سایر منابع:
سایر خبرها
پسر دریا به خانه پدری رسید
، ترتیبی بدهند رهبر را از نزدیک ببینیم. مطمئن باشید با این دیدار، روحیه و انگیزه بچه ها، چند برابر می شود. از سختی های 8 ماه دریانوردی مداوم که می پرسم، ناو استوار یکم موسی خزایی متواضعانه می گوید: هر کاری، سختی های خودش را دارد. ما هر کاری کردیم، برای اقتدار وطن و حفاظت از مرزهای آبی آن، آسایش مردم و حفظ ناموس کشورمان بود. از اول هم می دانستیم چنین ماموریت بزرگی، حتما سختی های بزرگ هم دارد ...
سرانجام عشق تیمساری که کارگری می کرد
پرسم که چرا لباس نو نمی پوشی؟ می گوید: در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند. دل ندارم پیش دوستان نیازمندم اینها را بپوشم. به گفته مادرش خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد. او می گفت: اول برای همه برادرها و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی باقی ماند برای من هم چیزی بخرید. به ...
روایتی از "خبرنگار شهید" خراسان شمالی/ "میثم خبرنگار" را بیشتر بشناسیم
داشته باش. او پیر و جوان نمی شناسد. هر لحظه باید برای رفتن آماده باشیم. بعدها متوجه حرف او شدم، که هم خواسته مسئله ی مرگ و معاد را یادآوری کند؛ و هم نخواسته فخر فروشی کند. استعداد خبرنگار جوان حسین امینی از فروانداران سابق شیروان با ذکر خاطره ای از شهید امانی اظهار داشت: سال 65-64 که فرماندار شیروان بودم، شهید امانی خبرنگار بود. فعال و پرتلاش بود. در همه ی جلسات شورای اداری ...
باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد!
ها را می بینی که سینه دریا را می شکافند تا شما از فضل خدا بهره گیرید . تازه ساعت 7 و نیم است. خیال می کردم دیدار نهایتاً ساعت 8 شروع می شود. بعد از گشتن حسینیه، ترجیح می دهم یک گوشه بنشینم. روبروی صندلی رهبری را انتخاب می کنم، ولی می دانم جلسه که شروع شود، جایم را عوض می کنند! وقتی جلسه شروع می شود، می بینم جایی که انتخاب کرده بودم، امیر شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش نشسته است ...
تهیه کننده نمایش چخفته : به توانایی کارگردان باور داشتم که بسیار موفق خواهد شد
تجربه تهیه کنندگی فیلم کوتاه داشتم که جایزه بین المللی هم گرفته بودم و تجربه بسیار دلنشینی را برایم به همراه داشت. همینطور با توجه به اینکه هنر اصلی من نقاشی است، در نمایشگاه های نقاشی که برگزار می کنم، کار پرفورمنس انجام می دهم یعنی متناسب با نقاشی که دارم ارائه می دهم، موزیک خاص می گذارم، ماکت خاص می گذارم و خودم در لحظه نقاشی زنده می کشم. همه اینها باعث شده که حس کنم می شود در زمینه تئاتر هم فعالیت ...
تصاویر | پشت صحنه سریال جدید سروش صحت چه می گذرد؟ | آقا رشید: شاید فردا خبر بدهند که من فوت کرده ام...
که بیننده کفرش درآمده و این درست است. بیشترین حالت جدی من مربوط به زمانی بود که در مدرسه نقش بازی می کردم. من ناظم بودم و برای همین مجبور بودم جدی باشم که اگر جدی نبودم بچه ها از سروکولم بالا می رفتند اقای ایزدی به نظرتان مگه تموم عمر چند تا بهاره؟ واقعا هیچ کس نمی داند! شاید فردا نباشیم شاید فردا خبر بدهند که من فوت کرده ام! اما برای من ناراحت نشوید این شتری است ...
باور می کنید همه خواستگاران این دختر زیبا فرار می کنند/ عکس
اش را بیابد. او می گوید:”در گذشته مردانی وارد زندگی من شدند . سعی کردند که من از این علاقه ام درست بردارم ولی من از آنها جدا شدم. چرا که این بخشی از وجود من است و آن را برای هیچ کس تغییر نمی دهم.” ناتاشا ادامه داد:”یکی از نامزدهایم سعی کرد به من بگوید که لباس های کیتی را نپوشم . باید لباسی بزرگسالانه بپوشم تا انقدر بچه گانه به نظر نرسم . ...
