تصمیم خطرناک یک زن برای فرار از خانه
سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: صیغه رئیسم شدم، مجرم نیستم
...> مدتی است کاشت ناخن یاد گرفته ام. مشتری می گیرم و کار می کنم، این طوری زندگی می کنم. *با مدیر هنوز در ارتباط هستی؟ نه. ما هیچ ارتباطی نداریم اما هرچه همسرش بیشتر اصرار کند شوهرش از او بیشتر دل می کند. *از شوهر خودت چرا جدا شدی؟ بسیار متعصب بود. با مردها دعوا می کرد و می گفت شما به زن من نگاه می کنید. عصبی بود و کتک می زد. مرد شکاکی هم بود. با سختی از او جدا شدم. *اگر قاضی حکم زندان در نظر بگیرد چه؟ با خودم وثیقه آورده ام. من سال ها کار کردم تا خانه خریدم. برای خودم زندگی درست کردم، اجازه نمی دهم یک زن متوهم من را نابود کند. ...
مرگ کودک در دنیای افیونی مادر
کار رفتم و بعد از چند سال توانستم از شوهرم جدا شوم عضق جدید. پدر و مادرم در عرض یک سال فوت کردند و من با پولی که از ارث پدری گرفته بودم توانستم یک خانه اجاره کنم و با دخترم زندگی جدیدی بسازم با آنکه هزینه های زندگی بالا بود ولی راضی بودم چون آرامش داشتم تا اینکه با مهران آشنا شدم او چند سالی از من کوچک تر بود ولی ادعای عاشقی می کرد. من هم که محبتی از شوهر سابقم ندیده ...
من هم باید سازنده بخش هایی از زندگی باشم
حالا همه خواسته هایم را در زندگی از او بخواهم. من به تساوی حقوق زن و مرد اعتقاد دارم و معتقدم باید خودم هم سازنده بخش هایی از زندگی باشم. حمید.و دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی و حسابدار یکی از شرکت های خصوصی پایتخت و مجرد است. از او در باره انتظارات جوانان امروزی از ازدواج می پرسم و اینکه خود چرا پس از گذشت 32 سال هنوز ازدواج نکرده است. فکر می کنم یکی ...
آغاز و پایان در زندگی مشترک
سال اول ازدواج به عنوان سخت ترین سال زندگی مشترک نام می برند. زن و شوهر تا قبل از ازدواج به عنوان دو فرد مجرد با سبک زندگی و هویت متفاوت مشغول گذران زندگی بودند. بعد از ازدواج همه چیز تغییر می کند. شما وارد خانه می شوید و زندگی خود را با یک فرد جدید به اشتراک می گذارید از این رو باید سلیقه، ترجیحات، عادات و سبک زندگی یکدیگر را تنظیم کرده و با آنها سازش کنید. قرار نیست همه چیز مطابق میل ...
عجیب ترین طلاق در دنیا
سیمین هم مثل خیلی ها قبل از ازدواج ، اول عکس همسرش را دیده بود و دو سال تمام عاشق عکس او بود! اما زندگی خانوادگی این زوج آن طور که سیمین فکرش را می کرد پیش نرفت و او بالاخره برای طلاق غیابی به دادگاه خانواده رفت. زن تنها روی یکی از صندلی ها دادگاه خانواده می نشیند. قاضی برای شروع دادرسی از او می پرسد: شوهرتان کجاست؟ زن با صدای آرامی جواب می دهد: متواری است آقای قاضی؛ من هم برای اینکه ...
درخواست طلاق پس از تصادف مهلک
: آقای قاضی، شوهرم آن روز به دلیل یک مسأله بی اهمیت دعوای بزرگی راه انداخت. در جاده نیز با سرعت رانندگی می کرد و با هیچ کدام از ما حرف نمی زد که آن تصادف رخ داد. شوهرم اگر آن بچه بازی را به راه نمی انداخت و با من دعوا نمی کرد، ما با آرامش بیشتری برمی گشتیم و این تصادف هم رخ نمی داد. مادرم پیش ما امانت بود. من از آن روز به بعد نمی دانم چطور در صورت خواهر و برادرم نگاه کنم. از همه آنها شرمنده ...
