نقشه ناکام زن فریب کار برای شوهر دوم
سایر منابع:
سایر خبرها
عاقبت شوم ازدواج فقط به خاطر زیبایی همسر
ام حتی یک ریال پس انداز کنم. زن جوان گفت: مگر نمی دانستی زن گرفتن خرج دارد؟ وظیفه ات هست که هزینه های مرا تأمین کنی. آرش هم بلافاصله گفت: می بینید آقای قاضی این منطق و رفتارش هست من واقعاً دیگر خسته شدم از این وضع همش درگیر این حرف ها هستیم خانواده ام هم شاکی شده اند دراین 7 ماه یک بار نخواسته خانواده مرا دعوت کند، چون می گوید وقت ندارم و حوصله ندارم ولی برای کار های بیخودی ...
خانم سارق معروف به کماندو در مشهد دستگیر شد / یک روز قبل از زایمان هم دست از دزدی برنداشت + جزییات
به گزارش زیرنویس، این ها بخشی از اظهارات زن 35 ساله معروف به کماندو است که با هوشیاری ماموران کلانتری شفای مشهد به همراه دو تن دیگر از همدستانش در حالی دستگیر شد که قصد داشت یک کامیون لوازم سرقتی را به مکان دیگری انتقال دهد. این زن جوان درباره سرگذشت خود به مشاور و [...]
پسرم، پدرش را کتک می زند
طعم نامزدی را نچشیده بودم، به دختری مطلقه تبدیل شدم. خلاصه یک سال بعد از این ماجرا و در حالی که 15 سال بیشتر نداشتم، محمد به خواستگاری ام آمد و خانواده ام نیز برای فرار از سرزنش و نگاه های کنایه آمیز مردم مجبور شدند با این ازدواج موافقت کنند. با آن که من هم می دانستم که مادر محمد در زندگی عروس هایش دخالت می کند و هیچ کس بدون اجازه او نمی تواندکاری انجام بدهد یا خواسته ای داشته باشد، ...
زن خیانتکار قربانی رابطه شیطانی شد
بردم و به قتل رساندم و جسدش را آتش زدم .شوهر سارا آنقدر به من اعتماد داشت .که از زمان تشکیل پرونده فقدانی از من خواست او را همراهی کنم و من هر روز به پلیس آگاهی می آمدم و در نقش یک دوست و همکار دلسوز همسرش را همراهی می کردم و گمان نمی کردم کارآگاهان به من مشکوک شوند و با خیال راحت مشغول زندگی شخصی خودم بودم تا امروز که دستبند به دستم خورد و متوجه شدم افسر پرونده چندین روز است که مرا زیر نظر دارد و ...
دستگیری مرد هزارچهره در مشهد | این مرد زن ها را فریب می داد و... | پای زن های تهرانی هم به میان آمد
خوردم و 3 روز بعد زمانی به هوش آمدم که درون خودرویم افتاده بودم و اوضاع وخیمی داشتم. تازه متوجه شدم که آن مرد مسافر گوشواره، النگو و گردنبندم را به همراه کیف و گوشی تلفنم به سرقت برده است. یکی دیگر از شاکیان وی که برای تامین مخارج زندگی در یک طباخی (کله پزی) کار می کرد، درباره این تبهکار بی رحم گفت: او یک روز صبح به کله پزی آمد و بیشتر از هزینه صبحانه اش به من انعام داد. روز بعد هم با زن ...
این زن چرا با مرد ثروتمند صیغه شد ! / این زن صیغه ای خطرناک است !
سوخته بود دختر نرگس را به کمپ ترک اعتیاد فرستادم و هزینه اش را هم دادم. همزمان زن و دختر کوچکش در خانه من زندگی می کردند. پس از مدتی نرگس با تعریف از مهربانی من و از آنجایی که گاهی لازم بود مرا جابجا کند پیشنهاد داد صیغه ام شود. از آنجایی که من هم از او بدی ندیده بودم با پیشنهادش موافقت کردم. پیرمرد پس از تشریح شرایط زندگی خودش در مورد نحوه سرقت گفت: زندگی من در این شرایط ادامه داشت تا ...
