سامان اتفاق پس از تولد را به پدرم گفت، من هم به همسرش گفتم...
سایر منابع:
سایر خبرها
داریوش فریبم داد و بی عفتم کرد/ پدرم بفهمد میکشتم!+جزییات
هنوز هم تحت نظر روان پزشک است و دارو مصرف می کند. بیشتر بخوانید: از آن روز به بعد همسرم ارتباط من با خانواده ام را قطع کرد جشن عروسی عزا تبدیل شد؛ بیش از 450 نفر کشته یا زخمی شدند!+ویدئو با وجود این، او برای تامین مخارج زندگی در خانه های مردم کارگری می کند ولی وضعیت روحی مناسبی ندارد. پدرم نیز به یکی از مراکز ترک اعتیاد مراجعه کرده است و هم اکنون داروهای ...
دانشجوی قلابی راز سرقت هایش را فاش کرد
نقشه ای خودم را دانشجو جا می زدم و به سراغ شان می رفتم و پس از فریب دادن شان از آنها سرقت می کردم. نقشه ای که کشیده بودم خیلی کارساز بود و در اغلب مواقع موفق می شدم در کمتر از 24 ساعت از طعمه هایم سرقت کنم. معمولاً قبل از رفتن به خانه طعمه هایم سعی می کردم به بهانه ای آنها را وادار به خرید کنم تا رمز کارتشان را متوجه بشوم و بعد از بیهوشی آنها کارت بانکی شان را با خیال راحت خالی می کردم ...
دردسر عاشقی خانم معلم خصوصی به پسر دانش آموز ! / ربایش پریسا چه پشت پرده ا داشت ؟!
مأموران راهی محل شده و پریسا را در خانه او پیدا کردند. اما دختر جوان در حالی که سهیل را بی گناه می دانست به پلیس گفت: من خودم نقشه این آدم ربایی را طراحی کردم. او زبان آموز مؤسسه ما بود بعد از مدتی خواست تا برایش خصوصی تدریس کنم. کم کم به هم علاقه مند شدیم و او از من خواستگاری کرد اما وقتی پدرم با ازدواجمان مخالفت کرد دنبال راهی برای راضی کردن او بودم. یک شب در حال تماشای فیلمی ...
فیلم شرم آور مرد 3 زنه ایرانی در تلویزیون / سرگرمیه دارم عشق می کنم !
دو هوو می خوانید.آرزو: بعد از ازدواج متوجه شدم، همسرم تمایل به چندهمسری دارد. همسر اول که 36 سال سن دارد و کارشناسی معارف اسلامی و کارشناسی ارشد تفسیر خوانده است، درباره ماجرای ازدواج با شوهرش می گوید: 20 سالگی ازدواج کردم. کسی شوهرم را به ما معرفی کردند و ایشان به همراه خانواده به منزل ما آمدند و با چند جلسه صحبت، رفت و آمد و مشورت با پدر و مادرم انتخاب شان کردم. در جلسات ...
پیشنهاد بی شرمانه پیرمرد همسایه به زن 21 ساله
زمینه تهیه و توزیع مشروبات الکلی فعالیت داشت.این ارتباط خیابانی مرا نیز به مرداب خلافکاری کشاند تا جایی که برای تهیه و توزیع مشروبات الکلی دست ساز در کنار بهنود قرار گرفتم و خودم نیز به یکی از مصرف کنندگان تبدیل شدم. مدتی بعد با بهنود ازدواج کردم و در یک خانه ویلایی اجاره ای به خلافکاری هایمان ادامه دادیم اما طولی نکشید که بهنود به جرم حمل و نگهداری مقدار زیادی مواد مخدر صنعتی دستگیر و روانه ...
دختری بی ارزش و بی آبرو هستم/ شوهرم با توهین و تهمت های ناروا فرزندم را به دیگران نسبت می داد+جزییات
پدرم را ندیده بودم اما او اشک ریزان مرا نصیحت می کرد که زندگی ام را تباه خواهم کرد چرا که فردین پسری بی بند و بار است و اعتیادش روزگارت را سیاه خواهد کرد اما من در کنار فردین ایستادم و به خانواده ام پشت کردم. آن شب بعد از یک دعوای شدید خانوادگی همه چیزم را در خانه پدرم گذاشتم و تنها با لباس هایی که بر تن داشتم راهی خانه مجردی فردین شدم و او را برای ادامه زندگی ام انتخاب کردم. تصمیم گرفتیم ...