روایتی از زندگی یک روحانی که زمینش را برای ترویج فرزندآوری فروخت
بجنورد آغاز کرده است. حاج آقا شروع کارش را این طور توضیح می دهد: حوالی سال 1391 که اهمیت ترویج فرزندآوری در جامعه را درک کردم، به این اندیشیدم که برای جوانی جمیعت کاری انجام دهم. اول از خانواده و نزدیکانم شروع کردم. در جمع اقوام اعلام کرده بودم به هرکسی بچه بیاورد یا بچه چهارم اضافه کند، یک ربع سکه هدیه می دهم. در ادامه حتما ببینید ویدئو| مرد 87 ساله بجنوردی برای دوازدهمین بار پدر شد ...
گروه سرود مدارس احیا می شود/ آمادگی شهر سرود مأوا برای اجرای کنسرت
های مختلف مثل دفاع مقدس، دهه فجر و ... زده اند، اما شهر سرود دقیقا این کار ها را انجام نمی دهد. پس کارش چیست؟ شهر سرود در یک جمله قرار است در جهت تثبیت جایگاه موسیقیایی و اعتلای فضای سرودی و محتوایی کشور خدمت کند. طی سال های آینده قرار است شهر فیزیکال سرود هم مثل یک فرهنگسرا ایجاد شود، مثلا اینکه شما به عنوان یک شهروند وارد یک موزه می شوید که در آن استودیو، اتفاقات سرودی ...
از فوتبال و کلاهبرداری های رایج تا کابوس مواد
؟ فوتبالم را از زمین های خاکی جنوب شهر و در تیم های پایه شاهین شروع کردم. در دهه 40 به تیم بزرگسالان شاهین راه پیدا کردم. هرچند که فکرش را هم نمی کردیم اما چند سال بعد شاهین بزرگ منحل شد. من و سایر بچه ها پیشنهادهای خوبی از سایر تیم ها دریافت کردیم اما آن زمان هم قسم شدیم که کنار هم بمانیم و همین ترکیب تیم شاهین را در تیم دیگری و به یک اسم دیگری حفظ کنیم. خودم پیشنهادهای خوب از استرالیا، آلمان ...
آرتتا: بهترین تیم جهان را شکست دادیم تا قهرمان شویم
. این پیروزی و قهرمانی واقعاً انگیزه بخش است. این اولین پیروزی آرسنال برابر منچسترسیتی طی سه سال گذشته بود و کمی از تلخی ناکامی آرتتا و مردانش در هفته های پایانی لیگ برتر را کاست. سرمربی اسپانیایی آرسنال گفت: عالی است. ما هم برای این در اینجا هستیم تا برای باشگاه آرسنال جام ببریم و آن را موفق کنیم. دیدن شادی این همه هواداری که الان به تیم شان افتخار می کنند، واقعاً احساس متفاوتی دارد ...
هناس نقطه پرتاب و شناخته شدن من در دنیای هنر است
لای درختان بلوط نیز در شهریور 1400 آغاز شد و در بهمن ماه همان سال به پایان رسید. فیلم نامه هناس چند بار بازنویسی شد از بازنویسی سوم به دلیل اینکه من پسرم به دنیا آمد دیگر حضور نداشتم و خود آقای ثقفی چند باری دیگر فیلم نامه را بازنویسی کردند. بحث قرارداد و نوشتن نام فیلم نامه نویس در تیتراژ فیلم چگونه انجام شد؟ خدا را شکر من با گروهی منصف و حرفه ای طرف بودم و هر کس به قدری که ...
به مناسبت هفدهم مرداد روز خبرنگار/ 18 سال روایت گری با عصا
، همقدشان شوم. همه چیز برای من یک شکل دیگر شد. انگار تازه چشم باز کرده بودم. ربابه همیشه عاشق نوشتن بود. در دوران تحصیل مقام های منطقه ای و استانی در نویسندگی دارد. او می گوید: برای من آرزوی بزرگی بود که روزی بتوانم نویسندگی و خبرنگاری کنم. درسم که تمام شد، نخست قالیبافی یاد گرفتم و به خاطر علاقه ای که داشتم طولی نکشید که استاد فرشبافی شدم. وی هم اکنون خبرنگاری توانمند و استاد ...
ادعای عجیب علیه دو بازیکن پرسپولیس
در گفت وگو با شما با صراحت می گویم. به نظرتان سقف بودجه رعایت می شود؟ هیچ وقت رعایت نمی شود. مگر در سنوات گذشته سقف های دیگر رعایت شد؟ قواعدی مانند سقف بودجه فقط ضریب کاسبی را بالا می برد. به نوعی می توان گفت در فوتبال ایران خیلی چیزها سر جای خودش نیست؟ هیچ چیزی سر جای خودش نیست. وقتی من در زمستان سال 74 سرمربی تیم ملی شدم چه چیزهایی که پشت سرم نگفتند. به ...
