
بود که من بیماری روانی "اختلال دو قطبی" دارم و بایستی تحت درمان قرار گیرم. بعد از مدتی که حالم بهتر شد مرا از بیمارستان مرخص کردند و تا حدودی مورد توجه همسرم قرار می گرفتم با بزرگ شدن فرزندانم تصمیم گرفتم حرفه ای را برای خودم دست و پا کنم و با توصیه یکی از دوستانم به صورت اشتراکی آرایشگاهی را دایر کردیم و بیشتر اوقات خودم را در در محل کارم سپری می کردم و دیگر به کمبود محبت هایم فکر نمی ...
وقتی قرآن پشتوانه آغاز یک زندگی مشترک شد
. من متعهد شدم که هر شب نماز شب بخوانم. این دوران سه سال زمان برد. بعد از ازدواج خواندن نماز شب از طرف من به خاطر دغدغه رسیدگی به بچه ها کمرنگ شد، ولی از طرف رضا هرگز ترک نمی شد. خیلی کم می خوابید. از ساعت ده و نیم تا دوازده و نیم شب درس می خواند و ساعت سه و نیم صبح برای نماز شب بلند می شد. توصیه اش به من این شده بود که در دوران مأموریتش من حواسم به نماز های یومیه به ویژه نماز شب باشد. یکی از روز ها ...
درباره تفریح خانوادگی در این روزها
و دخترمم نیز علاقه مند به این مسأله شدند و می توانم بگویم که تفریح و سرگرمی شان شد دید و بازدید اقوام و همسن و سالانشان و این موضوع هنوز هم بعد از چند سال بین خانواده من مرسوم مانده است. در واقع من فکر می کنم همان طور که شروع همه یادگیری ها از خانواده است، تفریح داشتن، سرگرم بودن و بازی نیز از خانواده آغاز می شود. خودم خیلی دیر به این نکته پی برده بودم. یکسری از افراد هم دورهمی خانوادگی را ...
احیای سر به مهرترین هنر اصیل اصفهان
مند شدید؟ محبوبه پورقدیری : در خانواده ای با پدر و مادری هنرمند متولد شدم و از کودکی به رشته نقاشی علاقه زیادی داشتم و با اشتیاق دوره های نقاشی را نزد استاد هنرمند محمد زرگر تا کسب مقطع تحصیلی دیپلم ادامه دادم. یادم هست در زمان سپری کردن کلاس های نقاشی قبل از انقلاب اسلامی به دلیل اعتصابات، مدارس تعطیل بود اما به دلیل علاقه به هنر نقاشی باوجود حکومت نظامی در کلاس حاضر می شدم. ...
دختر نوجوان در دام عشق شیطانی پسر همسایه گرفتار شد
عاشقانه فرستاد و به من ابراز علاقه کرد. من هم فقط پیامک هایش را که گاهی چندین صفحه بود با دقت مطالعه می کردم و به دوستانم نشان می دادم، اما هیچ گاه پاسخش را نداده بودم تا این که بالاخره با وسوسه های دوستانم که آن ها نیز غرق در عشق های خیالی فضای مجازی بودند، پاسخ کوتاهی به او دادم و از ابراز علاقه اش تشکر کردم! همین یک جمله سرنوشتم را تغییر داد و مرا در لجن زار تباهی فرو برد. از آن روز به ...
دختر 14 ساله: دوبار در جشن عروسی شرکت کردم
سراغی هم از ما نمی گرفت. بالاخره پدرم بعد از گذشت دو سال موفق شد بخش زیادی از بدهکاری هایش را با کارگری بپردازد و بعد از مدتی با زن جوانی ازدواج کرد ولی شرط گذاشت که من و برادرم باید در کنار آن ها زندگی کنیم. مهرانه هم خواسته پدرم را پذیرفت ولی بعد از برگزاری مراسم عقدکنان همه قول و قرارهایش را زیر پا گذاشت و به آزار و اذیت من وبرادرم پرداخت. او نه تنها به امور خانه کاری نداشت و همه کارها را به ...
منوچهر عابدینی نیا ؛ شهید شاخص ملایر در سال 1402
خطاهایم بگذرید و مرا حلال کنید. برادران و خواهرم شما هم صبر و استقامت را پیشه کنید و ادامه دهنده راه شهدا باشید پشتیبان انقلاب و به ویژه امام امت باشید. همسرم! اگر خبر شهادت مرا شنیدی استقامت کن و همچون شیرزنان صدر اسلام در راه رضای خدا با اسوه و الگو بودن کارهایت سعی کن حقا یک زن مسلمان باشی. از فرزندانم به خوبی مواظبت کرده و در تعلیم و تربیت آنها کوتاهی نشود بلکه باید افرادی مفید و لایقی جهت خدمتگزاری به اسلام و مسلمین پرورش یابند. انتهای پیام/ ...
