سایر منابع:
سایر خبرها
زنان جنگ را از حالت خشن خارج کردند/ خیز برای نجات گوسفند
بتول کازرونیان یکی از زنان رزمنده اهل خرمشهر در گفت وگو با خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا درباره خاطرات خود از دفاع مقدس گفت: زمان جنگ 18 سال سن داشتم و همراه خانم ها کارهای تدارکات و امدادگری را در پشت جبهه انجام می دادیم؛ چند بار شهید جهان آرا به من گفت که اسلحه یکی از مقرها کم شده، برو از مقر دیگری برای آنها اسلحه تهیه کن. آن زمان ستون پنجم (منافقان) همه جا حضور داشتند و آدرس مقر رزمندگان را به ...
راز تقلید صدای آوینی
خریداری کرد که بعد از آن به خانه سیدها معروف شدند. ایشان همان سال ها درسفر کربلا فوت می کند و در وادی الایمن دفن می شود. غلامی ما را با یکی دیگر از افراد خانواده به نام عموجلال آشنا می کند. او سید مرتضی را با نام کامران به یاد می آورد و می گوید: پدر شهید آوینی در آن زمان که بچه بودیم، معاون کلانتری شهرری و مهندس معدن بود و مادرش از اصیل زادگان محله اوین تهران، اهل مطالعه، هنر و بسیار روشنفکر ...
ناگفته های زننده گل صعود به جام جهانی؛ هلندی ها می گفتند پولدار هستید و چاه نفت دارید!
ای به نام نویر کولیور زندگی می کردیم که سیروس قایقران خدا بیامرز هم از آن محله بود. در آن محله زمین فوتبال خیلی خوبی داشتیم و بچه ها از هشت، نه سالگی جمع می شدند و فوتبال بازی می کردیم. شاید از آن جوانان بیش از 10 بازیکن به ملوان ملحق شدند که اسم نمی برم، چون امکان دارد نام کسی از قلم بیفتند و ناراحت شوند. به هر حال محله فوتبال خیزی داشتیم. پدر من دوست داشت درس بخوانم. خانه ها مثل امروز آپارتمانی ...
ماجرای عجیب خانه زرد در خان طومان
به گزارش جوان آنلاین به نقل از مشرق، سردار حمیدرضا رستمیان در مقدمه ای برای کتاب خان طومان یا خرمشهر؟ می نویسد: تکلیف گرایی یکی از بزرگترین ویژگی های شهدا به ویژه شهید علی عابدینی بود که وارد میدان شد. در آبان ماه سال 1394 در قالب یگان ویژه 25 کربلا برای دفاع از حرم عمه جان حضرت زینب وارد وادی شام بلا شد و در سلسله عملیات های محرم (صفر) شرکت نمود و جانباز حضرت زینب (س) شد خونش را به ...
روایت گذار یک زن از خانه های سیاه
... دلم می خواست بود و می نشست زیر سایه درخت توت و می گفت: بگو آبجی، گوشم با شماست. و من همه چیز را برایش می گفتم. همه چیز را. بهش می گفتم که در آنجا چه شد و او فقط گوش می داد. امیر باید همه چیز را می فهمید. باید داستان را می شنید، باید... (صفحه 162) آن روز که زری پس از 15 سال برای بار دوم به دیدار فروغ آمد و او را به آن محله سیاه دلالت کرد، بهرام و دوستش بهروز هم آنجا بودند و برای تازه ...
نامگذاری 19 معبر شهری در تهران به نام شهدا
صورت داوطلبانه به خدمت سربازی رفت و در سال 67 در دهلران به شهادت رسید و نامگذاری بنا به درخواست خانواده شهید در دستور کار قرار گرفته است. رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر خاطر نشان کرد: کوچه آزادی واقع در وردآورد خیابان آیت الله طالقانی به نام شهید بزرگوار حسن تقی خندابی تغییر نام می یابد. این شهید بزرگوار در سن 18 سالگی به عنوان سرباز ارتش عازم جبهه شد که در تاریخ 23 خرداد 68 در منطقه ...
زندگی سخت و آبرومندانه رجایی به روایت رجایی
... در راستای زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و در راس آن ها شهید رجایی که الگویی برای ساده زیستی و بی پیرایگی در مقام مسئولیت بود، به مرور گفت وگوی این شهید بزرگوار با مجله شاهد پیش از شهادتش پرداختیم که در ادامه می خوانید: من محمدعلی رجایی هستم در سال 1312 در قزوین در خانواده ای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشه ور بود و مغازه خرازی در بازار داشت که از این طریق امرار ...
آرامش ابدی در آخرین سنگر
نگران این بود که با مرگش نام و نشانی از او باقی نماند، نمی دانست این کوچه نیز به نامش می شود و همه اهالی محله نام او را بارها خواهند شنید. کوچه کیهانی اکنون سال هاست که به دلیل فعالیت های فرهنگی و مذهبی مسجد کیهانی مورد توجه اهالی ری قرار دارد. آخرین مسجدی بود که می ساخت، ساخت مسجد به کندی پیش می رفت؛ دلش به اندازه تمام سال های زندگی اش گرفته بود. این روزها را بیشتر با اهالی کوچه می ...
دستی نداشت که انگشتری روی آن باشد!
شود و بتوانند در زندگی شان از رفاقت با شهدا بهره ببرند. برای امسال هم قصد داریم از پدران شهدا در این طرح استفاده کنیم. در صحبت های تان از اهمیت ارتباط نسل جوان با شهدا گفتید، این نکته در زندگی خود شهید تا چه اندازه پدیدار بود و کودکی ایشان چطور گذشت؟ آقا محمدحسین دو خواهر و یک برادر بزرگ تر از خودش دارد. فرزند آخر خانواده و متولد سیزدهم تیر ماه سال 70 بود. در یک خانواده کاملاً ...