مرگ غم انگیز مادر و فرزند پس از درگیری 2 رفیق
سایر منابع:
سایر خبرها
زن باردارم وقتی فهمید دوستم را کشتم، سکته کرد و فوت شد
که پس از رسیدن به بیمارستان به کما رفته بود. هفته گذشته مرگ مرد مجروح سرنوشت جوان بازداشت شده را هم دگرگون کرد. به گفته این متهم او نه تنها خودش به اتهام قتل ممکن است قصاص شود بلکه همسر و فرزندش را هم بعد از این ماجراها از دست داده و به روزگار سیاه نشسته است. این متهم وقتی در دادسرای جنایی در برابر بازپرس نشست، با چشمانی گریان و بریده بریده گفت: مقتول دوستم بود. از خرداد در کما بود ...
ماجرای تازه دامادی که یک شبه زندگیش تباه شد
. حالش خوب نبود. خواست مشروب بخورد اما من اجازه ندادم. گفتم مبادا بلایی سرش بیاید. او عصبانی شد و ناسزا به من گفت. من هم یک سیلی در گوشش زدم. دعوا با وساطتت همسایه ها تمام شد اما نیم ساعت بعد که من به همراه همسرم از خانه مان خارج شدیم تا به دیدن یکی از بستگانمان برویم، ناگهان آرش را دیدم که به سمت ما حمله ور شد. او دو تا شیشه نوشابه از کنار مغازه ای برداشت و به سر و صورت خودش کوبید. گفتم قصد کشتن ...
پسرم را به خاطر ارثیه پدرش کشتند
ضربه به کتفش زدم و بعد یک میله آهنی برداشتم و به سرش کوبیدم که او روی زمین افتاد با اینکه حرکتی نمی کرد، اما می ترسیدم از جایش بلند شود و من را بکشد به همین خاطر پارچه ای را دور گردنش انداختم و خفه اش کردم و از کارگاه خارج شدم و به خانه رفتم. صبح روز بعد وانت مزدای پدرم را آوردم و با یکی از کارگران کارگاه جسد را در صندلی عقب گذاشتم و آن را در حوالی گلزار پاکدشت رها کردم. ...
قتل یک مرد بعد از صیغه کردن زن جوان / جسدش داخل چاه بود
به نام ماهان قرار ملاقات داشت تا معامله ماشین انجام دهند .من به خانه خودم در ورامین رفتم و دیگر از شوهرم اطلاعی ندارم . اعتراف به جنایت بعد از 50 روز در حالی که 50 روز از ناپدید شدن مرد میانسال گذشته بود پسر 40 ساله وی به نام ماهان به پلیس آگاهی رفت و پرده از جنایت خانوادگی برداشت. وی گفت :من پدرم را به خاطر اینکه مادرم را رها کرده و زن دوم گرفته بود کشتم و او را ...
اعترافات پسری که پدرش را کشت: پدرم با ازدواج دوم به مادرم خیانت کرد
داریوش آمد و درگیری ایجاد کرد. با توجه به وضعیتی که به وجود آمده بود من به خانه خودم رفتم و دیگر از داریوش خبر ندارم. مدتی بعد از این ماجرا آرمان پسر بزرگ داریوش به ماموران گفت پدرش را کشته است. او گفت: والدینم به خاطر اینکه پدرم با زنی جوان ازدواج کرده بود اختلاف داشتند. مادرم از سوی پدرم تحقیر شده و این اختلاف زندگی ما را جهنم کرده بود. مدتی از این ماجرا گذشت و من و خواهرم سعی کردیم ...