زندگی نامه رضا توکلی/حواشی و ناگفته ها
...> رضا توکلی: من در خانواده متوسط و درجه پایین در مشهد به دنیا آمدم ولی بخاطر کار پدرم به تهران آمدیم و در سمت امیریه ساکن و آنجا بزرگ شدم از همان کودکی به موسیقی علاقه داشتم اما بخاطر مخالفت خانواده یواشکی به دنبال موسیقی می رفتم و از 8 سالگی ریتم را می شناختم و می توانستم بنوازم کنار کار موسیقی مسجدم را هم می رفتم و همیشه خودم را به نماز جماعت می رساندم ، نمی خواهم شعار بدهم ...
سرقت اتوبوس بی آر تی برای درمان پاهای سوخته / این دزد از هول حلیم افتاد تو دیگ
به گزارش زیرنویس، چند روز قبل مرد میانسالی در تماس با پلیس از سرقت اتوبوسش خبر داد. او گفت: راننده بی آرتی خط راه آهن – تجریش هستم. لحظاتی قبل، پس از آنکه مسافرانم را در پایانه پیاده کردم و شیفتم را تحویل دادم راهی خانه شدم. بین راه تشنه ام شد و برای خرید آبمیوه اتوبوس را [...]
عکس/ ازدواج خبرساز زن جوان با مرد عجیب الخلقه مثل بمب ترکید!
ارتباط کمک کنند. با این حال، از آن زمان تاکنون راه های دیگری نیز برای ارتباط پیدا کرده ام، مانند یادداشت برداری و تایپ کردن در تلفنم. وقتی فقط چند روزه بودم، من را از ایلینوی، محل تولدم، به شیکاگو بردند تا چندین عمل جراحی انجام دهم. زمانی که می خواستند برایم فک بسازند، پیوند استخوان و پوست داشتم، اما وقتی بزرگ شدم بدنم آن را رد کرد و ناموفق بود. سپس من را به فرزندخواندگی گرفتند و با خانواده ...
زنان در جوامع سنتی و روستایی ایران
بنا به همین رسوم کهنه بوده، یا امکان ازدواج برای دو نفر که یکدیگر را دوست داشتند هم وجود داشت می گوید من می توانم از چهار نوع رسم ازدواج برایتان بگویم، از دواج توافقی، ازدواج در قبال خونبها، ازدواج دست رویش گذاشتن وازدواج فراری بردن، که جز در آخری که باز هم بنا به سنتها انجام می شود، در سه ازدواج اول خانواده و جامعه مردسالار برای ازدواج دختران و زنان تصمیم می گیرند. رمان ماه درمه زندگی ...
لباس عروسی به رنگ آوار!
خاطر از دست دادن وسایل ارزشمند و بسیار مهمم خیلی ناراحت بودم، اما خبر نداشتم که روزهای آینده قرار است روزهای سخت تری باشد! خانه ای که من و خالد با هم وسایلش را چیده بودیم هم بمباران و با خاک یکسان شد. خانه ای که راحت به دست نیامده و حاصل سال ها، ماه ها، روزها و شب های طولانی ای بود که خالد در شیفت های بیمارستان چشم روی هم نگذاشته بود. تالار عروسی هم در یک چشم به هم زدن نابود شد. حتی مغازه ...
خیانت زنم داغونم کرد/ از کسانی که زندگی من و فرزندم را نابود کردند نمی گذرم!
حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد از آن روز به بعد با حجاب و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط صحبت می کرد اما سخنان او نشان از یک ارتباط ...
این پسر نباید متولد می شد ! / مادرش راز تلخی را فاش کرد !
به گزارش زیرنویس، زن48 ساله با بیان این که بارها آرزو کرده ام کاش همین فرزند را هم نداشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: طبق عرف و برخی رسومی که هنوز در نقاطی از کشور وجود دارد، قرار بود به خواست بزرگ ترها با نوه عمویم ازدواج [...]