گردنبند دروغین، راز ازدواج موقت مرد جوان با همسایه 64 ساله را فاش کرد
شوهرم چند سال قبل فوت کرد، رابطه ما با این خانواده از قبل فوت همسرم خوب بود و دو سال قبل شاکی پرونده که ما را متهم به سرقت کرده است به من پیشنهاد داد که با او ازدواج موقت کنم و من هم قبول کردم. این زن ادامه داد: بعد از صیغه 10 سکه بهار آزادی به عنوان مهریه برای من قرار دادیم و قرار شد او خرج زندگی من را هم بدهد. اما از شش ماه قبل رابطه اش را با من قطع کرد و وقتی پیگیری کردم گفت صیغه را ...
خودکشی در دنیای عشق گمشده و خیانت / گریه های کودکانه مادرش را نجات داد
که ازدواج کنیم دوران عقد بسیار شیرینی داشتیم . به خاطر اعتمادی که به محسن داشتم خانه و ماشینی که پدرم به من هدیه داده بود بدون اینکه پدر و مادرم بفهمند به نام محسن زدم. همچنین با سرمایه ای که پدرم به اصرار من در اختیار محسن قرار داده بود، توانست شرکت کوچکی تاسیس کند و در مدت کوتاهی نیز پیشرفت خوبی داشته باشد. اصرار به سقط بچه چند ماهی از رفتنمان به سر خونه زندگی مان گذشته بود ...
زن 42 ساله: دوست شوهرم شب از پنجره به اتاقم آمد و....
قسم داده بود تا هر کمکی که از دستم برمی آید برای شما انجام بدهم! من هم از او تشکر کردم و گفتم فعلا به چیزی نیاز ندارم! با وجود این اصرار کرد مبلغی را به حساب بانکی ام واریز می کند تا مخارج عزاداری را بپردازم! من هم شماره حسابم را دادم و او 6 میلیون تومان به حسابم ریخت. چند ماه بعد او ماجرای خواستگاری را مطرح کرد و مدعی شد که قصد ازدواج با مرا دارد! من هم پیشنهادش را رد کردم و ...
ازدواج دختر 9 ساله در خراسان رضوی | این کودک، زن مردی هم سن پدرش شد
رحیمه می دونی ازدواج یعنی چی؟ فکر کنم یعنی لباس عروس پوشیدن، خانه داری و آشپزی کردن. در این مطلب مصاحبه با بچه ترین عروس ایرانی را خواهید خواند که تنها 9 سال دارد. غلامحسین حقدادی ، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی خراسان رضوی می گوید: مددکاران و روانشناسان بهزیستی وضعیت روانشناختی، توانمندی های ذهنی، ارتباطی، کلامی و شناختی این کودک نرمال را ارزیابی کردند اما معتقدند ...
عاقبت 3 مرد که به خاطر رابطه پنهانی زنی، شوهرش را کشتند
بود نداشتم. برای همین نقشه قتل شوهرم را طراحی کردم و از آن مرد و دو نفر دیگر خواستم او را بکشند. این زن در مورد نحوه قتل گفت: شب حادثه شوهرم وارد خانه شد و به اتاقش رفت. دقایقی بعد من در را برای آن سه نفر باز کردم، که اول مرد مورد علاقه ام وارد شد و بعد از آن برادرش به همراه دو نفر دیگر از دوستانش وارد اتاق شدند و شوهرم را با یک شلوار خفه کردند اما من و دخترم ندیدیم که دقیقا چه کسی ...
قورباغه مان را چطور قورت بدهیم؟
مبارک همه جابه جایی ها از یک شهر به شهری دیگر و یا از یک کشور به کشوری دیگر نیست بلکه این تغییر مکانی ممکن است به واسطه تعویض خانه (خرید یا اجاره) باشد. اگر قصد تغییر محل زندگی تان را دارید باید 4 نکته مهم را در نظر بگیرید: درباره محله و ساختمان جدید، همسایه ها، صاحبخانه احتمالی، مسیر رفت و آمدتان به محل کار، فاصله خانه تا محل تحصیل فرزندان و... تحقیق کنید تا بعد از نقل مکان به ...
