سایر منابع:
سایر خبرها
ببینید برای چه زنده اید!
از همه فامیل ها که اینجا نمی توانم نامشان را بیاورم، از همه، از جمله برادرم احمد و همسرش و خانواده همسرش حلالیت می طلبم. روی کفنم که شاید لباس من باشد آیت الکرسی و نام چهل مومن را بنویسید مادر عزیز نکند خدای نکرده کاری کنی که دشمنان شاد شوند. در آخر تمام کارهای خود را به همسرم می سپارم، برای من دو ماه نماز بخوانید و دو ماه روزه بگیرید. برای من از خدا طلب مغفرت کنید و مرا ...
فرار از مرداب!
یکدیگر مواد مصرف می کردیم . این آشنایی به دلباختگی رسید و من عاشق او شدم. دیگر همه اوقاتم را با داوود می گذراندم و احساس عاطفی عجیبی به او پیدا کرده بودم. به گونه ای که به همه خواسته هایش توجه می کردم و نمی گذاشتم از من ناراحت شود ولی او نیز بعد از مدتی خیلی راحت مرا رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. دراین وضعیت دچار افسردگی شدید شدم و به مصرف قرص های اعصاب و روان روی آوردم. حالا در مرداب ...
شمارش معکوس برای قصاص عامل ربودن خیر قمی
(یکی از متهمان دستگیر شده) 35 ساله است و اعتیاد شدیدی به هروئین دارد. وی در بازجویی ها گفت: مقتول مرد خیری بود که به من و همسرم کمک مالی می کرد. من مدت ها بود که معتاد شده و به خاطر اعتیادم کارم را از دست داده بودم. مقتول در شهر ما یعنی قم زندگی می کرد و همه از خوبی او می گفتند. یکی از آشنایانمان وی را به ما معرفی کرد تا به ما کمک مالی کند. وی ادامه داد: همسرم با مرد خیر صحبت کرده و به او ...
مرد میدان و سردار خستگی ناپذیر
می زند، نام آن بزرگوار در ذهنش تداعی شود. خانه برادرم ارومیه بود. بنده آن زمان به خانه شان رفته بودم. کلاً بچه های جهاد استان سمنان از شاهرود، دامغان، گرمسار، همه در آن ساختمانی که در ارومیه گرفته بودند، همه آنجا بودند مردها می رفتند فقط زن ها آنجا بودند. من و همسرم به خانه شان رفتیم، به شوهرم گفت: دایی! من باید برم. به خانمش گفت: خانم غذا را زود حاضر کن. من ساعت دو باید بروم، دشمن در ...
این زن فرزند یک تجاوز است ! / محکومیت پدر بعد 58 سال به عذرخواهی از دخترش !
او را به خاطر تمام سختی ها و حقارت هایی که در این چند سال کشیده بودم محکوم کنم و به همه ثابت کنم من فرزند مشروع این زن و مرد هستم، در همین گیر و دار در یک دفتر نشریه مشغول به کار شدم، به واسطه یکی از همکارانم با همسرم آشنا شده و در سال 1363 باهم ازدواج کردیم بچه دار شدم و در تمام این مدت به دنبال گرفتن حقم کوتاه نیامدم حتی پسر و دخترم مرا ترک کردند و به من گفتند تو زاده یک رابطه نامشروعی و ما ...
قتل مرد نابینا در سناریوی ساختگی مادر و دختر کوچک خانواده / ادعای عجیب پس از رازگشایی علت مرگ + عکس و ...
، دختر و نوه اش برای درمان به تهران نقل مکان کرده اند و زمانی که این حادثه رخ داده هر 3 زن (همسر،دختر و نوه) در خانه حضور نداشتند و بازپرس پرونده با توجه به اینکه پدر خانواده نابینا بوده و نبود اهالی خانه کنار مرد نابینا شک وی را نسبت به مرموز بودن حادثه بیشتر کرد. همسر متوفی در بازجویی های ابتدایی به بازپرس براعه گفت: زمانی که همسرم فوت کرد من هنوز از محل کارم به خانه بر نگشته بودم و دختر و ...
