اعتراف زن به قتل همسرش: می خواست به دخترم تجاوز کند او را کشتم!
سایر منابع:
سایر خبرها
من عاشق برادرشوهرم شدم / برادرکشی زیر سایه خیانت عروس
بنام ساناز " 21ساله در اظهارات خود گفت به همراه همسرم از منزل خارج و پس از خرید تنقلات قصد رفتن به پارک را داشتیم که ناگهان فردی بلند قد از پشت به همسرم حمله ور شده و با چاقو به گردن وی زد که من نیز از محل فرار کرده و به خانه مادرم رفتم. با بررسی مستندات به جای مانده از صحنه قتل و تحقیقات تخصصی از اطرافیان و اهالی محل، معلوم شد، شب حادثه فردی که ظاهرا مهمان مقتول بوده به همراه مقتول در محل مشاهده ...
زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و ...
داشتم دیوانه می شدم. بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم. چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من ...
رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسر زن جوان | خواسته های شرم آور+جزییات
برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم زندگی عاشقانه ای را برایش فراهم کنم. خلاصه یک سال بعد از آغاز زندگی مشترکمان صاحب یک فرزند پسر شدم و تصور می کردم با تولد آراد، زندگی ما زیباتر خواهد ...
عاملان قتل خیابانی در یک قدمی میز محاکمه
دو متهم این پرونده شناسایی و بازداشت شدند و پس از انتقال به پلیس آگاهی و در همان بازجویی های اولیه به درگیری اعتراف کردند. کیوان در توضیح ماجرا به مأموران گفت: شب حادثه برای خرید از مغازه دوستم از خانه خارج شدم، وقتی جلوی مغازه اش رسیدم مقتول با دو نفر دیگر که داخل خودرو بودند به طرز مشکوکی داخل مغازه را نگاه می کردند. دوستم گفت احتمالاً اینها می خواهند خفت مان کنند. دقایقی بعد من و ...
رابطه نامشروع همسرم به خواهر جوانم خانه خرابم کرد/ فکرش هم نمی کردم این محبت ها ...
15 ساله ام تجاوز کرد| او خودش را کشت! عاشق دوست شوهرم شدم| از جواد طلاق گرفتم تا صیغه همت بشوم! برای فرار ازخوابگاه راهی خانه عمو شدم /پسر عمویم بارها بهم تجاوز کرد! زن 25 ساله که مدعی بود مشاوره های روان شناختی در کلانتری راهگشای زندگی اش شده است و اکنون با انجام تحقیقات بیشتر تصمیم عاقلانه ای برای ازدواج با فیروز خواهد گرفت، درباره زوایای پنهان زندگی اش به مشاور ...
زیباترین طلاق در ایران!
رسیده اما بعد فهمیدم او کلاهبرداری می کند و نزول خوار است. *چطور متوجه شدی؟ یک پسرم 11 ساله است که دچار بیماری سختی شد. ما مدت ها درگیر دکتر و بیمارستان بودیم و وضعیت پسرم روزبه روز وخیم تر می شد. یکی از همسایه ها به من گفت پول نزول شوهرت این بچه را به این روز انداخته است. من خودم نماز می خوانم و خداترس هستم. وقتی این حرف را شنیدم انگار سنگی به سرم خورده باشد، گیج شدم. به ...
خبرنگاری که معلم شد
هایم را بیاورم . گفتم: خب پدرت کجاست؟ لبخند زد و گفت: پدرم شیراز است، اصلاً خانه نیست. مادرم هم با عمو و پدربزرگم که با ما زندگی می کنند، دعوایش شد و رفت قهر . بعدها فهمیدم پدرش مدتی در کمپ ترک اعتیاد بوده است. یک روز با دمپایی آمد مدرسه. همه بچه ها دورش جمع شده بودند. زنگ تفریح صدایش کردم. سرش را پایین انداخت و آرام گفت: خانم با عجله آمدم مدرسه، برای همین دمپایی ...
فرمانده ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
سیزدهمین سالگرد بازگشت پیکرشهید برونسی با فرزند ارشدش ابوالفضل برونسی همکلام شدیم که متن ذیل حاصل این همکلامی است. گویا شما یک خانواده پرجمعیتی داشتید. شهیدبرونسی با داشتن آن همه فرزند چطور می توانست در جبهه حضور داشته باشد؟ پدرم متولد 1321 در یکی از روستا های تربت حیدریه به نام گلبوی کدکن بود و هشت بچه قد و نیم قد یعنی سه دختر و پنچ پسر داشت. ولی چه زمان قبل انقلاب و بعد از ...
