سایر منابع:
سایر خبرها
کام نو عروس مشهدی در ازدواج با مرد ثروتمند تلخ شد / افشاگری توطئه شوم مادرشوهر برای عروس در دوران عقد
به گزارش زیرنویس، آرزوهای قشنگی داشتم؛ مثل هر دختری که هزار و یک رویا در سر می پروراند. یکی از این آرزوها رفتن به دانشگاه بود. با ذوق و شوق سرگرم درس خواندن شدم و می خواستم برای خودم کسی بشوم. دانشجوی رتبه ممتاز دانشگاه بودم. تازه ترم سوم را شروع کرده بودم یکی از [...]
تجاوز به دختر 25 ساله به سبک فیلم های ترسناک
او نامزد بودم که دیگر آن هوس ها و هیجانات دوران جوانی رنگ باخته بود و من به اشتباه خودم پی بردم . بعد از طلاق نزد مادر بیمارم بازگشتم و برای آن که درآمدی داشته باشم در یک آرایشگاه زنانه به هنرآموزی مشغول شدم. سعیده که عاشق چهره زیبای من شده بود مدام از اخلاق و رفتارم تمجید می کرد و مرا دختری شایسته می دانست که می توانم برادرش را خوشبخت کنم. خلاصه او جمشید را به من معرفی کرد تا با یکدیگر ...
(ویدئو) تیپ و ژست واقعی بازیگر جبرئیل در سریال یوسف پیامبر به همراه همسرش
. ایشان پس از تجربه در دوبله حالا در عرصه نمایشنامه نویسی بصورت جدی فعال است. سال ها در شهرستان کار تئاتر می کردم که یک روز متوجه شدم دارند برای فیلم بایکوت تست می گیرند بنابراین خودم را برای تست رساندم. فکر می کنم سال 63 بود به هر حال تست دادم و با کمال تعجب قبول شدم و بعد مقابل دوربین محسن مخملباف ظاهر شدم. به خاطر استقبال بی حد مردم از فیلم گذرگاه در سال 1365 زمانی که 24 ...
پسرکشی با 14 ضربه چاقو | پدر بعد از قتل پسر با پای خودش به کلانتری رفت
برداشت و ما را تهدید به قتل کرد. همسرم ترسید و فرار کرد، اما من با او درگیر شدم پسرم مرا با چاقو زد درنهایت چاقو را از دستش گرفتم و از شدت عصبانیت به او ضربه زدم. قصدم کشتن او نبود، اما به خودم که آمدم دیدم پسرم خونین روی زمین افتاده است. عذاب وجدان و پشیمانی باعث شد که لحظاتی بعد از قتل به کلانتری بروم و خودم را معرفی کنم. ...
تجاوز وحشیانه به 12 زن تبریزی در ساعت 8 صبح / مرد شیطان صفت اعدام شد
شروع به جیغ و فریاد کنم به سمت حیاط رفت و با گذاشتن نردبان روی دیوار توانست به پشت بام برود و فرار کند. چهارمین سوژه این مرد زن جوانی است که به قاضی پرونده گفت: ساعت 8 صبح بود و در خانه خوابیده بودم که ناگهان دست یک نفر روی دهانم دیدم و وقتی چشمانم را باز کردم روی صورتم چاقو گذاشته بود و می گفت اگر فریاد بزنم مرا خواهد کشت و در ادامه مرا تسلیم نیت شومش کرد و گریخت. حکم اعدام برای ...
مجازات اعدام برای شیطان پارک مهرگان
پارک بودم که این مرد از پشت سر به من حمله کرد و آن قدر گلویم را فشار داد که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم مرا آزار داده است. سپس مرد فغان به اتهام به عنف، مزاحمت برای زنان و اطفال، تهدید با چاقو و ایجاد جرح با چاقو از خود دفاع کرد. اما منکر اتهاماتش شد و گفت: این زنان دروغ می گویند و من آنها را آزار نداده ام. دومین جلسه قضات دادگاه ادامه جلسه را ...
وقتی عابدزاده افشا کرد: در تیم ملی باندبازی بود/ به خاطر این که کاپیتان نباشم من را از جام ملت ها خط ...
جنگ شروع شد پدرم گفت آبادان دیگر جای زندگی نیست چون زیر بمب و موشک بودیم و برای خانواده بسیار خطرناک بود. شبانه چراغ خاموش از آبادان خارج شدیم و خودمان را به اصفهان رساندیم. من روزها در اصفهان با دوچرخه برای کار به بازار مسگرها می رفتم و بعدازظهرها در زمین خاکی فوتبال بازی می کردم. هنگامی که بازیکن تام اصفهان بودم، ناصرخان حجازی من را دید و برای استقلال پسندید اما آقای چرخابی به او گفت هنوز با این ...
