پیامک ناشناس زندگیم را نابود کرد/ شوهرم با دختر منشی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
شکست عشقی از من قاتل ساخت
کردم و مقداری پس انداز برای خودم جمع کردم. بعد مغازه زدم اما اتفاقات تلخ کودکی روی رفتارم اثر گذاشته بود؛ بی ادب و بدون اعصاب بودم و به همین خاطر ورشکسته شدم. برگشتی خانه؟ نه. رفتم مشهد پیش خاله ام و آنجا در 20سالگی ازدواج کردم اما همسرم خیانت کرد و با یک بچه طلاق گرفتم. باز ازدواج کردی؟ من عاشق دخترخاله ام بودم اما خاله ام می گفت که نمی شود به دلیل بی پولی با دخترش ...
روایتی کوتاه از معصومه موسویان، نویسنده ای که زندگی را به سبک دلش می نویسد
کانون پرورش فکری شدم. چندین بار در مسابقات استانی داستان هایم رتبه آوردند. بزرگ تر که شدم اطرافیان می گفتند صدایم خوب است و می توانم مجری تلویزیونی بشوم اما نشدم چون وقتی برای تست یک برنامه تلویزیونی رفتم، از دیدن آن همه مرد و زن با نگاه های سنگین که منتظر بودند صدای من را بررسی کنند، چنان حجمی از شرم را تجربه کردم که رفتم و پشت سرم را هم نگاه نکردم. در ادامه حتما بخوانید گفتگو با دختر ...
حبس و شلاق برای قاتلان خانه فساد/ پدری که دخترش را ساعتی صیغه می کرد
رسیدگی به این پرونده از اسفند سال 1400 با گزارش دو جنایت در شهریار آغاز شد. وقتی مأموران به محل جنایت که خانه ای قدیمی بود وارد شدند، جسد خونین دختری 22 ساله به نام فریبا و پدر 70 ساله اش به نام سیروس را مشاهده کردند. مأموران در ادامه به تحقیق از مادر فریبا پرداختند که وی گفت: 20 سال قبل از همسرم جدا شدم، روز حادثه دخترم فریبا به خانه پدرش رفته بود تا کارهای خانه اش را انجام دهد وقتی شب شد ...
عشق مجازی این دختر آبروی خانواده اش را برد + جزییات
این طور نبود. فهمیدم با یک کانون پر آشوب طرف شده ام و بزرگترین مشکل، اختلاف و لج بازی همسرم با خانواده اش بود. امید از همان روزهای اول ثابت کرد بی مسئولیت است و با بهانه گیری هایش روی اعصابم راه می رفت. پدرش می گفت از دست این پسر عاصی شده و دامادش کرده اند بلکه سرعقل بیاید و ... . تصمیم گرفتم کمکش کنم و کنارش باشم. می گفتم یک زن باید کوه صبر باشد. زودرنجی امید و از ...
شوهرم که بیمارستان بستری بود چند شب رفتم خونه دوست پسرم/ از خیانت به شوهرم پشیمانم ولی...!
پیام و ارتباط تصویری بین ما آغاز شد. مدتی که از این ارتباط پنهانی گذشت، ندیم پیشنهاد داد برای دیدنش به تهران بیایم. برای همسرم که در بستر بیماری بود بهانه ای تراشیدم و راهی تهران شدم. ندیم مرا با خود به خانه ای در یکی از محلات شمال تهران برد. او و برادرش در آن محله سرایدار خانه های گرانقیمت بودند. او چندین روز مرا در آنجا نگه داشت و به مدیر ساختمان هم؛ مرا به عنوان همسرش معرفی کرد. باورم ...
فیلم حیرت آور مرد 3 زنه ایرانی در تلویزیون / ازدواج سرگرمی منه !
ازدواج متوجه شدم که قبل از ازدواج مان ایشان ازدواج موقت داشت. البته وقتی ازدواج کردیم هم همسر صیغه ای داشت. برای اینکه از بودنش با هر زنی جلوگیری کنم و اینکه خسته شده بودم از بس به من گفته بود برایم زن دوم بگیر، تصمیم گرفتم برایش زن بگیرم. یادم می آید که یک روز بلند تابستانی بود، من تنها در خونه بودم و بچه ها تهران منزل پدرم بودند و همسرم یک خانمی را به خانه آورد و به من گفت: برو بیرون ...