خیانت، قتل، عذاب وجدان
هومن آشنا شدم. من که چند سالی را با مردی زندگی کرده بودم که به قول مهری جای پدرم بود، حالا با مردی دوست شده بودم که هم سن و سال خودم بود و این موضوع باعث شد دلباخته هومن شوم. نقشه جنایت زن جوان گفت: برای این که امیر را به تنگ بیاورم تا مرا طلاق بدهد هر کاری کردم. هر روز یک سرویس طلا و یک خودروی مدل بالا می خواستم و امیر هم برایم تهیه می کرد. مهریه ام را اجرا گذاشتم و او تمام و ...
سناریوی شوم برای ربودن پیرمرد پولدار
.... فقط می خواستیم از خانواده اش اخاذی کنیم. در این ماجرا پولی به دست نیاوردم . بعد از قتل تا یک هفته کابوس می دیدم. قصد ازدواج با دختر موردعلاقه ام را داشتم که دستگیر شدم. سهراب سومین متهمی بود که در جایگاه قرار گرفت و گفت : قصدی در قتل نداشتم و در این ماجرا نقش راننده را داشتم . قرار نبود به پیرمرد آسیبی بزنیم. نمی دانم چطور کشته شد. نیما هم در دفاعیاتش بیان کرد: بهرام بعد از ...
درخواست طلاق به خاطر خانه پنهانی
مرد جوان وقتی موضوع را فهمید به دادگاه خانواده رفت و پس از درخواست طلاق، به قاضی دادگاه گفت: یک سال است که با ترانه زندگی می کنم، ولی به تازگی فهمیدم که او چیزی را از من پنهان می کند که می توانست زندگی مان را تغییر دهد. احساس می کنم همسرم به من اعتماد ندارد. وقتی تا این حد به من بی اعتماد است و تصور می کند می خواهم اموالش را بالا بکشم، پس نیاز نیست که با او زندگی کنم. ما در این یک سال با هزار ...
زودتر از همیشه از سرکار به خانه رفتم و مردم وقتی در اتاق شوهرم را با...!
... خرید این گیتار سرآغاز دوستی من و پرهام شد. به طوری که رابطه ما حدود 8 ماه به طول انجامید و من از هر فرصتی برای دیدن او استفاده می کردم تا این که او به خواستگاری ام آمد. ولی پدرم بلافاصله او و خانواده اش را شناخت و به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد. پدرم پرهام را جوانی بی بند و بار نامید که به خاطر خلاف کاری هایش از شهرستان متواری شده است. ولی من که ...
شیما برای این که سرکیسه ام کند، مرا هووی خودش کرد...
جوان پی بردم به طور پنهانی از خانه بیرون زدم. ابتدا به محل کار آن زن رفتم و ماجرا را برای مسئولان آن جا بازگو کردم. آن ها زمانی که به حقیقت موضوع پی بروند هوویم را از محل کارش اخراج کردند و به من قول دادند تا همه حق و حقوقم را از او بگیرند! از طرف دیگر خودم به تنهایی یک سوئیت نقلی اجاره کردم و به همراه دخترم به پرستاری از یک زن سالمند مشغول شدم. ولی شیما و همسرش ...
اجیر کردن آدمکش های 2 میلیاردی برای قتل رئیس بانک
ازدواج کرده است، اما از 6 ماه قبل پریسا به خاطر اختلافات به حالت قهر به خانه پدرش می رود. مدتی بعد هم دختر 16 ساله مقتول با پدرش اختلاف پیدا کرده و بعد از قهر به خانه مادرش رفته و مرد میانسال تنها بوده است. افشای راز قتل در ادامه بررسی ها، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند منصور به خاطر دخترش با همسر سابق خود در تماس بوده اما شوهر وی به نام ایرج به این تماس ها ...
اعتراف کثیف به 8 سال خیانت: روزها وقتی شوهرم از خانه می رفت سریع..!
ما به طور سنتی با یکدیگر ازدواج کردیم. اما همسر من فرد دیگری را دوست داشت. اما به اصرار خانواده اش با من ازدواج کرد. بعد از ازدواج او از عشق قدیمی اش دل نکنده بود و با او در ارتباط بود. یک روز که به رفتارهای همسرم شک کردم در خانه دوربین کار گذاشت. مردم وقتی دیدم که هر روز بعد رفتن من به سرکار او عشق سابقش را به خانه می آورد. بعد از اینکه زنم به خیانتش اعتراف کرد گفت که 8 سال است که این کار را انجام داده است. منبع: فرتاک نیوز ...
