ماجرای اصرار یک چاقوکش برای اعزام به جبهه
سایر منابع:
سایر خبرها
زنان محجبه مرزبانان شرف و انسانیت هستند
تو غصه نخور من خودم دستت را می گیرم و به بیمارستان می برم وقتی خبر شهادت همسرم را برایم آوردند با خودم گفتم چه خوب به وعده ات عمل کردی و مرا به بیمارستان بردی. همسر شهید طاشی با اشاره به اینکه همسرم بسیار به حجاب اهمیت می داد، ابراز کرد: من و همسرم بسیار به هم علاقمند بودیم او همیشه تاکید داشت که به بزرگتر از خودتان احترام بگذارید و خودش هم نسبت به این موضوع بسیار حساس بود. ...
مامان زری جبهه ها کیست؟ | معجزات جنگ دیدنی است نه شنیدنی
می کردم حالا که من نمی توانم تفنگ دستم بگیرم و به جنگ دشمن بروم باید چه کار کنم. فکری به سرم زد. فردای آن روز سر کوچه هدایتیان در محله دولاب چند دیگ بزرگ گذاشتم و همسایه ها را هم صدا کردم و گفتم می خواهم برای رزمنده ها غذا درست کنم. به خاطر دارم نخستین بار حلوا درست کردم. همه زن های محله هم درگیر این کارشده بودند. ترشی درست می کردیم و پسر کوچکم رضا، خوراکی ها را تا محل اعزام رزمندگان می برد. ...
نَنه، بذاری یا نذاری من میخام برم جبهه!/افتخار می کنم که مادر شهید هستم
موقع نماز در مسجد بود و حضور پرشور در راهپیمایی ها داشت. گاه گاهی با پسرم شوخی می کردم و می گفتم: برای چی میری راهپیمایی ، جواب می داد: ننه جان نمی دونی چقدر مهمه که در راهپیمایی ها حضور داشته باشی. دشمن از این حضور ما می ترسه . وی با اشاره به خاطرات اعزام فرزندش به جبهه خاطرنشان می کند: با آغاز جنگ تحمیلی، فرزندم برای اجازه گرفتن نزدم آمد اما من مخالفت کردم. جواب داد: نَنه، بذاری یا ...
اعتماد از دست رفته!
حواسم جمع زندگی مان نیست. اما خودخوری می کرد و به رویم نمی آورد. می خواست ببیند من تا کجا پیش می روم. مرد جوان که با حیله و مظلوم نمایی، سیر تا پیاز زندگی ام را می دانست کم کم لحن کلامش عوض شد. یک روز زنگ زد و گفت مشکل مالی دارد و کمی پول می خواهد. دستش را خوانده بودم. گفتم نمی توانم کمکش کنم. با این حرف ورق برگشت و آن روی خودش را نشانم داد. کار به تهدید کشیده شد و سرم داد می ...
ناگفته های پهلوان محله جیحون
جعفر پاکزاد، خبرنگار- دوقلو بودند، مثل یک روح در دو بدن اما با دو سرنوشت متفاوت. تقدیر این بود که یکی از دوقلوها برای دفاع از مرز و میهن راهی جبهه های جنگ شود و در این راه به شهادت برسد و دیگری، همه زندگی اش را بگذارد برای جمع آوری و ثبت خاطرات برادر دوقلویش هر طوری شده داستان زندگی او را ماندگار کند. حالا و پس از چند سال تلاش، حاصل این زحمات کتابی شده به نام هنوز برادرم هست . کتابی که قرار است ...
آخرین خواب بعثی ها
ها به ما زیاد شک نمی کنن. کف همان شیار ببینین اگه چیزی هست، آتیش بزنین و خودتون رو گرم کنین. همین حرف را آقا مصطفی به من گفت که به بچه ها بگو. گفته و نگفته، دیدیم یک دفعه جای جای کف شیار آتش روشن شد. بعد از روشن کردن آتش، چندتایی گلوله تانک شلیک شد. البته ما پایین بودیم و این ها به سینه ارتفاعات می خورد. کمی که بچه ها گرم شدند آتش را کم کردند. تقریباً ساعت 10 شب بود که بچه های ...
