ایران در پاری سن ژرمن یک دروازه بان دارد!
سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته هایی از شهید مصطفی صدرزاده
. آنجایی که حاج قاسم تصریح می کند: عاشق سید ابراهیم شدم وقتی که صدای بلند و مردانه او را از پشت بیسیم شنیدم. مصطفی در نگاه حاج قاسم حاج قاسم خاطراتش از مصطفی را اینگونه تعریف کرده است: یک جوان تو دل برویی بود، آدم لذت می برد نگاهش کند من واقعا عاشقش بودم. این جوان چون ما راهش نمی دادیم بیاید اینجا، رفته بود مشهد در قالب فاطمیون به اسم افغانستانی خودش را ثبت نام کرده بود تا به اینجا ...
کار کثیف این مرد با زن حامله اش خبرساز شد+ عکس
ماجرا شدند و با شکستن در واحد آپارتمانی وارد پذیرایی شدند. من هم از این فرصت استفاده کردم و از آن جا گریختم اما فکر خودکشی رهایم نمی کرد دیگر خسته شده بودم و قصد داشتم خودم را نیز نابود کنم! به این دلیل، از بولوار مجیدیه به سمت میدان بار سپاد رفتم و در جست وجوی موادی بودم که بتوانم با مصرف آن ها خودکشی کنم. ابتدا به یک فروشگاه عطاری رفتم و مقداری مرگ موش و قرص به بهانه از بین ...
در سالگرد شهادت شهید مظلوم برگزار می شود؛ اجتماع بزرگ عاشقان آرمان
اینکه به من گفته باشد. بعد از دو شب که صحبت شد، گفت: مامان خودتان می دانید که من هر کاری انجام دهم، به شما می گویم. این دو شب کاری کرده ام که به شما نگفته ام و عذاب وجدان دارم. راضی باشید، من هم یکی، دو شب همراه با دوستانم رفتم . من همانجا مخالفت کردم و گفتم: مامان جان تو چرا؟ تو درست را بخوان، این همه نیرو هستند. بالاخره از تو بزرگترها، نیروی انتظامی و مسئولین هستند. شما ها چه کار ...
روایتی دیگر از درگذشت آیت الله مصطفی خمینی (ره)
بال اتومبیل به بیمارستان رفتم. در آنجا از دربان خواستم اجازه دهد وارد شوم. از من پرسید: چکار داری؟ گفتم: من همراه بیماری هستم که اکنون آوردند. او هم با خونسردی پاسخ داد: او که مرده بود. من (همسر امام) با شنیدن این خبر، بی طاقت شدم. کنار پیاده رو نشستم و بی اختیار بر سرم زدم. دربان پرسید: مگر چه نسبتی با تو دارد؟ گفتم: پسرم است. آن گاه دلش سوخت و گفت: خودت برو ببین چه خبر است. بدین گونه آن روز خانم ...
نوربالا| مشهد نمی بری نبر، اما یک قول به من بده
! من قول داده بودم مشهد ببرم یا تو را به سفر حج بفرستم، اما کار آنقدر زیاد است و سرم شلوغ که نشد برویم. و این بار هم نمی توانیم برویم مشهد. حلالم می کنی؟ زرنگی کردم و گفتم: تو هم من رو حلال می کنی؟ گفت: حتماً گفتم: قول می دی اگه شهید شدی، شفاعتم کنی؟ گفت: حتماً، حتماً . پایان پیام/
برای ظهور آماده باشید
این سن ناراحت کردم ببخشید. مادر مهربانم، ای زیباترین آهنگ عشق همیشه دوستت دارم. هیچ وقت محبت هایت فراموش نمی شود. دلسوز مهربان! نمی دانم ولی بهتر بود این زمان شما را ترک کنم، خدا را شکر می کنم. شاید اگر دیر می شد و من کنار شما بودم بدتر از این ناراحت می شدید ولی باز خدا را شکر که رفتم و این موقع بهترین زمان بود. شاید اگر می ماندم از جا ماندگان بودم و شرمنده. پدر مهربانم ای مثل ...