خط سرخ شهادتم را ادامه بدهید
به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی صبح قزوین ؛ شهید شیر قلی اسپرورینی، بیست و دوم آذر ماه سال 1337، در روستای نظام آباد از توابع شهر قزوین به دنیا آمد، پدرش علی، کشاورز بود و مادرش شهربانو نام داشت، در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت، کارگر بود، سال 1358 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و چهار دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت، سی و یکم فروردین ماه سال 1367 در شیخ محمد عراق به شهادت رسید و ...
ازدواج علی ضیا با خواهر همسر روزبه حصاری؟ + عکس باجناق و بیوگرافی مجری معروف
کتاب را مطالعه و نقد می کنند و در اکثر کنسرت ها و تئاترها به همراه مادر دیده می شود. خانواده ضیا سال ها در کاشان زندگی می کردند؛ اما به خاطر رفت وآمد زیاد علی ضیا به تهران، همگی به پایتخت مهاجرت کرده و اکنون آنجا زندگی می کنند. علی ضیا از طریق نویسندگی وارد رادیو جوان شده و یک آیتم طنز در برنامه کاملا جوانانه که خود علی ضیا نوشته بود با لهجه کاشانی خواند. آقای زاهدی که صدای علی ضیا را ...
روزهایی که بدون شهید قاسمی می گذرد
سال از من بزرگتر بود که با هم ازدواج کردیم. وی گفت: او از سربازی هم معاف شده بود، چند روز بعد از عروسی اکبر دوباره به تهران رفت و من به عنوان عروس خانواده در خانه عمویم زندگی می کردم و اکبر تا هفت ماه به خاطر کار و درس به ما سر نزد و من هم چون سن کمی داشتم خیلی احساس دلتنگی نمی کردم و در کنار خانواده عمویم مثل دختر آن خانواده بودم و روزگار می گذراندم. سفارش لباس زنانه نمی ...
روایت بانوی خرم آبادی که با اینستاگرام به نجاری رسید!
آن یک چرخ صنعتی سر دوز و بعد هم یک چرخ راسته دوز خریداری کردیم، این قضیه مربوط به سال 98 است، اما متوجه شدم من آدمی نیستم که با خیاطی راضی شوم، تصمیم گرفتم سراغ حرفه دیگری بروم. در اینستاگرام متوجه ظروف چوبی تزیینی یا همان رزین شدم، دو ماه در این زمینه تحقیق و بررسی کردم تا بالاخره سال 99 در یک دوره یک روزه شرکت کردم و با خرید متریال سراغ رزین رفتم، البته تمرین زیادی کردم تا توانستم کمی کار را ...
فیلم شماره 10 مجید صالحی؛ بیوگرافی بازیگران، داستان و دانلود
تجربه خودم در جنگ چنین فیلم هایی می سازم. حمید زرگرنژاد کارگردان فیلم شماره 10: تحقیقات این فیلم از سال 96 شروع شد. ما سعی کردیم این قهرمان اسم نداشته باشد و نامش شماره باشد چون سرگذشت او تلفیقی از سرگذشت همه آزادگان است. این تنها فرار موفق در تاریخ دفاع مقدس بوده است صدام هم 40 میلیون دینار بر سر این شخصیت واقعی جایزه گذاشته بود چون او تمام ساختار امنیتی را در هم شکست. این قصه تلفیقی از خاطره چند ...
تهیه فیلم خصوصی از آزار سیاه 20 زن و مرد مسن در تهران!
کرد و گفت: ما خانواده فقیری بودیم. پدرم کارگر فصلی بود و درآمد زندگی ما آن قدر نبود که بتوانیم راحت زندگی کنیم به همین خاطر به ذهنم رسید دزدی کنم. من در اطراف پارک دانشجو قدم می زدم و خودم را به عنوان دانشجو معرفی می کردم. زنان و مردان پا به سن گذاشته وقتی حالت من را می دیدند خیلی تحت تاثیر قرار می گرفتند. سر صحبت را با آنها باز می کردم و بعد به آنها نزدیک می شدم. بیشتر اوقات من را به خانه شان ...
با مامور بالای سر شوهرم رفتم/ رحیم از پنجره فرار کرد ولی دختر جوان لخت روی تخت به گریه افتاد و...