ایران در پاری سن ژرمن یک دروازه بان دارد!
. گفتم یعنی چی؟ این چه کشوریه؟ (قهقهه می زند). من اونجا موندم، بعدش باز دوباره رفتم فرانسه. اومدم تعطیلات تا کمی استراحت کنم چون سال سختی بود برام. رفتم جنوب فرانسه بعدش اومدم خونه م توی پاریس. من یک کنتراکت (قرارداد) داشتم تا برم دوکسا. یک دوست دارم تو فرانسه که اسمش لئوناردو آگونه. پروفشنال بود تو پاریس سن ژرمن. با ابراهیموویچ و وراتی بازی کرد. اونم دروازه بانه. بهش گفتم می تونه به تیم دوم PSG زنگ ...
وقتی شکنجه های اسارت شیرین می شدند
، نیروهای بعثی از اردوگاه بیرون رفتند و حتی می ترسیدند شورشی اتفاق بیفتد. اما ما کم کم با خبر جانشینی رهبر معظم انقلاب آرام گرفتیم. صادقی در مورد شنیدن خبر آزادی گفت: پس از آنکه صدام به کویت حمله کرد، به نیروها دلداری می دادم و گفتم ما آزاد می شویم چون صدام نمی تواند در دو جبهه بجنگد. بعد هم در اردوگاه اعلام کردند قرار است از روز جمعه اسیران آزاد شوند و همین طور هم شد و وقتی نخستین گروه ...
ممنوعیت برگزاری تجمع حمایت از فلسطین در فرانسه؛ هراس و ناامیدی فلسطینیان فرانسه
توانند آنجا ترک کنند. برای مادربزرگم راه رفتن از میان خرابه ها غیرممکن است. احساس می کنم که آنها در هیچ کجای غزه امن نیستند، به خصوص با کمبود آب. سارا که به همراه پدر و مادرش در فرانسه سکونت دارد و وکیل است از سال 2006 تاکنون به غزه نرفته است. اوی می گوید: وقتی محله همسایه بمباران می شود، پسرعموهایم به بیرون آوردن اجساد از زیر آوار کمک می کنند. چند روز پیش، همسایه هایی که از کودکی می ...
بهروز افخمی درباره فاجعه قتل مهرجویی و محمدی فر فیلم جنایی می سازد | کسانی که به من فحش می دهند عوامل ...
را قبول کن. آن زمان گفتم حالا دیگر معنای این پیشنهاد این است که قرار است فیلم نیمه تمام را بعد از درگذشت علی حاتمی من تمام کنم و این کار را نمی کنم چون نمی توانم این فیلم را به پایان برسانم؛ به این دلیل که آن جنس فیلمسازی شبیه به مینیاتور و با رنگ بندی و جزییاتی مشابه نقاشی و فرش ایرانی را بلد نبودم. زمستان سال 75 داشتم فیلم عقرب را کارگردانی می کردم که خبر فوت علی حاتمی رسید و بار دیگر با این ...
یک پویش تمام عیار ؛ زنان ایرانی این بار با طلا هایشان به یاری زنان فلسطینی می روند
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی: در اوج شیوع ویروس کرونا که تمام ایران شده بود صحنه مواسات و همدلی و هرکس هر کاری در زمینه حمایت از مستأجران، کارگران بیکارشده و خانواده بیماران تنگدست از دستش بر می آمد، دریغ نمی کرد، ظریفی در جایی گفته بود: هنوز مانده به روز هایی برسیم که زنان، طلا از دست و گردن خود باز می کردند برای کمک به جبهه ها ... حالا حکایت این روز های ما در غم مصائب فلسطین، همین است ...
