سایر منابع:
سایر خبرها
به نبرد با استکبار جهانی ادامه دهید
می خورند. وصیت نامه ام را به نام پروردگار آفریننده آغاز می کنم، درود به آقا امام زمان (عج) و با سلام بر نایب بر حقش امام خمینی رهبر جهان و بشریت و مظلومان و سلام بر رزمندگان اسلام و سلام به شهیدان راه انقلاب اسلامی و به خانواده های شان و سلام و درود فراوان به جنگجویان افغانی و لبنانی که در راه اسلام و آزادی می جنگند پدرم نباید به من گریه کنی باید افتخار کنی که شما هم با حسینیان همراه ...
زندگینامه شهید ایرج رضازاده
چهاردهم می باشد,پس این نعمت الهی را ارج نهیم که هر کسی مطیع امرش باشد مطیع امر مولا امام زمان است و هرکس که خلاف امرش نماید خلاف امر مولای امام زمان نموده است. و پیامی به خانواده ام: مادرم شما باید افتخار بکنید که فرزندی خداوند به شما داد که همانند پدر دلاورش عرصه را بر خفاشان کور دل بعثی تنگ نماید و همانند آذرخش سینه پلید سیاه آنها را نشانه گرفته این مزدوران را به دیار نیستی ...
عامل سیاسی کودتا
طباطبایی فرزند مرحوم آقا سید علی آقا یزدی در ماه ژوئن 1889 میلادی (1267شمسی ) در شهر شیراز متولد شده. در ده ماهگی با والده خود رهسپار تبریز گردید و تا سن دوازده سالگی تحت مراقبت معلمین مخصوص در خانه ی پدر مشغول تحصیلات مقدماتی بود و بعد از آن تا پانزده سالگی در مدرسه (ثریا) که به طرز نوینی در تبریز تاسیس شده بود به تحصیل علوم جدید و زبان فرانسه و روسی اشتغال داشته است. پس از فوت والده اش با پدر و جده ی ...
درگیری خونین با برادر بر سر میراث پدر
نداشت و مرتب سنگ اندازی می کرد. ما مدت هاست که پرونده داریم. می دانی حالا باید دیه بدهی؟ من که قصد نداشتم او را اذیت کنم. دیه ای هم ندارم بدهم. دارایی من ارثیه پدرم است که برادرم نمی دهد. شغلت چیست؟ کارگر هستم. پدرت چه چیزی برای شما به ارث گذاشته بود؟ یک خانه داشت که مغازه ای هم از خانه درآورده بود و کار می کرد. برادرم هم خانه را ...
آغوشم برای شهادت باز است
داشته است، از یاد نخواهد برد. من فرزند پدر و مادری هستم، که اولین امام شان علی (ع) و آخرین آن ها امام زمان (عج) است. پدر، مادر، برادر و خواهرانم! من نماینده شما در این سنگرها هستم، که سنگر اسلام و قرآن است. پدر عزیزم! هدف من، فقط جنگیدن برای اسلام و آزادی انسان هاست. پدر جان، مادرم، همسرم و دختر عزیزم! اگر انشاءالله شهید شدم، برایم گریه نکنید؛ چون این یک سعادت است و امیدوارم که ...
دوستش پرسید می خواهی چه کاره شوی؟ گفت می خواهم شهید شوم!
روح الله به سوریه رفت، یگان صابرین مأموریت داشت دو شهر شیعه نشین نبل الزهرا را آزاد کند. در همین اعزام برادرم شهید شد. 9 ماه بعد از شهادتش به منطقه ای که شهید شد، رفتیم. همکارش می گفت ما مانع رفتنش به نبل شدیم. به او گفتیم اگر شما بروید باید چند نفر را پیدا کنیم تا جایگزین شما شود. یعنی شما برای ما به اندازه پنج نیروی قوی کار می کنید. روح الله گفت وقتی نمی گذارید بروم و مانع رفتنم هستید خودتان ...
سوغاتی شاکی، زن خلافکار را لو داد | نفرت از مردان انگیزه زن تبهکار برای نقشه های شوم
همشهری آنلاین؛ الهه فراهانی : چند روز قبل مردی با پلیس تماس گرفت و گفت دزدان به خانه اش دستبرد زده اند. وی توضیح داد: مهمان خانه یکی از بستگانم بودند و دیروقت به خانه برگشتم اما به محض ورود با صحنه عجیبی مواجه شدم. اثاثیه خانه بهم ریخته و همه پول ها، طلاها، دلارها و سکه هایم به سرقت رفته بود. شاکی ادامه داد: من طلا و جواهراتم را داخل صندوقچه ای قرار داده و زیر تختم جاسازی ...