از رابطه نامشروع/ خیلی دلم می خواهد او را ببینم زنم با بی شرمی توی چشمانم نگاه کرد و گفت یکی دیگر را دوست دارد و... خلاصه پدرم در حالی با این ازدواج موافقت کرد که من نه تنها چیزی از ازدواج نمی دانستم بلکه از رحیم نیز خجالت می کشیدم و نمی توانستم با او به راحتی حرف بزنم ولی او که 23 سال داشت جوانی سر و زبان دار بود و بدون شرم و حیا همه حرف هایش را بازگو می کرد هنوز بیشتر از دو ...
دختر 17 ساله از رابطه نامشروع باردار شد/ خیلی دلم می خواهد بچه ام را ببینم
. پدرم خیلی به من محبت می کرد. هرچقدر ناپدری ام با من بد بود پدرم با من خیلی مهربان بود. پول می داد کلاس شنا و والیبال می رفتم اما درس نخواندم. *درباره بارداری ات بگو. چطور با مردی که پدر فرزندت است، آشنا شدی؟ در اینستاگرام با دختری آشناشدم. با هم مهمانی می رفتیم و خوش می گذراندیم. در یک مهمانی با پسری آشنا شدم. رابطه خوبی با هم داشتیم. یک شب در مهمانی وقتی که خیلی مشروب خورده ...
با عادل رفتم تا در کنار او خوشبختی را تجربه کنم/ شوهرم وسوسه ام کرد تا...
...> عادل خانواده ضعیفی داشت به همین خاطر وقتی از من خواستگاری کرد پدرم از شدت تعجب حیران مانده بود ولی خشم اش را نیز به شدت کنترل می کرد چرا که انتظار نداشت دخترش در فضای مجازی با کسی ارتباط برقرار کند از سوی دیگر نیز ازدواج در میان اقوام ما به صورت طایفه ای است و معمولا به طور سنتی و فامیلی ازدواج می کنیم با این حال من که دلبسته عادل شده بودم خانواده ام را تحت فشار قرار دادم تا با ازدواجم مخالفت ...
او من را با زبان چربش گول زد و به خانه خالی اش برد که ناگهان دیدم...!
ماجرای دختری را می خوانید که توسط یک پیر گول خورد و او را به خلوت شیطانی برد. به گزارش وقت صبح به نقل از خراسان، او را فراموش کرده بودم، با آن آبروریزی که چند سال قبل به راه انداخت. و رسوایی به بار آورد دیگر نمی خواستم هیچ گونه ارتباطی با آن جوان هم محله ای ام داشته باشم. ولی او چنان با رفتارها و تهدیدهایش مرا در تنگنای ترس و آبروریزی قرار داد که به ناچار همراهش شدم و به ...
زن جوان: اعتیاد باعث شد تا به رابطه نامشروع روی بیاورم
...> درهمین روزها بود که دخترم به دنیا آمد ولی آن قدر درگیر مشکلات زندگی و خرید و فروش مواد افیونی بودم که هیچ توجهی به الهام نداشتم؛ درواقع او از مهر و عاطفه مادری بی بهره بود. با وجود این 5 سال قبل شوهرم به دلیل عوارض ناشی از بیماری اش جان سپرد و این گونه دخترم همان اندک محبت پدری را هم از دست داد. وقتی مراسم چهلم مرگ همسرم برگزارشد، خانواده تورج نیز الهام را نزد خودشان بردند چرا که من غرق در ...
زخم هایی که باقی ماند
به مرخصی آمدم. پدرم همچنان مخالف بود. این بار در قالب نیروی بسیجی و مردمی با جلب رضایت پدربزرگم به منطقه فکه اعزام شدم و در بهمن سال 1360 در عملیات فتح المبین شرکت کردم. سوگندی که با اسارت شکسته شد باقری خاطرنشان کرد : بعد از عملیات به منزل پدری برگشتم. پدر و مادرم قرار بود سال 1361 به حج مشرف شوند. با توجه به این که فرزند بزرگ خانواده بودم، پدرم قسمم داد و از من خواست دوباره ...
در رسانه | گزارش ایسنا از یک خانه امن در قزوین
داشتم ادای آدم بزرگ ها را در بیاورم. با کلی ذوق و شوق، راهی خانه بخت شدم. اما چه بختی، پدرم من را به عنوان زن دوم به مردی داده بود که 21 سال از من بزرگتر بود. وی ادامه می دهد: همسرم از زن اولش بچه دار نشده بود و به خاطر فرزنددار شدن با من ازدواج کرده بود. تا پیش از آنکه بچه دار شوم اوضاعم در خانه خوب بود؛ اما به محض آنکه بچه دار شدم، سخت گیری های همسرم که از زن اولش کوک می شد، بیشتر شد ...