مصائب دختران 18 ساله ی ایرانی در دهه ی 40 / برزخ نوجوانی برای دختران همیشه سخت تر از پسران است؟
... یک کارمند دولت بود که می گفت خانه و زندگی و سه هزار تومن حقوق دارد... می گفت عاشق من شده! اما کی شوهر می کنه؟ هنوز خیلی وقت دارم. راستش را بخواهید من تا عاشق نشوم شوهر نمی کنم. اصلا از ازدواج می ترسم... دخترخاله ام یک سال نیست که به خانه ی شوهر رفته اما هر ماه دو بار قهر می کند و می آید به خانه ی ما... فایده ی این زندگی چیست؟ همه اش دعوا، همه اش قهر! عینا مثل بابا و مامان خودم! بیست وپنج سال است ...
شوهرم سارق سابقه دار است؛ طلاق می گیرم
شهرام و همسرش فهیمه بعد از 10 سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق گرفته اند. دلایلی که فهیمه برای این جدایی آورده، از نظر دادگاه هم قابل پذیرش است. این زن برای اعتمادآنلاین از زندگی اش می گوید. *چه مدتی با شوهرت زندگی کردی؟ ما 10 سال زن و شوهر بودیم؛ اما در کل 2 سال هم با هم زندگی نکردیم. *از اول اختلاف داشتید؟ اصلا کنار هم نبودیم که اختلاف هم داشته باشیم ...
زن جوان در دادگاه: شوهرم ناتوانی جنسی دارد و هر بار از من...!
زنی که از سوی شوهرش مورد شکنجه و آزار قرار می گرفت بعد از کش و قوس قضایی توانست از او جدا شود. این زن گفت: بعد از ازدواج متوجه شدم شوهرم تمایلی به برقراری رابطه جنسی ندارد، به دکتر و روانپزشک مراجعه کردیم. آنها تشخیص دادند شوهرم ناتوانی جنسی دارد و به همین دلیل تمایلی به من ندارد. بعد از این تشخیص بود که رفتار شوهرم با من خیلی عوض شد. او به شدت نسبت به من خشن شده بود و فکر می کرد اگر ...
مریم رجوی چطور زنان را از عشق، زنانگی و مادرانگی تهی کرد؟
. این ازدواج مستلزم این بود که مهدی ابریشمچی که از مسئولین سازمان مجاهدین خلق و دست راست رجوی بود، همسرش مریم قجر عضدانلو را طلاق دهد. بدین شکل مریم قجر عضدانلو از ابریشمچی طلاق گرفت و همزمان با رجوی که چند روز قبل از همسر پیشینش فیروزه بنی صدر (دختر ابوالحسن بنی صدر) جدا شده بود، ازدواج کرد. این ازدواج که به عنوان یک ازدواج غیر اسلامی و عجیب و غریب به آن نگریسته می شد، واکنش های شدیدی را ...
دختر 16 ساله عاشق مرد 32 ساله شد ! / در خانه این مرد چه گذشت که دختر به کلانتری پناه برد
بسیار خوشحال بودم تمام اوقاتم و تنهای هایم با گوشی سپری می شد طوری که دیگر در خانه هیچ کاری انجام نمی دادم و برای همین بارها سر همین موضوع مادرم مرا سرزنش می کرد تا جایی که دیگر پدرم هم مطلع شد و برای مدتی گوش را ازمن گرفتند اما بعد از مدتی با اصرار های زیاد گوشی را از مادرم گرفتم و در به صورت اتفاقی با مردی که می گفت 32سال سن دارد آشنا شدم او مدعی بود که قبلا ازدواج کرده و چون ازدواجش سنتی بود بعد ...
سنگ بزرگ بهزیستی پیش پای زنان سرپرست خانوار
ازدواج هم کار می کرده که ادامه می دهد: بعد از ازدواج کار نمی کردم و یک زن خانه دار بودم، اما زندگی همین جوری پیش نرفت. فرزند اولم پنج، شش ساله بود که همسرم در کارگاه کفاشی اش سوخت؛ دست، گردن و صورتش در آتش آسیب زیادی دید و در واقع از کار افتاد. ما مجبور شدیم برای کم شدن هزینه های خانواده، به خانه مادربزرگم نقل مکان کنیم. خانواده همسرم در ابتدا در مخارج خورد و خوراک، کمک حال ما بودند اما بعد از ...
