بغض کاپیتان تیم ملی بوکس شکست/ موسوی: آقای رحمتی، تهمت نزنید
سایر منابع:
سایر خبرها
مادر شهید اقتدار: عملیات وعده صادق دلم را آرام کرد
جلوی پادگان ببینیم چه خبر است، تو هم می آیی؟ گفتم: بله. روز قبلش به وحید زنگ زدم موبایلش خاموش بود. بعد که زنگ زد گفت: مامان ببخشید ما مشغول کار مهمی هستیم و گوش ام خاموش است. برای همین آن روز اصلاً پیگیر وحید نشدم و گفتم مشغول کارش است. اما وقتی رفتیم توی راه دیدم بچه ها یک جوری صحبت می کنند. گفتم: خدایا چکار کنم؟ نکند وحید آنجا بوده. تسبیح را برداشتم تا ذکر بگویم. او همیشه دنبال شهادت بود. گفتم ...
عاشقانه سرای روز های روشن | گفت وگو با مهران پوپل شاعر جوان افغانستانی
...: نمی دانم شکنجه را چگونه باید توضیح بدهم... این نوع شکنجه را قبلا در فیلم ها دیده بودم. پس از اینکه دقایقی با چوب به پا های من زدند، اطرافم نشستند و سؤال هایی می پرسیدند. سؤال هایی که به دلیل ایستادگی و مبارزه بدون هراس من در سال های اخیر در مقابل آن ها که همه مردم شهر ما را با کشتن و دربند کشیدن، مطیع خودشان کرده بودند، برایشان ایجاد شده بود. می پرسیدند: چه کسی تو را حمایت می کرد ...
محمد علی جهان آرا؛ سردار مقاومت و ایستادگی
نقل از همسر شهید) امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را می دیدیم. بچه ها توسط بی سیم شهادت نامه خود را می گفتند و یک نفر پش بی سیم یادداشت می کرد. صحنه خیلی دردناکی بود. بچه ها می خواستند شلیک کنند، گفتم: ما که رفتنی هستیم، حداقل بگذارید چند تا از آن ها را بزنیم، بعد بمیریم. تانک ها همه طرف را می زدند و پیش می آمدند. با رسیدن آن ها به فاصله صد و پنجاه متری دستور آتش دادم. چهار آرپی جی داشتیم. با ...
برزخ دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه
مشاوره است، او می گوید که: بار اول که به من تذکر داده شد به خودم مسلط باقی ماندم. من لباس آن روز را تغییر دادم و دیگر نپوشیدم. یک مانتوی بلندتر انتخاب کردم و کاملا مطمئن بودم دیگر مورد بررسی این افراد قرار نمی گیرم همین اتفاق هم افتاد، آن روز تذکری به من داده نشد و من با خودم گفتم، بسیار خوب همین را می پوشم و تمام! مدام این را تکرار می کردم که اصلا حوصله اعصاب خردی را ندارم، اما روز بعد مجدد برای ...
سحر دانشور: حوزه زنان رسانه ندارد!
...، هفته بعد آن وزارت بهداشت هم دستور توقف کلیه اعمال غیرقانونی آرایشگاه ها را داد. برای خود ما خیلی جذاب بود که در این موج رسانه ای جدی که به وجود آمده، این دو گام مهم برداشته شد. سر اقتصاد سیاسی هم بیژن اشتری نسبت به برنامه واکنشی نشان داده بود. قسمت پنجم را که پخش کردیم تنفس آنتن داشتیم، گفتیم یک قسمت خط سوم در زمان خودش تکراری پخش شود. من گفتم الان که برنامه دارد دیده می شود اگر قسمت اول که حرف ...
بازیگر فرندز نقش ایندیانا جونز را رد کرد
.... متشکرم، تام، رفیق. اگر داری می شنوی باز هم از تو متشکرم. هریسون توضیح داد که جورج لوکاس شخصاً با او تماس گرفت و گفت می خواهم فوری فیلمنامه را بخوانی، یک ساعت دیگر آن را بخوان. وی افزود: من هم نشستم و یک ساعت آن را خواندم و او گفت: می خواهم به خانه استیون اسپیلبرگ بروی و با او صحبت کنی. من به خانه استیون اسپیلبرگ رفتم، قبلاً او را ندیده بودم. حدس می زنم، حدود یک ساعت بعد، نقش را گرفته ...