خیانت های یک زن و شوهر، دختری 18 ساله را قربانی کرد
به درون چادری آمد که من در آن خوابیده بودم. از ترس به داخل خودرو رفتم و شب را در آن جا ماندم اما از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم تا این که آن ها تصمیم گرفتند به مسافرت شمال برویم. آن جا بود که برای دومین بار موسی قصد دست درازی به مرا داشت. من هم به ناچار و با عصبانیت ماجرا را برای همسرش بازگو کردم؛ اما شیما در میان بهت و حیرت من گفت: شوهرم قصد ازدواج با تو را دارد و ما به همین خاطر می ...
صیغه پسر چرب زبان شدم اما او هر روز از من می خواست...!
شان هنوز باردار نشده بود به خواستگاری من آمد و مرا نیز به عنوان همسر دوم خود برگزید. پدرم که در افغانستان کارگری می کرد و اوضاع مالی خوبی نداشت از این ازدواج خیلی خوشحال بود. خلاصه من به خانه عبدالرحمان رفتم و در 15 سالگی دخترم را به دنیا آوردم ولی همواره هوویم به من حسادت می کرد تا این که شوهرم تصمیم گرفت برای یافتن شغلی بهتر و درآمد بیشتر به ایران مهاجرت کنیم. با وجود این، همسرم به چشم یک خدمتکار ...
فروش نوزاد 20 روزه به قیمت 90 میلیون تومان توسط این زن 24 ساله مشهدی
به گزارش زیرنویس به نقل از خراسان، پلیس زن 24 ساله ای را دستگیر کرد که گزارش شده بود قصد داشته نوزاد 20 روزه اش را به قیمت 90 میلیون تومان بفروشد. اما مادر این نوزاد مدعی بود قصد فروش یلدا را نداشت و تنها دیگران او را ترغیب به فروش دخترش می کردند. زن 24 ساله معتاد [...]
گفت و گو با زن جوان که یلدا کوچولو را نفروخت! / در پاتوق شیطان چه گذشت؟ + عکس
؟ مرا با نام مستعار مهلا صدا می زنند. چند سال داری؟ 24 ساله هستم. خانه و زندگی هم داری؟ قرار است یکی از بستگان شوهرم که خانه ای در حاشیه شهر می سازد، بعد از آن که ساختمان تکمیل شد اجازه بدهد آن جا زندگی کنیم. ایرانی هستی؟ بله! فرزندت در بیمارستان متولد شد؟ نه! من در خانه زایمان کردم اما به خاطر این ...
داستان سقوط یک خانواده
افسردگی شدید شده بودم رفتارهایی انجام می دادم که شوهرم مجبور شد مرا طلاق بدهد! بعد از این ماجرا به عقد مردی درآمدم که همسر چهارم او بودم ولی شوهرم مدتی بعد به اتهام حمل محموله سنگین مواد مخدر به اعدام محکوم شد و خانواده ما در حالی از هم پاشید که پدرم نیز به دلیل ابتلا به بیماری های مختلف روزهای سختی را می گذراند . این بود که تصمیم گرفتیم بیشتر حواسمان به پدرمان باشد و گاهی او را به منزل ...
فداکاری و ایثار برای ایران
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، خانم دهقان تنها فرزندش را در راه وطن داده است. او می گوید: حسین در 15 سالگی راهی جبهه شد. ابتدا، مخالف رفتنش بودم، اما عشق و علاقه اش برای دفاع از خاک و ناموس کشور، مرا هم راضی کرد تا از دردانه ام بگذرم. بتول خانم افزود: بعد از شهادت دایی اش، احمد، حسین دیگر شب و روز نداشت. فکر و ذهنش جبهه بود. بالاخره رفت و در 45 روز سوم، خبر شهادتش را برایمان ...
