سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی دیگر از درگذشت آیت الله مصطفی خمینی (ره)
بال اتومبیل به بیمارستان رفتم. در آنجا از دربان خواستم اجازه دهد وارد شوم. از من پرسید: چکار داری؟ گفتم: من همراه بیماری هستم که اکنون آوردند. او هم با خونسردی پاسخ داد: او که مرده بود. من (همسر امام) با شنیدن این خبر، بی طاقت شدم. کنار پیاده رو نشستم و بی اختیار بر سرم زدم. دربان پرسید: مگر چه نسبتی با تو دارد؟ گفتم: پسرم است. آن گاه دلش سوخت و گفت: خودت برو ببین چه خبر است. بدین گونه آن روز خانم ...
زینب، بابا، استخوان است! نمی توانی ببوسی اش
سید احسان بود. روزِ رسیدن نور به نور. دستان لطیف سیده فاطمه را توی دست اش گذاشتند و خانم خانه اش شد. اما نرفتند خانه. وقتی همه مشغول چشم مبارکی بودند دست نوعروس اش را گرفت و رفتند گلزار شهدا. نشستند بین شهدا. با همان لباس های قشنگ سفید و اشک های مقدسی که گوشه چشم های عاشق شان جمع شده بود. سید احسان به سیده فاطمه نگاه کرد. لب هایش می لرزید و چشم هایش پر از حرف بود: همه ما در زندگی، تاسوعا و عاشورا ...
شوهرم می گفت صلاحیت تو پخت نان و شستن ظروف است!
. من وقتی بی تابی هایش را می دیدم. گفتم شاید بتوانم با ازدواج او را متقاعد کنم. سه ماه پیش و اندکی قبل از مجروحیتش، دختری را به عقدش درآوردم اما متأسفانه عبدالله تغییر چندانی نکرد و رفت و مجروح برگشت. راستی به شما نگفتم که زن عبدالله برادرزاده خودم بود؛ همان دختری که در آن اتاق کنار عایشه بود اسمش نبأ است. مردد بودم بگویم یا نه! اما حالا خیالم از شما راحت است. همان ...
برای ظهور آماده باشید
آمادگی رزمی و چه آمادگی جسمانی. از صد، صد باشید که اگر ظهور شد از سربازان واقعی و آماده امام زمان باشید. خدا رحمت کند شهید مهدی مرادی را که می گفت: برای چه خودت را به زحمت می اندازی. همه ما فرمانده گردان می شویم. آخرش راننده و بعد بازنشستگی. همسر مهربانم از تو حلالیت می خواهم. شرمنده ام که نتوانستم به قولم عمل کنم به تو قول می دهم که بعد از اتمام مأموریت باهم به پابوس آقا امام رضا(ع) برویم. خدایا تو شاهدی که من با علاقه و عشق برای دیدارت و برای دفاع از حرمت شتافتم. خدایا قبولم کن. انتهای پیام/ ...
ماجرای حاجت روایی واکسی صلواتی در گلستان شهدا
برای ادای نذرش از محله زینبیه راهی گلستان شهدا می شود و شب ها همراه با شهروندی با موتور به خانه اش می رود تا دو روز بعد یا چهارشنبه آینده باز هم به بهشت نصف جهان قدم بگذارد به همان جایی که اصغرآقا می گوید: به نظر من گلستان شهدا با کربلا هیچ تفاوتی ندارد، آنجا امام حسین ( ع) بود و حضرت عباس ( ع) ، اینجا هم این همه جوان برای خدا و اسلام رفتند، گلستان شهدا، کربلای ما اصفهانی ها است، از خدا و شهدا ...