اولین عکس از شوهر اسید پاش زن تهرانی / انگیزه اش چه بود؟
به گزارش رکنا، همسرم هرروز غر میزد هر روز دعوا داشتیم تا اینکه رفت و درخواست داد چون بودم خیلی زود طلاق اش را گرفت از وقتی جدا شدیم او با دو فرزندم مرا از خانه طرد کردند هر بار که به سراغش می رفتم مرا بیرون می کرد بار ها و بارها از او خواستم تا من را ببخشد به او گفتم که ترک میکنم و دوباره زندگی امان را شروع کنیم اما او می گفت که هرگز تو ترک نمیکنی حرف هایم را قبول نداشت این 3 ماه لعنتی گذشت و من ...
بعد از بازی استقلال – پرسپولیس تا 5 صبح در خانه یک داور مخفی شدم/ به من گفتند پول خونت را جمع کرده ایم!/ ...
دیدار مورد نظر حرف های بسیار عجیب و غریبی در ارتباط با اتفاقات دربی 69 و زندگی خصوصی خود بر زبان آورد که در شماره دوم آبان سال 1389 خبرورزشی پوشش داده شد. کریمی پیرامون حاشیه های پس از پایان آن مسابقه گفت: وقتی بازی تمام شد شرایط به گونه ای بود که من به خانه سعید مظفری زاده رفتم و تا ساعت 5 صبح آن جا ماندم. مادرم و دخترم فوق العاده نگران بودند و مرتب می گفتند چرا منزل نمی آیی! از طرف دیگر پیامک ...
جهان می بیند و چشمش به روی درد می بندد
برق ها رفت و کوچه شد آرام حرف مادر، دلم مرمت کرد... گفت؛ حتماً ترانس ترکیده باد حتماً خرابی آورده... آه! آرام باش دخترکم که خدا، حکم نابی آورده... دخترم ترس از دلش افتاد هرکسی رفت در پی کاری زندگی در میان خانه ی مان مثل یک رود، باز شد جاری... ناگهان بغض همسرم ترکید ...
بخاطر خواسته های کثیف شوهرم که هر شب من را با دوستانش.....
عصبانیت به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چند روزی را در خیابان ها و پارک های شهر سرگردان بودم و نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم در این وضعیت به خانه پدرم بازگشتم اما او حتی در حیاط را هم باز نکرد چرا که پول های کرامت را به من ترجیح می داد. حتی وقتی نزد خواهران و برادرانم رفتم آن ها نیز مرا نپذیرفتند. دیگر از همه جا رانده شده بودم که به ناچار دوباره نزد کرامت بازگشتم و از او عذرخواهی ...
دورغ پردازی های پدرم از مادرم مرا به منجلاب جوان شیطانی انداخت / کمکم کنید!
به گزارش زیرنویس، من هلیا هستم 5 سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از هم جدا شدند چند سالی نزد مادر بزرگم زندگی میکردم تا اینکه او به خاطر بیماری که داشت فوت کرد و من نزد پدرم و حضور پرستار خانگی زندگی را ادامه دادم روزهای سختی را تجربه کردم پدرم بداخلاق بود [...]
زنم با شاگردم رابطه داشت / طلاق گرفت و من انتقام گرفتم !
روز گذشته از خانه ام خارج شدم که ناگهان صاحبکارم را مقابل خودم دیدم. او یک قمه در دست داشت و در حالی که ناسزا می گفت به من حمله کرد وقتی مرا مجروح کرد سوئیچ خودروام را به زور گرفت و بعد هم خودروی پرایدم را سرقت کرد و رهگذران با دیدن این صحنه با پلیس تماس گرفتند. با شکایت مرد جوان تحقیقات به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران آغاز شد و در ادامه بررسی ها مرد قمه به دست بازداشت ...
اتهام تعرض برای اخاذی است، با آن دختر به سفر شمال رفتیم
هم دوست بودیم و رفت و آمد می کردیم. یک بار هم به شمال رفتیم که با رضایت خودش بود. *اما آن دختر می گوید تو او را ربوده بودی. اگر من دختر را دزدیده بودم چرا در شمال به پلیس نگفت و صبر کرد وقتی برگشتیم تهران و یک هفته گذشت چنین شکایتی مطرح کرد؟ اصلاً چرا پدر و مادرش به پلیس خبر ندادند؟ *چطور با هم آشنا شدید؟ در پارک با هم آشنا و بعد هم دوست شدیم. ...