بیوگرافی ویدا جوان و همسرش
یک خواب کوچولو که در آن ایفاگر نقش اصلی داستان بودم، به حسن فتحی معرفی شدم که پس از تست از میان چند نفر، برای بازی در این سریال انتخاب شدم . اما ویدا جوان، با بازی در سریال پژمان به شهرت رسید و پس از آن در سال 94 در سریال شمعدونی محبوبیتی دوچندان کسب کرد. ویدا جوان همچنین در زمینه ی طراحی لباس و مدلینگ فعالیت کرد. او معتقد است بازیگری شغل ناامنی است. اما او بسیار به این حرفه علاقه مند ...
ماجرای رزمندگانی که شب از سنگر خارج می شدند و بازنمی گشتند
خوب نبود و بعد از شرکت در امتحانات تجدیدی در شهریور سال 1359 در مسیر خانه دیدم که نیروهای سپاه پاسداران برای رزمندگان اسپند دود می کنند و آنها را از زیر قرآن بدرقه می کنند. من هم سریع به خانه رفتم و کتاب هایم را گذاشتم و سوار مینی بوس شدم. وی افزود: در نزدیکی قروه تا دهگلان درگیری شروع شده بود و سر و صدای شلیک گلوله و خمپاره می آمد. یکی از رزمندگان به راننده گفت منطقه خطرناک است و ای کاش ...
هوای تهران جمعه سردتر می شود | بامداد شنبه بسیار سرد خواهد بود
پلیس خاور شهر از ناپدید شدن مادرش خبر داد. وی توضیح داد: مادرم به نام سارا راننده تاکسی اینترنتی بود و با ماشین کوئیک اش مسافرکشی می کرد. آخرین بار هم برای یک مسافر از قرچک ورامین به زمان آباد برد و بعد از آن دیگر خبری از او نشد. هرچه به موبایلش زنگ زدم کسی جواب نداد، تا صبح منتظر ماندم تا اینکه متوجه شدم از حساب بانکی مادرم به حساب یک مرد مبلغی منتقل شده و احتمال می دهم برای مادرم اتفاق ...
صغری یوسفی، عضو ستاد پشتیبانی جنگ در همدان: لای لباس های مجروحین پُر از اعضای قطع شده بود که در گنجنامه ...
بمباران نمی کند. همان روز همسرم از من حلیم خواسته بود، یک قَلمه را داخل زودپز گذاشتم، رفتم منقل آتش را در حیاط درست کنم، دخترم هم کلاس چهارم بود، فرستادم کتاب هایش را بیاورد. ناگهان صدای انفجار آمد، من فکر کردم بمب زده اند، نشستم وسط راهرو با همان آتش که دستم بود، گفتم خدا ذلیلت کند صدام! پس تو گفتی امروز بمباران نمی کنم. در همین گیرودار بودم که متوجه شدم دیگ زودپز در چند قدمی دخترم ترکیده و خدا را ...
یادشان می کنیم تا یادمان کنند...
شکسته شد . با شکسته شدن دیوار صوتی ، ساختمانی که من و تعدادی از همکاران در آنجا بودیم بشدت لرزید و شیشه های آن کاملا فرو ریخت و همگی سراسیمه بطرف بیرون ساختمان دویدیم. به یاد دارم که جناب امیری با سرعت خود را به داخل کانالی که در آن نزدیکی بود ، پرت کرد ولی من هنوز به بیرون ساختمان نرسیده بودم ، که صدای وحشتناکی در آن نزدیکی شنیده شد و من دیگر چیزی متوجه نشدم. بعد از گذشت مدت زمانی،شاید حدود ...
رمضان پور: در سال های اوجم طرد شدم چون شاگردان شان رقیبم بودند/ رفتار رضا یزدانی بعد از باخت هم محترمانه ...
دیدگی من بودید. او این موارد را تأیید کرد و وضعیتم را پرسید. گفتم تا جام تختی خودم را می رسانم، به من مجوز می دهید؟ گفت نفراتی مثل امین طاهری و علی شعبانی که بعد از باخت کشتی نگرفتند به چرخه بی احترامی کردند، اما تو مصدوم بودی و من هم در جریانش هستم. نزدیک به مسابقه دیدم به من سهمیه ندادند، هر چه هم تماس گرفتم جوابم را نداد. حتی با پدرم به تهران آمدیم، باز هم حاضر نشد جوابم را بدهد. ک ...
من با دروغ گفتن و آه وناله پول درمیارم
بعد برگشتم که حساب کنم که دیدم ای آقا، فقط یه تن ماهی نبود که، سه برنج پنج کیلویی، ده تن ماهی، ده روغن دو لیتری سرخ کردنی، شامپو، جوراب (اصلا سوپرمارکت چرا جوراب داره؟) و سایر موارد که یادم نمیاد لیست شده جلوم. حالا من تازه حقوق گرفته بودم و خداروشکر مجبور نشدم به جاش زمین تمیز کنم و ظرفا رو بشورم ولی خب بذارین اینطور بگم که تا آخر ماه به جای تاکسی، هر روز با مترو رفت و آمد کردم و آخر ماه هم مجبور شدم از یکی از دوستان کلی پول قرض کنم!!!!! ...
