سایر منابع:
سایر خبرها
روایت زن آقا از مشهورترین ایستگاه اتوبوس تهران | نام سید را مردم روی ایستگاه گذاشتند
به این محل باز شد؟ حالا برای پاسخ به خیلی از سؤال ها دیگر سید را نمی توان پیدا کرد چون سال هاپیش چشم از دنیا فرو بست ولی معصومه جلالی 85 ساله همسر او بهترین کسی است که می تواند ما را با سید آشنا کند. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید در محل او را به اسم زن آقا می شناسند و هنوز لهجه کردی کرمانشاهی اش را حفظ کرده است. می گوید: بچه بودم با مادربزرگم از راه قصر شیرین به ...
کار خیر را در وصیت نامه اش هم فراموش نکرد
مراسم کم می آوردند می دانستند اگر سراغ حجت بیایند دست رد به سینه شان نمی خورد. در اوج جوانی معتمد محله مان شده بود و حواسش به همه بود و بدون حاشیه به مردم خدمت می کرد. هیئت متوسلان به حضرت فاطمه(س) 6ماهی می شود که دیگر حال و هوای قبل را ندارد. بچه هیئتی ها انگار چیزی گم کرده اند. همان جوان هایی که حجت پای شان را به هیئت باز کرد و چراغ راه شان شد حالا فقط می خواهند ادامه دهنده راه او باشند و ...
بسیاری از اساتید ادبیات پایداری گفتند این کتاب را ننویس!
! با جبهه رفتن فرزندانش هم موافق نبوده است. از جلسه که آمدم بیرون گفتم دیگر نمی روم و ادامه نمی دهم. با نوشتن کتاب بروم در جامعه بگویم پدر شهیدی داشتیم که صبح تا شب زنش را کتک می زده؟ از خانه بیرونش می کرده؟ با جبهه رفتن فرزندانش مخالف بوده و بعد از شهادت فرزندانش به همسرش گفته از لج با تو و آخوندهایی که بچه هایم را کشتند می روم و سرت هوو می آورم؟ به زنش خرجی نمی داده و زن مجبور می شده برای پول ...
سرنوشت تلخ دخترک درپی تصمیم بی رحمانه پدر/مرگ یا زنده بودن سیما کوچولو یک معما شد
شکایت یک زن جوان آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود مدعی شد همسرش بعد از جدایی از وی و ازدواج با زنی دیگر دختر خردسالش را سر به نیست کرده است. سرنوشت ابهام آمیز بچه طلاق این زن در تشریح ماجرا گفت: در سال 87 با مردی به نام ناصر ازدواج کردم. او قبل از من دوبار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود که به خواستگاری ام آمد. یک سال بعد از ازدواج صاحب دختری به نام سیما ...
قانونگذاری برای کودکان در خانه
اسباب بازی که از نوزادی تا هفت سالگی را در اتاقت داری که درست است همه برای شماست و ما بدون گفت و گو با شما اینها را بیرون نمی دهیم، یعنی احساس اطمینان خاطر را می دهیم تا خودش برای وسایلی که دیگر هیچ جایی برای نگه داشتنش نیست تصمیم بگیرد. نکته مهم تر در این تجربه ام این بود که استفاده از یک جمله، کاربرد مختلفی دارد. مثلاً من ابتدا طوری بیانش می کردم که می خواستم فقط نیاز خودم را به نظم ...
اینجا خانه ما| وقتی مامان بچه ها رفته حج!
کتابی را که این روزها در دست خواندن دارم، ادامه دادم. و البته در همه این لحظات، نیم نگاهی به بچه ها داشتم و گهگاه به بهانه ای، سری به اتاق می زدم. مخصوصا اگر صدای شان کم می شد. سکوت بچه ها، آژیر خطر است برای پدر مادرها! صدای گریه زهرا که بلند شد، دویدم به اتاق و بغلش کردم و آمدم بیرون. از دیدن شور و هیاهویی که در خانه برقرار بود، فوری ساکت شد، تقاضای شیر نکرد و تماشاگر هیجان بچه ها شد. آنقدر ...