قتل زن دوم از ترس افشای راز نزد زن اول
16 مرداد سال 1393 مرد جوانی نزد پلیس آبادان رفت و پرده از سرنوشت مرموز همسرش برداشت. اشکان که سعی داشت خود را نزد پلیس نگران نشان دهد به مأموران گفت: ساعت 2 بعد از ظهر امروز سر کارم بودم که شماره ای ناشناس به گوشی ام پیامکی ارسال کرد و در آن از ربوده شدن همسرم خبر داد. وی افزود: خیلی زود به خانه بازگشتم، آمنه در خانه نبود و برای اطمینان به همه آشنایان و دوستان زنگ زدم اما اثری از همسرم ...
به تماشای یک شاهکار تمام عیار ایرانی بنشینید | این دهکده چوبی ایران در برابر زلزله مقاوم است
باید پای صحبت هایش بنشینید؛ دیپلمم را در رشته طبیعی و در مشهد گرفتم، بعد از آن به آمریکا رفتم و در دانشگاه برکلی در رشته عمران تحصیلاتم را ادامه دادم و تخصصم را که سازه های مقاوم در برابر زلزله است از این دانشگاه گرفتم. سال 56 و بعد از زلزله طبس بود که اولین بار فکر ساخت این دهکده ضد زلزله به ذهنم رسید. می خواستم ثابت کنم می شود در خانه های چوبی ای زندگی کرد که در برابر زلزله مقاوم هستند . ...
فکر نمی کردم اسیر چرب زبانی های دوست شوهرم شوم!/ فریب خوردم و زندگیم نابود شد...
زن جوان در مورد قصه زندگیش گفت: به طور سنتی با “جلال” ازدواج کردم او کارمند بود و به من عشق می ورزید من هم به امور خانه داری مشغول شدم و با به دنیا آمدن دخترم روزگار شیرینی را سپری می کردم تا این که پای “همت” به زندگی ما باز شد. او از دوستان صمیمی همسرم بود و یک سال قبل از ما ازدواج کرده بود روزی که تولد دو سالگی دخترم را جشن گرفتیم او نیز به همراه همسر و فرزند خردسالش به جشن تولد آمد و این گونه ...
رابطه سیاه مرد متاهل با زن همسایه بالایی لو رفت
و به بهانه های گوناگون مرا کتک می زد و با توهین های زشت آزارم می داد. حالا دیگر بسیاری از شب ها را به خانه نمی آمد و مدعی بود که از گریه های آراد خسته می شود! و تحمل ندارد! من هم دخترم را نزد دختر نازیلا می فرستادم تا با او بازی کند اما متاسفانه نازیلا هم به دلیل آن که شغلی در بیرون از منزل پیدا کرده بود، خیلی از شب ها را در خانه حضور نداشت. با همه این مشکلات، فقط زمانی که نازیلا به ...
شوهر بی غیرت خواسته های بیشرمانه از همسرش داشت!
، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما ...
قلب یخی!
برای به کار نگرفتن آن ها داشت، به بهانه دیدن زهرا نزد او رفته و همه ماجرا را به او گفت. من در یک کافی شاپ بودم که مادرزنم زنگ زد، باور نمی کردم که زهرا با شنیدن ماجرای نسرین راهی بیمارستان شود، انگار دنیا بر سرم خراب شده بود، در یک لحظه به یاد خاطرات شیرینی افتادم که با او داشتم، خنده های آرین، همه و همه را در خطر نابودی می دیدم. وقتی از کافی شاپ خارج شدم، فقط صدای نسرین را ...
سمانه چهکندی: دوست دارم مشهد حداقل یک تیم لیگ برتری داشته باشد
بیشتری داشتم. وی افزود: به علت سن کم و از طرفی محدود بودن شهر مشهد تمرین کردن خیلی سخت بود. مجبور بودم که مادرم را ببرم بوستان نزدیک به منزل که بتوانم تمرین کنم. این بانوی فوتبالیست که از تبار خراسان به تیم ملی کشورمان راه یافت در مسابقات لیگ دسته یک فوتسال 2 عنوان قهرمانی را در کارنامه خود ثبت کرده است در زمین چمن نیز خوش درخشید و موفق شد عنوان رکوددار قهرمانی لیگ برتر فوتبال بانوان ...