دانش آموزانی که تاریخ فداکاری را تکرار کردند
خواهیم شد و تا کِی حیات خواهیم داشت و عاقبت چه مرض و حادثه ای به سراغمان خواهد آمد و بالاخره چه روزی و با چه کیفیتی این قفس تن، خواهد شکست و مرغ محبوس روح، پرواز خواهد کرد ... و اما شما ای پدر و مادرم! بدانید و مطمئن باشید که من امروز، در راه جاودان ها گام نهاده ام که انتهای آن -ان شاء الله- حکومت مستضعفین جهان است. شهید علیرضا کریمی شهید علیرضا کریمی متولد 22 شهریور سال 1345 ...
مرد جوان پدر67ساله اش را به خاطر ازدواج موقت کشت/قاتل: شرمنده مادرم هستم؛بعد از قتل فهمیدم پدرم همه ...
وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: پدر و مادرم سال هاست با هم اختلاف دارند و دامنه این اختلاف آنقدر زیاد شد که پدرم تصمیم گرفت به تنهایی به خانه ویلایی مان در شمال تهران برود و بدون مادرم زندگی کند. چند هفته پیش وقتی من و برادرم شاهین برای سر زدن به پدرمان به آنجا [...]
نوربالا| مادربزرگ فرمانده در خط مقدم!
از عبدالرضا سیلاوی پدر شهید مجید سیلاوی را می خوانیم: نفر دوم از سمت راست شهید مجید سیلاوی مادرم علاقه خیلی زیادی به مجید داشت. مجید هم قول داده بود هفته ای یک بار به منزل بیاید و به ما سر بزند. روزی که قرار بود مجید به منزل برگردد، مادرم غروب ها می رفت و سر کوچه به انتظار او می نشست. خط مقدم هم فاصله زیادی با منزل ما نداشت چون بعثی ها تا پادگان سپاه حمیدیه آمده بودند. ...
قدر انقلاب و امام را بدانید
نامه شهید فضلعلی فرزانه می خوانیم: اکنون که ای مسلمانان من کشته می شوم دیگر برای من مهم نیست که کشته شدن من به چه صورت است؛ در زیر خمپاره و یا در مقابل ترکش های دشمن. وصیت من به مردم ایران این است که قدر این انقلاب را بدانید که این انقلاب و این رهبری بود که ما را هدایت کرد. قدر انقلاب و امام را بدانید، این امام بود که ما را از منجلاب فساد نجات داد. وصیت من به خواهرانم این است ...
مداح نوجوانی که با تشویق حاج قاسم روبرو شد/ انگشتر حاجی را هدیه گرفتم
نشست و مطالب را حفظ می کرد و بعد به من یاد می داد و این گونه بود که وارد رشته مداحی شدم. از آن نوارهائی که در ماشین پدر روشن بود و موجب تشویق شما به مداحی شد یادتان هست که چه نواری بود و یا مداح آن چه کسی بود؟ مداحی حاج محمود کریمی بود و آن قطعه شعر و مداحی که می گوید " کی گفته من بابا ندارم ... " را به یاد دارم. آیا پدر شما هم مداح هستند؟ خیر، اما به امام حسین ...
سرپرست بنیاد آذربایجان شرقی از 3 مادر شهید در تبریز عیادت و تکریم کرد/ از آرزوی دیدار با رهبر انقلاب تا ...
مورد رسیدگی قرار گرفته و مسایل احتمالی رفع شود. قادر ذاکر، برادر این شهدا بلافاصله پیِ اظهارات سرپرست بنیاد شهید و امور ایثارگران استان را گرفت و با اشاره به درخواست مادرش برای دیدار با رهبر معظم انقلاب(مد ظله العالی) که در جریان دومین دور سفر استانی آیت الله رئیسی به آذربایجان شرقی از رئیس جمهور درخواست شد، گفت: در دیدار خصوصی چند خانوادۀ شهید با آقای رئیس جمهور در سفر خرداد امسال، والدۀ ما به ...
اعترافات هولناک پسری که پدرش را کشت و مثله کرد
ویلایی که داشت تنها زندگی می کرد. دو روز قبل از حادثه من و برادرم به سراغ پدرم رفتیم و از او خواستیم به خانه برگردد، اما پدرم قبول نکرد و گفت اختلافش با مادرم به خودش مربوط است. ما هم به خانه برگشتیم. از آن به بعد دیگر هیچ خبری از او نداریم. ماموران پلیس به خانه مرد گم شده رفتند و همه جا را گشتند. آنها متوجه شدند خانه به هم ریخته و دوربین مداربسته به سرقت رفته است که اینها نشان می داد ...
انگیزه ام از شهادت، مسئولیت انسانی در پیشگاه خداست
شهرستان اردبیل واقع است. فرازی از وصیت نامه شهید فرزاد بهزاد بخت قمیصی : این وصیت نامه را وقتی می نویسم که همراه برادرانم، عازم جبهه جنگ هستیم، جنگی که ابرقدرت های خون آشام همراه جیره خواران داخلی موجود کشور که در غیر خط امام غوطه ورند، شعله ور شد. جنگی که جیره خوران خارجی شان امثال عراق تجاوزگر کفرپیشه این دست نشانده دیروز شوروی و مزدور آمریکا بر انقلاب خونبار ...