روایتی از نفوذ شهید کاوه میان کومله ها/ توصیه شهید به مادر برای شهادتش
شهید کاوه در قبال نیرو های رزمنده با توجه به اینکه نقش و حضور پدر در منطقه جنگی خیلی مؤثر بود، واقعاً خیلی کم پیش ما حضور داشت؛ طوری که مادرم می گوید: سه ماه بعد از تولد من، تازه به خانه برگشته بود تا برای اولین بار من را ببیند؛ حتی مادرم چند روز قبل از آمدن پدر گله کرده بود که: محمود! بچه سه ماهه شد. قرار بود روز اول بیایی و ببینی اش. پدر هم گفته بود که اینجا بچه های مردم ...
بازیگر انگلیسی: پدرم مرا کتک می زد، گرسنگی می داد و تحقیر می کرد
چندانی نکرد. در همان سن روزی که مادرش قرار بود او را از مدرسه به خانه ببرد گفت: "الان باید برویم". آنان برای گذراندن شب به خانه یکی از دوستان شان رفتند. روز بعد آنان روند طولانی جدایی زندگی خود را از پدر خانواده آغاز کردند. با این وجود، درست زمانی که از یک تهدید فرار می کردند، با تهدید دیگری روبرو شدند. اندکی پیش از آن روز سرنوشت ساز مادر برناث متوجه شده بود که توده ای سرطانی در سینه اش وجود دارد و ...
مریم مومن بتمن شد | خانم با این لباس و تیپ عجیبش حسابی سوژه شد
بعنوان تنها فرزند خانواده در شهر مشگین شهر اردبیل در محله قروه درویش به دنیا آمد و حالا می گوید با افتخار تورک زبان هستم . شیطونی و بازیگوشی دوران کودکی اش آنقدر زیاد بود که پدرش او را (اوغلوم) پسرم صدا می زد. تک فرزند خانواده می باشد گرچه پدر نی نواز و هنرمند و مادرش اسب سوار است اما به شدت مخالف ورود وی به عرصه بازیگری و انجام کار هنری بودند. همه جا از اصالتم گفته ام و تا 8 سالگی در ...
شهید چمران تجسم واقعی خلوص بود
شهادت چمران، در همین منزل خدمت پدر مرحوم ایشان رسیده بودم. خوشحالم که این منزل تبدیل به خانه موزه شده و در این محله قدیمی و اصیل تهران یاد این مرد با اصالت گرامی داشته می شود. وی افزود: من این توفیق را داشتم که با چهار نفر از خانواده محترم شهید چمران ارتباط داشته باشم. از آشنایی من با مهندس مهدی چمران نزدیک به 60 سال می گذرد و از سال 1342 با ایشان دوست بوده ام. در دانشگاه صنعتی شریف هم ...
جنایت خونبار در خیابان بریانک
...؛ تو هم بیا. من هم یک چاقو برداشتم و با آنها رفتم. آنها زودتر از من رسیدند. وقتی رسیدم، دیدم سه نفر از آنها که دست شان شیشه و چاقو است با دوستانم درگیر شدند. موتورم را گوشه ای گذاشتم و جلو رفتم. مقتول و دو دوست دیگرش پشت شان به من بود و مرا ندیدند، اما دوستم تا من را دید یک دفعه گفت؛ قمه بکش. آنها هم تا متوجه حضور من شدند، فرار کردند. ما هم دنبال آنها دویدیم. دو نفرشان فرار کردند، ولی مقتول ...
عاشقانه های یک همسر شهید که زود ته کشید
کارهای خانه کمک می کرد و هوای خانواده را داشت. زمان هایی که در خانه نبود با نامه نگاری از احوال یکدیگر با خبر می شدند. او درباره تربیت فرزند می گفت: اگر طبق دستورات ائمه اطهار (ع) و قرآن رفتار کنیم، بچه هایمان هم انشاالله خوب می شوند. قرآن باید درس زندگی ما باشد. در هشت سال دفاع مقدس که مردم با کمبود گاز روبرو بودند، سهمیه هر خانواده فقط یک کپسول گاز بود. با این حال مجتبی می توانست از محل ...