رای دهنده ها چه انگیزه هایی برای رای دادن داشتند؟
اختلافی پیش می آمد؟ فقط برای احترام رای می دهم. مادرِ این دختر هم گفت: به احترام همسرم آمدم رای بدهم. اسامی را هم قرار است خودش بدهد. تحقیق کرده ولی من هیچ کدامشان را نمی شناسم. از خانمی با پوشش چادر می پرسم انگیزه تان چه بود که آمدید رای بدهید؟ به کدام لیست رای دادید؟ برای حفظ نظام آمدم و اینکه کسی را انتخاب کنم که خودم می خواهم. از استادان دانشگاهی که از آشنایانمان هستند و مرا ...
جوانی که قبل از شهادت شهید شد!
گفت وگو با خانواده شهید راه قدس سعید کریمی فاش نیوز - شهید راه آزادی قدس، سعید کریمی شهید دهه هفتادی و از مستشاران ایرانی حاضر در سوریه بود که 30 دی 1402 در حمله رذیلانه رژیم صهیونیستی به دمشق به شهادت رسید. در چهلم شهادت این شهید بزرگوار با خانواده محترم شان به گفت وگو نشستیم. پدر شهید حاج آقا حسین کریمی شغلشان راننده تاکسی است، مادر شهید حاج خانم مهری کریمشاهی خانه دار است ...
خیانت های تو در توی یک زن و شوهر، دختری 18 ساله را قربانی کرد
زده بودیم، ناگهان در نیمه شب موسی به درون چادری آمد که من در آن خوابیده بودم. از ترس به داخل خودرو رفتم و شب را در آن جا ماندم اما از این ماجرا به کسی چیزی نگفتم تا این که آن ها تصمیم گرفتند به مسافرت شمال برویم. آن جا بود که برای دومین بار موسی قصد دست درازی به مرا داشت. من هم به ناچار و با عصبانیت ماجرا را برای همسرش بازگو کردم؛ اما شیما در میان بهت و حیرت من گفت: شوهرم قصد ازدواج با ...
قتل فجیع در فیروزکوه/ زنم با مقتول فرار کرد و 3 صاحب بچه شد!
مأموران گفت: سال 94 من و آفتاب در کشورمان عقد کردیم اما فردای آن روز همسرم با مقتول فرار کردند و به قندهار رفتند. ما ردشان را گرفتیم و در حالی که در یک قدمی آنها بودیم توانستند به ایران بگریزند. متهم ادامه داد: در این مدت دنبالشان بودم تا اینکه بعد از چند سال فهمیدیم در ایران خانه ای گرفته اند و با هم زندگی می کنند و 3 فرزند هم دارند. من هم از برادر و پسرعمویم خواستم تا با من به ایران بیایند ...
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 89
شدیم و با کامل کردن استحکامات آماده هر نوع حمله نیروهای شما گشتیم. روزی بالای تانک نشسته بودم و اطراف را نگاه می کردم. هوا گرم بود. بار اندوه آوارگی اهالی روستاهای ویران شده و بدتر از آن، طعم تلخ احساس فریب خوردگی که رفته رفته در وجودم رسوخ می کرد، و زنجیرهای نامرئی که پایم را به تانک زیر پایم بسته بود، قلبم را به سختی می فشرد. تاکنون جنگ و ویرانی و آوارگی ندیده بودیم. حال حمله کرده و خود ...
ماجرای عجیب فروش یک نوزاد در پاتوق معتادان
مادر این نوزاد که اکنون مدعی بود قصد فروش یلدا را نداشت و تنها دیگران او را ترغیب به فروش دخترش می کردند، بعد از آنکه با دستور رئیس کلانتری طبرسی شمالی در دایره مددکاری اجتماعی مورد مشاوره های تخصصی قرار گرفت به سوالات درباره سرگذشت خود پاسخ داد. آنچه می خوانید نتیجه گفتگوی یک ساعته با [...]