پدر به خاطر ازدواج دوم کشته شد
بعد با او تماس گرفتم و گفتم می خواهم مثل دوتا مرد با هم صحبت کنیم و او هم قبول کرد و به خانه اش رفتم. چند بار از او خواستم به خانه برگردد و با مادرم زندگی کند اما تهدیدم کرد که اگر بخواهم بحث را ادامه دهم مرا از خانه اش بیرون می کند. همانجا با چوبی که کنار در بود چند ضربه به سرش کوبیدم و از اتاق خارج شدم. بعد به اتاق دیگری رفتم نیم ساعتی که گذشت و آرام شدم به اتاق برگشتم اما دیدم خون شدیدی از سر ...
"طاهر طرفی" مرد اهوازی که 45 سال نخوابیده است! (+عکس)
خوابم آدم وقتی خوابش یکی دو ساعت کمتر از همیشه می شود، چنان خلق تنگی پیدا می کند که آن سرش ناپیدا! اما خستگی درکردن و خوابیدن طاهر خیلی جالب است؛ دست هایم را پشت سرم قلاب می کنم و چشم هایم را می بندم و دراز می کشم. وقتی خمیازه می کشم یعنی خوابم اما بعد از چند ثانیه یکهو گیج می شوم . یک روز به گوش طاهر رسید که سروکله دکتری پیدا شده که قصه بی خوابی او را شنیده و می خواهد از این ...
قتل وحشتناک دختر عمه جوان/ پسردایی نامردش او را در مقابل کودک چند ماهه اش به قتل رساند+جزییات
گام از تحقیقات مأموران به سراغ نزدیکان مقتول رفتند و پس از چند روز بررسی به پسردایی او که اعتیاد داشت ظنین شدند. در بازرسی از خانه مرد جوان که تازه از زندان آزاد شده بود یکی از النگوهای مقتول را پیدا کردند. به این ترتیب وی بازداشت شد و وقتی در برابر مستندات قرار گرفت به قتل مریم اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: روز حادثه پولی برای خرید مواد نداشتم و یادم افتاد که دختر عمه ام چند النگوی ...
به پسری که 20 سال از خودم کوچکتر بود دل باختم، شوهرم فهمید و...
تغییر وضعیت ظاهری خودم و پوشش های نامناسب از خانه بیرون می آمدم. به طوری که مورد اعتراض شدید همسرم قرار گرفتم. ولی وقتی اعضای شرکت از من تعریف و تمجید می کردند. آشنایی با سپهر دیگر به خواسته سیاوش اعتنایی نداشتم و حتی با او لجبازی هم می کردم تا این که در یکی از همین جلسات با سپهر آشنا شدم. او جوان 25ساله ای بود که هر روز مرا از محل جلسات به منزل می رساند و بین راه ...
معمای 21 سال ناپدید شدن راننده کامیون | چه کسی راز ناپدید شدن مرد میانسال را می داند؟
ادامه داد: تا مدت ها فکر و خیال رهایم نمی کرد و هر شب کابوس های وحشتناک از مرگ پدرم می دیدم. بزرگتر که شدم تصمیم گرفتم خودم معمای ناپدید شدن پدرم را حل کنم. شروع کردم به جست و جو از بهزیستی و بیمارستان های تهران و شهرهای دیگر گرفته تا زندان ها و کلانتری ها. اما هیچ ردی از پدر گمشده ام به دست نیاوردم. از سوی دیگر رفتارهای مادرم درباره سرنوشت مرموز پدرم، عجیب بود. او ناگهان واکنش های عجیبی از خودش ...
می گفتند نمی توانی کارت راهنمای گردشگری بگیری، اما گرفتم+فیلم
گردشگری نیاسری گفت: همه چیز از سال 96 شروع شد، پدر همسر دایی من اهل و ساکن هلند است، ناشنواست. آن سال به ایران آمده بود، او را در سفر تهران و بعد شیراز و اصفهان همراهی کردم، همه چیز را با زبان اشاره برایش ترجمه می کردم، همان سرآغاز یک هدف جدید شد تا مترجم و راهنمای گردشگران ناشنوا شوم، به ویژه برای گردشگران خارجی. الان هم همه هدفم کمک به جامعه ناشنوایان و کم شنوایان در سفر و گردشگری است، ایرانی هایی ...