پوتینی با عطر شب های بیروت
ویلای ستار را توی دل کوه ببیند، یا مثلا ماشین های زیرپای بچه آقا اسفندیار را که دم به دم می رود آن ها را از کلانتری بیرون می آورد، حالا اگر فقط یک دور، توی شهر بزند، یا مثلا بهش بگویند بیا توی نت بچرخ، یا ببرندش توی جردن قدم بزند، یا آمارهای محرمانه ناپاکی در فوتبال را ببیند همان بهتر که آلزایمرش را بگیرد و یک کمی شانه هایش بلرزد، به وقت باران. توی این همه تیم فوتبال، بازی بچه های تیم حلاج ...
قله آهنین دنا بر دامن خلیج فارس/ وقتی ماموریت بودم، یتیم شدم!
ندارم. در تصمیمی ناگهانی و غیرارادی، برای اینکه خودم را از چند و چون القاب و درجه ها راحت کنم، هر که را می بینم امیر خطاب می کنم. بعضی هایشان در پاسخ می خندند و برخی هم حرفم را اصلاح می کنند: البته من امیر نیستم! محسن شریفی با لباس یک دست سفید توضیح می دهد: درست است که این سفر 8 ماه طول کشید، ولی ما بیشتر از یک سال درگیر این مأموریت بودیم. تقریباً چهار پنج ماه قبل از سفر مشغول تمرین ...
پپ زیر حرفش زد: نگفته بودم می روم!
گروه ورزشی: منچسترسیتی بعد از فتح سه گانه و در آستانه شروع فصل جدید برای فتح یک جام دیگر به مصاف آرسنال خواهد رفت. این دو تیم از ساعت 18:30 امروز دیدار سوپر جام فوتبال انگلیس را برگزار می کنند. صحبت های پپ گواردیولا پیش از این دیدار را بخوانید: سیتی فصل بعد ما تیمی تهاجمی تر خواهیم داشت. این سطحی از فوتبال است که بچه ها باید آن را به بالاترین شکل ممکن ارائه کنند و این همان چیزی است که ...
زرق و برق PSG چشم ستاره تازه وارد را گرفت!
خانواده بزرگ هستم. بچه های تیم از قدیمی ها تا جدیدها همگی فوق العاده هستند و با همه حتی کارکنان باشگاه نیز رابطه بسیار خوبی دارم." به نظر می رسد که امکانات باشگاه پاری سن ژرمن حسابی مدافع اهل اسلواکی را به وجد آورده است. او در این مورد گفت: "این جا همه چیز عالی است. کمپ ورزشی مان باورنکردنی است. من هرگز چنین کمپی حتی در تلویزیون هم ندیده بودم." اشکرینیار در مورد انگیزه اش از پیوستن به ...
شیث رضایی: وقت آن رسیده به فوتبال بازگردم
خبرگزاری آنا:شیث رضایی در خصوص حضور در کلاس مربیگری فوتبال اظهار داشت: پس از اینکه چندین سال به استراحت از فوتبال و انجام کارها و امور شخصی مشغول بودم، به این نتیجه رسیدم که وقت آن رسیده به فوتبال بازگردم. در این مدت نیاز داشتم تا با توجه به حواشی شکل گرفته در اطرافم از فوتبال دور باشم و به ریکاوری ذهنی بپردازم تا بتوانم با آرامش و در فضایی به دور از هر گونه حاشیه ای در مربیگری حاضر باشم. ...
اسماعیل کِلمَتی؛ ساربان کتابدار
کتاب را در دسترس بچه ها قرار می دهد. از کمک خیّران ایرانی به کتابخانه اش نیز یاد می کند: _ دوستان ایرانی مروج کتاب رو تا حدودی می شناسم. یادمه یک دوره ای 30،40 میلیون کمک نقدی جمع آوری شد، راستش همه رو خیرهای ایرانی دادن، یادمه این مبلغ تا چهار ماه باعث شد کتاب بیشتری به بچه ها برسونم. درباره حمایت دولت از کتابخانه سیارش می پرسم: _ اونا(دولتی ها) تا حالا ...
عادت داریم مشکلات را به گردن هم بیندازیم| این نمایش باید یک سال تمرین می شد
که می خواسته اند، تمرین کنند. جذابیت متن برایتان در چه بود که سراغ اجرای آن رفتید؟ سال هاست که از فضای مدرسه دور بوده ام و فضای نوستالژیک مدرسه برایم خیلی جذاب بود. خود متن و داستان را هم دوست داشتم. در متن یک سری مشکلات اجتماعی مطرح می شود مثل فرار از کشور، خانواده های بد که بچه هایشان را رها می کنند و همینطور مشکلات شغلی کارمندان. برای من مطرح کردن این مشکلات و البته مسئله ...
توصیه عجیب کارشناس فارس: کودکان را نسبت به مسائل جنسی ابله بار بیاورید!