اولین شعرم را برای مادرم گفتم
شاعری توسط این شاعر بنام کشف شده می پرسیم، با لبخند خاطراتش را مرور می کند و می گوید: 9 ساله بودم که پدرم به جای مدرسه مرا به چاپخانه فرستاد. در چاپخانه تابان سرگرم کار شدم جایی که مجله مرحوم مشیری چاپ می شد. مرحوم مشیری برخی نوشته های من را خوانده بود و به من گفت که می توانی شعر بگویی. بعد هم چندبار از من پرسید که شعری گفته ای؟ با خجالت گفتم: هر چقدر سعی می کنم موفق نمی شوم. مرحوم مشیری گفت: به کسی ...
قتل مرد تهرانی در نقشه شوم زن خیانتکار / در تهران فاش شد
جوان از خانه اش واقع در شمال تهران به این مرکز درمانی منتقل شده و همسرش نیز شاهد این حادثه بوده است. بدین ترتیب همسر متوفی هدف تحقیق قرار گرفت و در اظهارات ضد و نقیضی به تیم جنایی گفت: از قرص خوردن همسرم اطلاعی ندارم؛ در خانه بودیم که ناگهان آرش گفت حالش نامساعد است و سرش گیج می رود؛ سریعا با اورژانس تماس گرفتم و در خواست کمک کردم اما اقدامات درمانی فایده ای نداشت و وی فوت کرد. ...
سال ها به شوهرم دروغ گفتم تا آخرش مچم را گرفت!
اما اکنون بعد از هفت سال زندگی مشترک همه پنهان کاری هایم لو رفته و شاهین درحالی قصد دارد مرا طلاق بدهد که متوجه شده است پسری 26 ساله دارم و ... زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق ...
خیانت همسرم را شاید ببخشم اما آن زن خائن خواهرم بود و...
ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که ...
سرنوشت شوم دانشجوی مهندسی معماری در خانه مجردی
تغییر کرد که ... جوان 27 ساله مجرد که با شکایت خانواده اش قرار بود به یکی از مراکز ترک اعتیاد اجباری منتقل شود،درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کالنتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند و تک پسر خانواده 9 نفره بودم که در شهرستان خوانسار زندگی می کردیم. پدرم نظامی و مادرم خانه دار بود، اما چون همه فرزندانشان دختر بودند من خیلی مورد توجه خانواده قرار گرفتم به طوری که ...
ازدواج با دختر جوان سرپوشی برای ادامه رابطه با زن مطلقه!
درحالی از او طلاق گرفتم که جاهد مرا رها کرده بود و بیشتر شب ها را با آن زن غریبه می گذراند! دراین شرایط دخترم را نیز به جاهد دادم و خودم به خانه پدرم بازگشتم؛ ولی هنوز یک سال بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که جعفر به خواستگاری ام آمد. او هم یک ازدواج ناموفق داشت و پسر یک ساله اش را نزد خودش نگه داشته بود. وقتی باهم صحبت کردیم، من به او قول دادم که از پسرش در حد توانم مراقبت می کنم و او را ...
مادرانه های یک خواهر؛ دختری که بار زندگی را از 10 سالگی به دوش کشید
، پیشرفتم از پدرم بود؛ او همیشه در مقابل کارهایم مرا تایید می کرد و می گفت؛ کارت درسته و تو مادر منی و من باید کار از تو یاد بگیرم ، اینها حرف های پدری بود که بعد از مرگ مادرم برای ما چیزی کم نگذاشت. *روزی که به زیر صفر رسیدم کاویان ادامه می دهد: تازه طعم راحتی را نچشیده بودم که دام هایم براثر بیماری تب برفکی از بین رفتند، آن زمان 18 سالم بود؛ روزهایی که حتی به زیر صفر رسیدم، هم ...