عاشقانه شهید دستواره برای همسرش؛ سلام دوستت دارم
ولی کیفیت زندگی با او مرا برای زندگی در ابدیت آماده و مسیر زندگیم را مشخص کرد؛ حاصل زندگی ما یک فرزند پسر به نام سید محمد مهدی است که 39 سال سن دارد، او زمان شهادت پدرش 2 سال و سه ماه سن داشت. محمدرضا خستگی را پشت خند اش پنهان می کرد محمدرضا بسیار شاداب و سرحال بود، بدون توجه به کار بسیار سنگینی که در محیط جبهه داشت هر گاه به مجلسی وارد می شد نشاط و خنده را با خودش به آنجا می برد ...
تیپ کوزتی ژاله صامتی همه رو شوکه کرد | خانم با این مدل لباسش حسابی سوژه شد
: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانم های آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد) ولی من که 48 ساعت نخوابیده بودم پس از رفتن مادر و همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در می آوردم و نگاهش می کردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش می گرفتم و دوباره روی تختش می گذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم ...
باورم نمی شد یک روز ببینم معلم موسیقی که خونه آوردم با شوهرم...!
...> هنوز یک ماه بیشتر از برگزاری مراسم عقدکنان ما نگذشته بود که همسرم پیشنهاد داد تا به کلاس موسیقی بروم و این هنر ارزشمند را بیاموزم چرا که سارا دختر خوانده ام نیز مربی موسیقی داشت . نعمت معتقد بود که با این شیوه می توانم ارتباط صمیمانه ای با سارا برقرار کنم و او را از افسردگی مرگ مادرش نجات دهم. چند روز بعد زنی به نام فریبا به منزل ما آمد تا به طور خصوصی به من دف زنی بیاموزد ...
ریشه کنی جعفر
اتفاقی افتاده باشد. همیشه 8 صبح زنگ می زد. شاید به کمک احتیاج دارد. موبایل را برداشتم و به او زنگ زدم. - سلام جعفر. چیزی شده؟ - به به سلام! رفیق شفیق همیشگی. چه عجب اینوقت بیدار شدی! اول صبح تو واتساپ بودم دیدم آنلاین هستی گفتم سلامی کنم. - آره. بی خوابی گرفتم از 4 صبح. ولی داشتم دوباره خواب می رفتم. - عیبی نداره. پاشو پاشو ...
چگونه به روش حرفه ای طلا بخریم؟
حساب بشن و اجرت و مالیات هم اضافه می شه. یکی انتخاب کردم و گفتم: این خوبه. همینو لطفا حساب کنین. وقتی توی ماشین حساب قیمت را محاسبه کرد و به من اعلام کرد، گفتم: حالا من برم بیرون یک دوری بزنم، برمی گردم. همان طور که داشتم از مغازه بیرون می رفتم، سرم را برگرداندم و گفتم: راستی اگر دوست دارین شما م با من بیایین بریم یک دوری بزنیم. فروشنده گفت: شما راحت باشین. من قبلا دورامو زدم و با اینکه ساعت هنوز 7 شب نشده بود، برق ها را خاموش کرد و آماده شد برای تعطیل کردن مغازه. ...
اگر قصد مردن نداری پولهای ما را برگردان!
خوشحالی ات خرج کردیم؛ ولی، چون خدا را شکر قصد مردن نداری اگر می توانی پول های ما را برگردان! خیلی ناراحت شدم و خواهش کردم کمی صبر کنند شاید چند ماه دیگر فوت کردم! بعد از دو سال، چون نمردم؛ مجبور شدم شب و روز کار کنم و با فروختن مقداری وسایل منزل و اتومبیل و طلا های همسرم بدهی هایم را به فامیل و دوستانم برگرداندم! دوباره به پزشکم مراجعه کردم و گفتم آن سه ماهی که گفتی ...
شب های جمعه، تکیه شهدا یادت نره !
. بعد از آن همه بی خبری، حالا با تن مجروح آمده بود. بدنش ضعیف شده بود و زخمش نیاز به رسیدگی داشت. زمستان بود و سرما بیداد می کرد. بخاری را توی یک اتاق برایش راه انداختیم که استراحت کند. همه اش می گفت: باید برم... می گفتم: اقلا بمون که خوب بشی! جواب می داد: جبهه نیرو می خواد. جوونا دست و پا دادن ...اون وقت من بمونم خونه؟! همسایه ای داشتیم که استوار ارتش بود. حال و روز ...