قتل زن جوان پس از یک رابطه عاشقانه در خیابان گاندی
در این خصوص ادامه دارد. نمی دانستم مرتکب قتل شده ام مرد جوان که به اتهام قتل بازداشت شده، مدعی است پس از ضربه زدن به زن جوان و هنگام فرار از اینکه زن مورد علاقه اش به قتل رسیده بود، اطلاع نداشته و بعد از دستگیری متوجه شده است. با مقتول چطور آشنا شدی؟ 5 ماه قبل در یکی از خیابان های شمال تهران با او آشنا شدم. رابطه مان اوایل در حد تلفن و پیامک بود، اما کم ...
افسوس که او را نشناختم
. مشکل از زمانی شروع شد که من ورشکسته شدم. در کمتر از 3 سال تمام دارایی ام را از دست دادم و درست زمانی که نیاز به کمک همسرم داشتم او مرا ترک کرد. در گذشته هر چه پول در میآوردم به پای خانواده ام میریختم، هر چقدر می خواست خرید می کرد. خودم هم کاملاً به او وفادار بودم. در طول این سال ها کاملا به او عادت کرده بودم و در واقع من عاشق او شده بودم اما ضربه ای که لیلا به من زد بدتر از ورشکستگی ام در کار ...
معمای اتوبان
را که دکتر برایش در منزل آورده بود با دقت مطالعه کرد. در گزارش ذکر شده بود مقتول زنی 62 ساله است که حدود دو ماه قبل با روسری خودش خفه شده و خیلی ناشیانه دفن گردیده بود. سرگرد از همکارش خواست که تحقیقات را برای شناسایی زن آغاز کنند. هنوز چند ساعتی نگذشته بود که محمدی، همکار سرگرد با او تماس گرفت و گفت هویت مقتول شناسایی شده است. سرگرد خودش را به سرعت به آگاهی رساند. محمدی در اتاق سرگرد منتظر بود ...
ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطه ای بی فرجام
اسفند سال 92 آغاز شد و خانواده دختر 19 ساله ای به نام غزاله خبر ناپدید شدن دخترشان را اعلام کردند اما خیلی زود مشخص شد او آخرین بار به خانه دوستش که پسری 18 ساله به نام آرمان بوده رفته است. با دستگیری آرمان، او پس از چند روز به قتل غزاله اعتراف کرد و بازداشت شد. اما مدتی بعد منکر قتل شد و گفت آن روز از غزاله خواستم برای صحبت و خداحافظی به خانه ما بیاید چون می خواست برای ادامه تحصیل به خارج از کشور ...
اولین زن قاتل در ایران که بود؟ + تصاویر
اولین زنی که در تاریخ جنایی کشور به چوبه دار سپرده شد، اسم عجیبی دارد؛ ایران شریفی. ایران شریفی در زندان قصر و چند ساعت قبل از رفتن به سوی چوبه دار به قاضی عسگر می گوید: من قربانی چند نفر شدم؛ من را در بچگی شوهر دادند و از همان زمان بدبختی من شروع شد. من هفت بچه دارم؛ یکی از دیگری بهتر و احساس مادری را خوب می فهمم. و بعد هم این بیت شعر را می خواند: گیرم که خلق را به فریبی بفریب/ با دست ...
شیطان با نقاب خواستگار
از نظر من همه چیز طبیعی بود و دخترم هم مثل سایر دانش آموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمی زدم زیر این ظاهر آرام و سربه زیر، یک موجود سرکش پنهان شده که از 11سالگی مشغول گفت وگوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد .دو سال پنهانی با هم در تماس بوده اند و در این مدت آن پسر عکس هایی از خودش برای آیدا می فرستد که دخترم فکر می کند با یک جوان تحصیلکرده و مرفه سروکار ...
احمدعباسی: نمی دانم پاداش مان چیست ولی قول آینده را دادند
؟ قبل از دریافت جوایز فردی در روز پایانی جام ملت های فوتسال آسیا گریه کردید. دلیل این موضوع چه بود؟ ، وی در واکنش به این سؤال اظهار داشت: من به خاطر اعضای خانواده ام، پدرم، مادرم، همسرم، خواهرم و همه آنهایی که دیدند من در 10 یا 12 سال اخیر از کجا به کجا رسیدم، فقط برای آنها خوشحال بودم. جایزه فردی فقط به خاطر خانواده ام مرا خوشحال کرد، چرا که آنها از این بابت خوشحال هستند، وگرنه من اصلاً ...