از خیانت تا جنایت
پنهانی ارتباط برقرار کرد، تصمیم گرفت شوهرش را از میان بردارد. او شب هفتم آذر سال 92 سناریوی قتل شوهرش را با همدستی مرد موردعلاقه اش و دو مرد دیگر اجرا کرد. این زن وقتی دستگیر شد، به پلیس گفت: من و شوهرم با هم اختلافات زیادی داشتیم. مدتی بعد با مردی به نام امیر که نصاب آسانسور بود، آشنا شدم. کم کم به امیر دل باختم و می خواستم با او ازدواج کنم، اما شوهرم سد راهم بود. شب حادثه شوهرم وارد ...
زندگی جهنمی سارا در محاصره دود و پرواز
و مادرم به علت قهر در خانه پدری اش بود یادم نمی آید یک روز طعم خوش زندگی را چشیده باشم. تصمیم گرفته بودم خواهر و برادر بی گناه و کوچکم را زیر چتر خود بگیرم تا کمتر احساس تنهایی کنند. گذشت تا اینکه بعد از سال ها کشمکش پدر و مادرم از هم طلاق گرفتند؛ مادرم به سراغ زندگی خودش رفت و ازدواج کرد و از همان اول ما را نخواست. پدرم هم بعد از مدتی ازدواج نمود و ما را در خانه مادربزرگ مان گذاشت. ...
با مرد کوچکتر از خود ازدواج کنیم یا نه؟/ ازدواج با مرد کوچکتر درست یا غلط؟!
به دلیل نداشتن تجربه های کافی مثل حل کردن مشکلات یا برقراری ارتباطی درست، دچار مشکل شوید. او بچه نمی خواهد خانم ها معمولا در آستانه 30 سالگی دوست دارند که بچه دار شوند، اما آقایان برای پدر شدن هیچ عجله ای ندارد. اگر شما با فردی که کوچک تر از خودتان است ازدواج کنید، باید به اختلاف نظرتان در مورد بچه دار شدن نیز بیاندیشید. زمانی که شما آمادگی مادر شدن را دارید اما همسرتان هنوز ...
افشای نقشه شوم مرد شیطان صفت برای تجاوز و تهیه فیلم سیاه از زنان
غریبه ارتباط برقرار می کرد و سپس آنان را هدف اخاذی قرار می داد. گیج و منگ بودم، دنیا دور سرم می چرخید و نفسم بالا نمی آمد! دیگر شوهرم را نمی شناختم! داشتم دیوانه می شدم که تصمیم گرفتم به کلانتری بیایم تا چاره ای برای فرار از این وضعیت روحی تاسف بار پیدا کنم ... با توجه به اهمیت موضوع و احتمال وقوع اخاذی های اینترنتی در فضای مجازی، واکاوی دقیق این پرونده با صدور دستوری خاص از سوی سرهنگ ...
در جلسه خواستگاری تحقیرم کردند
عاطفی دیگر نشوید. نباید قبل از حل مشکل قبلی تان، تن به ازدواج بدهید ،زیرا می تواند رابطه جدید را هم دچار آسیب کند. بهتر است این مسئله را تا حد قابل قبولی حل کنید و برای فرار از هیجانات تجربه قبلی، وارد ارتباط تازه نشوید. هرچند خودتان به این موضوع اذعان کرده اید که بعد از آن اتفاق به ازدواج فکر نمی کنید اما این خلأ عاطفی می تواند شما را ناخواسته وارد رابطه دیگری کند که به شما آسیب برساند. ...
سه سال آزار زن جوان و تهیه فیلم سیاه از او
، اما یکباره او در اتاقش را قفل کرد و بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد. او از صحنه های سیاه فیلم گرفت و تهدیدم کرد اگر در این خصوص به کسی حرفی بزنم فیلم را پخش می کند و آبرویم را می برد. با سر و وضعی آشفته به خانه برگشتم و از ترسم جرأت نکردم به شوهرم هم حرفی بزنم. وی ادامه داد: بعد از چند روز رامین با من تماس گرفت و گفت اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را برای شوهرم ارسال می کند. او به مدت ...