خردجو؛ آن گونه که بود
از طرف دیگر برای اینکه این موسسه اعتباری و سرمایه گذاری به هدف های خود برسد، لازم بود در بخش خصوصی ایجادشده و قسمتی از سهام آن هم به بانک های اروپایی و آمریکایی فروخته شود و در عین حال اکثریت سهام در دست ایرانیان باقی بماند. دولت در سال1337ش از شرکت لازار فرر و شرکت بین المللی سرمایه گذاری چیس که مقر هر دو در نیویورک واقع بودند، دعوت کرد یک هیات موسس برای تاسیس بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران متشکل از چند موسسه سرمایه گذاری خارجی و صاحبان صنایع معتبر ایرانی تشکیل دهند. این مقدمات انجام شد و بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران در20مهر1338 شروع به کار کرد. هنگامی که این بانک در تهران تا ...
زن فوق زیبا و قدبلند بهرام افشاری دو متری / کم از شوهرش ندارد ! + عکس های خانوادگی و بیوگرافی
.... پدرم هم که بعد از چند سال بیمار شد و فوت کرد. زمانی که خودم را شناختم بیشتر وقتم را در بیمارستان به سر می بردم و در حال پرستاری کردن از پدرم بودم که البته افتخار میکنم که توانستم نوکری و پرستاری پدرم را کنم و از همه مردم خواهش میکنم که قدر پدر و مادر خود را بدانند. ازدواج بهرام افشاری عکسی از بهرام افشاری در فضای مجازی منتشر شده است که حواشی زیادی برای این ...
خاطرات بولتون: پمپئو گفت نمی توانم کاری که ترامپ می خواهد{یعنی حمله به ایران} را انجام بدهم/ وزیر خارجه ...
به دیدن ترامپ برود و ببیند که می تواند راهی برای تغییر تصمیم او پیدا کند یا نه، اما معلوم بود که شدنی نیست حدود ساعت 40: 8 به خانه برگشتم. قبلاً چندین بار به استعفا فکر کرده بودم، اما این برای من یک نقطه عطف بود. اگر قرار بود همیشه در مواقع بحران این گونه تصمیم بگیریم و این ها تصمیماتی بودند که گرفته می شدند، دیگر حضور من چه فایده ای داشت؟ حدود چهارده ماه در کاخ سفید بودم. من به دنبال ...
امیرحسین صادقی: همه کار کردند تا استقلال قهرمان نشود/ یعنی چه که به مادرم بدترین فحش ها را می دهی؟/ ...
خانواده ام و مادرم که چهار سال است فوت کرده بدترین فحش ها را می دهی. من در جواب تو باید چه بگویم و چه کنم؟ من شاید جزو معدود استقلالی هایی بودم که بابت قهرمانی یحیی گل محمدی به او تبریک گفتم. حتی به برانکو ایوانکوویچ. کلی هم از استقلالی های عزیز بابت این موضوع حرف شنیدم. *الان کمیته اخلاق چه صحبتی می خواهد با من داشته باشد؟ من الان در فوتبال سمتی ندارم و یک شخصیت حقیقی هستم که حالا یا کری ...
روند شکل گیری شعر ایلام زمینه ساز ترقی دیگر رشته های هنری استان شد
از گفتن چند جمله معلم از من پرسید این جمله ها را چه کسی به تو گفته است؟ و من گفتم خودم، برای راستی آزمایی، چند کلمه به من گفت و تأکید داشت با این ها یک جمله دیگر بساز، بعد از اینکه آن جمله را گفتم مورد تشویق همکلاسی ها و دوستان قرار گرفتم. آنجا بود احساس کردم برای خودم کسی هستم و صورتم از خوشحالی سرخ شده بود. این شاعر که در ایلام او را به عنوان مجری صدا و سیمای ایلام می شناسند، ادامه ...