نظام آماری جامع و دقیق مورد اعتماد مردم و سیاستگذاران است
انوار افراد، محل سکونت، کد پستی، آدرس و اطلاعات اینچنینی که یک مقدار هم تفصیل دارد و من اختصاری خدمت شما عرض می کنم باید در دستگاه های مربوطه خوب ثبت بشود و در رفت و برگشت با مرکز آمار ایران به آن بلوغی که می خواهیم برسیم. از جزئیات که عبور بکنیم در بعضی از این اقلام اطلاعاتی که عرض کردم دستگاه های مربوطه اطلاعات خوبی را دارند ثبت می کنند مثلا در حوزه اطلاعات هویتی و اطلاعات ساختار خانوار تلاش ...
سیگار نکش عمو!
به بابا گفتم: من عمو رو خیلی دوس دارم. امشب وقتی عمو اومد، می خوام بهش بگم سیگار نکشه، ضرر داره. بابا با اخم گفت: تو به این چیزا چه کار داری؟ حرفش رو نزنی ها! با اینکه بابا گفته بود چیزی نگویم، رفتم و بعد از جست وجو های اینترنتی چند مقاله درباره مضرات سیگار خواندم و شب که عمو به خانه ما آمد، منتظر فرصتی بودم تا از مضرات سیگار بگویم. وقتی بابا رفت دست شویی، بلافاصله رفتم کنار ...
دروازه بان ایرانی پاری سن ژرمن: پرسپولیسی ام و بیرانوند را دوست دارم!
...> گلر جوان در خصوص پیوستنش به تیم پاریس سن ژرمن توضیح می دهد: من همین الان اومدم. دو، سه ماه پیش اومدم PSG. پارسال من قبرس بازی می کردم. من 6 ماه رفتم قبرس. خیلی دوست داشتم. یک کانتری (کشور) خیلی خوشگل، هوای خوب. فوتبالش هم خوب بود. بعدش ماه ژانویه، فوفانا که با من بازی می کرد، او بازیکن خیلی معروفی توی قبرسه. به من گفت برو فرانسه. من 6 ماه قبرس بودم، ولی خیلی بد بود. خیلی بازی نمی کردم. هفت، هشت ...
یادداشتی دربار ه ی شکست
...> وقایع نیم ساعت بعدش را نمی دانم چطور توصیف کنم. فقط بدانید که سِت را با نتیجۀ 6-2 باختم. شاعر به آرامی به توپ ضربه می زد و آن را به گوشه های زمین می فرستاد و مهارتش را در مسابقات تنیس بالای هفتاد سال نشان می داد. او می گفت همۀ بازیکنانِ خوب حوالی ساکرامنتو زندگی می کنند، و زمانی که واقعاً دلش هوس چالش می کند در آنجا به دنبال مسابقات می گردد. پس از اینکه با ضربۀ دیگری به توپ شکستم داد، از من بابت ...
امنیت نی ریز در دوره قاجار و تأسیس امنیه در نی ریز
زردچوبه قرض ما بده ... - آقای حاجی چند سال مکتبخانه بودید؟ مدرسه هم رفتید؟ * مدرسه تازه باز شده بود. به نام اداره معارف. مرحوم طغرایی بزرگ، هم رئیس آموزش و پرورش بود و هم مدیر مدرسه. جد آقایان طغرایی. پیرمرد بلندی بود. اولین رئیس معارف نی ریز بود. بابام دستم را گرفت برد داد دست یک معلّمی که او پارتی ما شود. من آن موقع هشت ساله بودم و کلاس اول قبولم نمی کردند. گفتند باید بروی کلاس دوم ...
کتاب رقصنده یونانی – نوشته آرتور شنیتسلر
پراتر شده بود از مقابل بنای تگت هوف(6) عبور کرد و پس از چند لحظه با سرعت وارد خیابان پهن و تاریک پراتر وارد شد. ا ِ ما(7) به آرامی تور کلاهش را بالا زد و گفت: بالاخره دوباره همدیگه رو دیدیم! مرد بلند گفت: می دونی چند وقته همدیگه رو ندیدیم؟ – از یک شنبه! – آره... تازه اون روزم از دور. – چطور؟... تو که اون روز خونه ی ما بودی؟ – آره... خونه ی شما بودم... اما اوضاع ...