ماجرای دردناک زنی که 3 بار شوهر کرد
یحیی در روزهای شیرین خود بود که بعد از گذشت 3 سال و در حالی که دخترم را باردار بودم ناگهان سر و کله جمیله پیدا شد. او که به تازگی متوجه ازدواج یحیی شده بود به خانه ما آمد و سر و صدا به راه انداخت. من هم که خودم فرزند طلاق بودم از او خواستم در کنار ما زندگی کند. در این شرایط من و جمیله (همسر سابق یحیی) زندگی جدیدی را آغاز کردیم ولی من به دلیل بارداری حال مناسبی نداشتم و جمیله امور خانه داری ...
پ؛ مثل پیراهن؛ مثل پلاک
کار را می کردم. همسرم، خدابیامرز می گفت، معصومه خانم بیا محرم اسرار هم باشیم. نگذار بچه ها احساس کنند دستمان خالی است. حرف حاجی برایم ارزش داشت. بافندگی، خیاطی و چند هنر را از دیگران یادگرفتم. خرج خانه را از این راه سبک می کردم. لباس می دوختم و رخت زمستانه مان را خودم می بافتم. حالا را نگاه نکن که درد امان نمی دهد تای چادر خودم را باز کنم. جوری رفتار کردم و هنر به خرج دادم که بچه ها رخت دست دوز من ...
آن قدر دنبال هادی رفت که از داوود چیزی باقی نماند!
رفته بودند. من هم از فرصت استفاده کردم و سریع رفتم یکی از جبهه های ایلام پیش بچه محل های مان که آنجا مسئولیت داشتند. در واقع آن ها پارتی بازی کردند تا بتوانم در مناطق عملیاتی ایلام حضور پیدا کنم. اوایل جنگ هم بود و هنوز تیپ های سپاه تشکیل نشده بودند. اعزام ها هم سر و شکل کاملی نگرفته بودند. خلاصه رفتم و سه ماه آنجا ماندم و بعد به خانه مان برگشتم. پدر و مادرتان شهرستان بودند و شما در ...
تا کاری به نتیجه نرسد رهایش نمی کنم
کوشاترین بانوان کارافرین شهر آشنا می شوم. حسن پور در ازدحام آن همه پارچه جایی برای گذاشتن صندلی پیدا کرده و من را تعارف به نشستن می کند. خودش هم روی صندلی دیگری می نشیند و سر حرف را باز می کند: 15 ساله بودم که ازدواج کردم. اصالت ما اردبیلی است. 3 روز بعد از جشن عروسی به تهران آمدیم. خانه مان در کیانشهر بود. چند سالی آنجا زندگی کردم تا اینکه در بمباران هوایی خانه مان خراب شد و هر چه داشتم از بین رفت ...
این جوان قربانی قتل برادر ناتنی اش شد / ارث پدری رنگ خون گرفت + عکس
به گزارش رکنا، 17 مهرماه سال 1401 ماموران پلیس پاکدشت خونین یک مرد جوان را در خودرو وانت مزدایی که در حاشیه خیابان رها شده بود یافتند. جسد با دستور قضایی به منتقل و در بررسی ها مشخص شد جنازه متعلق به پسر 27ساله ای به نام سلمان است . در حالی که پزشکی قانونی شکستگی جمجمه و را علت مرگ اعلام کرده بود ماموران به پرس و جو از خانواده وی پرداختند و به درگیری های دنباله دار او با ...
کتاب فرندز -دوستان و عاشقان – نوشته متیو پری – به مناسبت درگذشت هنرپیشه ای که ماه ها با سریال فرندز ...