خبرگزاری اصولگرای فارس نوشت: با پسر 5 ساله اش برای خرید به تره بار می روند، از جان مرغ تا شیر آدمیزاد را خریداری می کنند، هنگام برگشت بچه ها داخل پارکینگ مشغول بازی هستند، یک پسر تقریبا 10ساله و چند پسر 7، 8 ساله. پسرکش برای بازی بی قراری می کند و مادر برای رد نکردن حرفش او را کنار ماشین مامور مراقبت از وسایل خریداری شده می کند و نیمی از خریدها را با خود به آسانسور منتقل می کند. مادر ...
اتفاق کم نظیری که برای این هفت جوان ایرانی در گرما رخ داد
کُما رفته و حال خوبی ندارد. سعید خرمی زمان می گذرد و همه زندگی مان مثل یک دفترچه یادداشت روبروی ما باز میشود . بخشی از این خاطرات را ورق میزنم و به خاطرات نوجوانی خود از تابستان میرسم. بچه تر که بودم شاید اغراق نباشد اگر بگویم کل سال را منتظر تابستان بودم. با شاهین، پسرخاله می نشستیم و حساب می کردیم که چند روز مانده تا مدرسه تمام شود و تابستان برسد.تابستان هم که فصل بازی و خوا ...
دوست دارم با تیر قناص شهید بشوم!
. مدرسه ای متروکه انتخاب شد و با بچه ها شروع کردیم به تمیزکاری آن. هر کسی مشغول کاری شد. یکی زباله ها را جمع می کرد؛ تعدادی تعمیرات بنایی انجام می دادند و بعضی پنجره ها را با پلاستیک می بستند تا از سرمای زمستان در امان بمانیم. هنوز چند روز تا تبدیل مدرسه به یک مقر نظامی فاصله داشتیم. یکی از بچه ها چای ]آتشی درست کرد و همه را صدا زد. این قدر با هم صمیمی شده بودیم که بچه ها سر به سر من بگذارند: معلوم ...
زنده یاد استاد منوچهری: عاشق کارتان باشید و برای مردم کار کنید
برای انجام مصاحبه با او تماس گرفتم با این که سرش شلوغ بود اما به گرمی پذیرای ما شد. وقتی از او پرسیدم چطور وارد کار رادیو شدید؟ گفته بود: از سال 1340 کار در رادیو را به واسطه استاد هوشنگ کاظمی شروع کردم . استاد راهرو من در این کار بود و کار را به من آموخت. استاد زنده یاد نصرت الله خان محتشم بسیار بسیار بر گردن تمام بازیگران قدیمی رادیو حق دارد و بر سر همه منت گذاشته است خیلی از دوستان کار ...
ماجراهای یک حسینیه بی رئیس و سه دهه ارادت
...، خلاصه هرکاری که بتوانم را انجام می دهم. همین که من هم گوشه ای از کار هیئت را گرفته ام و از این طریق ارادتم را به اهل بیت(ع) نشان می دهم برایم کافی است. چند سال پیش شب اول ماه محرم جلو در ایستاده بودم و به عزاداران خوشآمد می گفتم که مرد غریبه ای به طرف من آمد و اسکناس 500 تومانی را به من داد و گفت: نذریه. شب های بعد هم آن مرد می آمد و اسکناس 500 تومانی نذری اش را می داد. کنجکاو شده ...
نیم قرن روضه خانگی نشانِ اعتبار یک پیرغلام حسینی در کرمان
حاج حسین می گوید: سال 1348 ازدواج کردند؛ یک سال بعد اولین فرزندشان-زهرا-به دنیا می آید، هم او که رؤیای چند سال بعدش، پدر را چنان منقلب می کند که خانه را بیت الحسین می کند. البته اینطور هم نیست که همه چیز از این خواب شروع شده باشد؛ ایرانمنش ادامه می دهد: یادم هست وقتی هم ازدواج کردیم او عاشق امام حسین علیه السلام بود؛ چهارشنبه هر هفته خانه پدرش روضه خوانی بود؛ حاج حسین قبل از آن خواب هم ...
مرور برگی از دفتر خاطرات معلم اصفهانی در هنرستان صنایع دستی شهید محسن غرضی
رنگارنگ در گوشه ی حیاط مدرسه جمع شده بود، باد پاییزی در بینشان می چرخید و زیبایی آن ها را در حیاط پخش می کرد. با هیجان و شور همیشگی وارد کارگاه شدم، کارگاه طبقه ی دوم مدرسه بود، دیوار روبروی در، مدور و چند پنجره ی بزرگ داشت، شاخ و برگ درختان کاج که تا پشت شیشه ها رسیده بود، پنجره ها را به تابلو های زیبایی مبدل کرده بود. فضای کارگاه روشن و دلپذیر بود، میز ها با فواصل معین ...