مصائب اسرای ایرانی برای دعا خواندن دور از چشم بعثی ها
ها آن روز ها برای حفظ تعداد اسرا ملاحظاتی داشتند؛ لذا شکنجه می کردند تا زمانی که شخص نمیرد، ولی وقتی اوضاع خراب تر می شد که بر اثر شکنجه ها کنترل از دستشان در می رفت و ممکن بود شخص به شهادت برسد. از این جهت عصر آن روز من و کسی که سرش به نبشی خورده بود را به بیمارستان اعزام کردند. بیمارستان تکریت، یک بخش کوچک که دارای یک راهرو و سه چهار تا اتاق بود این بخش را گذاشته بودند برای اسرا که با ...
صبح ها تمرین و شب ها در اسنپ کار می کردم | مسئولان عکس هایشان را گرفتند و رفتند
هم در طول یک سال سرجمع دو اردوی 15 روزه در شیراز رفتم که هزینه هایش را خودم دادم و فدراسیون فقط هتل را هماهنگ کرد. بقیه روزها در شهرستان بودم که دایره پرتاب و باشگاه بدنسازی نداشتم. ماساژور و فیزیوتراپی نبود و آسیب هایم روی هم تلمبار می شد و هر روز درد جدیدی می گرفتم. روزها تمرین و شب ها در اسنپ کار می کردم تا مایحتاج روزمره ام را تهیه کنم. با این شرایط ورودی بازی های کشورهای اسلامی را به دست آوردم ...
حسین عشقی بالاتر از من پیدا کرد و رفت
که عاشقم هستی و دوستم داری. حسین می گفت عشق تو جای خودش را دارد و این عشق جای خودش را. عشقی که حسین بعد از من به خانم زینب کبری پیدا کرد کم عشقی نیست. حسین واقعا دیوانه وار عاشق خانم حضرت زینب(س) بود. فیلم| ماجرای ازدواج شهید حسین تقی پور و همسرش زمانی که عملیات خانطومان انجام شد تلاش حسین برای سوریه رفتن خیلی زیاد شد. گفتم حسین، من زینبت چه فرقی می کند. ایشان هم می گفت باشد ...
روایتی از ارتباط حاج قاسم با مردم کوچه و بازار/ اهواز شهر خوبی است، بدش نکنید!
... شیخی می گوید: در یک دوره ای اوضاع مالی ام خوب نبود و همسرم باردار بود؛ همزمان با پروژه ما یکی از پیمانکارانی که اعتقادی هم نداشت در این پروژه مشغول بود. یک شب خیلی ناراحت بودم و به خدا گفتم ما معتقد به تو و این کارها هستیم و وضع مالی گیر است و آن بنده خدا بدون هیچ اعتقادی وضع مالی اش این طور! شیخی ادامه می دهد: بعد از این حرف ها هم هیچ اتفاقی نیفتاد و بچه ما هم چند روز بعد به دنیا ...
هر کسی که به انقلاب اسلامی خدشه ای وارد کند خائن به خون شهداست
خودش موقع اعزام چندین مرتبه گفت من شهید خواهم شد و در قراق من مبادا بی تابی کنید. من خودم آگاهانه این راه را انتخاب کردم و برای دفاع از اسلام و ناموس کشورم می روم. دفاع پرس: خبر شهادتش چطور به شما رسید؟ صادق رفت و بعد از چندین ماه یک روز زنگ خانه به صدا درآمد. دیدم آقایی با ماشین لندور جلو در ایستاده گفت شما گویا آهنگر هستید اگر امکان دارد برویم خانه شهیدی نیاز به جوشکاری ...
هزاربار زمین خوردن!