ذکاوت آزاده افغانستانی برای خنثی سازی تبلیغات علیه ایران/ چهره ای که دردسرساز شد
اعزام شدم و بار ها مجروح شدم و بار ها به شهادت نزدیک شدم و ... خلاصه آنچه که مهم بود افشای هویت غیر ایرانی ام بود که اگر خدای نکرده نیرو های ارتش بعث صدام متوجه هویت افغانستانی من می شدند معلوم نبود چه بلایی سر خودم و همرزمانم می آمد، ممکن بود هم برای خودم و هم برای همرزمانم که با هم اسیر شده بودیم دردسر زیادی ایجاد می شد. همچنین بخاطر هویت غیر ایرانی ام تبلیغات فراوان می کردند و از حقیر ...
شکایت عجیب عروس بیمار از شوهر پزشکش ! / سکوت شوهرم مرا دیوانه کرده است!
بیماری عضله شد و به سختی امور زندگی را انجام می داد. در این شرایط به ناچار رشته علوم انسانی را انتخاب کردم و در یکی از دانشگاه های تهران پذیرفته شدم، اما پدرم مرا به دانشگاه آزاد فرستاد تا در مشهد ادامه تحصیل بدهم و با دیگران ارتباط نداشته باشم! من هم که دختری فعال و پر جنب وجوش بودم در بسیاری از فعالیت های امور دانشجویی دانشگاه فعالیت داشتم و جلسات و همایش های دانشجویی را برگزار می کردم ...
متهم: پسرم با چاقو حمله کرد، کشتمش
دخترم از ترس به خانه نیامد و در محل کارش مانده بود. ساعتی قبل دوباره به خانه آمد و از ما پول خواست. وقتی فهمید پولی نداریم از آشپزخانه چاقویی برداشت و به طرف من و مادرش حمله کرد. همسرم از ترس از خانه بیرون رفت تا از همسایه ها کمک بخواهد. او به سوی من آمد و حتی ضرباتی هم به من زد و مرا زخمی کرد، اما در ادامه درگیری من چاقو را از دستش گرفتم و آنقدر عصبانی بودم که نفهمیدم چطور به او ضربه زدم. وقتی به خودم آمدم، دیدم پسرم فوت کرده است و تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، مرد میانسال به اتهام قتل پسرش بازداشت و برای درمان به بیمارستان منتقل شد. ...
مجازات مرگ برای دایی کینه جو
به گزارش گروه اجتماعی ایران آنلاین، زمستان سال گذشته زن 35 ساله ای به نام مریم با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد دایی 40 ساله اش او را مورد تعرض قرار داده است. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: 9 سال قبل ازدواج کردم و یک دختر 8 ساله دارم. با دایی ام و خانواده اش هم ارتباط خوبی داشتیم و در رفت و آمد بودیم تا اینکه یک ماه قبل دایی ام به خانه ما آمد که در آن ساعت همسرم به محل کارش رفته بود و ...
امیر سرتیپ شهید هوشنگ وحید دستجردی
کنترل می کند. از ماشین پیاده شدم و به منزل برادرم رفتم. در حال بالا رفتن از پله ها بودم که برادرم گفت صدای مهیبی از ساختمان نخست وزیری شنیده! هنوز حرفش تمام نشده بود که من دو دستی بر سرم کوبیدم و بی حال شدم! با هر زحمتی بود، خودم را جمع و جور کردم و بلافاصله با منزل تماس گرفتم، اما خبری نبود. با محل کار شهید هم تماس گرفتم، گفتند که چیز مهمی نیست، به شما اطلاع می دهیم. در نهایت با من تماس گرفتند و ...
ناخدایی که قهرمان سیل زدگان دشتیاری شد
فاصله داشتم اما قبول کردم و به سوی اسلام آباد به راه افتادم. چگونه خود را به اسلام آباد رساندید؟ من فاصله زیادی با روستا داشتم و با قایقم شروع به حرکت کردم. باید از مسیری عبور می کردم که سیلابی بود. شدت جریان سیل زیاد بود و اینکه با قایق وارد سیل شوی، شاید برای خیلی ها دیوانگی باشد اما باید خودم را به سرعت به آنها می رساندم؛ چون متوجه شدم که آن پسر وضعیت خیلی وخیمی دارد. با ...