کتابفروشی ابوترابی ؛ فخر محله فخرآباد
کرده اند، بعضی هایشان نو و بعضی دست دوم اند، یک بالکن کوچک هم هست که آنجا هم پُر از کتاب است. همه محله به آقای ابوترابی مدیون است ساعتی است نشسته ایم به گپ زدن، اما جز یک ناشر قدیمی که دوست آقای ابوترابی است و آمده برای سر زدن، کسی داخل نمی آید. همه فکرم این است که حقیقتاً چطور هنوز اینجا پابرجا است که یکدفعه دو خانم و پسربچه ای سه چهار ساله، از در داخل می آیند. ...
برادرزن تازه داماد را به خاطر اشک های نوعروس کشت
نوعروس وقتی با اشک و گریه با خواهرش درددل کرد و از دست شوهرش گلایه کرد نمی دانست برادرش تاب نمی آورد و قتلی خونین رخ خواهد داد. عصر 24 مرداد ماه سال 98 عابرانی که از خیابان استاد معین می گذشتند با صحنه درگیری خونینی روبه رو شدند. مردی قمه به دست به سوی یک مرد جوان حمله کرد و بعد از زدن ضربات قمه سوار بر موتور دوستش از محل گریخت . مرگ تازه داماد پدرام که تازه داماد ...
جوان مدافع حرم با کیف 40 میلیارد تومانی چه کرد؟
. وقتی به محله جدید آمدیم خیلی اتفاقی روی دیوار چند مغازه عکسش را دیدم. در نانوایی سرکوچه مان، فروشگاه مواد غذایی. یک بار هم در کلیدسازی محله. قبلاً اسمش را شنیده بودم. می دانستم چند سالی از شهادتش می گذرد. دقت که کردم دیدم مغازه دارهایی که تصویر این شهید زینت بخش محل کسب شان شده، به قول معروف بچه حزب اللهی هم نیستند. آدم های معمولی بودند و حتی یکی شان به قول خودمان از این بچه قرتی ها بود ...
گفتگو با بی رحم ترین پدر پس از قتل عام همسر و 2 کودکش / دخترم را ندیدم وگرنه او را هم می کشتم + عکس
گریه های یک بچه از داخل اجاق گاز خانگی به گوش می رسید و به سرعت ماموران به محل رفته و مشخص شد فرزند کوچک خانواده داخل گاز خانه پنهان شده است. سرنوشت تنها نجات یافته بررسی های میدانی نشان از آن داشت که مادر خانواده با پیش بینی ا اقدام هولناک همسرش برای نجات فرزند کوچکش او را داخل گاز خانه پنهان کرده است. به دستور بازپرس کشیک که خودش را خیلی زود به صحنه جنایت رسانده ...
خبر خوب| این شاه کلید ازدواج موفق را امتحان کنید
چرخاندن زندگی بر بیایند و تقی به توقی خورد نیایند ور دل شما در خانه پدری بنشینند. خب! برای این آینده نگری باید در همان کودکی پدر و مادر رفیق بچه هایشان باشند. مرحوم آیت الله محی الدین حائری شیرازی از اساتید اخلاق که خودش هم پدربزرگ چندین نوه بود، اینگونه به پدرها توصیه می کنند: اینکه بچه برای پدرش ابهتی قائل باشد که به خاطر حرف او بیاید بنشیند، هیچ فایده ای ندارد. پدر باید با بچه اش رفیق بشود، با ...
چمران؛ چریکی ترین نظامی و عاشق ترین عارف
برای دیدن برادربزرگترم، پدر شهید محسن راهی تهران شدم. یک روز که با برادرم برای خواندن نماز ظهر به مسجد محله شان رفته بودیم در مسجد با آقایی به نام آگاه آشنا شدم آقای آگاه بین صحبت هایش گفت دکتر چمران ستاد جنگ های نامنظم را در جنوب، استانداری اهواز تشکیل داده قرارگاه مهدییون، اهواز با شنیدن این حرف، من که به خاطر شهادت برادرزاده ام از چندین ماه قبل، مصمم به رفتن جبهه بودم ...
نگاهی به زند گی و مجاهد ت های شهید چمران
خانواد ه همسرم د ر محله امام زاد ه حسن (ع) تهران زند گی می کرد یم. پد رم مغازه، خوار و بارفروشی د اشت و محمد آقا را به عنوان یک جوان مؤمن و بچه محل می شناخت. بعد ها که من و محمد آقا با هم ازد واج کرد یم، پد رم می گفت هر وقت می د ید م محمد به مغازه ام می آید و از سر حجب و حیا سرش را پایین می اند ازد، به او می گفتم اگر روزی خواستم د خترم را شوهر بد هم، د وست د ارم تو د اماد م بشوی. آن زمان من خیلی کوچک ...