جنایت فجیع در هواخواهی یک دوست در جوادیه تهران + جزییات
زدم که روی زمین افتاد. خسرو ضربه ای به شهرام نزد.اواز سوی شهرام به شدت کتک خورده بود.من نمی دانم چرا شهرام دوستم را خفت کرده بود. خسرو نیز در بازجویی گفت: من نقشی در درگیری نداشتم.محمود وقتی دید شهرام مرا کتک زده خیلی عصبانی شد و او را با چاقو زد. محمود حتی از شدت خشم می خواست سر مقتول را ببرد که مانع شدم و با پا سر مقتول را تکان دادم تا محمود متوجه شود شهرام فوت کرده و زنده ...
خانم دانشجوی پزشکی خام خواستگار مقیم آمریکا شد و خانواده اش را زیر پا گذاشت + نظر کارشناسی
به گزارش زیرنویس، دختر 30 ساله که برای مشورت های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده ام ازدواج کرده اند و زندگی [... ...
اعتراف به قتل در حمایت از رفیق
مردی که در حمایت از رفیقش دست به قتل زده است، مدعی شد مقتول مست بود و قصد اخاذی داشت. به گزارش اعتمادآنلاین ، متهم که پس از مدتی فرار بازداشت شده است به قتل اعتراف کرد و گفت یک بار از دست مقتول به همراه دوستش فرار کرده بود. مأموران اوایل سال گذشته در جریان درگیری خونینی در جنوب تهران قرار گرفتند. مرد زخمی که شهرام نام داشت ساعاتی بعد از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد ...
نجات دادم تا آسوده بخوابم
تلاش کردم او را متوجه ماجرا کنم. راننده خودرو را چند متر مانده به من متوقف کرد. تعجب کرده بود که چرا در وسط جاده خودم را اینگونه می زنم. گفتم پل خراب شده و نباید جلوتر برود. او که متوجه ماجرا شد، خودرویش را در این سوی پل پارک کرد و با شهرداری و پلیس تماس گرفت تا کمک بخواهد. دهقان فداکار مرندی حالا وجدانش راحت است و می گوید که نمی توانست از کنار این ماجرا بی تفاوت عبور کند و باید برای نجات ...
عامل جنایت گاندی نمی دانست قاتل است
اورژانس و پلیس تماس گرفتند اما زمانی که آمبولانس رسید، زن جوان به دلیل شدت جراحات جانش را از دست داده بود. در این شرایط گزارش این حادثه به قاضی سالار صنعتگر، بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او به همراه تیم بررسی صحنه جرم راهی محل جنایت شدند. بررسی های اولیه از این حکایت داشت که مقتول، زنی 37 ساله بود که با 20 ضربه چاقو به قتل رسیده بود. بررسی ها نشان می داد که قاتل فردی آشنا بود و این دو ...
شوهرم را کشتم چون به دختر هفت ساله مان دست درازی کرد
که فردی وارد خانه شد و شوهرم را کشت. فکر می کنم کسی که شوهرم را کشته صاحب کار اوست. این زن 42 ساله به مأموران گفت: چند ماه قبل من و شوهرم به همراه بچه هایمان به دماوند آمدیم و ساکن شدیم. در یک گاوداری کار می کردیم. روز حادثه وقتی گوسفندها را دوشیدیم صاحب کار شوهرم از او خواست شیر را به مغازه ببرد اما شوهرم گفت دیروقت است و این کار را نمی کند. سر این موضوع با هم جروبحث کردند و بعد شوهرم ...
اعترافات هولناک زنِ بی رحم به قتل همسرش
8 آبان سال 1401 مأموران پلیس با تماس تلفنی زنی جوان مبنی بر قتل مرموز شوهرش به یک دامداری در منطقه دماوند رفتند. بررسی های اولیه نشان می داد مرد 43 ساله با ضربه های جسم سخت به سرش جان باخته است. زن جوان در توضیح ماجرا گفت: من و همسرم با پسر 10 ساله و دختر [...]
شوهرم قصد آزار دخترمان را داشت!