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
بوسیدم و گفتم: هر مامانی یه دختر خوب مثل تو داشته باشه، غصه نداره. خندید و خودش را چسباند به مادرش. خانم همسایه گفت: البته سیمین خانم! چون حالا اسم مادر و دختر را می دانستم. برای امشب نذری می پخته تا بعد نماز ببرد مسجد برای توزیع که سُر خورده و آب جوش ریخته روی دست و پاهایش. خیلی ناراحت بود که نمی تواند کار را ادامه دهد. یاد بوی پیازداغ افتادم و مامان خودم. رو کردم به سیمین خانم ...
عثمانی ها فارسی آموختند تا شعر بگویند/ تفاوت های ایران و ترکیه در ادبیات کلاسیک و مدرن
ایشان گفت برای تو خیلی سنگین است و تو خیلی کوچک هستی. آن موقع چهار یا پنج سالم بود. گفتم یک جوری بخوان که من بفهمم و برایم سنگین نباشد و ایشان داستان را خلاصه وار توضیح داد. به طور خلاصه، در دنیای کتاب ها و داستان ها غرق می شدم و خیلی علاقه مند بودم. - چگونه شد که ترجمه را شروع کردید؟ به خاطر عشق وافری که به ادبیات داشتم. من شیفته ادبیاتم، خیلی علاقه مند بودم که ترجمه را هم یاد ...
خانه دنیا یا خانه آخرت؟!
دوستان شهیدم آمده و دست مرا گرفته که با خودش ببرد. من همه اش به تو نگاه می کردم، به بچه ها. شماها گریه می کردید و من نمی توانستم بروم. خانم، شما باید راضی باشید که من شهید بشوم. انگار داشتند جانم را از توی بدنم می کشیدند بیرون. مستأصل نگاهش کردم. گفت: خانم! شما را به خدا رضایت بدهید. ساکت بودم. گفت: خانم شما را به فاطمه زهرا(س) قسم، بگویید که راضی هستید. ساکت بودم. اشک تا پشت پلک هایم آمده بود، اما نمی ریخت. گفت: عفت؟ یک دفعه قلبم آرام شد. گفتم: باشد من راضی ام. یک هفته بعد علی شهید شد. خودم رضایت داده بودم که شهید بشود، ولی اصلاً فکر نمی کردم اینطور با نامردی او را بزنند. ...
موهایم را برای شوهر بی غیرتم فروختم / عشق خیابانی مرا به کیسه بوکس شدن شوهرم رساند
صورت دوره ای کار می کرد و بعد از مدتی بیکار بود و مجدداً سر کار می رفت زمانی که سر کار نمی رفت مشکل پولی داشتیم با وجود یک بچه و مستاجر بودن فشارهای زیادی را تحمل کردم از طرفی همسرم همان رفتارهای پرخاشگرانه و اعتیاد ضرب وشتم را داشت و هر چیز کوچکی عصبانی اش می کرد و مرا کتک می زد تصمیم گرفتم سر کار بروم شروع کردم به موسسات نظافتی سر زدم بالاخره کار پیدا کردم و برای نظافت خانه ها می رفتم دست و پا ...
استورمی دنیلز کیست و میان او و دونالد ترامپ چه اتفاقی افتاده است؟
مجله گلف با عکس خودش روی جلد را به او نشان داد. دنیلز در سال 2018 به برنامه 60 دقیقه شبکه سی بی اس درباره محتوای جلسه ملاقات آن شب گفت: من به او گفتم یکی باید آن مجله را از دستت بگیرد و چند ضربه به پشتت بزند. او هم برگشت و شلوارش را کمی پایین داد -در حالی که لباس زیرش هم پیدا بود- و من هم چند ضربه ای زدم. بیشتر بخوانید: همه زنانی که به جنگ ترامپ رفتند/ از بازیگر فیلم های مستهجن ...