بارداری پیش از ازدواج روزگارم را سیاه کرد
می فهمیدم و نه از بدبختی های پس از آن اطلاعی داشتم. ماجرای دردناک سرنوشت دختر 17 ساله در واقع آینده من در میان خواسته ها و کشمکش های پدر و مادرم رو به تاریکی و تباهی گذاشت در شرایطی که حضانت من به پدرم واگذار شده بود مادرم ازدواج کرد و دنبال زندگی خودش رفت. چند روز بعد هم پدرم زنی را به عنوان مادر به من معرفی کرد. او خیلی با من مهربان بود و برایم دلسوزی می کرد به ...
قتل پدر توسط پسر ناخلف/ رابطه نامشروع پسر جوان با نامادری رنگ خون به خود گرفت+جزییات
شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی قرار گرفت. همدستی پسر نوجوان و نامادری در قتل پدر خانواده آروین در نخستین جلسه دادگاه، درباره جزئیات قتل گفت: دو سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. وقتی هشت ساله بودم، پدرم با آناهیتا ازدواج کرد و چند سال بعد خواهر و برادرم به دنیا آمدند. ارتباط من و آناهیتا خوب بود؛ اما ...
سرگذشت اندوهبار زنی که 3 ازدواج ناموفق داشت
به گزارش تازه نیوز، زن 30ساله ای که برای شکایت از همسر سابقش وارد مرکز انتظامی شده بود، با بیان این که شوهر سابقم مرا به شدت کتک زده است، درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در یکی از روستاهای اطراف سبزوار به دنیا آمدم اما همه خاطرات کودکی من به دعواها و درگیری های پدر و مادرم مربوط می شود چرا که پدرم مردی عیاش و خوش گذران بود و همه اوقاتش را با دوستانش ...
سرنوشت نامعلوم پدری بعد از 21 سال/ شکایت دختر مرد میانسال از مادر و سه عمویش
.... خلاصه در این سال ها در تلاش برای یافتن پدرم بود که بی نتیجه ماند. حتی سه نفر از عموهایم در این سال ها فوت شدند و نتوانستند در یافتن اطلاعاتی از سرنوشت پدرم کمکم کنند. از چند ماه پیش وقتی درباره ناپدیدشدن پدرم و نبود ردی از او با مادرم حرف می زدم، عصبانی می شد و می گفت برادران پدرت او را کشتند. همین حرف ها مرا به شک انداخت و سراغ سه عموی دیگرم رفتم. شاکی ادامه داد: آنها می گفتند ...
حضرت معصومه زیارت مخصوص به خود دارد
آن حضرت عرض می کند، حضرت می فرماید: بِأَبِی هِیَ وَ أُمِّی، حَکَمَتْ بِما حَکَمَ اللّه ُ! پدر و مادرم به فدایش، به آن چه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است. این ها افراد عادی نبوده اند، خدا می داند این خاندان چه شخصیّت هایی بوده اند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کرده اند، پس چه می گویند کسانی که این مطالب را درباره خود حضرت رسول هم خرافات می دانند! منبع: در محضر بهجت، جلد دوم، نکته 200 ...
نگاهی به مبارزات ضدصهیونیستی مردم ایران از بدو اعلام موجودیت این رژیم
...> پایان پیام/ت *پی نوشت ها[1] انقلاب اسلامی در کرمانشاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 322 [2] پیشین، ص324 [3] صحیفه امام خمینی (ره)، جلد 2. [4] یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت الله سیداسدالله مدنی، ص 136 [5] انقلاب اسلامی در همدان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 675 [6] تبریز در انقلاب ، موسسه چاپ و نشر عروج، ص145 [7] محمد جواد مرادی نیا ...
مادر به پدر گفت تو دیگر حسین را نمی بینی
آن کسی که این کار را کرده است حسین من است؛ چون هیچ کسی دل و جرات حسین من را ندارد. مادرم خیلی خوب حسین را می شناخت. وی بیان کرد: بعد از چند روز که دنبال حسین گشتیم؛ یک فردی از خرمشهر جلوی در خانه آمد و خبر شهادت حسین را به ما داد. بعد از چند روز که از مراسم حسین گذشت امام خمینی این پیام را صادر کردند که: رهبر ما آن طفل 13 ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ ...