ها را آب بدهیم. بیرون با سنگ او را زدم که در جواب دو لگد به من زد و وارد ساختمان شد. وقتی خوابید میله آهنی را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم که مرد. کمی کنار جسدش ماندم و بعد همسایه ها را خبر کردم. پسر منیر هم در تحقیقات ادعای مادرش را تایید کرد و گفت : وقتی متوجه نیت پدرم شدم، جیغ کشیدم تا مانعش شوم. سکانس پایانی؛ پای میز محاکمه با تکمیل تحقیقات و شکایت پدر و مادر مقتول، برای منیر کیفرخواست صادر شد و پرونده اش برای محاکمه به شعبه یازدهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی سجاد منافی آذر ارسال شد. ...
می گفت شهادت در جوانی قشنگ است!
مأموریت محمد به تأخیر افتاد و بعد از پایان روضه خوانی به تهران برگشتیم. سه شب قبل از اعزام آخر محمد به سوریه، پسرعمویش را که تازه عقد کرده بود با تازه عروسش و بزرگتر ها برای شام دعوت کردم. بعد از شام محمد جلوی میهمانان به من گفت: مادر دعا کن این دفعه مادر شهید شوی! زن عمویش ناراحت شد و گفت: محمد چرا دست از این حرف هایت بر نمی داری؟ محمد گفت: ناراحتی ندارد. مادرم چند سال خواهر شهید است حالا از این به ...
روایتی کوتاه از زندگی معلمی کارآفرین؛ سخت و آسان
و در منطقه لاله تبریز دامداری می خرد و مشغول دامداری می شود. یادم می آید زمانی که شش ساله بودم پدرم شیر دامداری را به پاستوریزه می داد و بخشی از آن را مادرم در محله خودمان تپلی باغ و قره باغی در منزل می فروخت. دوران ابتدایی را در مدرسه آزم تپلی باغ تبریز گذراندم، پس از طی دوره ابتدایی، دوره دبیرستان را در مدرسه ارم پشت میدان ساعت تحصیل می کردم که همزمان با کلاس هشتم به تهران نقل مکان ...
سمانه 27 ساله در پاتوق مردان کثیف چه می کرد ! / با پای خودم آمدم !
دلیل او دیگر پولی برای خرید مواد مخدر نمی پرداخت و من در شرایط سختی به سر می بردم تا جایی که مجبور بودم از پدرم و اطرافیانم پول قرض کنم در حالی که می دانستم هیچ گاه نمی توانم این پول ها را برگردانم. بالاخره 7 سال قبل پدرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من دیگر تنها پشتیبانم را از دست دادم. چند ماه بعد هم جمال مرا به اجبار طلاق داد و به همراه پسرم از تربت حیدریه به مشهد مهاجرت کرد. در ...
قتل وحشتناک مادر با ضربه های دمبل بدنسازی
شفاآنلاین جامعه رییس پلیس آگاهی پایتخت از بازداشت پسری که با ضربه های هولناک دمبل مادر خود را به قتل رسانده بود، خبر داد و گفت: پسر سنگدل در کوتاه ترین زمان ممکن پس از قتل مادرش، دستگیر شد. به گزارش شفاآنلاین: به نقل از پلیس تهران بزرگ، سردار علی ولیپور گودرزی، رییس پلیس آگاهی پایتخت گفت: چندی قبل ماموران کلانتری 102 پاسداران، از طریق تماس تلفنی با اداره دهم پلیس آگاهی از قتل زن ...
بنّای عارفی که زمان و مکان شهادتش را می دانست...
در چهار راه خندق (شرق دجله) به شهادت می رسند. بعد از 27 سال استخوان های پدرم برگشت آخرین بار من 10 ساله بودم و شب پیش از رفتن شان ما بچه ها را به همراه مادرم به حرم امام رضا(ع) برد و ما را به دست آقا سپرد. در آنجا به مادرم گفت: من شما و بچه ها را به آقا امام رضا(ع) سپردم. هر وقت، هر مشکلی برای تان پیش آمد، بیایید حرم آقا، من سفارش شما را به آقا کرده ام و فردا صبح با همه ما ...
ماجرای فلک شدن مرضیه حدیدچی در مکتب خانه
شدم و او را بر سر موضع ناحق دیدم به فکر چاره و راهکار دیگری افتاد. بایستی به شکلی پنهان تصمیم درس خواندن را عملی می کردم. از آن جا که پدرم مغازه کتاب و کاغذ فروشی داشت و گاهی هم به صحافی اوراق و دفاتر و کتب می پرداخت، ما همیشه در خانه مقدار زیادی حاشیه و کناره های بریده کاغذ برای سوزاندن داشتیم. به این ترتیب من مخفیانه تعدادی از این نوارهای کاغذ را بر می داشتم و شبها هنگامی که همه به خواب می رفتند ...