کار کثیف این مرد با زن حامله اش خبرساز شد+ عکس
بردن سگ خریدم. بعد از آن از یک فرد معتاد درباره تهیه تریاک و شیشه (مواد مخدر صنعتی) سوال کردم و در منطقه اسماعیل آباد از فردی مقدار 12 و نیم گرم تریاک خریدم. وی ادامه داد: این گونه بود که تریاک ها را به همراه مرگ موش خوردم و سپس به طرف منزل پسرخاله ام حرکت کردم تا با او درد دل کنم. اما زمانی که مشغول گفت وگو با پسر خاله ام بودم ناگهان حالم وخیم شد و دیگر چیزی نفهمیدم تا این ...
وقتی به خانه برگشتم شوهر هوسبازم با دخترها...
پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر و پسر جوان را درکنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک، دیگر دوام نیاوردم و... منبع: خراسان
وقتی به خانه برگشتم شوهر هوسبازم با دخترها...
هم از این وضعیت اطلاع داشتم اما به روی خودم نمی آوردم چرا که نمی خواستم بیشتر از این دچار تالمات روحی و روانی شوم! رحمت هم که می دانست من به خاطر حفظ آبرو به خانواده ام چیزی نمی گویم، از این شرایط نهایت سوءاستفاده را می کرد و تنها به فکر خوش گذرانی های خودش بود. من هم با کارگری هزینه های زندگی را می پرداختم تا این که یک روز وقتی به طور اتفاقی زودتر از همیشه به خانه بازگشتم، ناگهان چند دختر و پسر جوان را درکنار شوهرم دیدم که به طور زننده ای مشغول خوش گذرانی بودند. با دیدن این صحنه دردناک، دیگر دوام نیاوردم و... دعوای داغ هم اکنون دیگران میخوانند ...
درگیری خونین شاگرد و صاحبکار بر سر یک خانم
مرد جوان زمانی که فهمید شاگرد اخراجی مغازه اش باعث طلاق او و همسرش شده است با قمه به جانش افتاد و بعد هم خودروی او را سرقت کرد. چند روز قبل، رهگذران خیابانی در شرق تهران گزارش یک درگیری شدید را به پلیس اعلام کردند. بدنبال این خبر مأموران راهی محل شده و با [...]
در سالگرد شهادت شهید مظلوم برگزار می شود؛ اجتماع بزرگ عاشقان آرمان
آن روز، چون به واسطه اغتشاشات خیابان ها شلوغ شده بود، دلشوره عجیب و خاصی گرفته بودم. طوری که تا آن وقت، چنین دلشوره و نگرانی ای نداشتم؛ لذا بعد از تماس آرمان، دوباره ساعت پنج با او تماس گرفتم، اما جواب نداد! بار دیگر در ساعت های شش و شش و نیم، دوباره با آرمان تماس گرفتم، اما گوشی اش را برنداشت. ساعت هفت شب، دوباره با آرمان تماس گرفتم و دیدم گوشی تلفنش خاموش است! مادرم که نگرانی مرا می دید، پرسید ...
پدر نابینایی که به کمک دخترانش مخترع و صنعتکار شد
...، به نمایشگاه ماشین آلات رفتم. در همین سفرها جرقه ساخت قطعات مختلف خودرو به ذهنم رسید. دستگاه های مختلف را با دستانم لمس می کردم و برای طراحی قطعات جدید مدت ها به فکر فرو می رفتم. در نهایت توانستم پروانه های پلاستیکی را برای نخستین بار در کشور تولید کنم. برتری این نوع پروانه ها نسبت به پروانه های فلزی، قدرت بادگیری، خنک کنندگی و دوام آنهاست. شاه پلنگی پدر 4 دختر است که به گفته خ ...
شوهرم می گفت صلاحیت تو پخت نان و شستن ظروف است!
...، خواهرش هم به خانه پدرش برمی گشت، یا اگر اختلافی میان برادرم و همسرش به وجود می آمد، او هم مرا بیرون می کرد و به خانه پدرم می فرستاد. بیشتر اوقاتمان این طور می گذشت. برخی وقت ها من حدود شش تا هفت ماه را در خانه پدرم می گذراندم. گاهی وقت ها که حامله بودم، جدایی ما آن قدر طول می کشید که فرزندم را همان جا به دنیا می آوردم. برای مثال، پسرم عبدالله را در خانه پدرم به دنیا آوردم. جدای ...