فال ابجد | فال ابجد امروز | خبرهای خوشی برات تو راهه! | از این نعمت خدا غافل نشو! + تفسیر دقیق
ابجد فال شما : د آ د قصد و نیتت خوبست. در رحمت به سویت باز میشود. از چشم زخم مردم ترسی به خود راه نده، از آن در امان خواهی بود. در هر کاری با اهلش مشورت کن. در همه حال رضای خدا و خلق خدا را در نظر داشته باش. بخت با تو یار است. متن فال: حروف ابجد فال شما : آ آ ج از خصومت دست بردار و اگر قصد انجام کاری ناصواب داری، یا فکری بد در سر داری از آن دست بردار. از کسی که ...
نَنه، بذاری یا نذاری من میخام برم جبهه!/افتخار می کنم که مادر شهید هستم
اظهار می کند: به برکت شهید همیشه زندگی ام خوب بوده است و دیگر فرزندانم با هم مهربان بودند، حرف هایم را گوش می کردند و در تهیه لوازم ضروری خانه و مایحتاج ضروری کمک حالم بودند. وی می گوید: افتخار می کنم که مادر شهید هستم و پسرم در مسیر رضای خدا و اهل بیت(ع) گام برداشته و توانسته به اندازه توان خود در اعتلای انقلاب اسلامی نقش آفرینی کند. شریفی بیان می کند: از خدا می خواهم که فرزندانم و همه ملت ایران سلامت باشند و به تاسی از اهل بیت(ع) راه امام و شهدا را ادامه دهند و آرمان های انقلاب اسلامی را در جامعه عملیاتی کنند. انتهای پیام/ ...
طلاق به خاطر خرافاتی بودن همسر
را باز کردم و دیدم چند تکه کاغذ شبیه همانی که قبلاً دیده بودم است. این بار بیشتر فکرم درگیر شد اما باز هم اهمیتی ندادم. یک روز هم سرزده و زودتر از موعد به خانه برگشتم که از ترس درجا خشکم زد؛ خانه پر از دود بود و بوی بدی همه جا پیچیده بود، فکر کردم آتش سوزی شده اما سمانه گفت که اسپند دود کرده است. این بار دیگر از او توضیح خواستم و گفتم باید بدانم او چه کار می کند. اوایل طفره می رفت و ...
زنان محجبه مرزبانان شرف و انسانیت هستند
می کنی من آن موقع دو فرزند داشتم و یک فرزند دیگرم را باردار بودم رو به او کردم و گفتم تا پای جان به پایت می نشینم و از فرزندانت مراقبت می کنم. او ادامه داد: هنوز صحبت های همسرم در گوشم هست وقتی همسرم به شهادت رسید دقیقا یک ماه بعد پسرم به دنیا آمد که نام همسرم را روی فرزندم گذاشتم تا همیشه نام و یاد همسرم برایم زنده بماند. همسر معظم شهید طاشی در حالی که بغض در صدایش پنهان شده ...
مامان زری جبهه ها کیست؟ | معجزات جنگ دیدنی است نه شنیدنی
روی همه باز است. هر ساعت از شبانه روز که مهمان خانه اش شوی با خوش رویی به استقبالت می آید. سماورش همیشه داغ و چای توی استکان های کوچک و برق افتاده اش آماده است. مدام حواسش پی نگاه همسرش است. دکترها گفته اند مشکل خاصی ندارد اما با اصرار می توان صدایش را شنید. دست همسرش را می فشارد و نگاه مهربانش را به او می دوزد و زیر لب می گوید خدا سایه ات را از سر خانواده کم نکند. زهرا بابایی حرف از ...
زندگینامه شهید عباس حاج صفری
ناراحت نباشید واشک نریزید ولی من می گویم:شما خدا را شکر کنید که سرانجام چهار سال جهاد در راه خدا،تا اینکه خداوند شهادت را نصیبم کرد . از همه شما خواهشمندم با شرکت در راهپیمایی ها،تشیع جنازه شهداءومجالس آن عزیزان شرکت ودر نماز جمعه ها وشرکت در جبهه ها ودیدار با خانواده های شهدا واسرا ورزمندگان اسلام ومخصوصاً خانواده من حقیر حضور خود را در صحنه انقلاب اسلامی حفظ کنید. انتهای پیام/ ...