شوهرم وقتی باردار بودم خیانت کرد؛ طلاق می خواهم
آنها یک سال با هم رابطه داشتند. وقتی شوهرم تصمیم گرفته این رابطه را تمام کند دختر جوان شکایت کرده است. *نمی خواهی او را ببخشی؟ نمی بخشمش. وقتی من دخترم را باردار بودم او به من خیانت کرد. در روزهایی که حالم بد بود. حالا که شیرینی بچه را حس کرده از آن دختر جدا شده است. ما توافق کردیم طلاق بگیریم. *بچه چه می شود؟ طبق قانون بچه تا 7 سالگی با من می ماند. بعد از آن هم نمی خواهم بچه را بدهم. هرچند شوهرم می گوید بچه را می گیرد اما همین که جدا شویم و زن دیگری بگیرد، بچه یادش می رود. لینک کوتاه کپی لینک ...
داستانک / گذری از اشتباه بابای نوبر!
خوابیده بود. چه احساس خوبی داشتم. اولین بار بود که خال قهوه ای پسرم رو می دیدم. پلک هاش خیس بود و چند قطره اشک روی گونه هاش افتاده بود. دستش گرمای خاصی داشت، چقدر این پسر مهربون به نظر می رسید، چه عشق زیبایی بود که سال ها من اونو از خودم رونده بودم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم دیگه از این رو به اون رو شده بودم؛ سالارخان نور چشمم شده بود و دریا ملکه قصر قلبم. الان که فکر می کنم می بینم چه اشتباهی می کردم و چه غلطا که انجامشون نمی دادم، همیشه از زن و بچه ام شرمنده ام اما چه کنم که روزگارم اون بود! مینو کیا کدخبر: 1001251 1403/03/06 11:39:49 لینک کپی شد ...
دردسری که زن جوان ناخواسته بر سر مرد مشهدی اش آورد
به گزارش زیرنویس، من کلاه خودم را سفت نگه نداشتم و نزدیک بود الکی الکی برایم یک ماجرا درست شود . خیر سرم تصمیم گرفتم ماشین نازنینم را بفروشم و یک ماشین باکلاس تر بخرم. همسرم راه می رفت و ایراد می گرفت . می گفت آدم رویش نمی شود با این ماشین جایی برود. روزی که می خواستم [...]
اسرای دشمن به قدری زیاد بودند که بین شان گم می شدیم!
القدس (آزادی بستان)، رمضان و... شرکت کرده بود. عباس زن و بچه دار بود و در اصفهان کاسبی می کرد؛ لذا نمی توانست دائم در جبهه باشد. بین جبهه و اصفهان در رفت و آمد بود. هر وقت عملیاتی می شد، ایشان می آمد و در عملیات شرکت می کرد. بعد برمی گشت اصفهان و مغازه اش را اداره می کرد. محمود برادر دیگرم هم یک مدتی در سال 62 به کردستان رفت و در جبهه آنجا بود. من، چون خودم آن موقع هنوز مجرد بودم، از زمانی که ...
خاطرات دختر شینا در تلویزیون
بنیاد حفظ آثار برای سوژه یابی رفتم پرونده این شهید به طور اتفاقی به دست من رسید. برایم جالب بود دختری در14سالگی ازدواج می کند و در24سالگی در حالی که پنج فرزند دارد همسرش شهید می شود. وی بیان کرد: بنیاد حفظ آثار شماره فرزند شهید را دراختیارم گذاشت و از این طریق با خانواده شهید ارتباط برقرار کردم. به این شکل با همسر حاج ستار، خانم قدم خیر محمدی کنعان آشنا شدم. بعد از این که خدمت خانم محمدی کنعان رسیدم ...
شهیدی که راه شهادت را برای جوانان فامیل باز کرد
، من دارم برای خودم قرآن می خوانم. و من از خواب بیدار شدم. فرزند بزرگ خانه، برادر شهیدم بود و من بعد از او به دنیا آمده و ازدواج هم کرده بودم. اما سواد نداشتم. به تهران رفته بودم. بعد از آن خواب دیگر می گفتم: هر طور شده باید قرآن یاد بگیرم و برای برادرم قرآن بخوانم. وقتی رفتم گفتند: خانم! شما سواد ندارید؟ گفتم: نه. گفتند: خُب این طوری که نمی توانی حروف را بشناسی! در کلاس نهضت سوادآموزی نام نویسی ...