ماجرای کنار کشیدن عمو قناد از برنامه فیتیله ای ها چه بود؟ + فیلم
پاسخ به این سوال که آیا دوست دارید بعد 10 سال درباره ماجرای تعطیل شدن فیتیله ای ها صحبت کنید؟ توضیح داد: معمولاً کسی از خانه خودش صحبتی را بیرون نمی برد. بخاطر آن اتفاقی که در آن برنامه افتاد، واقعاً دلم شکست! جالب اینجاست که مردم هم متوجه شدند، چه اتفاقی افتاده است. از نظر من آن برنامه دیگر برنامه همیشگی ام نبود. تنها کاری که می کردم، در عین اینکه جمعه ها ساعت 6:30 صبح به شبکه می آمدم، در خلوتی ...
هدایت گنده لات ها به سبک شهید ابراهیم هادی؛ اول زورخانه، بعد هیئت
را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم؟ ما هم با تعجب نگاهش می کردیم؛ با بچه ها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت می کردم. چقدر زیبا یکی یکی بچه ها را جذب ورزش می کرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت می کشاند و به قول خودش می انداخت تو دامن امام حسین. یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است. ...
مرد ثروتمند قربانی طلب یک میلیارد تومانی
تیم جنایی احتمال می داد، بهزاد، دومین فردی که وارد برج شده بود، در همان حوالی با حالتی آشفته و پریشان دیده و بلافاصله مرد جوان بازداشت شد. وی در تحقیقات گفت: امیر با شهرام اختلاف مالی داشت و شهرام روز حادثه برای صحبت درباره اختلاف مالی به خانه اش رفت. او از من خواست بیرون برج منتظرش بمانم. بعد از نیم ساعت با من تماس گرفت و خواست به خانه امیر بروم. به محض ورود با جسد امیر مواجه شدم و ...
شهید ابراهیم هادی، ستاره ورزش کشتی ایران
مدارس ابوریحان و کریم خان گذراند. او در سال 55 توانست دیپلم ادبی بگیرد و از همان سال های پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد، حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه محمدتقی جعفری بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود. این شهید جاویدالاثر در دوران پیروزی انقلاب شجاعت های بسیاری از خود نشان داد و همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول ...
اوج و حضیض یک ستاره/ من روماریوی ایران بودم اما با یک اشتباه همه چیز بر باد رفت!
به گزارش شبکه خبری تحلیلی حزب الله ، علی اکبریان از 16 سالگی در فوتبال ایران قد کشید و دوران درخشانش در استقلال باعث شد که آبی ها به او لقب روماریوی ایران را بدهند. بازیکنی که علاوه بر استقلال، سابقه بازی در پرسپولیس را داشت بعد از یک مصدومیت از دنیای فوتبال وداع کرد. هر چند که به گفته خودش قصد داشت وارد دنیای مربیگری شود تا به آرزوهایش برسد، 3 ماه درگیری با بروکراسی اداری او را ناامید کرد و مسیرش را تغییر داد. به ناگاه کار او به رفقای ن ...
ماجرای باردار شدن مجری جنجالی تلویزیون
کمی از من درخواست حلالیت داشتند. با خودم گفتم من هیچ سالی دعوت کسی را قبول نمی کردم، چرا قبول کردم مهمان این برنامه باشم؟ به گفته صادقی، چون ایام کرونا حرم امام رضا (ع) تعطیل بود، من پشت حرم حضرت ایستادم و چند روزی مهمان امام رضا (ع) بودم. من ساعت ها به صحن حرم نگاه می کردم و گفتم تو کمکم کن! منبع: باشگاه خبرنگاران جوان ...
کاسمیرو: آنچلوتی وقتی فهمید رئال مادرید را ترک می کنم گریه کرد
همه چیز تمام شده است. من برای صحبت با آنچلوتی به دفترش رفتم. در را باز کردم و آنچلوتی را در حال گریه کردن دیدم. به کارلو گفتم: “تو نمی تونی گریه کنی مرد. هر کسی جز تو می تونه گریه کنه، اما تو یکی نه.” آنچلوتی به من گفت: “کاس، نمی دونم چرا دارم گریه می کنم اما من تو رو خیلی دوست دارم. نمی خوام تیم رو ترک کنی.” آن لحظه، تنها باری بود که برای رفتن تردید کردم... فهمیدم که چه افراد زیادی در رئال مادرید من را دوست دارند، اما من به یونایتد قول داده بودم و قول من از هر چیزی مهم تر است. ...