...، همچین چیز عجیبی هم نیست. خیلی بچه ی محتاجی بودم؛ نه از آن نوزادهای بانمک و خندان که همه امیدوار بودند باشم. فقط دارو را می زدم و خفه خون می گرفتم. جالبش اینجاست که من و باربیتورات در طی این سال ها رابطه ی عجیبی با هم داشتیم. آدم ها تعجب می کنند از شنیدن اینکه من از 2001 به بعد عمدتاً پاک بودم. به استثنای حدوداً شصت یا هفتاد اشتباه کوچولو در طول این سال ها. وقتی این اشتباه ...
کاری کردم که دوست زنم از شوهرش طلاق بگیرد و صیغه من شود!
آن ها وارد معرکه شدیم. من خیلی سعی کردم با نصیحت و گفت وگو مشکل این زوج جوان را که به تازگی هم ازدواج کرده بودند حل وفصل کنم ولی هردوشان مغرور و یک دنده بودند و ما نتوانستیم کاری از پیش ببریم. متأسفانه در این رفت و آمدها متوجه نگاه و ابراز علاقه دوست همسرم به خودم شدم. او از اخلاق و رفتار و حتی تیپ و قیافه ام تعریف و تمجید می کرد. از طرفی شریک زندگی ام آن قدر گرفتار کارهای خانه و بچه داری شده بود ...
خانه ای به وسعت یک دنیا
به ارث گرفتم. کمک کردن به دیگران در خون ماست. خواهرم هم که در خارج از کشور زندگی می کند به بیماران خدمت می کند. من از این کار لذت می برم. با بهبودی هر مریض انگار باری از دوشم برمی دارند. 4 خانه برای اسکان بیماران اولین باری که بیماری را در خانه خودش اسکان داد 27- 28 سال پیش بود. کسی که نمی شناخت و نمی دانست اهل کجاست. باقی ماجرا را از زبان خودش می شنویم: همسرم مرد دست به خیری ...
ماجرای شهادت تاجبخش چه بود؟ + عکس
حمله قریب الوقوع آنان خبر داشت. *صید هدف در وادی تنف بعد از اذان صبح به پایگاهمان حمله کردند. غافلگیر شده بودیم. همه به سمت خاکریز عقب می دویدند. صدای انفجار از همه جا به گوش می رسید. گلوله ها زوزه کشان از بالای سرمان رد می شدند و فریادهای حسین در میانشان گم بود. بچه ها را به عقب هدایت می کرد. عده ای زخمی شده بودند و عده ای دیگر تحت تأثیر انفجارها بی هوش. با هر زحمتی بود خودم ...
قتل مرد مست به دست رفیقش در تهران/ مرگ زن باردار بعد از قاتل شدن شوهرش
شدم و با برداشتن چوبدستی ضربه ای به سر او زدم که به کما رفت و بعد از پنج ماه فوت شد. محمدمهدی براعه، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر گفت: با اعتراف متهم تحقیقات از او در اداره دهم پلیس آگاهی تهران ادامه دارد. مرد جوان به پهنای صورت اشک می ریخت و باورش نمی شد یک دعوای معمولی جان دوستش را بگیرد و باعث شد همسر باردارش که طاقت زندانی بودن او را نداشت، فوت شود. درحاشیه جلسه بازپرسی ...
خودزنی مرگبار مرد زندانی جلوی خانه باجناقش
حضانت بچه ها نیز برعهده اش بود. وی افزود: پنج سال از این ماجرا گذشت تا این که باجناقم از زندان آزاد شد و صبح به در خانه مان آمد همسرم از دادن آدرس خانه خواهرش خودداری کرد، اما باجناقم شروع به داد و بیداد کرد و من خودم را به جلوی در رساندم. مرد جوان ادامه داد: با جناقم با دیدن من به سمتم حمله کرد که او را از خودم جدا کردم و در ادامه همسایه ها به کمک من آمدند که باجناقم در این ...
