حقیقتی که دیوید بکام از مدل موی عجیبش فاش کرد
سایر منابع:
سایر خبرها
دیدار کی روش و کنعانی پس از کامنت جنجالی!
در بازی دوم نتیجه گرفتیم. کنعانی زادگان با تاکید بر اینکه قصد ندارد تا پایان فوتبال خود درباره دلیل عدم اعتماد کی روش به او صحبت کند، به تمجید از سایر مدافعان تیم ملی پرداخت و در این باره گفت: در این مورد اصلا شکی نیست و ما همه با یکدیگر دوست هستیم و اصلا اینطور نیست که ما بخواهیم کسی را خراب کنیم. همه عالی هستند؛ مرتضی از نظر فنی عالی است و در چین و السد بازی کرده و مجید هم با وجود سن ...
پدری که فرزندش را پس از شهادت شناخت+عکس
فاش نیوز - نویسنده کتاب یوسف گم گشته شیاکو می گوید: نوشتن در مورد وقایع رخ داده سخت است چون تخیلی نیست یک بار در مورد شهیدی نوشتم که پدرش پس از خواندن آن گریه می کرد و می گفت من پسرم را اینگونه که شما نوشته اید نشناخته بودم و حالا پس از این همه سال او را تازه شناختم خبرگزاری فارس - شهرستان دشتستان، زینب رنج کش: به مناسبت روز پاسداشت اهل قلم و نویسنده به دنبال سوژه ای بودم که در دشتستان ...
خون آرمان چشم ها را به روی حقیقت باز کرد
، نه مانند یک مادر و پسر. در مورد هر مشکلی، باهم حرف می زدیم و درددل می کردیم. مشکلات را با هم در میان می گذاشتیم و حل می کردیم. از کوچکی فرزندانم را عادت داده بودم، که در مورد هرکاری که می خواهند انجام دهند، با هم صحبت کنیم؛ لذا آرمان راجع به هر کاری که انجام می داد، با من صحبت می کرد. من هم از لابه لای همین سخنانش می فهمیدم که دوستانش چه کسانی هستند و چه کار هایی انجام می دهند. به این ترتیب ...
حاج احمد گفت تکلیف ما واضح است برای عملیات آماده شوید!
.... اما این جلسه مهم برای چه بود؟ عجله نکنید، لازم است چند روز به عقب تر برگردیم. ایران با عملیات الی بیت المقدس، کار ناممکن را انجام داد و خرمشهر را پس از 19 ماه اشغال در 3 خرداد 1361 آزاد کرد. رزمندگان پس از 24 روز نبرد سخت و سنگین به مرخصی رفته بودند. 13 خرداد فرماندهان لشکر ها و تیپ های ارتش و سپاه به دیدار امام در جماران رفتند. امام در این دیدار باز هم بر وحدت و انسجام نیرو ها تاکید ...
قهرمانی با آرزوهای متفاوت؛ دوست دارم سرپرستی 100 یتیم را برعهده بگیرم
های 2011،2015 و 2019 و دو مدال طلا بازیهای پاراآسیایی جاکارتا در پرتاب دیسک و وزنه شدم. *دانشجوی دکترای مدیریت ورزش هستم تحصیلات برای من بسیار حائز اهمیت است. تحصیلاتم را در کارشناسی ارشد فیزیولوژی ورزشی ادامه دادم و اکنون نیز دانشجوی دکترای مدیریت ورزش هستم. 37 سال سن دارم و 31 سال است که ورزش می کنم. با حمایت هایی که به ویژه در این دوره از سوی مسوولین داشتم سبب شده تا به ...
شبی با دیوید بکام: از لگد به سیمئونه تا خرید مسی
بهترین بازیکن - که همه چیز را در فوتبال برده، هنوز جوان و بازیکنان بزرگی است می خواهد برای تیم من بازی کند، لحظه ای بزرگ برای ماست." این ها اولین سخنان عمومی بکام در مورد امضای قرارداد با مسی بود و در شمال لندن به عنوان بخشی از مکالمه آشکار و گاهی احساسی درس هایی در رهبری برای انجمن تازه تاسیس لیرا وینستون ارائه شد. لیدی وینستون، یک معلم مشهور، در سال 2021 درگذشت. پسرش، بن، از دوستان ...