اشتیاق خانواده شهید بسطامی برای دیدار با سردار ملک شاهکوهی
به گزارش خبرگزاری بسیج از گرگان، صغری کریمی همسر جانباز شهید حاج عباس بسطامی است که 10 سال از شهادت همسرِش می گذرد و تنها یک سال طعم شیرین زندگی مشترک را با حاج عباس تجربه کرده است و ماحصل این ازدواج پنج فرزند سه دختر و دو پسر است و اکنون همه آنها صاحب خانواده شدند و 10 نوه شیرین و دوست داشتنی زندگی این خانواده را شیرین کرده است. با نگاهی پر از خواهش رو به خبرنگار ما می اندازد زیرلب گلایه ...
محمدرضا عابدی: به زندگی که در آن هنر جریان دارد چنگ می زنم
...، می دانم که او خیر مرا می خواست ولی نمی دانست که من می خواهم هنرمند شوم و فقط یکی، دو سال آخر زندگی اش بود که متوجه شد و درک کرد که من می خواهم هنرمند شوم و هنرمند شدم. تا جایی که می دانم سالن های سینما در آن دوران فقط فیلم نمایش می دادند. درست است؟ بله، آن زمان انیمیشن سینمایی به شکلی که امروز می بینیم، نبود و اگر هم بود در سالن های سینمای ایران نمایش نمی دادند بنابراین ...
بیماری سی اف ؛ پررنج و پرهزینه
شفا آنلاین سلامت با هر کدامشان که هم کلام می شویم، انگار وزن همه دنیا را روی شانه هایشان گذاشته اند و با شروع هر صبح و هر چشم بازکردنی دوباره مجبورند آن را به دوش بکشند و صبوری کنند. یکی شان می گوید: خبر بیماری فرزندم را که دادند، نمی دانستم چه نوع بیماری است. روی حساب صحبت دکترها که می گفتند درمان قطعی ندارد، هول شدم و گردن بند نداشته ام را نذر حرم آقا کردم. تک تک پدر و مادرها با همین استیصال ...
210 نفر در استان چهارمحال و بختیاری تحت مراقبت الکترونیک هستند/ تجربه 2 زندانی از آزادی با پابندالکترونیک
الکترونیک از زندان آزاد شده در گفت و گو با میزان اظهار کرد: به جرم حمل مواد مخدر به 4 سال و 6 ماه حبس محکوم شدم و از اواخر فروردین ماه امسال در زندان بودم. از مرداد ماه و بعد از گذشت 3 ماه از حبسم، با دریافت پابند الکترونیک از زندان آزاد شدم. وی افزود: 39 ساله و متاهل هستم و یک فرزند معلول 7 ساله دارم که به مراقبت های ویژه نیاز دارد. مادرش به تنهایی نمی تواند امور بچه را انجام دهد و در مدتی ...
علی اکبر غفاری سهم بزرگی در نشر و تصحیح میراث شیعه داشت
شیخ صدوق آشنا شده بودم و بعد از آن به دیدار زنده یاد علی اکبر غفاری رفتم و شیفته اخلاق و منش ایشان شدم که به واسطه شاگردی ایشان و بعد از فوت استاد غفاری درباره 52 جلد کتاب کار کردم. وی افزود: از ویژگی های زنده یاد علی اکبر غفاری استفاده بهینه از آیات قرآن و احادیث روایی بود که در این زمینه بسیار عالی عمل کرد و شاگردان خود را به خواندن قرآن سفارش بسیار می کرد. حمیدرضا مستفید عضو ...
آموخته های یک فرمانده از دفاع مقدس
...، هیچ چیز نبودم؛ یعنی محصّلی بودم که گاه گاهی مبارزات جسته و گریخته ای داشتم. در واقع من در رکاب روحانیونی که به خانه مان رفت و آمد داشتند، دین و اسلام را تا حدی شناخته بودم. واقعیتش این است که پدرم قصاب و دامدار بود. نهایت تحصیلات مان دیپلم بود و قصابی هم بلد بودم. در واقع این ها آموخته های من تا سن 19 سالگی بود و از همان سن وارد مجموعه انقلاب و سپاه و مبارزه با شاه شدم؛ شهریور سال 59 وارد جنگ و سال 68 خارج شدم. انتهای پیام/ ...
عکس زن زیبای قلقلی برنامه کودک در 59 سالگی+ بیوگرافی شهرام لاسمی و حواشی زندگی اش
پیدا کرده بودم. ازدواج شهرام لاسمی در فروردین سال 1367 وقتی 24 ساله بود با همسرش خانم عاطفه پازوکی چهره پرداز ازدواج کردند که ثمره این زندگی یک دختر به نام مهسا و یک پسر بنام مانی است. خانم پازوکی؛ ما از سال ها قبل رفت و آمد خانوادگی داشتیم پدر من و پدر آقای لاسمی با هم دوست بودند و این آشنایی به ازدواج ما منجر شد. تجربه بازیگری وی کار هنری را از تئاتر ...