مرد عاشق، شوهر زن فراری را کشت
...> متهم گفت: به کمک برادرم و پسرعمویم به آنجا رفتم. نیمه شب وارد خانه شدم که سعید با من درگیر شد. او یک گلوله به پایم زد و به سمتم حمله کرد. من هم او را با چاقو زدم. متهم در پاسخ به این سوال که اگر ماندانا همسر او بود چرا نسبت به این زن واکنشی نشان نداد گفت: من برای قتل نرفته بودم. فقط رفته بودم تا بتوانم ماندانا را به خانه ام برگردانم. من عاشق ماندانا بودم. حالا هم اگر قصاص نشوم با او ازدواج می کنم. طبق رسم ما پسر مردی که فوت شده به خانواده پدرش می رسد و دختر به مادر. من قبول می کنم با ماندانا و دخترش زندگی کنم؛ البته اگر از قصاص گذشت کنند. من هنوز او را فراموش نکرده ام. ...
ابتهاج؛ سیمای یک بوروکرات عمل گرا
برنامه تاریخ شفاهی هاروارد از دلایل استعفا و نیز مواجهه اش با شاه سخن گفته که بخشی از اظهاراتش به این شرح است: نباید بگویم که متاسفانه هیچ وقت مبارزه با فساد و رشوه گیری در کشور ما اهمیت زیادی پیدا نکرد. مثلا وقتی محمود بدر را به عنوان نایب التولیه آستان قدس رضوی به مشهد فرستادند به شاه گفتم اعلیحضرت می دانید این شخص که به خراسان فرستاده اید نادرست است. شاه جواب داد می دانم، ولی محمود جم مرا ...
درایت شهید خرازی در غافلگیری بعثی ها در عملیات طریق القدس
نه تلفن داشتند. کم وبیش با بچه ها در ارتباط بودند. بعضی اوقات تلفن می زدند. من فکر کردم شوخی می کند، گفتم: مهدی، شوخی می کنی؟! گفت: نه به خدا، حاج حسین شهید شده، باور کن. انگار مسجد و محله دور سرم چرخید. مهدی دستم را گرفت و گفت: چی شد؟ چند لحظه گذشت. گفتم: نمی توانم باور کنم که حاج حسین شهید شده باشد! دیگر حال خودم را نمی فهمیدم. به خانه رفتم و آن قدر گریه کردم که چشمانم دیگر ...
خودش را فدا کرد تا جان همرزمانش را نجات دهد
... من فرزند دوم هستم و یک سال و نیم از شهید کوچک تر بودم. پدرم ابتدا خیاط بود و بعد در کارخانه کفش گنجه رودبار کار می کرد. کلاس چهارم بودم که بابا کارگر اداره برق رشت شده بود و به خاطر تغییر شغل پدر از رودبار به رشت مهاجرت کردیم. فاصله سنی من و شهید کم بود و وابستگی عجیبی به ایشان داشتم. من و شهید نوه های اول از طرف خاندان مادر بودیم. بستگان خیلی به ما علاقه داشتند. تابستان هر سال وقتی به ...
600 سرباز عراقی با سخنان سید علی تسلیم شدند
...، همسر شهید در خصوص زندگی ایشان می گوید: سید علی اول آبان 1337 در خانواده ای مذهبی و متدیین به دنیا آمد. در دوران کودکی مادرش را از دست داد. شش خواهر و برادر بودند و اوضاع مالی پدرشان خوب نبود. برای همین سید علی بیش از بقیه احساس مسئولیت می کرد. چون از همه بچه های خانواده بزرگ تر بود. فوت مادر از یک سو و اوضاع مالی پدر باعث شد تا سید علی در کودکی تحصیل را رها کند و به شغل جوشکاری بپردازد. خودم ...
پشت پرده زندگی کودکان رها شده و تحت سرپرستی
که او را بزرگ کردند، چه خواهد بود. ازدواج اجباری، انتقام و انتقام سارا 26 ساله است؛ یک بار ازدواج کرده، دو بچه دارد و به علت اعتیاد شوهرش از او جدا شده است. او می گوید: از اول خانواده ام می دانستند همسرم معتاد است و با علم به اینکه اعتیاد دارد، من را به او دادند تا کمتر به خاطر فرزند خواندگی ام سرکوفت بخورم که البته نتیجه بخش نبود. از یک جایی به بعد به دلیل مخارج بالای زندگی ...