مسافرکشی کردن یک روحانی در مسیر تهران-قم سوژه شد + عکس
، نتوانستم تحمل کنم و پرسیدم علت چیست؟ گفت که قرار بوده آقایی را برای منبر مجلس ختم شان دعوت کند که ظاهرا هماهنگ نشده، به او گفتم نگران نباش، شما برو دو دقیقه دیگر من می آیم و... خلیل نادری هستم. سال 1355 در بیشه سرای ساری متولد شدم. من فرزند سوم خانواده روستایی هستم که پدرش مردی زحمت کش بود و هنوز هم هست. کودکی و نوجوانی ام در همان روستای خودمان سپری شد. سال های ابتدایی انقلاب بود و ...
تاریخ شفاهی آموزش و پرورش استان از مکتب خانه تا مدارس نوین/ تاثیر جنگ تنگ تامرادی بر شکل گیری مدارس / ...
سرا باید 17 ساله می بودم و چون من فقط 15 سال سن داشتم تصمیم گرفتم شناسنامه ام را تغییر دهم و شناسنامه جدید گرفتم و آزمون کلاس ششم دادم. به هر حال سال 1345 کلاس هشتم بودم و امتحان ورودی به دانش سرا دادم و پذیرفته شدم. البته در سال 1344 هم به عنوان اولین فرد در آزمون پذیرش دانش سرا قبول شدم؛ اما به علت بحثی که با بهمن بیگی داشتم رد شدم. بحثم با بهمن بیگی در مورد این موضوع بود که چون در ...
انگشتر هایی که نشانی پیکر قدرت الله شدند
فرمان امام و حضور در جبهه برادر شهید می گوید: ما اصالتاً اهل سمنان هستیم. دو خواهر و سه برادر بودیم که دو برادرم به نام های قدرت الله و یدالله در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند. قدرت الله و یدالله هر دو متولد تهران بودند. قدرت الله متولد 16 تیر 1343 و یدالله متولد 17 آذر 1347. او در ادامه از حضور برادرهایش در جبهه می گوید: فرمان حضرت امام مبنی بر حضور در میدان نبرد و نیاز جبهه ها به نیرو باعث شد، راهی شویم. اولین رزمنده خانه من بودم، بعد قدرت الله و بعد هم یدالله. قدرت الله مسئول ضدهوایی بود و در مراحل بعد نیروی پیاده نظام؛ یدالله هم تدارکات ...
هنوز هم من را با یک تفنگ در کنارم می شناسند!
...: هنوز هم من را با یک تفنگ در کنارم می شناسند. دغدغه این روزهای قدرت الله میرزایی شصت وپنج ساله، دغدغه اقتصاد و نیروی انسانی کارآمد است؛ دو موضوعی که اهمیت آن را به خوبی در سال های جنگ چشیده است و همچنان آرزوی بهبود آن را دارد. او که این روزها هم، در میدان جهاد اقتصادی مانده و از مدیران موفق و تولیدکننده بزرگ ترین ماشین آلات صنایع غذایی است، می گوید: دوست دارم همه بدانند که ...
روایت هراس انگیز هویدا از فرح دیبا
سال 1317 در یک خانواده متوسط از یک پدر آذربایجانی و مادری گیلانی در بخارست پایتخت رومانی به دنیا آمد. پدر فرح، سهراب دیبا افسر ارتش بود که هنگام تولد فرح برای انجام مأموریتی در رومانی، که در آن زمان رژیم سلطنتی داشت به سر می برد. فرح در کودکی پدر را از دست داد و با مادرش راهی تهران شد. فرح در تهران تحت سرپرستی مادر و با مراقبت و حمایت دائی بزرگ شد و در مصاحبه ای با یک خانم روزنامه نگار ...
روایتی از دردسرهای اورژانسی | از مزاحمت تلفنی و 200 تماس در یک روز تا کتک خوردن تکنیسین خانم از بیمار
لحظات هم آن لحظاتی است که مورد بدی گزارش می شود و ما فکر می کنیم فردی که تماس گرفته عضوی از خانواده خودمان است و ناراحت می شویم یا اینکه افرادی تماس می گیرند و همکاری مؤثری با ما ندارند. اگر با ما همکاری کنند می توانیم به آنها کمک کنیم. البته اگر این باور را داشته باشند که وظیفه اورژانس این است که پشت تلفن به آنها کمک کند و فقط منتظر نباشند که ما برای شان آمبولانس بفرستیم. امان از مزاحمت ...