خودتان را آماده کنید...
نیامده بود. به او گفتم مصطفی میگن تو دیوونه ای که رفتی سوریه. خودت رو ناکار کردی اومدی. زبانش هنوز سنگین بود. با چشم های نیمه باز جوابم را داد: من باید می رفتم. هنوز هم می خوام برم. چند روز بعد، یک جوان افغانستانی را آوردند کنار مصطفی. او هم مدافع حرم بود و دستش را عمل کرده بودند. همین سؤال را از او هم پرسیدم. گفتم: تو هنوز بیست سالت هم نشده؛ رفتی چه بلایی سر خودت آوردی؟ با لهجه افغانی جواب داد: بابا ...
عکس العمل فرمانده ارتشی وقتی حس کرد کسی شده است!
نیامده و یک راست به طرف روستا رفته است. چند ساعتی گذشت، زنگ در خانه به صدا درآمد. در را باز کردیم، حاج مصطفی بود. ایشان را به درون منزل دعوت کردیم. پس از احوالپرسی سوال کردم: - حاجی خیر باشه، مثل اسنکه قاسم آباد رفته بودی. خنده ای کرد و گفت: - شما از کجا فهمیدید؟ با شوخی گفتم: - ما همه جاسوس داریم. بالاخره خبرها می رسد. ...
فیل فودن: جود بلینگام هدیه ای از جانب خداست؛ انگلستان به او در بهترین حالت اش نیاز دارد
بچه ها توپ را به من پاس داد و من سعی کردم با یک حرکت نمایشی آن را کنترل کنم، اما ناگهان پایی که روی زمین بود صدا داد و من فهمیدم که مصدوم شده ام. دیگر نمی توانستم راه بروم. ویران کننده بود. به یاد دارم که گرت ساوتگیت با من صحبت کرد و من فقط گریه می کردم. حتی نمی توانستم حرف بزنم. خیلی ناراحت بودم. از آن روز، درس عبرت گرفتم. الان بعد از تمرین سعی می کنم زیاد حرکات نمایشی انجام ندهم ...
صبوری های زنی که در ساخت موشک موثر بود
تحقیر می شد. می دانید، شهید مطهری مثالی می زند که قطاری که در حال حرکت است همه به آن سنگ می زنند. کلاس ژیمناسیک، در حسینیه! صحبت حاج خانم که به اینجا رسید خانم جوانی وارد حسینیه شد. بعد از خوش و بش متوجه شدیم دختر خانم شهید طهرانی مقدم رو به رویمان ایستاده. به مادر اعلام کرد که ساعت یک ربع به 5 کلاس ژیمناستیک شروع می شود. ما همگی تعجب کردیم؛ کلاس ژیمناستیک در حسینیه ...
دقیقی: داوران روز خوبی نداشتند
پشیمان نیست که چرا برابر استقلال دفاعی بازی نکرد، یادآور شد: چند تیم با این مدل بازی کردند و توانستند از استقلال امتیاز بگیرند؟ اگر مس رفسنجان اینجا مساوی گرفت به این دلیل بود که جسورانه بازی کرد. روز گذشته هم صحبت کردم و گفتم دنبال ارائه بازی با کیفیت هستیم. بیشتر از اینکه ناراحت نتیجه باشم ناراحت این بودم که چرا نیمه اول بد بازی کردیم. رده ششم تا هفتم دیگر برای ما فرقی نمی کند چون با شرایطی که تیم ...
70 سال تاخیر!
ایران نبود، بلکه من هم جزو اشخاصی دعوت شده بودم که آنها را به سبب موقعیت و سوابق کارشان به این اجلاس دعوت کرده بودند. ارهارد به عنوان رئیس هیات نمایندگی آلمان فدرال در این جلسه شرکت داشت. یک روز به ملاقات او رفتم و ضمن صحبت های دیگر گفتم که بعد از این همه اقدامات شما و ما و بعد از این همه معطلی، تازه دماگ-کروپ پیشنهادی برای ما فرستاده است که به علت فقدان جنبه مشارکت و سرمایه گذاری برای ...