اعلام خبر بارداری مجری زن مشهور در برنامه زنده تلویزیون + فیلم
صدها هزار مرد روسی را کشته و مجروح کرده است نیز یکی از عوامل است. ناتالیا با هیجان اعلام کرد: از پروژه ملی خانواده صحبت می کنیم. شوهرم به تازگی به من پیام داده است که می گوید ما بچه سوم خواهیم داشت. یکی از مجریان برنامه - که ظاهراً غافلگیر شده بود - به بینندگان گفت: خب، بعداً در مورد آن به شما خواهیم گفت. پوتین مدتی است که نسبت به کاهش نرخ زاد و ولد وسواس دارد و به ...
شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند
...> پدر و مادر جان من متعلق به شما نبودم، بلکه امانتی از طرف خداوند به دست شما بودم و شما از این امانت خداوند خوب حفاظت نمودید و حفاظتتان همین است که مرا طوری بار آوردید که بتوانم جانم را در راه خداوند متعال و اسلام عزیز فدا کنم. از برادران می خواهم که مرا ببخشند و از خواهرانم و از شما می خواهم که بعد از شهادتم، همچون کوه استوار و محکم باشید و افتخار کنید که خدا به شما توفیق داده که یکی ...
همسرم تن فروشی می کرد او را کشتم / با همه مردان در ارتباط بود + نظر کارشناسی
بردارد اما هیچ کدام آنها از اینکه من از رابطه اشان مطلع شده ام شرمنده نبودند و با وقاحت تمام به ارتباطشان ادامه دادند . هر کس گنجایشی برای تحمل مشکلات زندگی اش دارد. من هم چند روز پیش تحملم تمام شد و قدرت تجزیه وتحلیل و منطقم را از دست دادم. فرزندم را به مدرسه بردم و بعد به جای مغازه به خانه بازگشتم و چاقویی از آشپزخانه برداشتم و به سراغ همسرم رفتم و در حالی که سرشار از خشم و نفرت بودم ...
من رای می دهم، چون پسرم اتیسم دارد!
در لیست جدید تحریم ها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار می رود... نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرین تر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه ریسپریدون از داروخانه محله مان به خانه آمد. من رای می دهم چون پسرم اتیسم دارد. چون می دانم اگر با صندوق های خالی، اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد ...
رده های حفاظتی
بگویم محرم آنها بودم، ولی 24 ساعته آنجا بودم و هر چیزی را که می خواستند داخل خانه ببرند، خودم شخصاً چک می کردم. حاج خانم رفتند و کمتر از ده دقیقه بعد آمدند و گفتند: امام گفتند این سه زن بیایند حسینیه تا من بیایم. نمی دانم چطور بگویم. حسینیه ای که از شدت جمعیت، آدم نمی توانست در آنجا نفس بکشد، حالا هیچ کس در آنجا نبود. من خودم ایستاده بودم و داشتم خجالت می کشیدم، چون همۀ بچه ها از خستگی افتاده بودند ...
سردار سرلشکر شهید یوسف رضا ابوالفتوحی
...؛ مادر تو ای پناه درماندگی و راهساز زندگیم دوستت دارم و بردست پر مهر نیز عاجزانه بوسه می زنم. خواهران و برادران امیدوارم که مرا ببخشید و برای پدر فرزندان خوبی و برای رهبر سربازان جان نثار و ایثا رگر باشید. امروز که یکبار دیگر دلم گرفته است، قصد دارم به لشکریان حضرت مهدی (عج) بپیوندم؛ همسرم ای کسی که در همه حال مربی و دوست و همسر خوبی برای من بودی تورا به حضرت زهرا (ع) از بچه ها خوب ...