و پدال را می آورم بالا و سفت که شد، پایم را می گذارم روی آن و دوچرخه را هل می دهم . تالاپ! دوباره پخش زمین می شوم و بدنم انگار جیغ می کشد. زیر لب می گویم: بی عرضه درد می کشم. گاهی درد را دوست دارم! پا می شوم و سعی می کنم مثبت باشم. به سریال مورد علاقه ام فکر می کنم، به چیزهای عجیب! به خودم گفتم: تو می تونی! البته همیشه می گویم کلیشه مزخرف است، ولی خب! شاید هم نیست ...
علی اکبریان: فوتبالیست زندانی! | دیگر کسی به زن و بچه من کمک نکند
برایمان بگو . دیگر روزگار برای ما اینطوری ساخت که 14 سال در زندان باشم و در 14 سال همه چیزم عوض شد. حتی قیافه ام عوض شد. چاق شده ام و اگر مراببینید نمی شناسید. الان دیگر برای مرخصی آمدم. ان شاءالله زودتر تمام شود. برنامه ات بعد از آزادی چیست؟ برای کلاس های مربیگری ثبت نام کردم و می خواهم مربیگری کنم. اگر کار مربیگری را شروع کنم، مرخصی حبسم تمدید می شود تا تمام شود ...
جواد نکونام: بازیکنان من اینجا زحمت می کشند؛ مهرداد محمدی؟ شدیدا به او اعتقاد دارم!
.... نه الان سال های سال است. من وقتی در فولاد بودم هم با او صحبت کرد که برای این تیم بازی کند اما به هرحال در قطر ماند. از کیفیت این بازیکن آگاهی کامل دارم و همه می بینند. او هم خوب بازی می کند و هم بسیار زحمت می کشد. در تیم ملی هم دیدید که گل زد. از او توقع داریم و باید از این بازیکن مراقبت کنیم تا هر بازی بهترین عملکردش را به نمایش بگذارد. جواد نکونام ادامه داد: بازیکنان ...
نکونام: 20 دقیقه اول خواب بودیم/ این پیروزی برای هواداران استقلال است/ به محمدی اعتقاد دارم
خط جلو و تهاجمی بازی می کنند. این بازیکنان گران هستند و در ایران هم به این شکل است. نگاه کنید سال گذشته 20 گل استقلال را کدام بازیکنان به ثمر رساندند؟ خلاقیت بخشی از فوتبال است. مهرداد کیفیت بالایی دارد و من هم به او اعتقاد دارم. نه الان سال های سال است. من وقتی در فولاد بودم هم با او صحبت کرد که برای این تیم بازی کند، اما به هرحال در قطر ماند. از کیفیت این بازیکن آگاهی کامل دارم و همه می بینند. او ...
کرباسچی: بهزاد نبوی ضد انقلاب است/ حذف اصلاح طلبان با تحریم انتخابات
...، چون نه فکر و سلیقه شما عوض شده و نه فکر و سلیقه نظام... پاسخ خاتمی به اظهارات شما چه بود؟ الان می گویم. بعد گفتم شما چون رای مردم را دارید، با شما برخورد نمی کنند اما با تک تک ما که می خواهیم برای شما کار کنیم، برخورد خواهد شد. این صحبتی که با آقای خاتمی داشتم، مربوط به سال 75 است که اصلا هیچ برخوردی [از سوی حاکمیت] وجود نداشت. همانطور که می دانید آن موقع جبهه اصلاحات و ...
سرمربی استقلال به پرسپولیس کنایه زد: 3 امتیاز دادند، 1 امتیاز کسر کردند!
کردن یک، 2 یا 3 امتیاز بود، موافق هستم این اتفاق برای ما هم بیفتد زیرا به خاطر اشتباه صورت گرفته 3 امتیاز دادیم. وقتی بازیکن داشته باشید، می توانید در طول فصل و 30 بازی این 3 امتیاز را جبران کنید. یک امتیاز که خیلی راحت تر است. اگر تخلفی صورت گرفته باید همه مثل هم باشند. روز اول هم گفتم سر باشگاه و تیم ما بی کلاه ماند و ضرر کردیم. نکونام تاکید کرد: طبق جلسه ای که با خطیر داشتیم، تصمیمی ...