من از رفتار شیطانی ام شرمسارم ! / مادر سرطانی دیر به خودش آمد !
سایر منابع:
سایر خبرها
بانویی که با تشویق همسر شهیدش معلم شد + فیلم
معلمی را مرهون حمایت همسرم هستم، گفت: وقتی دیپلم گرفتم ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم اما شهید طاهری دوست داشت که به دانشگاه بروم که با حمایت و پشتیبانی او باوجود داشتن فرزند، در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شدم و ادامه تحصیل دادم و به کار مشغول شدم. اگر به اراده خودم بود به خاطر مشغله کار خانه و بچه داری ادامه تحصیل نمی دادم اما با تشویق و دلگرمی همسرم این مسیر را رفتم و افتخار خدمت در کسوت معلمی نصیبم شد. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی انتهای پیام ...
قاتل ناموسی در صحنه ملاقات زن خیانتکار با مرد متاهل اعدام می شود؟
مادر رامین درخواست قصاص را مطرح کرد. وقتی مهیار روبه روی قضات ایستاد به تشریح جنایت پرداخت و گفت: من و همسرم دو دختر دوقلو داریم .رابطه خوبی با هم داشتیم اما مدتی بود به رفتار او مشکوک شده بودم .یک بار اسم یک زن را در گوشی موبایلش دیدم که بارها با او تماس تصویری گرفته بود. من مشکوک شدم و درباره او از همسرم سوال پرسیدم .اما ستاره گفت او دوست جدیدش است .من مدتی بود رفتارهای همسرم را زیر ...
روایت برادر کوچکتر رهبر معظم انقلاب از زندگی خصوصی و کمکهای رهبری به ایشان+عکس
می بردند میدان شهدای فعلی، از آنجا اتوبوس سوار می شدم، می رفتم سردخانه سام در جاده فردوسی. آنجا هیات مدیره بودم من. شرکت بود، یک سردخانه مشهد داشت، اهواز به ساری، من هیات مدیره آن شده بودم زمان شهید امیرزاده در سال 59. این مختصر بود، به دلیل رفاقتمان با آقای امیرزاده فقط نه به دلیل تخصص. می رفتم آنجا، نماز می خواندم، ناهار می خوردم، یک چرت مختصری می زدم، کارهای سردخانه را بازدید می کردم، سالن ها ...
آزار سیاه 5 زن تهرانی توسط رمال 2 زنه / اعترافات عجیبش در دادگاه
مرد رمال مطرح کردند. یکی از شاکیان، دختر جوانی بود که به مأموران گفت : از چند سال قبل به یک بیماری ناشناخته مبتلا و دچار ضعف عضلانی شده بودم. برای درمان نزد چند پزشک رفتم اما هیچ کدام درمان قطعی برای آن پیدا نکردند. سرانجام مرد رمالی به نام بصیر را به من معرفی کردند که مدعی درمان بیماری های سخت بود. چند بار پیش مرد رمال رفتم که آخرین بار ادعا کرد باید لباس هایم را در بیاورم تا از طریق انرژی درمانی ...
می ترسم شهادت را از دست بدهم / آن شاهرخ ضرغام کجا و این کجا
. کاملاً در تیررس بود. خیلی ترسیدم اما با سلامتی به خط ما رسید. با تعجب دیدم شاهرخ با چند نفر از دوستانش آمده. خیلی خوشحال شدم، بعد از کمی صحبت کردن مرا از بچه ها جدا کرد و گفت: سید یه خواهشی از شما دارم. با تعجب پرسیدم چی شده هر چی بخوای نوکرتم سریع ردیف میکنم. کمی مکث کرد و با صدایی بغض آلود گفت: می خوام برام دعا کنی تعجب من بیشتر شد. منتظر هر حرفی بودم به جز این. بعد ادامه داد و گفت ...
سلاح معلم نجف آبادی برای نبرد با سرطان
درس عشق و محبت داده است. این معلم فداکار اصفهانی ماجرای خود را چنین روایت می کند: 7 ماه پس از ازدواج، همسرم را در اثر تصادف از دست دادم. آن روزها در شهرستان فریدون شهر تدریس می کردم و پس از این اتفاق، برادرم به طور ویژه از من حمایت کرد. او قدری تاریخ را ورق می زند و به مهرماه 1400 می رود: در مهرماه سال 1400 برادر و شوهرخواهرم را در فاصله یک روز در اثر کرونا از دست دادم و این ...