معمای 21 سال ناپدید شدن راننده کامیون | چه کسی راز ناپدید شدن مرد میانسال را می داند؟
کودک بودم اما خوب به خاطر دارم که غیب شدن پدرم خیلی در روح و روانم تاثیر بدی گذاشته بود. وی ادامه داد: در آن زمان از مادرم و تمام اعضای فامیل، سراغ پدرم را می گرفتم اما جواب درستی نمی گرفتم. یک نفر می گفت پدرت احتمالا به خارج از کشور رفته است؛ دیگری می گفت احتمالا در بین راه اتفاقی برایش افتاده و بلایی سرش آمده است. یکی از دوستانش می گفت ممکن است حافظه اش را از دست داده باشد. وی ...
شکایت از مادر و عمو ها به اتهام قتل پدر آرمین بینا
زن دیگری ازدواج کرد. خیلی طول نکشید و پدرم زن دومش را هم طلاق داد و تنها شد. مدتی بعد پدرم ناگهان ناپدید شد و دیگر او را ندیدم. هیچ یک از بستگان هم خبری از او نداشتند و در آن زمان به هر جایی سر زدیم، اما خبری از پدرم پیدا نکردیم. ما حتی به زندان ها هم رفتیم و هر زمانی جسد ناشناسی در تهران کشف می شد، برای شناسایی به پزشکی قانونی می رفتیم، اما فایده ای نداشت و ردی از پدرم پیدا نکردیم. وقتی بزرگ تر ...
پیام شهدا| روزی حلال برابر است با جهاد در راه خدا
...> به شما عزیزان توصیه می کنم هرگز پدر و مادرتان را نرنجانید و به آن ها بی احترامی نکنید؛ چراکه همه ی اعمال خوب تان را نابود می کنید. برای کسب روزی حلال تلاش کنید که با جهاد در راه خداوند برابر است. نماز خود را اول وقت و در مسجد بخوانید تا شیطان را از خود دور کنید. در نماز جمعه حضور پیداکنید تا موجب ارعاب دشمنان اسلام و انقلاب شوید. انتهای پیام/ اشتراک گذاری : کپی متن خبر ...
6 پادشاه را دید و سر خم نکرد | سه خاطره از بزرگ واقف و مجموعه دار کتب و نسخ خطی
. 2 سالی از همکاری من و برادرم می گذشت. در این هنگام، پدر و مادرم به فکر ازدواج من و برادرم افتادند. آنها تمایل داشتند که مراسم ازدواج هر دوی ما در یک شب برگزار شود... پدرم که بر مفصل بودن مراسم اصرار می ورزید. روزی مرا خواست و چنین گفت: من تمام مخارج این کار را از فروش چند جلد کتاب خطی و قدیمی که قبلاً برای این کار در نظر گرفته ام می پردازم. نیت من بر این قرار گرفته که بهای این کتاب ها ...
کتاب فرندز -دوستان و عاشقان – نوشته متیو پری – به مناسبت درگذشت هنرپیشه ای که ماه ها با سریال فرندز ...
بعد از اتمام جشنواره ی موسیقی ووداستاک،[62] پا به زمین گذاشتم... خلاصه، جایی در ملغمه ی بین مدارهای بی نقص سماوی و آن همه شلوغ کاری در مزرعه ی یازگور،[63] من دارای حیات شدم و شانس یک نفر دیگر برای ساختن هتل در بوردواک[64] را خراب کردم. جیغ کشان بیرون آمدم و دست از جیغ کشیدن برنداشتم، تا هفته ها. از آن بچه های دچار کولیک بودم... شکمم از همان اول مشکل داشت. پدر و مادرم از شدت وحدت گریه ...
آن قدر دنبال هادی رفت که از داوود چیزی باقی نماند!
خاطرات و همراهی او با شهدایی است که خود با آن ها زیسته و در جبهه های جنگ تحمیلی همرزم شان بود. شهدایی نظیر داوود عابدی و غلامعلی رجبی گفت وگوی جوان با این رزمنده دفاع مقدس را پیش رو دارید. در چند سالگی به جبهه اعزام شدید؟ اولین بار 16 سال داشتم که به جبهه رفتم. امتحانات سال دوم هنرستان که تمام شد، مصادف بود با 15 خرداد سال 60. همزمان مادربزرگم فوت کرده بود و پدر و مادرم به شهرستان ...
به آتش کشیدن ماشین مرد جوان توسط تازه عروسش با همدستی مرد غریبه + جزییات
دیگر نتوانست حقیقت ماجرای رقص آتش در دوئل عشقی را پنهان کند؛ بنابراین با ارشاد و نصیحت های رئیس کلانتری به بیان سرگذشت خود پرداخت و گفت: چند سال قبل مادرم به دلیل اعتیاد پدرم از او طلاق گرفت و به دنبال سرنوشت خودش رفت. پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد و من در همان سن نوجوانی مجبور شدم با نامادری زندگی کنم! روزها و شب ها را با دلتنگی سپری می کردم اما هیچ کس به من توجهی نداشت. گویی همه درگیر ...