پدر بی رحم دخترش را طعمه حیوانات کرد!
به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده است به همین خاطر او را کنار جاده از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم و دیگر خبری از دخترم ندارم. با اظهارات تکان دهنده پدر بی رحم، مأموران به بررسی مناطقی پرداختند که وی مدعی بود پیکر نیمه جان دخترش را آنجا رها کرده است، اما هیچ ردی از دختر بچه به دست نیامد. با توجه به پیدا نشدن اثری از سیما کوچولو فرض قوی بر این شد که دخترک ...
معمای مرگ یا زنده بودن سیما کوچولو
... این زن در تشریح ماجرا گفت: در سال 87 با مردی به نام ناصر ازدواج کردم. او قبل از من دوبار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود که به خواستگاری ام آمد. یک سال بعد از ازدواج صاحب دختری به نام سیما شدیم. وقتی دخترمان یکساله بود به خاطر اختلاف هایی که با ناصر داشتم از هم جدا شدیم و سرپرستی سیما طبق قانون به من سپرده شد. وقتی دخترم به سن 7 سالگی رسید، ناصر از من خواست تا سرپرستی بچه ...
محله نوستالژی های فوتبالی | نامداران این تکه از پایتخت را بشناسید
های خاکی از بین رفته یا چمن شده اند، اما زمین برق خزانه به همان شکل باقی مانده است. علتش وجود دکل های برق در این زمین است که سبب شد اجازه ساخت خانه در کنار دکل ها داده نشود. اکنون محله خزانه 5زمین چمن و مدارس متعدد فوتبال در کنار زمین خاکی برق خزانه دارد. برخی از فوتبال دوستان هم به ورزشگاه سهند می روند که هرازگاهی در آن مسابقات فوتبال بین اهالی و تیم های مطرح برگزار می شود. ...
یادی از ننه مشهدی چهارراه خزانه؛ طرفدار دوآتیشه استقلال | او به عشق آبی ها به استادیوم می رفت
را دوست داشت. از همان موقعی که زیر درخت توت ورزشگاه مرغوبکار می نشست و برای قهرمانی بچه ها دعا می کرد تا حالا که شدند قهرمانان کشور. آرزو داشت که آنها تا می توانند گل بزنند تا دل هوادارها شاد شود. آخر کلامش هم با این جمله به پایان رسید: بنویسد ننه مشهدی دوست دارد بیایید اینجا _خانه اش_ به او سر بزنید! گل افروز پارسی اسماعیل آبادی ساکن محله خزانه بخارایی تهران، معروف به ننه مشهدی در 17 تیرماه سال 1396 در 87 سالگی درگذشت و تیم فوتبال استقلال یکی از طرفداران پروپاقرص خودش را از دست داد. ...
ماجرای مرگ اگاهی شهید چمران
مادرتان ناراحت باشد. با آن همه احساس و شخصیتی که داشت خیلی جلوی پدر و مادرم کوتاه می آمد. وسواس داشت که آن ها هیچ جور در این قضیه آزار نبینند. اولین و شاید آخرین باری که مصطفی سرمن داد کشید به خاطر آن ها بود. روزهایی بود که جنوب را دائم بمباران می کردند. همه آنجا را ترک کرده بودند. من هم بیروت بودم اما مصطفی جنوب مانده بود با بچه ها و من که به همه شان علاقمند شده بودم نتوانستم صبر کنم و ...
از مرگ مشکوک مرد سالخورده تا معمای قتل دختر به دست پدر
فرد دیگری که در معرکه بود زد. پس از پایان اظهارات پرویز سایر متهمان این پرونده به اتهام مشارکت در نزاع دسته جمعی در دادگاه پشت میز محاکمه ایستادند و هر کدام به تشریح روز درگیری پرداختند. یکی از آنها به نام نعیم مدعی شد درگیری نزدیک غروب بود که اتفاق افتاد به من خبر دادند که دوستم همان صابر با پرویز درگیر شده است. من که در نزدیکی محل درگیری در حال کار کردن در ساختمان نیمه کاره بودم خودم ...