روایت همسران شهدای نیشابوری در حاشیه یک مراسم به یادماندنی
ماشین سپاه به خانه آمد تا از خانه چیزی بردارد و شب با دوستانش به ماموریت برود. من مشغول آماده کردن ساک کوچکی برای عبدالحسین بودم که صدای جیغ بچه ها را شنیدم. پسر کوچکم شیشه نفت را به خیال شیشه آب سرکشیده بود. عبدالحسین پسرمان را در آغوش گرفت و از خانه بیرون رفت من هم چادرم را برداشتم و از خانه بیرون رفتم تا سوار ماشین شوم که دیدم عبدالحسین به طرف خیابان می دود. چشمانم از اشک می سوخت. دلم از کار ...
روحانی که با خین بُری ناجی اعدامی هاست
بود که مَردم وقتی بچه ام تنها 2 سال داشت از داربست افتاد و چند روز بعدش هم از دنیا رفت، به اینجا که می رسد صدای شیونش را در نطفه خفه می کند و چنگی محکم به لباسش می زند و صدای هق هقش بلند می شود. حاجی شما فقط می توانید کمکم کنید پسرم را با خون دل بزرگ کردم نامش عبدالله است هم برایش پدر بودم و هم مادر چند ماه پیش با دوستانش دعوایش می شود و ناغافل یکی را هُل می دهد و آن می شود که نباید بشود ...
نمونه درخشان لیبرال-دموکراسی آمریکا، موشکی بود که بر سر بیمارستان غزه فرود آمد
برترین ها پاساژگردی محمدرضا گلزار با تیپ تینیجری همه رو میخکوب کرد | آقا انگار یادش رفته چند سالشه قیمت خودرو یخ زد | لیست قیمت خودرو در بازار امروز اعلام شد افزایش بی سابقه قیمت طلا در بازار امروز | قیمت طلا 18 عیار امروز گرمی چند؟ افزایش حقوق بازنشستگان از آبان ماه تصویب شد | حقوق بازنشستگان 20 درصد افزایش یافت پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: به گزارش مثلث آنلاین، سعید ...
فلسفه عرصه مرید و مرادبازی نیست؛ مهم ترین متون فلسفه غرب
.... در عین اینکه نوجوان و جوان شلوغی هم بودم، چنانچه فوتبال را در سطح باشگاه حرفه ای بازی می کردم و با تیم ذوب آهن اصفهان در مسابقات نوجوانان کشور به مقام نخست هم رسیدم. اما این امور عملی از قبیل ورزش برای من ابعاد نظری و تئوریک هم داشت. در مقابل، دانش و کتاب هم برای من همواره ابعاد عملی داشت و کتاب می خواندم تا بتوانم بهتر عمل کنم. مثلا تیم هایی که در آن بازی می کردم تحلیل کنم و هر شکستی که می ...
سعید ابوطالب نماینده اصولگرای مجلس هفتم و کارگردان مافیا و شب های ایرانی
ازدواج و روابط او همراه شما هستیم . سعید ابوطالب در سومین روز از ماه مرداد سال 1348 و در دل فصل زیبای پاییز این سال در بهار تهران به دنیا آمد. وی تمام 12 سال تحصیل را در علوی درس خواند و به صورت همزمان در مدسه حاج آقا مجتهدی دوره طلبگی را گذراند. وی از دوران مدرسه به فیلمسازی علاقه داشت و در آن زمان با یک دوربین سوپر هشت از در و دیوار فیلم می گرفت. در سال 1364 وقتی که 16 سال سن داشت به ...
حسین عشقی بالاتر از من پیدا کرد و رفت
جمع کردم. آن لحظه با خودم گفتم خدایا این خریدها را الان کی می خواهد ببرد خانه. خریدها زیاد و سنگین بودند و من چون هنوز کاملاً خوب نشده بودم جان نداشتم که آن ها را به خانه برسانم. اما همین که خم شدم تا وسایل را بردارم یکی دستم را پس گرفت و گفت حاج خانم شما دست نزنید من برمی دارم؛ حسین آقا بود. گفتم خدا تو را چه جور رساند حسین؟ گفت حاج خانم من می دانستم امروز در خانه نمی نشینی و منتظر نمی ...