زن جوان: سیروس با جملات عاشقانه نابودم کرد
زن جوان درباره سرگذشت گفت: تازه وارد چهاردهمین بهار زیبای زندگی شده بودم که در عزای مادرم سوگوار شدم. زندگی آرامی را می گذراندیم تا این که حدود 3 سال قبل حادثه غم انگیزی این آرامش را به هم ریخت و خانواده ما را به روز سیاه نشاند. چرا که خبر رسید خواهر بزرگ ترم به قتل رسیده است. او که 18 سال بیشتر نداشت به اصرار خانواده ام با یکی از آشنایان خانوادگی ما در چناران ازدواج کرد اما در حالی که صاحب پسری ...
یکسالگی "فریبا"
به گزارش ایران اکونومیست، فریبا 31 ساله است؛ جوان، قوی و تنومند؛ فقط ردیفِ دندان های پوسیده و قهوه ای رنگش نشان از این دارد که زمانی مصرف کننده مواد بوده است: من از مواد متنفر بودم! بعد از ازدواج که فهمیدم شوهرم مصرف کننده است، خیلی جنگیدم. از خانه بیرونم کردند، حتی بچه ام را از من گرفتند. دخترم یک سالش بود که سرطان خون گرفت و دکتر گفت مادرش باید کنار بچه باشد. آن وقت به خانه برگشتم و بعد از مدتی ...
3 سال آزار و تجاوز با تهیه فیلم سیاه
بزنم فیلم را پخش می کند و آبرویم را می برد. من با سر و وضع آشفته به خانه برگشتم و از ترس شوهرم جرات نکردم به او حرفی بزنم. او ادامه داد: بعد از چند روز رامین با من تماس گرفت و گفت اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را برای شوهرم ارسال می کند. او با همین روش مرا تهدید می کرد تا در مدت سه سال تسلیم خواسته های شوم او شوم. در این مدت به افسردگی مبتلا شده بودم و با همسرم اختلاف شدید داشتم تا ...
خبر تکان دهنده از خودسوزی دختران و زنان جوان در کرمانشاه
ادامه دهم، گریه کردم و پدر و مادرم را قسم دادم بگذارند درس بخوانم اما نشد. البته بین اهالی و فامیل من خیلی بیشتر از دخترهای دیگر درس خوانده بودم. خلاصه بعد از آن من ازدواج کردم و الان هم مدام در خانه تنها هستم، همسرم بیرون می رود و می گردد اما من همیشه باید در خانه بمانم. حتی دو تا از خواهرهای خودم که ازدواج کردند در کوچه پدرم زندگی می کنند اما حق تنها بیرون رفتن ندارند. فقط ماهی یک بار همراه ...
دیدار با خانواده شهید اربابی | قربان تو مادر شهید بروم که سعید هم پیدا شد
شهادتش را دیده بودند. ساکش را آورده بودند و سعید سفارش کرده بود نمی خواهم ساک را مستقیم به خانواده ام بدهید، اول به خانه یکی از دوستانش برده بودند و بعد به مغازه پدرش آورند. ساک را که در خانه باز می کنند پدر و عمو (استاد علی اربابی) نزدیک 2 ساعت گریه می کنند. اشک ریختن عمو و پدر آنقدر غم انگیز است که از یاد مادر نمی رود. بالاخره زمان دیدار می رسد مادر می گوید: با مادر شوهرم داشتیم سبزی پاک می کردیم ...
عشق هیجانی
پرغصه دارد، چون به خاطر وضعیت خانواده اش خواستگاری نداشت و بالاخره مجبور شد با پدر میان سال من ازدواج کند! خلاصه سال ها به همین ترتیب گذشت و من هم به سرنوشت زن پدرم دچار شدم چرا که آرام آرام به چهارمین دهه زندگی ام نزدیک می شدم در حالی که خواستگار مناسبی نداشتم. در همین روز ها بود که خواهرم از من خواست به مشهد بیایم و در یک کارگاه تولیدی کار کنم. من هم که دیگر از نگاه های طعنه آمیز دیگران ...