عاشقانه شهید دستواره برای همسرش؛ سلام دوستت دارم
بسیار دلم برایت تنگ شده و هوای تو را کرده است بعد از هر نمازی دعایت می کنم آخر میدانی خیلی دوستت دارم و چون خیلی دوستت دارم دلم هم برایت خیلی تنگ می شود و چون نمی توانم پیش ات باشم لذا برایت دعا می کنم. حال خودم خوب است اما به واسطه شهادت حسن عزیز خیلی ناراحتم، ولی چه کنم که کاری از دستم بر نمی آید فقط باید به خدا پناه برد. "امینی" هم زخمی شده و رفته و لذا خیلی تنها هستم ...
پسر مسجدی محله مان آرپی جی زن اشنویه بود
اش کرد و قول داد که به میوه ها دست نمی زنیم. پسر هم آرام شد و رفت. پدرم و باقی همراهان همه از طرز برخورد رضا خوششان آمد. چندتا میوه زیردرختان ریخته بود که بچه ها رفتند بردارند، رضا گفت به هیچ وجه برندارید. به خصوص شما خانم! حق نداری بخوری. چون راضی نیستند و حرام است. ما می خواهیم صاحب بچه صالح بشویم باید از الان حواسمان به این چیز ها باشد. هنگامی که در منطقه بودند با شما ارتباط داشتند ...
شهیدی که وعده انتقام سخت به آمریکا و اسرائیل داد
سفید واقع شوید. خواهران روستای ولشکلا انتظار شهدا از شما این است که پیرو واقعی مادرتان حضرت زهرا (س) باشید و در حفظ حجاب خود بکوشید و بدانید که اگر یک تار موی شما را نامحرم ببیند در روز قیامت شما را به موهای سرتان می بندند و آویزان می کنند همان گونه که رسول خدا (ص) در شب معراج مشاهده فرمودند. سخنی با دوستان برادران حزب الله محل! قدری از کانون گرم خانواده دور شوید، دست از مسائل ...
از دیدن جنایات صهیونیست ها قلبم شکست و در اورژانس بستری شدم/اگر رهبری اجازه دهند به فلسطین می روم
فرق دارد. امشب همه بغض کرده و ماتم زده ایم. دلمان زیارت عاشورا می خواهد. سیل اشک اجازه حرف زدن را از زن می گیرد، در جست وجوی پیدا کردن واژه یا کلامی برای آرام کردن همسر شهید عبدالله حیدری دستان یخ زده همسر شهید را در دستم می گیرم و می گویم: گریه نکنید حاج خانم! هر پیمانه ای، اندازه ای دارد! پیمانه ظلم و جور اسرائیل هم تا همین جا بود. پدر خدا بیامرزم می گفت: لطف حق با تو مدارها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند ...
عیادت سرپرست بنیاد آذربایجان شرقی از 3عضو جامعۀ شاهد
والامقام مجید یحیائی ممقانی، از روند درمانی حاجیه خانم فرخ محمدتقی زاده ممقانی مادر این شهید مطلع شد و شفای عاجل وی را از درگاه خدا مسالت کرد. در این دیدار مسعود یحیائی ممقانی برادر شهید مجید یحیائی که بازنشستۀ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، با ابراز خوشحالی از حضور سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی عنوان کرد: دیدار با خانواده شهدا تسلی دل خانواده شهدا و برطرف کنندۀ نیازهای ...
روحانی که با خین بُری ناجی اعدامی هاست
...، صدای گریه اش اشک همه را درآورده بود حاج آقا شمس دست خدا شده بود تا به عبدالله زندگی دوباره ببخشد. حاجی اسمش برای خیلی ها آشناست حاجی اسمش برای خیلی ها آشناست و مرامش زبان زد، بیشتر وقتش برای مردم است، مردم هم برایش سنگ تمام می گذارند تا حرفش زمین نماند. همین چند وقت پیش بود که خانواده نیازمندی سرپناه نداشتند اما حاجی دست به کار شد و با کمک چند خیر خانه شان را روب ...