زن جوان در دادگاه: مرد بدهکار از من فیلم سیاه گرفت تا شکایت نکنم
. در ابتدای این جلسه شاکی با تشریح ماجرای تعرض، فیلم سیاه و بدهی 200 میلیونی از قضات درخواست اشد مجازات برای متهم کرد. سپس متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامش به قضات گفت: وقتی در کارگاه این زن مشغول به کار شدم او از همان ابتدا خودش را به من نزدیک کرد مدام از همسرش گلایه می کرد و از من خواست تا باهم صمیمی شویم. موضوع بدهی 200 میلیون تومانی هم ربطی به رابطه من و او نداشت و نمی دانم که چرا این دو مسأله را به هم ربط داده است. من اتهام آزار و اذیت و تعرض را قبول ندارم. پس از اظهارات متهم، قضات ختم جلسه را اعلام کردند و برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
اهمیت تربیت نسل آینده ساز سبب روی آوردن من به هنر معلمی شد
برنامه ریزی دقیق و درست به تمام فعالیت های خود برسد و در جشنواره های مختلف هم شرکت کند و بتواند بدرخشد. ثقفی با بیان اینکه خاطره ای از دوران دانش آموزی است که هیچگاه آن را فراموش نمی کنم، افزود: در خرداد 1368 که دوران ابتدایی بودم و برای امتحانات آماده می شدم در روز 14خرداد که به مدرسه رفتم، خبر رحلت امام خمینی(ره) را از بلندگوها پخش کردند که همه ما دانش آموزان تا زمان بازگشت به خانه، گریه می کردیم و غمگین بودیم و این خاطره همیشه در ذهن من است. دانش آموز خبرنگار: مهدی سروریان ...
کلاس درس را به خانه دانش آموز بیمار بردم
ی و بدون اما و اگر بیندیشم. چه آمال و آرزویی در زندگی تان برای خودتان داشته یا دارید؟ با توجه به محدودیت هایی که در زندگی ام داشتم، آرزو دارم از نظر مکانی در جایی بهتر و با امکانات بیشتر زندگی کنم. مطمئنم خداوند هم این خواسته را برایم محقق خواهد کرد. چه خواسته ای از مسئولان دارید؟ چه خواسته ای برای بچه ها دارید؟ همانطور که خودتان می دانید کمتر به معلم ها توجه می ...
کلاس درس را به خانه دانش آموز بیمار بردم
ام تا قبول شدن در آزمون معلمی قدری زیاد شد. حدود 6-5سال طول کشید تا در آزمون استخدامی آموزش و پرورش قبول شوم. اما از قبل قصد داشتم که معلم شوم. دورانی که می خواستم در کنکور شرکت کنم، در سال1389 دانشگاه تربیت معلم نیرو نمی گرفت و از آنجا که من دانش آموز زرنگی بودم، در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته روانشناسی قبول شدم و مدرکم را از این دانشگاه دریافت کردم. بعدها که آزمون استخدامی برگزار شد، مرا پذیرفتند ...
شاهرخ خان در تهران دستگیر شد
آخرین مدل دستش است. من هم که مواد کشیده بودم و آماده سرقت. این بود که گوشی را قاپیدم و فرار کردم. طعمه ات خانم بود یا آقا؟ در مرام من سرقت از خانم ها نیست. من به هیچ عنوان از یک زن سرقت نمی کنم. من در زندان کسانی را که از خانم ها سرقت کرده بودند، مسخره می کردم. خالکوبی روی پایت چیست؟ هرکه مرا دید تو را نفرین کرد . منظورم کسی است که مرا به این راه کشاند. نفرین ندارد؟ به نظر من که نفرین دارد. من داشتم زندگی ام را می کرد که یکی از دوستانم گفت بیا برویم سرقت. چون خوش تیپی و کسی به تو شک نمی کند. من هم رفتم و دیدم پولش خوب است و دیگر نتوانستم از این راه خارج شوم. ...
در همسایگی معلم
؛ اما پولی نداشتم. فکری به ذهنم رسید. سراغ کاسه بشقاب های توی زیرزمین که مادرم برای جهیزیه خواهرم نگه داشته بود، رفتم و از میان آن ها یک سرویس شش تایی پیش دستی گل بهی رنگ قشنگ را انتخاب کردم. کاغذ کادو هم نداشتم. از روزنامه های برادرم چند برگ برداشتم و بشقاب ها را کادوپیچ کردم. صبح زود هدیه را توی کیفم گذاشتم و به مدرسه رفتم. سر کلاس قلبم تندتند می زد. تمام وقت منتظر فرصت مناسبی بودم که ...
فساد اخلاقی تازه عروس عقل از سر مردم پَراند!