عجیب ترین و سرشناس ترین مزاحم تلفنی اورژانس ؛ 200 بار تماس در یک روز | دلایل تماس: من دارم می روم سر ...
. یکی دیگر از مزاحمان تلفنی ما زنی بود که تماس می گرفت و می گفت برای من تاکسی بگیرید. یا تماس می گیرند و می گویند شماره امدادخودرو را می خواهم. می گوییم که اینجا اورژانس است و آنها هم می گویند مورد من هم اورژانسی است. ماشینم خراب شده و امدادخودرو را می خواهم. در هر شیفت اورژانس تهران حدود 28خانم هستند که هر حادثه اورژانسی اتفاق بیفتد پاسخگوی مردم هستند و در حقیقت جان مردم در دستان آنها ...
از جوادیه تا روشنفکری و اعتراض ... / سیر تحولات اجتماعی و سینمای قبل و بعد از انقلاب
فیلمفارسی بچه های خانواده مذهبی و پایین بودند، اینکه فیلمفارسی به سنت می پرداخت علتش این بود، چون مخاطب خود را شناخته بود. درباره تصویر زن در سینمای قبل از انقلاب صحبت کنیم مثل اعظم، مهری یا در اغلب فیلم ها زن را سنتی نشان می دهد یا مستاصل هستند. یعنی در فیلم های قبل از انقلاب زن مدرن نداریم. مدیریت سینما دردهه شصت از 62 تا 71 که آقای خاتمی و انوار و بهشتی بودند باعث رشد سینما شد و سینمای ...
مرد شکاک: زنم با مردهای دیگر در ارتباط است | چرا بچه شبیه من نیست
زن 22 ساله ای که مدعی بود شوهرش او را با تهمت های ناروا از خانه بیرون انداخته است از سرنوشت خودش گفت. زن 22 ساله ای که مدعی بود شوهرش او را با تهمت های ناروا از خانه بیرون انداخته است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: دختر خردسالی بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. پدرم مردی معتاد و بیکار بود و طبق گفته های مادرم هیچ مسئولیتی را در زندگی ...
امیر غدیر| جشن 40 ساله در خانه اجاره ای با تابلوی ورود آزاد!
چند سال به همین منوال گذشت و خانواده هر سال آماده تر برای پذیرایی از مهمان ها بودند. بعد از یکی دو سال از سنندج به یک شهر دیگر رفتیم و باز هم در خانه جدید همه اهل محل فهمیدند، پدر از خاندان سادات است و صبح های عید غدیر به سمت خانه ما می آمدند. ما شهر به شهر می چرخیدیم و این برنامه هم به طرز عجیبی اتفاق می افتاد که همه خودجوش به خانه ما می آمدند. حدود 10 سال فقط دید و بازدید عید بود که مهمان ها می ...
روایت هایی از زندگی آیت الله سیدجواد حسینی خامنه ای در آینه خاطرات خودنوشت رهبر معظم انقلاب/ پدری که ...
زاهدان انجام می دادم. به زاهدان رفتم و در آنجا بازداشت شدم، مهم ترین نگرانی من هنگام بازداشت، پدرم بود که بی من به سفر نمی رفت. به خاطر دارم در حال بازداشت، در هواپیما نشسته بودم تا مرا از زاهدان به تهران ببرند. به یاد پدر افتادم و ناگهان اندوهی سنگین قلبم را فشرد و دلواپسی عجیبی وجودم را فرا گرفت، به خود گفتم حال که در هواپیما چنین وضعی دارم پس وقتی وارد بازداشتگاه شوم، چه حالی خواهم داشت؟ به خدای ...
چطور مسائل مادری را حل کنیم؟
اما روزی یک دوست که دختری بزرگتر از من دارد گفت: اگرچه سخت است ولی هر مرحله جدید، از قبلی بهتر خواهد بود. حرف دوستم نظر من را نسبت به بزرگتر شدن فرزندم تغییر داد و من هر روز منتظر دیدن چگونه بزرگ شدن دختر کوچکی بودم که خدا به من داده بود؛ هرچند هنوز هم دلتنگ روزهای کودکی اش می شوم اما از بزرگ شدن او هم لذت می برم. توصیه ها را بشنو دایی پدرم یک ضرب المثل اردو به من گفت: همه حرف ...