باید از روزی ترسید که آرمان ها نباشند
ید به هنگام نماز آن را کنار بگذارد و این واجب را انجام دهد به دوستانش می گوید: من به مسجد می روم، نمازم را می خوانم و بعد می آیم . اما به ناگاه، در کانون شلوغی ها قرار می گیرد. دوستانش می گویند: دیدیم از بالای بالکن برخی خانه ها، همین طور سنگ و آجر است که پایین می ریزند! حتی یکی از آجرهایی که پرت می کردند روی سر یکی از بچه افتاد که اگر کلاه بر سر نداشت، واقعاً معلوم نبود چه بر سرش می آمد. در آن لحظات ...
کنایه جالب امیرغفارمنش به علت ممنوع الکاری بازیگران / ناگفته های آقای بازیگر از رنج های دوران بازیگری!
دوستان چندین ساله دوران راهنمایی ام بود که حدود 12 بار قهرمان رالی شد، روزی حین رانندگی در رالی ش زمانی که به بهشت زهرا رفتم ، خاک پدر ، مادر ، همسرم پوپک و دوستانم را دیدم که از دنیا رفته اند ، آن روز زمانی بود که در ذهنم با خدا صحبت کردم ؛ از خداوند پرسیدم هر چیزی که من دوست داشته باشم را از من می گری ؟ گفت دقیقا همین طور است، به چیزی دل ببند و وابسته شو که نتوانم او را از تو بگیرم ...
قتل در مثلث عشقی زن متاهل
برداشت و رفت. شیشه را شکست و وارد بدن مقتول کرد. طبق تحقیقات بازپرس پرونده، مشخص شد آن کسی که مرتکب قتل شده بود محمود، پدر احسان بود و طبق اعلام پزشکی قانونی نیز علت فوت خونریزی داخلی در اثر شی برنده و تیز اعلام کرده است. پرونده این متهمان بعد از صدور کیفر خواست از شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز برای صدور رای به شعبه اول دادگاه کیفری یک استان ارسال شد و قضات دادگاه با ...
قاتل: همسرم دق کرد و فوت شد
، اما دوستانمان خیلی زود ما را جدا کردند و او هم از محل رفت. نیم ساعت بعد دنبال همسرم رفتم تا او را به خانه یکی از بستگانم ببرم. با همسرم داخل کوچه بودیم که موتورسیکلتی با دو سرنشین به ما نزدیک شد و متوجه شدم ترک نشین سهیل است. سهیل وقتی ما را دید از موتورسیکلت پیاده شد و به طرف مغازه سوپرمارکتی رفت و دو عدد شیشه نوشابه برداشت و شکست و با داد و فریاد به سرش چند ضربه زد. سرش خونی شد و به طرف من حمله ...
اعتراف زن قاتل از کشتن همسرش | قتل وحشتناک همسر با همدستی مرد غریبه
استان البرز راهی خانه سهراب شدند. بازپرس کشیک کمی بعد خودش را به صحنه جنایت رساند و در نخستین گام دستور داد این پیکر بی جان به پزشکی قانونی منتقل شود. درحالی که کارآگاهان جنایی تحقیقات خود را تازه شروع کرده بودند نظریه کارشناسان پزشکی قانونی نشان می داد که سهراب براثر فشار به عناصر حیاتی ناحیه گردن کشته شده است؛درحالی که همسر سهراب اعلام کرده بود که شوهرش نیمه شب دراثر تنگی نفس ...
اگر سلام کرده بود کشته نمی شد
. پس چه زمانی از مرگ حسن با خبر شدی؟ دو، سه روز در بیمارستان بستری بودم و وقتی به خانه آمدم یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت خبر داری حسن کشته شده. از مرگ حسن که با خبر شدم، دنیا روی سرم خراب شد. فکرش را نمی کردم که او با یک ضربه چاقو کشته شده باشد. سریع خانه را ترک کردم. می دانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر می کند. چند روزی در پارک خوابیدم و بعد از آن، به خانه یکی از ...