مداحی که روی تخت بیمارستان روضه خواند و بعد جان داد
زگلستان بهشت تا تنور آمده با آه و فغان مادر تو آخر ای خسرو مظلوم و گناه تو چه بود که لب تشنه بریدند و سر از پیکر تو ساربان کرد و جدا دست تو ای دست خدا بجدل انگشت برید از پی انگشتر تو سرت اینجا و تن پاک و تو در کربلا به سرت گریه کنم یا به تن اطهر تو ای شه تشنه چرا بی کس و تنها شده ای گوچه شد قاسم ناشاد و علی اکبر تو ...
ماجرای زنی که شوهرش از او کلاهبرداری کرد، مغازه اش آتش گرفت، ورشکسته شد اما...
به گزارش همشهری آنلاین، صدیقه برمایون از جمله بانوان سخت کوش و با اراده لرستانی است که توانسته با وجود سختی ها و مشکلات بسیار اما با تلاش به جایگاه اجتماعی خوبی برسد. خانم برمایون که سال ها پیش و به دلیل کلاهبرداری شوهر، مجبور به پرداخت مبالغ چک های طلبکاران از طریق دستفروشی و رانندگی در جاده های کشور می شود، به گفته خودش امروز با امید داشتن به خدا توانسته روی پای خود بایستد و چندین زن ...
دیوانه ای که تصاویر همسرش را منتشر کرد
چنین کاری خواسته،چی فکر می کنند؟نمیگی ممکنه بچه ها موقع تماس تصویری سر برسند؟! با مخالفت من،شوهرم حرفی نزد و ادامه نداد تا اینکه دو سه روز بعد همان تقاضا را این دفعه طور دیگری مطرح کرد که من از خودم براش فیلم بگیرم بفرستم! کلافه شده بودم وعصبی،طوری که چند روزی تماس هاش و جواب نمی دادم!تا اینکه..... خانم الف در ادامه ی نامه نوشته بود؛علیرغم میل باطنی ام وقتی دیدم اصرارهای همسرم از خواهش ...
اگر ما روایت نکنیم، دیگران تحریف شده روایت می کنند
فاق بیشتری کرده باشد مسئولیت سنگین تری در حفظ اسلام دارد. شما مردم سرزمین مقاومت در این راه مسئولیت بیشتری دارید. شما به جای همه ما رو در رو با دشمنی به نام اسرائیل در حال جنگ هستید و خون بهترین جوانان شما بر روی این خاک ریخته می شود. خاکی که به خاطر خون بهترین بندگان خدا قطعه ای از بهشت است. این نویسنده با بیان اینکه زنان باید از شهدا برای جهانیان حرف بزنند و روایت کنند، گفت: وقتی زنان رو ...
شب های جمعه، تکیه شهدا یادت نره !
...> توی این فکرها بودم که ماشین عروس نزدیک میدان شهدا خراب شد. همه پیاده شدند و راننده دستش به تعمیر بند شد. توی دلم گفتم: ببین... خودش اسباب رفتن منو جور کرد! بهشان گفتم: من میرم شهدا سر مزار حسین و برمی گردم. آن روز هم گذشت. فردا که می خواستم بروم سر مزار، شوهرم گفت: باز که می خوای بری...! خب دیروز رفتی! گفتم: چیکار کنم... این بچه از من خواسته! آن روز به خاطر حرف شوهرم نرفتم ...
شباهت دختر جمشید هاشم پور به پدرش
نقل برخی از آنها خالی از لطف نیست و می دانیم که برای شما هم جالب است. این شما و این جمشید هاشم پور. یک خاطره جالب جمشید هاشم پور: یکی از روزهایی که مثل همیشه مشغول پیاده روی بودم، جوانی با صدای بلند گفت: آقای مشایخی! آقای مشایخی! من هم ایستادم و گفتم: بله، جانم عزیزم؟ گفت: می خواهم یک عکس با شما بگیرم. من هم قبول کردم. عکس را گرفت و رفت. چند روز بعد در مسیر پیاده روی ام دوباره ...