شوهرم گفته گوش سگ برایم می فرستد!
دختر و پسر جوانی که به امید جلب موافقت خانواده هایشان برای ازدواج، با هم فرار کرده بودند پس از گذشت دو سال ازشروع زندگی مشترک شان و به دلیل اختلاف های شدید، پرونده های متعددی علیه هم تشکیل دادند. تا اینکه سرانجام در آخرین دادگاه زن جوان گفت که همسرش یک مرد روانی است و تهدید کرده گوش سگ خانگی اش را برای او خواهد فرستاد... ندا درجواب گفت: آقای قاضی از دست این مرد خسته شده ام. از روزی که ازدواج کرده ایم خیال می کند من دختر بچه هستم. نه اجازه می دهد سر کار بروم و نه با هیچ کسی تماس داشته باشم. اصلاً هیچ کاری ندارد جز اینکه مراقبم باشد... در این لحظه فرزاد بلند شد و به همسرش گفت: من نمی گذارم سر کار بروی؟ من که روز اول گفته بودم خوشم نمی آید زنم کار کند. اما آنقدر اصرار کردی که اجازه دادم. اما به جای تشکر با آن دزد ناموس قرار گذاشتی... ...
قاتلان مرد مغازه دار مهلت گرفتند
ما به صورت تلفنی بود، اما بعد از چند وقت یکدیگر را ملاقات کردیم. او به من زیاد محبت می کرد و من هم عاشقش شدم و تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج کنم. وقتی موضوع بدرفتاری های شوهرم را به فرزین گفتم، دو نفری تصمیم گرفتیم او را ادب کنیم. شب حادثه همسرم خواب بود و من در خانه را باز کردم و فرزین همراه برادر و دو دوستش وارد خانه شدند. من و دخترم در پذیرایی بودیم و آن ها هم در اتاق خواب با ...
سرنوشت غم انگیزِ این زوج عاشق، اشکتان را در می آورد
...: یک زن 43 سال پس از اینکه مادرش او را تحت فشار قرار داد تا مرد مورد علاقه اش را به خاطر تفاوت نژادی ترک کند، بالاخره با عشق دیرین زندگی اش ازدواج کرد. او اولین عشق من بود. عشق واقعی ام. جین مردی را که 43 سال پیش مجبور شد ترک کند، این گونه توصیف می کند. اما خوشبختانه عشق این زوج در آسمان ها نوشته شده بود و سال ها بعد توانستند دوباره به هم برسند و حتی ازدواج کنند. این داستان ...
موفقیت زن به مدرک دانشگاهی نیست
.... چون اجازه نداشتم در این رشته ها درس بخوانم، از همین طریق با مسائل مذهبی و قرآنی آشنا شدم. از قرار همسرتان نقش مهمی در زندگی شما داشتند؟ بله، در واقع من انقلابی بودن را از همسرم یاد گرفتم. او معلمی جانباز و اهل کتاب و دین بود. بین دانشجویانش محبوبیت داشت. کتاب های شریعتی را به خانه می آورد و می خواند. من هم کنجکاو می شدم و می خواندم. از آن به بعد بود که غیر از ادبیات و مذهب ...
عروسی های خاکی
گروه های سیاسی مختلف من انتخاب کردم که مذهبی شوم. یک روز در آذرماه سال 58 که حمید دیگر در سپاه ارومیه مشغول به کار بود زنگ زد خانه ما و گفت با شما کار دارم! فکر کردم راجع به مسائل سیاسی و جو دانشگاه است. قرار شد به منزل خواهرشان بروم. رفتم منزل خواهرشان، چایی آورد و بعد از اینکه با آرامش چایی خورد، گفت که من از شما خواستگاری می کنم. من خنده ام گرفت و همینطور شروع کردم به خندیدن. بعد هم گفتم من کاری ...