به گزارش خبرنگار حوادث ایونا به نقل از خبر فوری، زن 26 ساله ای که در پی شکایت همسرش مبنی بر خیانت، به کلانتری احضار شده بود در حالی که حسادت های زنانه را عامل اصلی تیره روزی هایش می دانست به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: تحصیلات دبیرستان را به پایان رسانده بودم که با فریبرز آشنا شدم به همین دلیل قید ادامه تحصیل را زدم و درگیر عشق خیابانی شدم خیلی زود ارتباط تلفنی ما به ...
یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که 14 سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانش آموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب ...
میزبان کریم
خواستم بروم تو و از آقا عذرخواهی کنم، بابت آن مشت ها، بابت آن اصرارها، بابت آن فکر ها و از همه بدتر بابت آن نیت احمقانه! روضه که تمام شد رفتم پای ضریح و بعد از پدر و مادرم از جانب آن سه زن ورامینی زیارت کردم، بعد از جانب رفیقی که بیمار بود و بعد هم دعا های دیگر! آدم فراموش کار است، خیلی زیاد! برای مثال همین بس که دو ساعت بعد توی مضیف نشسته بودم و در حالی که سوپ می خوردم برای حسین و بقیه تعریف می کردم که چقدر خوش روزی هستم، در حالی که من هیچ کاره بودم، میزبان کریم بود، کریم ابن الکریم! ...
روایت جهاد و خدمتی که زیر سایه معلمی قد کشید + عکس
...> نقطه عطف ورود به حوزه قرآن؛ از حرم امام رضا(ع) پیش از انقلاب با جلسات قرآن آشنایی داشتم اما بعد از انقلاب با وجود اینکه معلم مقطع دبیرستان بودم و رشته تخصصی ام دینی و قرآن و عربی بود در روخوانی قرآن ضعف داشتم. حدود سال 1378 سفری به مشهد داشتم، هر شب در کنار پنجره فولاد بیماران و معلولان زیادی می دیدم که به امام رضا(ع) دخیل بسته اند، به جای خود بیشتر برای آنها دعا می کردم احساس می کردم ...
ماجرای تلخ دختر فراری!
به گزارش سیتنا، زن میان سال که از حدود یک هفته قبل از دخترش اطلاعی نداشت با دیدن دختر فراری در مرکز انتظامی،لب به شکوه گشود و با بیان این که دیگر از رفتارها و آبروریزی های دخترم خسته شده ام و می خواهم سرپرستی او را به شوهر سابقم بسپارم درباره ماجراهای فرار دخترش از منزل به مشاورو مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: لادن وقتی وارد دبیرستان شد تحت تاثیر رفتارهای دو تن از دوستانش قرارگرفت و آداب ...
رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسر زن جوان | خواسته های شرم آور+جزییات
همسرم رفتارها و خواسته های غیر متعارفی دارد که از بیان آن شرم دارم. این ها بخشی از اظهارات زن 27ساله ای است که برای چاره جویی درباره رفتارهای غیرمتعارف و بی شرمانه همسرش به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری میرزا کوچک خان مشهد مراجعه کرده بود. این زن جوان درباره ماجرای ازدواجش با مردی بی بند و بار گفت: پدرم کارگری ساده و بی سواد بود که به سختی می توانست هزینه های زندگی خانواده 5 ...
فرمانده ای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود
وارد جبهه شدم. آن موقع کم سن و سال بودم و لباس خاکی اندازه من پیدا نمی شد، مجبور بودم همان سایز موجودی که هست را بپوشم. هرکجا پدرم می رفت من هم دنبالش می رفتم و اصلاً خبر نداشتم که پدرم فرمانده تیپ 18 جواد الائمه (ع) را برعهده دارد. با آنکه پدرم از لحاظ سواد تا سوم دبستان بیشتر درس نخوانده بود، ولی سواد علمی بالایی داشت و به قرآن و نهج البلاغه اشراف داشت و سخنرانی های قهاری برای رزمندگان داشت. تمام ...
شهیدی که شاهد ترور رهبر انقلاب بود
، ترسیدم. با ناراحتی گفت آیت الله خامنه ای را ترور کردند. پیکرش در روز تشییع همانند همان روز گل آلود بود. وقتی فرزندی بیمار شود، مادر زود تر از کودک حالش بد می شود. مادر ها حال مرا در آن لحظه که پیکر پسرم را دیدم، درک می کنند. خداوند صبر و تحمل دوری از فرزندم را به من عطا کرد. در غیر این صورت من طاقت یک روز دوری از داریوش را نداشتم نمی دانم این همه سال را چگونه نبودش را تحمل کردم. ...