سروده رضا اسماعیلی برای مردم غزه؛ ای قدس! تو را ز خار و خس می گیریم
...> سروده میلاد عرفان پور در حمایت از مردم فلسطین؛ غزه تنها نیست، دنیا با فلسطین است ای سنگر استوار ایمان، ای قدس! ای قلب زمین و قبلهٔ جان، ای قدس! مانند غرور کوه پا بر جا باش پیروز تویی، قسم به قرآن، ای قدس! *** هر چند پرنده ای قفس آبادی بازیچه ی دست ظالم صیادی پرواز دوباره را به خاطر بسپار چیزی به خدا نمانده تا آزادی ...
خانه تو خط مقدم است
... همسر ایشان، شهید حسین براتی، در 9 آذر 1360 در عملیات طریق القدس به دلیل انفجار مین به شهادت رسید. پدرشان نیز شهید علی آقا براتی بودند که در 27 خرداد 1361 بعد از تحمل ماه ها رنج و سختی بر اثر سوختگی ناشی از انفجار مین، در بیمارستان به خیل شهدا پیوست. برادر خدیجه براتی، شهید احمد براتی، 8 مرداد 1361 در سن کم در عملیات رمضان شهید شد. در واقع خانم براتی با چشیدن این همه داغ و بعد از سال ...
روایتی از ارتباط حاج قاسم با مردم کوچه و بازار/ اهواز شهر خوبی است، بدش نکنید!
... شیخی می گوید: در یک دوره ای اوضاع مالی ام خوب نبود و همسرم باردار بود؛ همزمان با پروژه ما یکی از پیمانکارانی که اعتقادی هم نداشت در این پروژه مشغول بود. یک شب خیلی ناراحت بودم و به خدا گفتم ما معتقد به تو و این کارها هستیم و وضع مالی گیر است و آن بنده خدا بدون هیچ اعتقادی وضع مالی اش این طور! شیخی ادامه می دهد: بعد از این حرف ها هم هیچ اتفاقی نیفتاد و بچه ما هم چند روز بعد به دنیا ...
ماجرای اصرار یک چاقوکش برای اعزام به جبهه
.... شنیده بودم باستانی کار است. هیکلش عضلانی و قوی بود. آمد جلو، سلام کرد و گفت: بروید بپرسید، من دیگر آدم قبلی نیستم. شما بنده خدا هستید. من هم بنده خدا هستم. من به خدای خودم قول دادم، باید بروم. گفتم: الان نمی توانم اعزامت کنم. بگذار فکرهایم را بکنم ببینم. بعد که رفتم، یاد حرف شهید محلاتی افتادم که گفته بود: برادرای گزینش! نکند کسی توی گزینش خدا قبول بشود، اما توی گزینش بسیج و سپاه ...
تأثیرگذاری قدرت نرم(حکایت خوبان)
(ع) منتظر او است. شخص فحاش بیرون آمد. اما حضرت به جای فحاشی با نرمی فرمودند: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و هر آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست، هم اکنون از خداوند آمرزش می طلبم، و اگر در من نیست، از خدا می خواهم تو را بیامرزد. مرد شرمنده شد و پیشانی امام سجاد(ع) را بوسید و عرض کرد: من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم به آنچه گفتم سزاوارترم! همراهان امام نقل می کنند که ایشان در بین ...
فرازهایی از وصیت نامه شهید محمد غفاری
به گزارش عصر همدان؛ در وصیت نامه شهید محمد غفاری آمده است: راه ما چیزی جز پیروی از ولایت فقیه به حق نیست و چشم و گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و از آن پشتیبانی کنید. بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و درود بر امام عزیز حضرت آیت الله خامنه ای و بر شما عزیزان و شهدا و خانواده ی شهدا الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلو اولیاء الشیطان ان کید ...