استاد حقوق فرانسوی با سفر به فلسطین مسلمان شد
سال با فلسطینی ها کار کرده بود. وی افزود: من در مراکش با مسلمانان آشنا شدم و سپس به مسجدی در کازابلانکا رفتم. من در آن زمان سرگردان شده بودم و دینی نداشتم. رومانو ادامه داد: خیلی ناراحت و بدبخت بودم؛ بعد به فرانسه برگشتم و بعد از چندین سال به فلسطین رفتم و از الخلیل و نابلس دیدن کردم و به اردوگاه جنین که فلسطینی ها از من دعوت کردند رفتم. آن ها به من گفتند ما به شما کمک می ...
معلمی که امام خمینی(ره) خطبه عقدش را خواند
. وی با اشاره به اینکه همسرم مرکزیت صله رحم در اقوام بود، تصریح کرد: مرحوم هزاوه ای بسیار مهربان بود و به خانواده و پدر و مادر اهمیت می داد. به پدر و مادر خود و بنده بسیار احترام می گذاشت و به کارهای آنها رسیدگی می کرد. همسر مرحوم هزاوه ای با بیان اینکه دی ماه سال 1365 توسط امام خمینی(ره) عقد شدیم، از جریان عقدشان توسط امام خمینی(ره) گفت: مرحوم هزاوه ای قبل از عقد به بنده گفت ...
دعوای زوج جوان به خاطر حواس پرتی
زن جوان که متوجه این حواس پرتی شوهرش شد، در نهایت چنان جنجالی به راه انداخت که کار این زوج جوان پس از چهار سال زندگی مشترک به دادگاه خانواده تهران کشیده شد. مرد جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت درباره علت درخواست طلاق شان گفت: آقای قاضی باورتان نمی شود، ولی همه چیز از وقتی شروع شد که من گوشی تلفن همراه مان را در خانه دوست مان جا گذاشتم. ریحانه چنان جنجالی به راه انداخت که هنوز هم ...
خاطرات نفس گیر از نخستین روز عملیات بیت المقدس
.... در این مدت، خانواده و دوستان و آشنایان را از وضعیتم مطلع نکردم. دوست نداشتم که بی جهت نگران شوند و به اصفهان بیایند. روز اول خرداد بود که از بیمارستان مرخص شدم. از طرف واحد تعاون بسیج، یکدست لباس و مبلغی پول به من دادند. برایم بلیت گرفتند و من با اتوبوس، راهی تهران شدم و در تهران، مستقیم به خانه رفتم. من روز 10 اردیبهشت 1361 مصادف با اولین روز عملیات بیت المقدس، مجروح ...
خبرنگاری که معلم شد
دستم بود و داشتم به طرف نمازخانه می رفتم. همین که مرا در آینه دید، برگشت سمتم و گفت: خانم، مقنعه مرا درست می کنی؟ هر کار می کنم نمی شود . مقنعه را جلوتر آوردم کنارش را تا زدم و مرتب کردم. با هم رفتیم به طرف نمازخانه. بچه ها چادرهای گل گلی و سفیدشان را سر کرده بودند و منتظر بودند. چند نفری هم که چادر نداشتند، صف آخر ایستاده بودند. روز قبل گفته بودم فردا چادر رنگی بیاورید. بماند که نیم ساعت ...
آنچه بوی جوی مولیان با بزرگ معلم ایل کرد!
استاد محمد بهمن بیگی، یکی از چهره های محبوب و نام آشنای عرصه فرهنگ و ادب و از بنیانگذاران آموزش عشایری است که با تلاش و کوششی وصف ناپذیر، توانست جهت پرورش استعدادهای درخشان فرزندان عشایر ایران، قدم های ماندگار و بنیادین بردارد.
محاکمه مرد رمال به اتهام تعرض به 5 زن | فریب زنان به بهانه بخت گشایی و حل مشکلات
بودم که یک مرد خوب همسرم بشود از طریق یکی از دوستانم با سعید آشنا شدم. وقتی به خانه اش رفتم او گفت که می تواند با دادن یک نسخه جادویی کاری کند که خیلی زود مرد ایده آلم به خواستگاری ام بیاید و بختم باز شود اما این مرد شیاد من را مورد آزار و اذیت قرار داد. سومین شاکی هم گفت: چند سالی بود که مشکلات اقتصادی، من و خانواده ام را آزار می داد و فکر کردم می توانم با گرفتن یک نسخه از متهم قفل ...